
(شكرخواه، 1387: 19).
2ـ2ـ7 ساخت و كاركرد رسانهها
در بحث ساخت و كاركرد رسانهها،يكي از تاثيرگذارترين مباحث به هارلد لاسول تعلق دارد. وي در مقالهاي تحت عنوان «ساخت و كاركرد ارتباطات در جامعه» هر فراگرد ارتباطي را در دو چهارچوب مرجع مورد بررسي قرار ميدهد كه اين دو چهارچوب عبارتند از «ساخت61» و «كاركرد ارتباطات62» در جامعه. لاسول ميافزايد رسانهها و دركل وسايل ارتباط جمعي به آن دسته از تخصصهايي ميپردازند كه كاركردهاي تعيين شدهاي را برعهده دارند. از ميان آنها سه كاركرد:
• نظارت بر محيط63؛
• همبستگيِ بخشهاي جامعه در واكنش به محيط64؛
• انتقال «ميراث اجتماعي65» از يك نسل به آيندگان (لاسول، 199: 59). البته در سالهاي بعد از او افرادي همچون چارلز رايت (1959)، مولر (1970) و روزنگرن (1971) نقش و كاركرد اجتماعي كردن، تفريح و سرگرمي66 و فرار از واقعيتها را به نقشهاي پيشين افزودند.
«هارولد لاسول»67 و «چارلز رایت»68 بر این باورند که در کارکرد نخستین، وظیفه رسانهها نظارت، مراقبت، تهیه و رساندن خبر دربارهی محیط پیرامونی است. دومین کارکرد رسانه، انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط است. رسانه اغلب شامل انتقادات و تجویزهایی برای چگونگی و منش افراد به حوادث است. دراین نقش رسانهها به تقویت ارزشهای اجتماعی، اجماع و افشای انحرافات، رجوع به پایگاه رهبران افکار، ممانعت از تهدید ثبات اجتماعی و وحشت عمومی، مدیریت افکار عمومی و نظارت بر حکومت و حفاظت میپردازند. یکی دیگر از کارکردهای رسانه، انتقال فرهنگ، افزایش انسجام اجتماعی و تعمیق تجربهی مشترک، کاستن از نابههنجاریهای اجتماعی و احساس از خود بیگانگی، استمرار اجتماعی شدن پیش و پس از آموزش رسمی و کمک به یکدست سازی و انسجام است (مک کوایل: 108).
لاسول محقق ارتباطات و استاد حقوق در «بیل»، در اين سه كاركرد را اينگونه تشريح ميكند. در نخستین کارکرد که نظارت، مراقبت، تهیه و رساندن اخبار است رسانه ها اغلب خطرات احتمالی نظیر شرایط آب و هوایی خطرناک و موقعیت های پرخطر نظامی را به ما هشدار می دهند. این کارکرد شامل اخباری است که رسانه ها فراهم می کنند و برای اقتصاد و جامعه ضروری است (مثل گزارش وضعیت سهام، ترافیک، شرایط آب و هوایی و …). کارکرد دوم رسانه ها انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط است. رسانهها اغلب شامل انتقادات و تجویزهایی برای واکنش افراد نسبت به محیط است. تقویت عادات اجتماعی و حفظ اتفاق آراء به وسیله نمایش انحرافات و برجسته کردن افراد برگزیده است و به عنوان ناظر بر عملکرد دولت می باشد. این کارکرد همچنین می تواند برای جلوگیری از تهدید ثبات اجتماعی به کار رود و اغلب افکار عمومی را کنترل و مدیریت نماید. و رسانه حکم انتقالدهنده فرهنگ، برای انتقال اطلاعات، ارزشها و هنجارها از یک نسل به نسل دیگر و از افراد جامعه به تازه واردها، کاربرد دارند. آنها از این راه با گسترش بنیان تجربهی مشترک، انسجام اجتماعی را افزایش میدهند. رسانهها با استمرار اجتماعی شدن پس از اتمام اموزش رسمی و نیز با شروع آن در طول سالیان پیش از مدرسه، به جذب افراد در جامعه کمک میکنند. گفته شده است که رسانهها با نمایش و عرضهی جامعهای که فرد خود را با آن هم هویت ساخته و معرفی کرده است، میتوانند احساس از خود بیگانگی یا احساس بیریشه بودن او را کاهش دهند (سورین و تانکارد،1381: 452).
