
عنوان ميزان موارد افشا در گزارش سالانه تعريف شده كه از 16 قلم اطلاعات تشكيل ميشد و متغيرهاي مستقل، ويژگي هاي مالي بودند كه به سه طبقه زير تقسيم شدهاند:
1-متغيرهاي مربوط به ساختار 98 كه عبارت بودند از اندازه شركت و قدرت پرداخت بدهي. در اين تحقيق اندازه شركت به جمع داراييها و جمع فروش و قدرت پرداخت بدهي به نسبت بدهي به حقوق صاحبان سهام محدود گرديد.
2- متغيرهاي مرتبط با عملكرد 99 كه ارائه كننده اطلاعاتي در ارتباط با منفعت 100 استفادهكنندگان از حسابها ميباشد. عبارت بودند از:
1-2- نسبت نقدينگي (
دارايي جاري
)
بدهي جاري
2-2- بازده حقوق صاحبان سهام (
سود قبل از ماليات
)
حقوق صاحبان سهام
3-2- حاشيه سود (
سود قبل از ماليات
)
فروش خالص
3- متغيرهاي مرتبط با بازار 101 كه از متغيرهاي مرتبط با ساختار و عملكرد شركتها كه در ارزش كمي خلاصه ميشدند، متفاوت بود. اين متغيرها به جنبههايي از رفتار شركت در ميان ساير شركتها در محيط عملياتي آنها اشاره ميكرد. گزارش شركتها در برگيرنده يك مجموعه از فرهنگ سازماني است كه برگرفته از چندين عامل ميباشد. اولين عامل بازار ميباشد كه منظور نظر اين تحقیق نوع صنعت، در ليست بازار سهام بودن و نوع مؤسسه حسابرسي ميباشد.
اين تحقيق شامل يك فرضيه اصلي و هشت فرضيه فرعي به شرح زير بوده است:
فرضيه اصلي: بين جامعيت گزارشهاي سالانه و ويژگيهاي شركتها در اسپانيا رابطه معنيدار وجود دارد.
فرضيههاي فرعي:
1- بين ميزان افشا و اندازه داراييها رابطه معنيدار وجود دارد.
2- بين ميزان افشا و جمع فروش رابطه معنيدار وجود دارد.
3- بين ميزان افشا و نسبت بدهيهاي بلندمدت به حقوق صاحبان سهام رابطه معنيدار وجود دارد.
4- بين ميزان افشا و نسبت سود قبل از ماليات به حقوق صاحبان سهام رابطه معنيدار وجود دارد.
5- بين ميزان افشا و نسبت سود قبل از ماليات به فروش رابطه معنيدار وجود دارد.
6- بين ميزان افشا و نسبت دارايي جاري به بدهي جاري رابطه معنيدار وجود دارد.
7- بين ميزان افشا و نوع صنعت رابطه معنيدار وجود دارد.
8- بين ميزان افشا با در ليست بازار بودن يا نبودن شركتها رابطه معنيدار وجود دارد.
9- بين ميزان افشا يا نوع مؤسسه حسابرسي رابطه معنيدار وجود دارد.
براي تست فرضيات فوقالذكر، روش آماري بكار گرفته شده، رگرسيون با روش حداقل مربعات معمولي (OLS) بوده كه به صورت زير طراحي شده است:
كه:
: شامل نمره افشا براي هر شركت نمونه تقسيم بر مجموع امتيازات قابل حصول ميباشد.
: شامل عرض از مبدا 102 ميباشد.
: شامل جزء باقيمانده 103 ميباشد.
نتايج حاصل از بررسيهاي فوقالذكر را ميتوان به صورت زير خلاصه كرد:
1- شركتهاي نمونه با ساختار مالي بيشتر تمايل به ارائه ميزان افشاء بيشتر و با ساختار مالي كمتر تمايل به ميزان افشاي كمتر در گزارشهاي سالانه خود دارند.
2- شركتهاي نمونه با عملكرد (
سود قبل از ماليات
و
سود قبل از ماليات
) بالاتر و نقدينگي)
دارايي جاري
حقوق صاحبان سهام
فروش خالص
بدهي جاري
بالاتر، تمايل به افشاي كمتر و بالعكس دارند.
3- شركتهاي ليست شده در بورس سهام مادريد و والنسيا نسبت به شركتهاي ليست نشده تمايل به افشاي اطلاعات با جامعيت بيشتر دارند.
