
ش مستقيم آن در توسعه سياسي و اقتصادي جوامع و ارائۀ هويت واحد و نقشي كه رسانهها در تقويت و تضعيف آن بازي ميكنند، از يكسو و سيل مظاهر جهاني شدن و نقشي كه در كمرنگ كردن مظاهر هويت ملي دارند از سوي ديگر، ضرورت بررسي چگونگي بازنمايي هويت ملي در بخش خبري 21:00 شبكۀ يك سيما و نقش اين رسانه در ايجاد همبستگي و انسجام ملي بيش از پيش مهم به نظر مي رسد.
1ـ4اهداف تحقيق
1ـ4ـ1هدف اصلی
شناخت و مشخص ساختن ميزان بازنمايي عناصر و مولفههاي هويت ملي (ابعاد ششگانۀ: تاريخي، اجتماعي، سياسي، جغرافيايي، فرهنگي و ديني) به عنوان عامل وحدتبخش جامعه در اخبار مشروح 21:00 سيماي ج.ا.ا در جايگاه شبكۀ سراسري جمهوري اسلامي ايران كه براي همۀ مخاطبان در سراسر كشور قابل دريافت است.
1ـ4ـ1ـ1 اهداف فرعی
1ـ مشخص ساختن ميزان و نحوة بازنمايي هويت ملي در بخش خبري 21:00 شبكۀ يك سيما و انعكاس نتايج آن به مسئولان و دستاندركاران شبكههاي سيما بهويژه شبكۀ اول سيما.
2ـ غنا بخشيدن به ادبيات اين حوزه در خصوص نقشي كه بخشهاي خبري شبكه هاي مختلف سيما ميتوانند در بازنمايي هويت ملي و از اين رهگذر در تقويت يا تضعيف هويت ملي در كشور ايفا كنند.
1ـ5 سؤالات تحقیق
1ـ5ـ1 سؤال اصلي
بخش خبري مشروح 21:00 سيماي ج.ا.ا چه ميزان و چگونه هويت ملي را بازنمايي ميكند؟
1ـ5ـ1ـ1 سؤالات فرعي
1. بازنمايي هويت ملي بيشتر در چه قالب يا قالبهاي خبري (گزارش، مصاحبه، ويسي و…) مطرح شدهاند و هريك چه نسبتي را به خود اختصاص مي دهند؟
2. آيا در اين بازنمايي ابعاد ششگانۀ هويت ملي (تاريخي، اجتماعي، سياسي، جغرافيايي، فرهنگي و ديني) به يك نسبت بازنمايي ميشوند؟
3. در بازنمايي ابعاد ششگانۀ هويت ملي تا چه حد از نمادها و نشانههاي هويتي (ايراني، اسلامي) استفاده ميشود؟
4. در بازنمايي هويت ملي تا چه حد به نقاط مشترک و وحدت آفرین در هويت ملي توجه ميشود؟
5. اين بخش خبري در بازنمايي هويت ملي تا چه حد ار تكنيك «برجسته سازي» استفاده ميكند؟
6. اين بخش خبري در بازنمايي هويت ملي تا چه ميزان از تكنيك «انگارهسازي» استفاده ميكند؟
7. اين بخش خبري در بازنمايي هويت ملي تا چه ميزان به «عينيت خبر» توجه دارد؟
8. اين بخش خبري تا چه ميزا ن به ارزشهاي خبري توجه دارد و بيشترين سهم را به چه ارزش خبري اختصاص ميدهد؟
فصل 2
مباني نظري
مقدمه
پژوهش حاضر با عنوان «بازنمايي هويت ملي در اخبار سيما؛ بخش خبري 21:00 شبكۀ يك سيما» يك تحقيق بين رشتهاي محسوب ميشود و مباني نظري آن در دو حوزۀ جامعهشناسي و مطالعات رسانههاي جمعي قابل جستجو و مطالعه است. بنابراين در اين فصل نخست به نظريهها و ديدگاههاي حوزۀ هويت اجتماعي (هويت ملي) پرداخته ميشود و از پي آن نظريههاي عرصۀ ارتباطات جمعي ارائه ميگردد. بديهي است در انتهاي مباحث پيشگفته چهارچوب نظري تحقيق نيز ارائه ميشود.