به عنوان يك بحث مكمل در اينجا ميتوان به ديدگاه مک کوئیل و «جان گینینبر و بولیمر» نيز در باب نقش و كاركرد رسانهها نيز اشاره كرد. وي معتقد است مخاطبان از رسانهها برای کسب تأیید ارزشهای شخصی، جذب الگوهای رفتاری، همذاتپنداری با دیگران و پیدا کردن بینش راجع به خود استفاده میکنند (مک کوئیل،1382: 112). وی کارکردهای اجتماعی رسانه ها را به تفکیک چنین برمی شمرد:
1) اطلاع رسانی: اطلاع حاصل کردن از رویدادها و شرایط جامعه جهانی، فهم روابط قدرت، تسهیل نو آوری و اقتباس.
2) همبستگی (ارتباط): تبیین، تعبیر و تفسیر معنای رویدادها و اطلاعات، حمایت از نظم و اقتدار مستقر، جامعه پذیری، هماهنگ کردن فعالیت های مجزا، ایجاد اجماع.
3) تداوم (استمرار): بیان و معرفی فرهنگ مسلط و شناساندن خرده فرهنگ ها و پيشرفت های فرهنگی جدید، تقویت و حفظ وجوه مشترک ارزشها.
4) سرگرمی: فراهم آوردن تفریح و سرگرمی، تغییر توجه و [ایجاد] آرامش، کاهش تنش اجتماعی.
5) بسیج: فعالیتهای هماهنگ کننده برای موضوعاات اجتماعی در حوزه های سیاست، قدرت، اقتصاد، توسعه، کار و گاهی اوقات دین. از اینرو می توان گفت رسانه های جمعی اساس کار جامعه هستند برای (یکپارچگی و هماهنگی، نظم و کنترل و ثبات، انطباق با تغییر، بسیج و مدیریت تنش و در نهایت تدام تفکر و ارزش (مک کوئیل، 8ـ97).
«جان گینینبر و بولیمر» به چهار نقش رسانه هاد در زندگی روزمره اشاره می کنند که عبارتند از اینکه: رسانه ها به فرایند ساختن هویت کمک می کنند، فرآوردههای زیبایی شناختی و فرهنگی رسانهها برای فرآیند هویتسازی، اهمیت اساسی دارند، رسانهها به فرآیند معناسازی کمک می کنند و چهارم اینکه در جهان پیچیدهای که حوادث و رویدادهای گوناگون در آن رخ می دهد و رسانه ها با شکل دادن به الگوهای ذهنی مخاطبان رویدادها را برای آن ها معنا دار و قابل فهم می سازند و از این طریق به شکل گیری نگرش های آنان کمک می کنند (مهدی زاده، 8ـ47)
2ـ3رسانههاي جمعي و هويت ملي
امروزه نقش تعيين كننده و اثرگذار رسانههاي جمعي در همۀ عرصههاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ساخت واقعيت اجتماعي تقريباً به طور كامل پذيرفته شده است. رسانهها با برخوردار بودن از ويژگيهايي مانند درنورديدن محدوديتهاي زمان و مكان، در دسترس بودن، همراهي با سليقههاي مخاطبان گوناگون، خلق يا تقويت نگرشهاي جديد نقش بهسزايي در عرصۀ همگرايي، انسجام فرهنگي و در مقابل، گسيختگي اجتماعي، فرهنگي ايفا ميكنند. مسئله هويت ملي ازجمله مباحث بسيار مهمي است كه همۀ جوامع به آن توجه ويژه دارند.
