
المَوتي” (روم: 50)
در اين آيه، خداوند خشکسالي زمين را بهمنزل? مرگ و سرسبزي آن را به منزل? حيات جلوه داده است. اين دليلي است بر قدرت خداوند براي زنده شدن مردگان.252
3-2-5. معاد جسماني
آنچه به وضوح از آيات قرآن استفاده ميشود، اين است که حيات بعد از مرگ در دو جنب? مادي و روحي صورت ميگيرد و از آنجا که بازگشت روح در ميان فلاسفه و دانشمندان مسلمان، مسلّم است، تعبير به “معاد جسماني” ميشود درحالي که منظور “معاد روحاني و جسماني” است.
اکنون نظر طبرسي درخصوص آياتي که با صراحت از معاد جسماني سخن ميگويد، بررسي ميکنيم:
آي? اول مربوط به آن دسته از آياتي است که به منکران معاد که پيوسته از پيامبر ميپرسيدند چگونه وقتي خاک شديم، به زندگي مجدد بازميگرديم، پاسخ ميگويد؛ مانند: “أيَحسَبُ الانسانُ أن لَن نَجمَعَ عِظامَهُ بَلي قادِرينَ عَلي أن نُسَوّيَ بَنانَه” (قيامت: 3-4)
اين آيه پندار کساني را که گمان ميکنند خداوند استخوانهاي انسان را جمع نخواهد کرد، مردود ميشمرد و با صراحت ميگويد: نه تنها اين کار را ميکنيم بلکه قادريم ظريفترين خصوصيات آن را (سرانگشتان) تنظيم کنيم. و کسي که توانايي جمع کردن استخوانهاي ريز و کوچک را دارد، در جمع و ترکيب کردن استخوانهاي بزرگ نيز تواناست.253
در آي? بعد، خلقت اول دليل خلقت دوم معرفي ميشود: “أوَلا يَذکُرُ الانسانُ خَلَقناهُ مِن قَبلُ وَلَم يَکُ شَيئا.” (مريم: 67)
طبرسي در پاسخ به اين سؤال که چگونه ميتوان از خلقت اول، خلقت دوم را استدلال کرد، در صورتي که ما قادر به اعاد? بعضي کارها مثل حرکات و سکنات نيستيم، ميگويد: ابتداي خلقت دشوارتر از اعاد? آن است و کسي که قادر به ابتداي آن باشد، به اعاد? آن نيز قادر است و همچنين، خداوند قدرت ذاتي بر خلقت اجسام دارد و کسي که قادر به چنين کاري باشد، از اعاده اجسام عاجز نيست.254
در آي? ديگر، خداوند ميگويد انسانها در قيامت از قبرها برميخيزند و چون قبرها جايگاه جسم انسان است، اين تعبير دليل روشن ديگري بر معاد جسماني است. در آيات 51-52 سور? يس خداوند ميفرمايد: “وَ نُفِخَ في الصّورِ فَإذاهُم مِنَ الأجداثِ إلي رَبِّهُم يَنسِلونَ قالوا ياوَيلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحمانُ وَ صَدَقَ المُرسَلون.”
