
میزنند.(شکسپیر،41:1363)
پس هر دو آنها فرمانروا هستند و ماجرا در قصر میگذرد.
3-1-6 تاثیر پذیری از سیاست:
تاثیر انگلستان آن زمان در آثار شکسپیر دیده میشود. قسمت عمدهی عمر او در زمان پادشاهی الیزابت گذشته است؛ که ملکهای هوشمند و مقتدر است. پایهی امپراطوری بریتانیا در زمان او گزارده میشود. دورانی پر تب و تاب و پر از توطئهها، بلند پروازیها و برخوردهای کهنه و نو.
آیا شکسپیر در اقتدار، کامیابیها و حسن ادارهی الیزابت، شباهتی با وضع اکتاویوس قیصر نیافته است؟خاصه آنکه یکی امپراطوری روم را پی ریزی میکند دیگری امپراطوری انگلستان را؟
آیا در زنانگی او نشانهی الهام بخشی برای ترسیم کلئوپاترا ندیده است؟ با توجه به آنکه ملکهی مصر در میان قهرمانان شکسپیر مانند الیزابت تنها زنی است که بر کشوری فرمانروایی دارد.
صحنهای که در آن کلئوپاترا از قاصد دربارهی اکتاویا،زن آنتونیوس میپرسد، یادآور سوالهایی میشود که الیزابت از ملویل سفیر ماری استوارت در دربار خود میکند.
پیک: بانو او به قید اکتاویا درآمده است.
کلئوپاترا: برای انجام چه خدمتی؟
پیک: برای انجام بهترین خدمت که خدمت در بستر باشد.
کلئوپاترا: کارمیان رنگ از رخم رفت.
پیک: بانو او به ازدواج اوکتاویا درآمده.
کلئوپاترا: باشد که عنیفترین طاعونها بر تو فرود بیاید.
پیک: بانوی گرامی شکیبا باشید.
کلئوپاترا: چه گفتی؟ نوش جان کن.(او را میزند.)
پیک: بانوی بزرگوار من خبرش را آوردم مسئول به راه انداختنش نبودم.(شکسپیر،89:1363)
آندره مورا در کتاب تاریخ انگلستان خود مینویسد: « روابط میان الیزابت و ماری پیچیده بود، به مناقشههای سیاسی حسد زنانه نیز اضافه میگشت.»(مورا،136:1345)
آنگاه وی نقل میکند که در برابر سفیر ماری استوارت به نواختن عود پرداخت و از او پرسید که آیا ماری به خوبی او مینوازد؟ در برابر او به رقص پرداخت و گفت به یقین ماری به مهارت او نمیتواند برقصد. میخواست بداند که آیا موهای بور او از موهای خرمایی ماری زیباتر نیستند؟ ملویل موضوع را از سر خود وا میکند و میگوید :« الیزابت زیباترین ملکهی انگلستان است و ماری زیباترین ملکهی اسکاتلند.»(مورا،136:1345)
الیزابت باز از او میپرسد:« او و ماری کدام یک بلندترند؟» ماری استوارت بلندتر بوده است. الیزابت چون این را میشنود میگوید:« او بیش از حد بلند است.» (مورا،136:1345)
همچشمی و دشمنی الیزابت و ماری استوارت که سرانجام به شکست، اسارات و قتل دومی میانجامد؛ دورانی را در بر میگیرد که معاصر شکسپیر بوده است. آیا این وقایع نمیتوانسته است در کشمکش میان شاهان و قهرمانان سردار او تاثیری بنهد؟
ولو اتفاقی هم باشد میبینیم الیزابت مانند قیصر، طالعش رو به برشدن است. خود او نمونهی فتانت ، حسابگری، استواری شخصیت میباشد. در حالی که ماری استوارت در صف طبایعی چون آنتونیوس قرار میگیرد که متزلزل، احساساتی بد بیار و سرانجام بازندهاند.(اسلامی ندوشن،29:1363)
از سوی دیگر انگلستان عصر الیزابت که رو به آینده دارد و به زودی بزرگترین امپراطوری زمان خواهد شد.در استحکام سبک و جوشندگی اندیشهی شکسپیر اثر نهاده است.