تامپسون رسانهها را يكي از منابع هويتي ميداند و ميگويد در دنيايي كه بهگونهاي زاينده با صنايع سانهاي اشباع ميشود، يك حيطه عمده جديد بر فرآيند خود شكلدهي به وجود آمده است. وي كار دريافت و تملك پيامهاي رسانهاي را خود شكل دهندگي و خودشناسي موثر ميداند و مي نويسد؛ فرايند مذكور به شيوه هاي اغلب ضمني و نه صريح و مشخص صورت ميگيرد. با در اختيار گرفتن پيامها و ادغام معمول و عادتي آنها در زندگيمان، به طور ضمني در بنا كردن حس و مفهومي از خويشتن در زمان و مكان درگير ميشويم و به صورت دائمي مهارتها و اندوختههاي معرفتي خود را شكلدهي يا بازتوليد كرده، احساسات و سليقههاي خود را آزمايش ميكنيم و افقهاي تجربه خويش را بسط ميدهيم. اين فرايند خودشكل دهي رويدادي ناگهاني و يكبار براي هميشه نيست، رويدادي است كه آهسته و نامحسوس روز به روز و سال به سال به وقوع ميپيوندد، فرآيندي است كه در آن پيامها حفظ و برخي ديگر فراموش ميشوند (تامپسون، 1380: 114)
در همين زمينه ميتوان به نظريۀ جكسون هريس نيز اشاره كرد. وي در بحث نحوۀ انعكاس معتقد است رسانههای جمعی و تلویزیون به طور خاص از جمله منابع مهم تأثیرگذار در عرصه فرهنگ به شمار میآیند و بر فرایند شکلدهی هویت فرهنگی در همه جوامع و نیز جامعه مداخله میکنند. تلویزیون به عنوان ابزاری قدرتمندتر از دیگران عمل میکند و در لباس رسانههای جمعی میتواند همانند یک مرکز قدرتمند فرهنگی، هویتهای گروهی، قومی و ملی را که از جمله ارکان و زیربنای هویت جامعه محسوب میشوند، تحت تأثیرات مثبت و منفی قرار دهند و با بهرهگیری از فنون ارتباطی بر ایدهها و نگرشهای فرهنگی مردم تأثیرگذارند. لذا شناخت این موضوع که برنامههای تلویزیون اولاً: به لحاظ هویتی تا چه اندازه بر مخاطبان خود تأثیر میگذارد، ثانیاً این تأثیرات سازنده است یا مخرب و ثالثاً چگونه میتوان کانال تأثیرگذاری این رسانة بااهمیت را در حفظ هویت جامعه هدایت کرد، حائز اهمیت است(هريس، 1390: 300).
گفتن ندارد، ابزارهای جهانی شدن (ماهواره، رسانههاي جمعي، اینترنت وغیره) در تشدید چندپارگي معنايي و هويتي نقش قابلملاحظهاي دارند. هرچند گسترۀ دایرۀ اثرگذاری و اثرپذیری در حوزۀ فناوری اطلاعات و ارتباطات و مباحث هویتی مترتب برآن، نشانگر سیالیت ابعاد هویت در دنياي امروز است با اين حال موضوع هويت ملي و نقشي كه رسانههاي جمعي بهويژه تلويزيون در تقويت يا تضعيف آن بازي ميكند امري پذيرفته شده است.
اگر موضوع هويت ملي را در چهارچوب كليتي به نام هويت ايراني مطالعه كنيم ميتوان گفت كه با توجه به مؤلفههاي سنتي و مدرن برخلاف بسياري از هويتهاي خودساخته و درحال ساخت از سوي كشورها و براي ملتهاي ديگر، داراي عناصري همچون تاريخ مشترك مكتوب و شفاهي، اسطورههاي ملي و مذهبي قابل پذيرش در بين همه، دردها و رنجها و افتخارات، زبان غني و كامل، فرهنگ و دين، ايدئولوژي و ارزشها، مراسم و آداب و سنتهاي ملي و تاريخي، آگاهي و احساس تعلق قدرتمند و … است كه تداوم و تأثير آن بيش از هر هويت ديگري در منطقه و جهان مطرح است.