از آنجاكه هويت ملي در اينجا متغيري است كه بايد نحوۀ بازنمايي آن در بخش خبري 21:00 شبكه يك سيما مورد توجه قرار گيرد لذا بخش نخست مباني نظري اين پژوهش به نظريهها و ديدگاههاي مربوط به هويت ملي اختصاص دارد و نظريههاي حوزۀ وسايل ارتباط جمعي در ادامۀ نظريههاي هويت ملي مورد بررسي قرار ميگيرند.
2ـ نظريهها و ديدگاههاي هويت اجتماعي
2ـ1 نظريۀ هويت جمعيِ هنري تاجفل (1919ـ 1982)
گفته ميشود كه پرچمدار نظريۀ هويت اجتماعي جرج هربرت ميد9 است كه فرآيند دستيابي فرد به احساس و برداشتي كامل از خويشتن را بررسي ميكند. از ديدگاه ميد، هر فرد هويت يا «خويشتن» خود را از طريق سازماندهي نگرشهاي فردي ديگران در قالب نگرشهاي سازمانيافتۀ اجتماعي يا گروهي شكل ميدهد. به بيان ديگر تصويري كه فرد از خود ميسازد و احساسي كه نسبت به خود پيدا ميكند بازتاب نگرشي است كه ديگران نسبت به او دارند (ميد، 1964: 222. به نقل از گلمحمدي، 1389: 223). بعدها تاجفل با اتكا به اين رهيافت، بررسي روشمند خود در خصوص رابطۀ ميان برداشتهاي افراد از خويش و از طبقههاي اجتماعي كه آنان و ديگران به آنها تعلق دارند را ارائه كرد.
تاجفل10 «هويت اجتماعي11» را با «عضويت گروهي12» پيوند ميزند و عضويت گروهي را متشكل از سه عنصر ميداند: عنصر شناختي كه مراد از آن آگاهي فرد و تعلقش نسبت به يك گروه است؛ عنصر ارزشي كه ناظر بر فرضهايي دربارۀ پيامدهاي ارزشي مثبت يا منفي عضويت گروهي است؛ و عنصر سوم يا عنصر احساسي (احساسات فرد نسبت به گروه و نسبت به افراد ديگري كه رابطهاي خاص با آن گروه دارند را شامل ميشود). بدين ترتيب، هويت اجتماعي از ديدگاه تاجفل آن بخش از برداشت يك فرد از خود كه از آگاهي او نسبت به عضويت در گروه (گروههاي) اجتماعي سرچشمه ميگيرد، است كه با اهميت ارزشي و احساسي پيوند خورده به آن عضويت، همراه است (گلمحمدي، 1389: 223). با توجه به اين اوصاف، ميتوان هويت اجتماعي را نوعي خودشناسي فرد در رابطه با ديگران دانست. اين فرآيند مشخص ميكند كه شخص از لحاظ روانشناختي و اجتماعي كيست و چه جايگاهي دارد. به بيان ديگر فرآيند هويتسازي اين امكان را براي يك كنشگر اجتماعي فراهم ميكند كه براي پرسشهاي بنيادين معطوف به «كيستي و چيستي» خود پاسخي مناسب و قانع كننده پيدا كند. در واقع هويت به بازشناسي مرز ميان خود و بيگانه كه عمدتاً از طريق همجنسيهاي اجتماعي و انفكاك درونگروه از برونگروهها ممكن ميشود معطوف است. اهميت تمايزها، تنشها و ستيزهاي گروهي، حتي در شرايط نبود تضاد منافع از اين جنبۀ هويت ناشي ميشود (برون، 1999: 790، به نقل از گلمحمدي، 1389: 224). بنابراين، مفهوم هويت ضرورتاً با دو مفهوم متضاد تعريف ميشود: «همساني»13 و «تفاوت»14. اين ادعا كه چيزي يا فردي هويت ويژهاي دارد، بدين معناست كه اين چيز يا فرد مانند ديگر چيزها و افرادي كه داراي آن هويت هستند، ميباشد. معناي اين حرف اين استكه اين چيز يا فرد متمايز، هويت و خاصيتي مشخص دارد. به بيان روشنتر، آن چيز يا فرد پيش گفته، در عين هويت يعني كيفيت يكسان بودن در ذات و نيز تركيب و ماهيت، همچنين يكسان بودن در هر زمان و همۀ شرايط، وجودي يگانه دارد. به هرروي، هويت داشتن يعني يگانه بودن. با وجود اين، اين يگانه بودن داراي دو جنبۀ متفاوت نيز هست. نخست همانند ديگران بودن در طبقۀ خود؛ و در وهلۀ دوم همانند خود بودن در گذر زمان (حكمان، 1999: 5، 7. به نقل از گل محمدي، 1389: 224).