به قول طبرسي، منظور از نفخ? صور، زمان دميده شدن در صور است که همگان وقتي هراسهاي قيامت را ديدند، به سرعت از قبرهايشان بيرون ميروند و در دادگاه الهي حاضر ميشوند و ميگويند: واي بر ما! چه کسي ما را از خوابگاهمان بيدار و محشور کرد. سپس ميگويند: اين همان است که خدا و رسولش به ما وعده دادند.255
آي? بعد، محشور شدن دوبار? انسانها از خاک را بيان ميکند: “مِنها خَلَقناکُم وَ فيها نُعيدُکُم وَ مِنها نُخرِجُکُم تارَةً أٌخري” (طه: 55)
يعني زندگي و مرگ شما بر روي کره زمين است و روز قيامت از دل خاک سر بر ميآوريد. به قول طبرسي، از اين آيه برميآيد که در روز قيامت، خداوند مردم را از همين خاک بيرون ميآورد؛ سپس آنها را به جايگاهي ديگر ميراند و زمين را فاني ميکند. و اين دليل روشني است بر معاد جسماني.256
در مثال بعد، خداوند بازگشت انسان را به حيات مجدد، تشبيه به حيات زمين بعد از مرگ ميکند: “وَ أحيَينا به بَلدَةً مَيتاً کَذالِکَ الخُروج.” (ق: 11)
خارج شدن از قبرها بسان زمين خشک و قحطيزدهاي است که در اثر ريزش باران، گياهانش روييده و زنده شده است. طبرسي ميگويد: يعني همانطوري که اين زمينهاي مرده را خداوند با آب زنده ساخت، مردگان را هم همينگونه زنده ساخته و از قبرهايشان بيرون ميآورد و در حقيقت، کسي که قادر بر يکي از اين دو عمل باشد، بر ديگري نيز قادر خواهد بود.257
در مثال ديگر، به مجموعهاي از آيات بهشتي اشاره دارد. و گاه اين نعمتها بهگونهاي پشت سر هم ذکر شده که جاي هيچ شک و ترديدي در جسماني بودن آنها باقي نميگذارد: “وُجوهٌ يَومَئِذِ ناعِمَةٌ في جَنَّةٍ عاليةٍ فيها عَينٌ جاريةٌ فيها سُرُرٌ مرفوعَةٌ وَ أکوابٌ مَوضوعَةٌ وَ نَمارِقُ مَصفوفَةٌ وَ زَرابيُّ مَبثوثَةٌ” (غاشيه: 8-16)
در حقيقت، هفت آيه از ?? آي? اين سوره، به همين معاد جسماني و نعمتهاي مختلف جسماني بهشت اشاره ميکند. ذکر اين نکته لازم است که نعمتهاي بهشتي منحصر به نعمتهاي مادي نيست و نعمتهاي روحاني و معنوي فراواني نيز در بهشت وجود دارد.
به عقيد? طبرسي، در روز قيامت چهرههايي که متنعم به انواع نعمتها و نوراني است، به سبب ثواب سعي و کوشش و عملشان از طاعت خداوند و بهشت بلندمرتبه او خشنودند و خدا را سپاس ميگويند.258
آخرين آيه هم از کيفرها و مجازاتهاي مختلف مجرمان در قيامت سخن ميگويد. بسياري از اين مجازاتها جنب? جسماني دارد. اگر معاد تنها جنب? روحاني داشته باشد، بايد تمام تعبيرات مربوط به کيفر و عذاب را به معاني مجازي حمل کرد، درحاليکه هيچ مجوزي براي اين کار وجود ندارد. خداوند در آي? “يَومَ يُسحَبونَ عَلي وُجوهِهِم ذوقوا مَسَّ سَقَر” (قمر: 48) عذاب جسماني گنهکاران را اينگونه بيان ميکند که: فرشتگان آنها را بر صورتهايشان به سوي آتش ميکشند و ميگويند: حرارت آتش دوزخ را بچشيد.259
در آيهاي ديگر، نوعي ديگر از اين عذاب جسماني را بازگو ميکند: “کَمَن هُوَ خالِدٌ في النّارٍ وً سُقوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أمعائَهُم” (محمد: 15) و ميگويد: هيچگاه کساني که در جهنم جاودان ميمانند و آب جوشيده به آنها ميخورانند و اين آب رودههايشان را پاره پاره ميکند، همانند کساني نيستند که از نعمتهاي بهشتي بهره بردهاند.260
3-2-6. درواز? عالم بقا
3-2-6-1. مرگ
گرچه نام مرگ براي بسياري هولانگيز است، در جهانبيني اسلامي، اين موضوع چهر? ديگري دارد؛ زيرا مرگ گذرگاهي است به جهان ديگر. و اين گذرگاه تنها براي کساني خوشايند است که زاد و توش? کافي همراه خود فراهم کرده باشند.