حال با توجه به مباحث فوق، رسانههای جمعی و تلویزیون به طور خاص از جمله منابع مهم تأثیرگذار درعرصه فرهنگ به شمار میآیند و بر فرآیند شکلدهی هویت فرهنگی در همه جوامع و نیز جامعه مداخله میکنند. تلویزیون به عنوان ابزاری قدرتمندتر از دیگران عمل میکند و در قامت رسانهای جمعی میتواند همانند یک مرکز قدرتمند فرهنگی، هویتهای گروهی، قومی و ملی را که از جمله ارکان و زیربنای هویت جامعه محسوب میشوند، تحت تأثیرات مثبت و منفی قرار دهند و با بهرهگیری از فنون ارتباطی بر ایدهها و نگرشهای فرهنگی مردم تأثیرگذارند.
2ـ4 مرور پيشينۀ تحقيق
همچنانكه پيش از اين و در بخش بيان مسئله اشاره شد موضوع هويت اجتماعي و هويت ملي از جمله موضوعات مهمي است كه به روشهاي مختلف مورد پژوهش قرار گرفته است. در اين ميان پژوهشهايي كه به رسانهها به عنوان يك متغير تعيينكننده در تقويت و تضعيف هويت ملي پرداختهاند نيز قابل توجه است. در اينجا به چند پژوهشي كه در اين زمينه انجام شده و در دسترس بوده است اشاره ميشود.
2ـ4ـ1 پيشينۀ تحقيق در ميان پاياننامههاي دانشگاهي
• «تلويزيون و تاثيرات كاشتي آن بر هويت فرهنگي ايرانيان» عنوان پژوهشي است كه به راهنمايي دكتر ناصر باهنر و بوسيلۀ طاهرۀ جعفري كيذقان انجام شده است. در مقالهاي كه با همين عنوان در فصلنامۀ علميـ پژوهشي تحقيقات فرهنگي و در زمستان 1389 از سوي پژوهشگران نامبرده ارائه شده چنين آمده است: پژوهش حاضر با تاكيد بر مقولههاي هويت قومي و ملي برنامههاي طنز، خبر و سريال كه به طور متوالي پيامهايي در مورد هويت از تلويزيون پخش شده است به تحليل محتواي اين برنامهها پرداخته. نتايج اين تحقيق نشان ميدهد در مجموع بهرغم اينكه تلويزيون ايران در مورد هركدام از مقولههاي مورد برسي هويت پيامهايي را توليد و پخش ميكند با اين حال پيامها در كنار ساير عوامل تاثيرگذارند و تلويزيون پس از ساير متغيرهاي نظام اجتماعي عامل موثري بر نگرش مخاطبان در مورد هويت است.
• «هويت ملي در اخبار استانهاي مركزي (تحليل محتواي اخبار مراكز كرمانشاه و آذرباييجان غربي)» عنوان پاياننامهاي است كه توسط مجيد سعادتي در تابستان سال 1388 صورت گرفته است. دغدغۀ پژوهشگر در اين تحقيق برآن بوده است كه چگونگي پرداختن دو مركز استاني مرزي كرمانشاه و آذرباييجان غربي را به مفهوم هويت ملي بررسي كند. جامعه آماري اين تحقيق كليۀ خبرهاي بخش خبري 16:15 اين دو مركز در پاييز و زمستان 1387 بوده است كه با استفاده از نمونهگيري طبقهبندي شده 210 بخش خبري را به عنوان نمونه انتخاب كرده است. نتايج تحقيق حاكي از آن است كه خبرهاي سيماي مركز كرمانشاه و آذرباييجان غربي از منظر چگونگي پرداختن به ابعاد تعيين شدۀ هويت ملي متفاوت