2ـ1ـ2ریچارد جنکینز و هویت اجتماعی
از ديگر صاحبنظراني كه مشخصاً به مقولۀ هويت اجتماعي پرداخته و آنرا در چهارچوب نظريههاي علوم اجتماعي بست دادهاند ريچارد جنكينز15 است. از نگاه وي هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، درک دیگران از خودشان و افراد دیگر چیست. از این رو هویت اجتماعی نیز همانند معنا ذاتی نیست، و محصول توافق و فقدان توافق است، و میتوان در باب آن نیز به چون و چرا پرداخت (جنکینز، 1381: 8-7(
آنچه یک گروه انسانی را هویت میبخشد شباهتی است که باعث تفاوت آنها از گروه های دیگر میشود. شباهت و تفاوت معناهایی هستند که افراد آنها را میسازند. فرهنگ جوامع بشری فرایند تفاوت و شباهت را عینیت میبخشد. ابزارهای فرهنگی هویتساز، باعث شکلگیری مقولههای هویتی در بین جوامع بشری میشوند. زبان، مذهب، پوشاک، علایق زیباشناختی، تفریحات و سرگرمی، ورزش، تغذیه و … مواردی فرهنگی هستند که برای زندگی هر گروهی ایجاد معنا میکنند و باعث شباهت درون گروهی و تفاوت از برون گروه میشود. به زعم جنكينز، یک گروه و یا حتی یک فرد میتواند در موقعیتهای گوناگون هویتهای متعددی برای خود بسازد و خود را بدانها متعلق بداند. او دقيقاً تاكيد دارد كه «اصولاً زندگی اجتماعی بدون وجود راهی برای دانستن اینکه دیگران کیستند و بدون نوعی درک از اینکه خود ما کیستیم غیرقابل تصور است» (جنكينز 11ـ 12).
جنکینز در توضيح رويكرد خود به هويت اجتماعي يادآور ميشود كه نظریة هویت اجتماعیاش تحت تأثیر اندیشههای کسانی چون هربرت مید، اروینگ گافمن و فردریک بارث مردمشناس است. جنکینز شکلگیری نظریة خویش را به این صورت خلاصه میکند: «اگر هویت شرط ضروری برای حیات اجتماعی است، برعکس آن نیز صادق است (جنكينز، 34). در توضيح بيشتر ميتوان گفت هویت فردی که در خویشتنی تجسم یافته – جدا از سپهر اجتماعیِ دیگران معنادار نیست. هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. اما هویت فردی و خویشتنی به طور کامل در اجتماع ساخته میشوند. یعنی در فرایندهای اجتماعی شدن اولیه (مثلاً خانواده، مدرسه، دوستان و مذهب) و متعاقب آن، در فرایندهای جاری تعامل اجتماعی که در چارچوب آنها، افراد در طول عمرشان خود و دیگران را تعریف و بازتعریف میکنند.
حال با توجه به مقدمات بالا به نظر ميرسد هويت را بايد هم امر دروني و هم بروني دانست. دليل اينكه چرا هويت براي هماهنگي در چهارچوب نظريۀ اجتماعي فرد و جمع اهميت دارد از اينرو است كه زمان و مكان نيز به عنوان منابع ساخته شدن هويت در صحنه اجتماع، اهميت كانوني دارند. جنكينز معتقد است تداوم اجتماعي مستلزم فرض كردن يك گذشتۀ معنادار است. هويتهاي اجتماعي پايههايي هستند كه بر آنها نظم و پيش بيني پذيري در هر اجتماعي استوار ميشود. بدين ترتيب گذشته منبع مهمي است كه در تفسير اينجاـ اكنون و در پيشبيني آينده بايد به آن رجوع كرد. «گذشته»، به طور فردي، خاطره؛ و به طور جمعي، تاريخ است. با اين حال هيچيك از اين دو «حقيقي» نيستند: و هر دو اساساً برساخته، و دو وجه مهم از هويت هستند (جنكينز، 47).
هويت فردي، ولو با تاكيدي كه بر تفاوتهاي تجسميافتۀ بيهمتا ميشود، در هرحال محصول اجتماع هستند (جنكينز، 1391: 135)؛ بنابراين در جامعهپذيري اوليه و در مرحلۀ متعاقب آن، در نظم تعاملي و در رويههاي نهادينه شدۀ برچسبزني، فرد توسط خودش و ديگران با ملاكهايي ممتاز ميگردد تا از ساير افراد متمايز شود. منتها هويت اجتماعي موضوعي مربوط به شباهت نيز هست. هويتهاي اجتماعي تاكيد بر آن دارند كه مردم به چه شيوههايي به هم شباهت مييابند و چه چيزي به باور عام وجه اشتراك آنها است. در رويكرد وي (جنكينز) يكي از وجوه مشترك ما آدميان تفاوتي است كه با ديگران داريم و از خلال تفاوتها است كه شباهتهامان رخ مينمايند. به بياني تعريفي از «ما» مستلزم دادن تعريفي از «آن ها» نيز هست. هنگامي كه دربارۀ ديگران سخن ميگوييم در بيشتر موارد چيزي دربارۀ خودمان نيز گفتهايم. از لحاظ اجتماعي ، شباهت و تفاوت همواره كاركردهاي يكديگر هستند يعني شباهت ما، تفاوت آنها است و بالعكس (جنكينز، 1391: 136).
در يك نگاه كلي به رويكرد جنكينز به موضوع هويت (هويت اجتماعي) و آنچه او از طريق مراتب پنجگانۀ هويت اجتماعي توضيح ميدهد ميتوان نتيجه گرفت كه الگوي عمومي وي بر مراتب ذيل مبتني است؛ نخست، هويتهاي اجتماعي فرآيندپذير و وجوهي از ساختار جاري تعامل و زندگي روزمره هستند و نبايد به عنوان جزئي از فراساختار «فرهنگ» محسوب شوند. دوم، تحليل موكدانهاي از سامان اجتماعي هويتها ميشوند. در تعامل انجام گرفته در نقطه مرزي و از وراي خطوط مرزياي كه با هويتهاي ديگر دارند.، و نيز در فرآيندي كه در عضوگيري بهكار ميگيرند. سوم، به اين شكل هويتهاي جمعي در جريان بده بستان و تعامل بهوجود ميآيند و دستكم به طور بالقوه هم كه باشد، انعطاف پذير منوط به موقعيت و قابل چون و چرا كردن هستند. چهارم، فرد را به هويت منتسب ميكنند: افراد هويت [خاصي] را به خود ميبندند، و ديگران نيز هويت را به فرد نسبت ميدهند. از لحاظ جمعي نيز همين امر تكرار ميشود: گروهها خودرا شناسايي ميكنند و در عين حال از سوي ديگران ردهبندي ميشوند. سرانجام آنكه، شناسايي جمعي ذاتاً صبغهاي سياسي دارد.
در پايان جنكينز در نگاهي به آن دسته از هويتهاي اجتماعي كه در پايان