در عین حال بدبینیهای او و نیشخندهای حکیمانهی او نسبت به بازیگری و سبکسریهای سیاسی و طعن تلخی که در سخن از تزویرها و بیوفاییها دارد، از انعکاس زمان حکایت میکند.(همان، 30)
دید نظامی به سیاست منفی است. و علاقهای به سیاست نداشته است و سعی میکرده است که از سیاست دوری کند و خود او نیز میگوید:
از صحبت پادشه بپرهیز
چون پنبهی خشک از آتش تیـــز(نظامی،54:1333)
دوران زندگی نظامی معاصر بود با سلسلههای محلی اتابکان آذربایجان و شروانشاهان که این حکومتها خود تحت فرمان سلجوقیان بودند. فرمانروایان این سلسلههای محلی جملگی حکیم را گرامی میداشتند. نظامی نیز از برخی از آنان همچون سلطان طغرل ابن ارسلان سلجوقی، اتابک جهان پهلوان ابوجعفر محمدبن ایلدگز و اتابک قزل ارسلان به نیکی یاد کرده است. ولی نظامی از آن دسته شاعرانی نبود که زبان به مداحی شاهان بگشاید و لذا هیچگاه در صدد جلب خاطر حکمرانان برنیامد و آزادگی و بلندهمتی خود را به گردن فرود آوردن در پیشگاه امرا و سلاطین ترجیح میداد. حکیم با وجود علاقه فراوان سلاطین و امرا هیچوقت به دربار آنها پانگذاشت و تنها یکبار به فرمان اتابک قزل ارسلان به تبریز سفر نمود و با استقبال فراوان سلطان مواجه گردید؛ با این حال ارادت شاهان به او تازمان مرگش ادامه داشت و آنان در مواقع لازم هدایایی برای وی ارسال مینمودند.(دستگردی،227:1351)
دوران آلپ ارسلان همزمان با نظامی است. جنگهایی که نظامی در کتاب خسرو و شیرین وصف میکند بیشباهت به جنگ خسرو با بهرام چوبین نیست.
نظامی سپاهی بیشمار را توصیف میکند؛ سپاهی که کوه کوه افزون میشود. جمعیت چهل تا پنجاه هزار نفری را روانهی کارزار میکند.با خنجر قلب یکدیگر را میشکافند. صدای چکاچک شمشیرها بلند میشود و جنگ اوج میگیرد. به قلب و جناح لشکر حمله میبرند. چنین توصیفهای دقیق و استفاده از اصطلاحهای جنگی و سلاحهایی که در آن زمان مورد استفاده بوده است؛ نشاندهندهی آگاهی دقیق نظامی از جنگ و سلاحهای جنگی بوده است. چنین کسی بیشک با این وسایل آشنایی داشته است.
با این اوصاف نمیتوان تاثیر پذیری نظامی را از دوران و شرایط سیاسی آن زمان انکار کرد.آیا آشفتگی سیاسی دوران نظامی را نمیتوان با درگیری فراوان و شرایطی که نظامی از جنگهای خسرو نقل میکند مقایسه کرد؟
3-1-7 تاثیر پذیری از شرایط جغرافیایی و محیطی:
محیط، شرایط جغرافیایی و سرزمینی که یک اثر ادبی در آن شکل میگیرد؛ بیشک بر روال و روند داستان تاثیر مینهد. هر نویسنده یا شاعری مایل است سرزمین و وطن خود را بستاید و چهرهی مثبت آن را نشان دهد. اینگونه است که نویسندگان یا شاعران گاه بهطور ناخودآگاه تحت تاثیر عواملی درونی قرار میگیرند که منشا شکلگیری این احساسات محیط بیرونی آنها بوده است.