قرآن روي اين مسئله زياد تکيه کرده و با تعبيرات مختلفي اين رويداد مهم را ذکر کرده است که ما به ذکر دو آيه بسنده ميکنيم و نظر طبرسي را در اين مجموعه جويا ميشويم:
در نخستين آيه، سخن از عموميت قانون مرگ است. سرنوشتي که براي هم? انسانها و موجودات زنده وجود دارد و ميفرمايد: “کُلُّ نَفسٍ ذائِقَةٌ المَوت.” (آل عمران: 185)
دلالت آيه بر اين است که هر انساني اگرچه کشته هم شود، طعم مرگ را ميچشد؛ زيرا قتل از مرگ جدا نيست و از آنجا که مرگ دريچهاي است به عالم بالا، بلافاصله بعد از آن ميفرمايد: “وَ إنَّما تُوَفَّونَ أُجورَکُم يَومَ القيامَة” و به اين اشاره ميکند که دنيا جاي عمل است نه حساب و جزا. و آخرت جاي حساب و جزاست نه عمل. به قول طبرسي، يعني اينکه جزاي عمل شما بهطور کامل در روز قيامت داده ميشود.261
آي? ديگر سخن از شدائد و وحشت گيجکنند? مرگ است: “وَ جائَت سَکرَةُ المَوتِ بِالحَقِّ ذالِکَ ما کُنتَ مِنهَ تَحيد.” (ق: 19)
منظور آيه شدت و سختي جان کندن است که انسان را بيهوش ميکند و بر عقلش چيره ميشود و اين همان تحقق وعد? عذابي است که خداوند با آن، بندگانش را ترسانيده تا آماده شوند.262
از روايات استفاده ميشود که حتي انبيا هم که نه دلبستگي به دنيا داشتند و نه وحشتي از آينده، از مشکلات و شدائد اين لحظه بينصيب نبودهاند. چنانکه در حالات پيامبر ميخوانيم که در واپسين لحظات عمر مبارکش، دست در ظرف آبي کرد و به صورت کشيد و فرمود: “إنَّ لِلمَوتِ سَکَرات.”263
3-2-6-2. برزخ
برزخ در لغت بهمعناي حاجز و جداکنند? دو چيز از يکديگر است و در قرآن و احاديث بسيار به همين معنا بهکار رفته است. در منابع ديني، منظور از برزخ، جهاني است که ميان دنيا و عالم آخرت قرار دارد؛ يعني هنگامي که روح از بدن جدا ميشود، پيش از آنکه بار ديگر در قيامت به بدن اصلي بازگردد، در عالمي که ميان اين دو عالم است و برزخ ناميده ميشود، قرار ميگيرد.264
دليل عمد? ما براي اثبات عالم برزخ، دلايل نقلي و آيات و روايات است. در اينجا چند آيه را ذکر ميکنيم:
در نخستين آيه، خداوند روي سخن را به همه مؤمنان کرده و ميگويد: “وَلا تَقولوا لِمَن يُقتَلُ في سَبيلِ اللهِ أمواتٌ بَل أحياءٌ وَ لکِن لا تَشعُرون.” (بقره: 154)
طبرسي ميگويد: کساني که در راه خدا کشته شدهاند، نمردهاند و در حقيقت تا روز قيامت زندهاند.265
آي? ديگر شرح حال يکي از کفار است، وقتي که مشرف به مرگ ميشود. او از خدا ميخواهد که مرگش به تأخير افتد و به دنيا برگردد تا حق خدا را در اموالش ادا کند. اما خداوند ميگويد: هيچگاه به دنيا برنميگردد، بلکه در پيش روي آنها عالمي است که ميان مرگ و دنيا فاصله انداخته: “وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ إلي يَومِ يُبعَثون” (مؤمنون: 100)
در اين باره طبرسي ميگويد: هيچ کس نميميرد، مگر اينکه مقام و منزلت خود را پيش خدا ببيند و بشناسد.266
3-2-7. محکم? عدل الهي
مهمترين منزلگاه قيامت مرحل? رسيدگي به حساب خلايق در دادگاه عدل الهي با حضور شاهدان مختلف و سنجش اعمال در ترازوي مخصوص سنجش است. دادگاهي که همه را غرق وحشت ميکند و قاضي و داورش خداست و فرشتگان، شهود آن هستند.