در ادامه به ساير تحقیق هاي انجام پذيرفته در حوزه افشا اشاره خواهد شد
ميلگرام و همكاران 104 (1985) در تحقیقي در خصوص بررسي كيفيت افشاء اطلاعات حسابداري و عدم تقارن اطلاعات حسابداري 105 دريافتند، زماني كه سطح افشاي اطلاعات افزايش مييابد، به موازات آن عدم تقارن اطلاعات كاهش مييابد.
ولكر106 (1995) نيز در تحقیقي، شواهد تجربي مشابهي را در اين خصوص فراهم ساخته است. يافتههاي او نشان ميدهد زماني كه ميزان افشاي اطلاعات مالي در شركتها ارتقاء مييابد، از يك طرف ويژگي عدم تقارن اطلاعاتي تقليل مييابد و از طرف ديگر حجم معاملات سهام آن شركت به بالاترين سطح ميرسد.
لانگ و لاندهولم107 (1993) در تحقیقي دريافتند كه در شركتهايي كه اندازه بزرگتري دارند و داراي عملكرد مطلوبي ميباشند، سطح افشاي اطلاعات بالاتر ميباشد. آنها همچنين از ميزان همبستگي بين سود سهام و بازده سهام شركتها بهعنوان معيار سنجش ويژگي عدم تقارن اطلاعاتي استفاده كردند، يافتههاي اين تحقیقگران نشان داد شركتهايي كه داراي سطح افشاي اطلاعات مالي بالاتري هستند، رابطه ضعيفي بين سود سهام و بازده سهام آنها وجود دارد. پايين بودن همبستگي بين اين دو متغير بيان ميكند كه اطلاعات اندكي درباره ارزش شركت بوسيله اعلام سود سهام بيان ميگردد.
لانگ و لاندهولم ،1996 در تحقیقي با عنوان “کيفيت افشا و رفتار سرمايه گذار” شواهدي را ارائه کردند که نشان مي دهد شرکت هايي که داراي سياست افشاي آگاهي بخش هستند از تحليل گران پيرو بيشتر، سودهاي پيش بيني شده صحيح تر، پراکندگي کمتر در پيش بيني هاي تحليل گران و نوسان هاي کمتري در پيش بيني هاي اصلاح شده برخوردار مي باشند. اگر پراکندگي کمتر ميان پيش بيني هاي تحليل گران معيار معتبري براي تقارن اطلاعاتي باشد، نتايج حاکي از آن است که سياست افشاي آگاهي بخش ازعدم تقارن اطلاعاتي مي کاهد.
وريچيا 108 ( 1995) در تحقیقي در خصوص بررسي مباني نظري افشا بيان ميكند، اگرچه ميزان افشاسازي بالاي اطلاعات بدليل عواقبي كه در بازارهاي مالي ايجاد ميكند ممكن است براي شركتها هزينه بر باشد ليكن مديران از روي آگاهي و تعمدانه و با علم به نتيجه، سطح افشاي اطلاعات مالي را گسترش ميدهند تا از اين طريق بتوانند مشكل ارزشگذاري كمتر از واقع سهام شركتها را كه در بازارهاي مالي گريبانگير شركت ميشوند را مرتفع سازند. علاوه بر اين ارتقاي سطح افشاي اطلاعات ابزاري براي رونمايي و معرفي بهتر ارزش سهام شركتها در بازار سرمايه خواهد بود.
تمامي تحقيقات ذكر شده در بالا نشان ميدهد كه افشاي اختياري و از روي آگاهي اطلاعات مالي، منجر به كاهش مشكل عدم تقارن اطلاعات بين مديران شركتها و سرمايهگذاران خواهد شد.
هاتون و پالپو109 ( 1999) در بررسي روند افشاي اطلاعات مالي شركتهاي پذيرفته شده در بازارهاي مالي آمريكا دريافتند به مجرد اينكه بازده سهام شركتها بالا رفته و ميزان سهامداران نهادي و حجم معاملات شركتها افزايش يابد، روند افشاسازي اطلاعات مالي شركتها نيز ارتقاء مييابد.