داستان خسرو و شیرین در ایران اتفاق میافتد و البته ایران قبل از اسلام. در دوران پادشانی ساسانی و در شرایط و مقتضیات آن زمان. بدیهی است که روایاتی که بیان میشود و اتفاقاتی که میافتد تا حد زیادی منتشر کنندهی تصویر ایران زمان ساسانی است نه ایران زمان نظامی.
نظامی در طول عمر خود چندان به سفر نپرداخته است. آنچه که از شهرهای مختلف نقل میکند بیشتر حاصل مطالعات اوست چنان که خود میگوید:
یا چو غریبان پی ره توشه گیر
یا چو نظامی ز جهان گوشه گیر(نظامی،1355:37)
شکسپیر نیز بیگمان یکی از نوابغ روزگار خود است زیرا بیآنکه تحصیل منظم و مبسوطی داشته باشد، یا این که عمر درازی کرده باشد(52 سال) یا به سفرهای متعدد رفته باشد و تجربیات سرشاری آموخته و به طور کلی زندگی پر باری در پیش گرفته باشد توانسته است یکی از غنیترین افکار بشری را به جهان عرضه کند.(اسلامی ندوشن،20:1363)
پس همانطور که به گفتهی استاد اسلامی ندوشن استناد کردم؛ شکسپیر نیز چندان به سفر نرفته و در طول عمر کوتاهش چندان هم فرصت چنین کاری را نداشته است؛ با این حال کم و بیش در آثارش سخن از شرق به میان میآورد.
اسلامی ندوشن نیز در ادامه میآورد: شکسپیر با همهی معلومات اندک و نوع معیشتی که فرصت چندانی برایش باقی نمیگذاشته، احاطهی عجیبی بر روح بشر و بر تاریخ مغرب زمین و سرگذشت اقوام دارد. به طور کلی سیر زندگی و زوایای پنهان هستی و دریافتهای خود را با قلمی نیرومند به قلم آورده است و این نیست مگر به سبب آنکه توانسته است از همان عمر کوتاه و تجربهی اندک و محدود بالاترین حد بهره برداری را کند و انگشت بر روی شریانهای اساسی زندگی آدمی بنهد. (همان:20)
این را نیز میتوان افزود که آنتونیوس یک رومی شرق زده است. طی سالها فرمانروایی، فرمانروای نیمه شرقی امپراطوری رم بوده است. اقامت و آمیزش ممتد در این سوی جهان داشته است. بنابراین این سوال پیش میآید که آیا او علاوه بر خصلت ذاتی از بعضی اندیشههای شرقی متاثر نبوده که جهان بینی رومی او را تا حدی التقاطی میکرده است؟ و ازین رو وقتی شکسپیر از آنتونی سخن میگوید اندیشههای التقاطی او را بیان میکند.
از تاثیر مصر، سوریه، یونان که قدری شرقیتر از روم بوده؟ کماعتنایی او به روم که میخواهد «در تیبر شسته شودو در طاق امپراطوری معظم فرو غلتد.» گواهی بر این معناست. بذل و بخششهای او به کلئوپاترا و کوشش برافکندن وزنه امپراطوری به جانب شرق گواهی دیگر.
در روم قرار ندارد و پس از گفت و شنود با فالگیر خود میگوید:« خوشحالی من در شرق است.» (شکسپیر،22:1363)
3-1-8 تاثیر محیط اجتماعی:
هر اثری بازخوردی از فرهنگ، آداب و رسوم یک ملت است؛ که نگاه شاعر یا نویسنده به آن تجسم و عینیت بخشیده و آن را به صورت یک اثر ادبی درآوردهاست. محیطی که شاعر در آن بزرگ میشود، طرز فکر یا نگرش نویسنده و شاعر را شکل میدهد. از دیگر سو اثر هر دوره و زمانهای، زائیدهی آن دوره است و محیط و شرایط اجتماعی روزگار خود را در بردارد.
محیط اجتماعی، پوشش، آداب و رسوم، زندگی مردم، تفریحات و تمام این شرایط بر نوشتههای نویسندگان تاثیر میگذاشته است.
نه در نوشتهی شکسپیر خبری از وسایل و تکنولوژی جدید بوده است؛ نه در کتابهای نظامی….در کتابها و نوشتههای اکثر نویسندگان آن دوران اگر صحبتی از تکنولژی هم میشود متناسب با علم و فرهنگ آن دوران بوده است.
ارتباط آنتونی و کلئوپاترا مثل تمام ارتباطات در آن دوران از طریق قاصد و پیک بوده است. قیصر واسط آنتونی و کلئوپاترا میشود و برای آن دو خبر میبرد.
ارتباط در خسرو شیرین نظامی نیز به همان ترتیب صورت میگیرد؛ در دورانی که نه خبری از تلفن بوده نه خبری از اینترنت و… حتی ارتباط خیلی گسترده نبوده است. خبرها اغلب از طریق پیک جابه جا میشدهاند و در خیلی از جاها باد پیغام عاشق را به معشوق میرساند:
که ناگه پیکی آمد نامه در دست
به تعجیلم درودی داد و بنشست
که سی روزه سفر کن کاینک از راه
به سی فرسنگی آمد موکب شاه
و در جای دیگر میگوید:
چو خسرو نامهی شیرین فرو خواند
از آن شیرینسخن، عاجز فرو ماند
به خود گفتا جوابست این نه جنگ است
کلوخانداز را پاداش سنگست(نظامی،95:1369)
در جایی نیز حکیم اطلاعاتی در بارهی نحوهی پوشش در دربار آن زمان به دست میدهد:
چو مردان بر نشین بر پشت شبدیز
به نخجیر آی و از نخجیر بگریز
نه خواهد کس ترا دامن کشیدن
نه در شبدیز شبرنگی رسیدن
تو چون سیاره میشو میل در میل
من آیم گر توانم خود به تعجیل
یکی انگشتری از دست خسرو
بدو بسپرد که این بر گیر و میرو
اگر در راه بینی شاه نو را
به شاه نو نمای این ماه نو را
سمندش را به زرین نعل یابی
ز سر تا پا لباسش لعل یابی
کله لعل و قبا لعل و کمر لعل
رخش هم لعل بینی لعل در لعل
و گرنه از مداین راه میپرس
ره مشگوی شاهنشاه میپرس(نظامی، 1129: 86)
3-1-9 پایان بندی مناسب:
هردو اثر پایانبندی استادانهای دارند. پایانبندی که تاثیرگذار است و جز در آثار یک نویسندهی بزرگ نمیتوانیم شاهد آن باشیم.
مرگ قهرمانان در پایان داستان و در جوانی رخ میدهد. به گونهای که حالت غمانگیز آن تا مدتها در اذهان باقی خواهد ماند.
اگر پایان اینگونه داستانها با وصال ختم میشد چنین تاثیر فوقالعادهای بر خواننده نمیگذاشت. از طرف دیگر هنر نویسنده در نگارش هر دو این کتابها در پایانبندی موثر آن نیز بیتاثیر نبوده است.
در واقع این هنــــــر نویسنده است که پایان داستان را طوری تمام کند که خواننده حس غم را تا عمق وجودش احساس کند و علاوه بر آن احساس کند درگیر ماجرا شده است . به گونهای که انگار خود ماجرا را تجربه کرده لحظه لحظه با نویسنده همراه میشود و این اوج هنر نویسندگی است که در هر دو این آثار دیده میشود:
ابتدا به پایان داستان نظامی نگاهی میاندازیم:
میان دربست شیرین پیش موبد
به فراشی درون آمد به گنبد
در گنبد به روی خلق در