آيات مربوط به اين قسمت، علاوه بر بيان نکات ظريف و دقيق در تمام اين زمينهها پيامهاي مهم تربيتي را نيز مطرح کرده و دلها و جانها را با نور تقوا و هدايت روشن ميکند.
با اين اشاره به قرآن بازميگرديم و برگزيد? آيات مربوط به اين بخش را بيان ميکنيم:
در اولين آيه، سخن از حضور هم? اقوام در پيشگاه خداوند در آن دادگاه عدل است. و پس از اشاره به هلاکت اقوام پيشين گنهکار ميفرمايد: “وَ إن کُلٌّ جَميعٌ لَدَينا مُحضَرون” (يس: 32)
امتها در روز قيامت زنده ميشوند و خداوند آنها را براي آنچه در دنيا عمل کردهاند، نگه ميدارد و تمام گذشتگان و باقيماندگان براي حساب برانگيخته ميشوند.267
آي? بعد سخن از شهادت فرشتگان در آن دادگاه بزرگ است. ميفرمايد: هر انساني وارد محشر ميشود درحاليکه همراه او سوقدهنده و شاهدي است: “وَ جائَت کُلُّ نَفسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهيد” (ق: 21)
طبرسي ميگويد: در روز موعود، هر مکلفي خواهد آمد و اين در حالي است که فرشتهاي همراه اوست که او را بهسوي حساب سوق ميدهد و فرشت? ديگر، شاهد اعمال اوست و تمام اعمال او را يادداشت نموده و ديگر راهي براي فرار و انکار ندارد.268
آي? ديگر ناظر به مسئل? ميزان و ترازوي سنجش اعمال است. ميفرمايد: “وَ نَضَعُ المَوازينَ لِيَومِ القيامَةِ فَلا تُظلَمُ نَفسٌ شَيئاً وَ إن کانَ مِثقالَ حَبَّةٍ أتَينا بِها وَ کَفي بِنا حاسِبين” (انبياء: 47)
خداوند در روز قيامت، ميزانهايي از روي عدالت و دادگري که هيچ ظلمي در آنها نيست، قرار ميدهد و هرکس را بهانداز? استحقاقش جزا ميدهد. در اين روز، اگر عمل بهانداز? خردل هم باشد، براي مجازات حاضر ميشود. بديهي است که اين حسابگري تنها مخصوص خداوندي است که عالم و حافظ اعمال است.269
در مثال بعد، سخن از سرعت در حساب به ميان آمده است. ميفرمايد: “وَللهُ سَريعُ الحِساب” (نور: 39)
خداوند اعمال مردم در قيامت را به سرعت رسيدگي ميکند. حساب هيچ يک از انسانها، او را از حساب ديگري غافل نميکند و به حساب همه ميرسد.270
اين مطلب که خداوند با سرعت حساب بندگان را رسيدگي ميکند، در آيات متعددي در قرآن مجيد ديده ميشود.271 اين تکرار نشان? اهميت موضوع است؛ زيرا از يکسو بشارتي است براي نيکوکاران که در آن روز به سرعت پاداش خود را ميگيرند. و از آن سو تهديدي است براي بدکاران که مجازاتشان به تأخير نميافتد.
3-2-8. فرجام معاد
تمام بحثهاي معاد سرانجام به يکي از دو نقطه بهشت و دوزخ ختم ميشود. بهشت يعني کانون انواع مواهب الهي اعم از معنوي و مادي، و دوزخ کانون انواع رنجها و شکنجههاست.
3-2-8-1. بهشت و بهشتيان
آيات بسياري دربار? صفات بهشت و بهشتيان در دنيا و نعمتهاي مختلف بهشتي در آخرت در قرآن آمده که بخش عظيمي از آيات مربوط به معاد را تشکيل