پلام لي و همكاران 110 (2008) در تحقیقي به بررسي تأثير كيفيت افشاء اطلاعات مالي بر ارزش شركتها پرداختهاند. اين محققين به منظور محاسبه و سنجش ارزش شركت از دو پارامتر جايگزين هزينه سرمايه 111 و جريانهاي نقدي مورد انتظار 112 استفاده كرده و سپس به تشريح ميزان همبستگي اين دو پارامتر با كيفيت افشاي اطلاعات مالي پرداختهاند. نتايج تحقیق اين محققين، شواهدي را مبني بر وجود رابطه معكوس بين متغير هزينه سرمايه و كيفيت افشاء و نيز وجود رابطه مثبت بين متغير جريانهاي نقدي عملياتي مورد انتظار و كيفيت افشاي اطلاعات فراهم ساخت. آنان در بخشي ديگر از تحقيقات خود دريافتند نوعي تعامل درون رابطه پيچيده اي بين كيفيت افشاء اطلاعات مالي و ارزش شركتها وجود دارد.
وانگ و همكاران113 (2010) در تحقیقي به بررسي رابطه بين افشاي اطلاعات حسابداري و قيمت سهام شركتها پذيرفته شده در بورس تايوان پرداختند. آنان در اين تحقيق بررسي كردند كه آيا سطح افشاي بالاي اطلاعات حسابداري با رابطه بين بازده حسابداري(سود هر سهم)وقيمت سهام در مدل معروف اولسون ، 1995 ارتباط دارد يا خير؟
يافته هاي اين تحقيق نشان مي دهد شرکت هايي كه داراي سطح (ميزان) بالاي افشاي اطلاعات حسابداري ميباشند، داراي رابطه قوياي بين سود حسابداري114 و قيمت بازار سهام نسبت به شركتهاي با سطح افشاي پايين افشاي اطلاعات حسابداري دارند. همچنين آنان در اين تحقیق دريافتند بين ارزش دفتري و قيمت بازار سهام شركتهاي با ميزان افشاي بالا، رابطه مستقيم قوياي وجود دارد.
لوبوو همكاران 115 (2005) در تحقیقي به بررسي رابطه بين كيفيت افشاء و مديريت سود پرداختهاند،آنان در اين تحقیق دريافتند همانطوري كه از مباني نظري تحقيق مزبور برميآيد، رابطه معكوس و در عين حال قوياي بين كيفيت افشا و مديريت سود شركتها وجود دارد. البته اين محققين كفايت افشاء را در سه سطح افشاي ساليانه، افشاي سه ماهانه و افشائات مربوط به سرمايهگذاري بررسي نمودهاند كه براي بررسي كفايت افشاء از فرمول زير بهره برده اند. در اين تحقیق از چک ليست افشا شامل 98 بند افشاي گزارشگري مالي جامع طبق استانداردهاي حسابداري مالي آمريكا ارائه شده توسط كميته اطلاعات شرکت و مطابق فرم (10- Ks) 116 استفاده شده است :
نتايج اين تحقیق در اين سه سطح حاكي از اين ميباشد كه شركت هايي كه داراي افشاي كافي نيستند تمايل بيشتري به دستكاري نمودن سود و اجزاي سود دارند.
لامبرت و همكاران117 (2006 ) در تحقیقي تحت عنوان «اطلاعات حسابداري، افشاء و هزينه سرمايه» دريافتند كه كيفيت افشاي اطلاعات حسابداري از طريق ايجاد تغيير در جريانهاي نقدي مورد انتظار و كاهش خطاي پيشبيني جريانهاي نقدي مورد انتظار باعث كاهش هزينه سرمايه شركت ها ميشود.
مديروس و همكاران118 (2007 ) در تحقیقي تحت عنوان ” افشاي اطلاعات حسابداري و نوسانپذيري بازده سهام شركتها” به بررسي رابطه بين ميزان افشاي اطلاعات حسابداري و درصد نوسانپذيري بازده سهام شركتهاي پذيرفته شده در بازار بورس برزيل طي سالهاي 2002 الي 2004 در سطح 40 شركت بزرگ برزيلي پرداختهاند.
اين تحقیقگران در اين تحقیق از فرمول زير جهت بررسي ميزان افشا استفاده کرده اند كه شامل چک ليستي متشکل از 35 بند افشاء فراهم شده توسط كميته افشا و شفافيت موسسه استاندارد اند پوورز 119 مي باشد:
