
ه مجموعاً 21 درصد از افراد مورد مطالعه در سطح کشور از اختلالات 10 میلیون نفر از بالغین کشور – روانی رنج می برند که حدود 12% نیازمند خدمات بهداشت روان هستند. ضمن این که حدود 6 نیز از اختلالات سایکوتیک رنج می برند . توجه به بهداشت روانی در تمام عرصه های زندگی از جمله زندگی فردی و اجتماعی و شغلی حائز اهمیت بوده و جای بحث دارد. یکی از زمینه هایی که توجه به بهداشت روان در آن حائز اهمیت می باشد، شغل و حرفه می باشد. بشر از زمانی که خود را شناخته، در پی تلاش و فعالیت بوده و اشتغال به کار بخش عمده ای از زندگی انسان را تشکیل می دهد . کا به دنبال خود یک سری مشکلات و اختلالات جسمانی و روانی به همراه دارد ، از جمله استرس و فشارهای کاری که توان اجرای وظائف را در فرد تا حد زیادی پایین می آورد این فشارها می تواند موجب آسیب رسانی به فرد و در نتیجه به خطر افتادن موقعیت کاری فرد شود ( نقش تبریزی ، 1384 ).
سلامت روان به عنوان یکی از ملاک های تعیین کننده سلامت عمومی افراد در نظر گرفته می شود که مفهوم آن عبارتند از احساس خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود،اتکاء به خود،ظرفیت رقابت،تعلق نسلی و خودشکوفایی توانایی های بالقوه فکری،هیجانی و… می باشد. سلامت روانی نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می کند (مهری و صدیقی،1390).
طبق گزارشهای سازمان جهانی بهداشت(WHO )،جهان در طی دو دهه آینده شاهد تغییرات عمده ای در زمینه همه گیری بیماری ها و نیازهای بهداشتی افراد خواهد بود،بگونه ای که بیماری های غیر واگیر همچون بیماری های روانی به سرعت جایگزین بیماری های عفونی و واگیردار می شوند و در صدر عوامل ایجاد کننده ناتوانی و مرگ های زودرس قرار می گیرند.
در حال حاضر در سرتاسر جهان حدود 450 میلیون نفر از مردم دنیا از مشکلات روانی،عصبی و رفتاری رنج می برند و اختلالات روانی مسئول کمی بیش از یک درصد مرگ و میرها می باشند. 11 درصد بار کلی بیماری های جهان بر عهده همین عوامل می باشد.پیش بینی می شود تا سال 2020 ،میزان اختلالات روانی و عصبی حدود 50 درصد افزایش یابد و حدود 15 درصد کل بار جهانی بیماری ها را شامل شود که این میزان افزایش در سهم نسبی،حتی بیش از افزایش بیماری های قلبی و عروقی خواهد بود. مطالعات انجام شده در کشور نیز میزان شیوع اختلالات روانی را بین 9/11 تا 2/30 درصد گزارش داده اند (مهری و صدیقی،1390).
تعاریف سلامت روان :
از نظر کاپلان و بارون سلامت روان حالت خاصی از روان است که سبب بهبود،رشد و کمال شخصیت انسان می شود و به فرد کمک می کند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشد.
مازلو سلامت روانی را حاصل تامین نیازها و شکوفا شدن استعداد ذاتی انسانها می داند. هدف اصلی سلامت روانی کمک به همه ی افراد در رسیدن به زندگی کاملتر ،شادتر ،هماهنگ تر، شناخت وسیع و پیشگیری از بروز اختلالات خلقی،عاطفی و رفتاری است . مقابله با بیماری های روانی برای ایجاد جامعه سالم از وظایف اصلی دولتها و افراد جامعه است و هر اجتماع که خواستار بهزیستی و شادکامی افراد خود است،باید مردم سازگار و هماهنگ پرورش دهد.
به عقیده آدلر ،سلامت روان یعنی داشتن اهداف مشخص ،روابط خانوادگی و اجتماعی مطلوب ،کمک به همنوعان و کنترل عواطف و احساسات خود (محمد امینی،1386).
از نظر کارل منجر : سلامت روان عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل می شود (میلانی فر ، 1377).
از نظر لوینسون و همکارانش : سلامت روان عبارت است از اینکه فرد چه احساسی نسبت به خود ، دنیای اطراف ، مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد . چگونگی سازش وی با در امد خود ، شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویشتن . (چهرازی ، 1350).
در آخرین سال قرن پیش از طرف سازمان جهانی یونسکو قرن 21 ،قرن پرداختن به مسائل ” بهداشت روان ” و قرن عنایت ویژه به ” آموزش” عنوان گردیده شد و توجه همه دستگاههای فرهنگی ، آموزشی و رسانه ای جهان را به این ضرورت معطوف نمود.
در صورت وجود بیماری روانی و عدم توجه به سلامت روانی در جامعه تبعات و عواقب زیر حاصل خواهد شد:
1) تاخیر در درمان : بیماران دچار اختلال روانی به دلیل اینکه از بازتاب منفی اختلال در جامعه آگاهند. سعی در مخفی کردن آن دارند تا از عواقب ابتلا به اختلال(مانند طرد و مروم ماندن از حقوق و فرصتها) در امان باشند. این مخفی کاری به گونه ای است که انها ترجیح می دهند به مطب روان پزشک برای درمان مراجعه نکنند، مسلم است که تاخیر در درمان اختلال می تواند منجر به شدت گرفتن اختلال شود. این سعی در مخفی کردن اختلال درباره خانواده بیماران هم صدق می کند.
2) کاهش اعتماد به نفس: بسیاری از بیمارن نمی توانند از تاثیر عقاید منفی اجتماع در امان باشند و بسیاری به دلیل اینکه فکر می کنند، خود این عزت نفس پایین می تواند اولا به استرس بیشتر بیماران و بروز افسردگی و ثانیا به اختلال روانی منجر شود و مشکل ر پیچیده تر کند و بر سیر بهبود فرد تاثیر منفی بگذارد.
3) گوشه گیری و کناره گیری از اجتماع: بیماران روانی به دلیل اگاهی از دیدگاه منفی در خصوص بیماران روانی برای اجتناب از برچسب خوردن، از اجتماع دوری می کنند. این انزوا می تواند تاثیر سویی بر رشد روانی اجتماعی انها بگذارد، قدرت تطابق با محیط را کم بکند و بهبودی را به تاخیر بیندازد و آنها را از فرصتهای شغلی اجتماعی محروم کند.
4) محرومیت از فرصت ها و تبعیض اجتماعی : نگرش منفی دیگران به بیماران می تواند آنها را از حقوق و مزایای اجتماعی از جمله به دست آوردن شغل،مسکن و همسر مناسب محروم کند و منجر به اعمال تبعیض در قبال آنان از جانب اجتماع شود.
5) تاثیر بر سیاستگذاری های بهداشتی: انگ اختلال روانی می تواند در نحوه سیاساتگذاری و تعیین ولویت های بهداشتی و درمانی تاثیر بگذارد ، به طوری که اختلالات روانی به عنوان مسائلی غیر ضروری و در اولویت های چندم سیاستگذاری قرار بگیرد و بودجه کمتری به خود اختصاص دهدف نمونه دیگر آن مقاومت بیمارستان ها به ادغام یک بخش روانی در آنهاست.
مفهوم سلامت روان
موضوعات سلامت روان شامل ارتقاء کنشوری بهینه و به همان میزان مداخله و کاهش نارسا کنشوری (کنشوری سازش نایافته) میباشد سلامت روان شامل دو بعد گسترده میباشد، اول؛ سلامت روان شامل، عدم حضور نارساکنشوری در جنبههای روانشناختی، هیجانی، رفتاری و اجتماعی میباشد، منظور از نارساکنشوری اختلال در زندگی روزمره میباشد، مشکلات هیجانی و رفتاری، آن چنان که در تشخیصگذاری روان پزشکی مورد بحث قرار گرفتند شامل مواردی مانند: اختلال اضطراب، افسردگی، روانگسیختگی و … هستند، چنین شرایطی عملکرد روزانه را مختل میکند (مانند عملکرد در مدرسه و ورابط بین شخصی ) و ممکن است سلامت جسمانی (مانند تلاش برای خودکشی) را مورد تهدید قرار دهد. دوم منظور از سلامت روانکنشوری بهینه در ابعاد روان شناختی و اجتماعی میباشد. سلامت روان فقط عدم حضور اختلال نیست بلکه حضور و ارتقاء کنشوری بهینه شخصی و بین شخصی میباشد. صلاحیت فرا- اجتماعی، تعاملات بین شخصی مثبت میباشد. محققان برای عملیاتی مفهوم سلامت روان از دو سنت فوق یعنی سنت بالینی (بعد اول ) و سنت روان شناختی (بعد دوم) استفاده میکنند.
وضعیت جاری روانشناسی جهان حالی از توجه شایان روانشناسان به مفهوم سلامت روانی، بهنجاری و فقدان علائم بیماری است. با این وجود میتوانیم چهار دیدگاه را در مورد سلامت روانی از یکدیگر تفکیک کنیم که عبارتند از:
الف: سلامت روانی به معنای رفتار بهنجار (عادی)
در این دیدگاه گفته میشود رفتارهایی که اکثریت مردم از خود نشان میدهند. رفتار سالم به شمار میآیند و رفتار کسانی که از رفتارهای عمومی جامعه فاصله زیادی میگیرند به عنوان رفتارهای مرضی به شمار آمده صاحبان آنها بیمار روانی نامیده میشوند. این دیدگاه رد حقیقت رفتار بهنجار یا عادی را تعریف میکند، نه سلامت روانی را، زیرا که در شرایطی که جامعه تحت فشار قرار میگیرد و مثلاً افسردگی یا پرخاشگری به فراوانی دیده میشود نمیتوانیم بگوییم هرکه پرخاشگر یا افسرده نیست سالم نیست هرچند میتوانیم بگوییم رفتار بهنجار یا عادی در جامعه افسردگی یا پرخاشگری است . این مسأله نشانگر وجود تفاوتهایی بین سلامت روانی و رفتار بهنجار یا عادی است. البته باید اذعان کرد که در بسیاری موارد میتوانیم رفتار بهنجار یا عادی را به عنوان رفتار سالم بپذیریم.
ب) سلامت روانی به معنای الگوهای ایده کامل
در این دیدگاه انسان سالم کسی است که از یک سلسله معیارهای مشخص برای سلامت روانی تبعیت کند، این معیارها غالباً به وسیله روانشناسان و روان پزشکام مشخص میشود. برای مثال هشیار زیستن به عنوان یک ملاک سلامت روانی به شمار میآید. علاوه بر این مطمئن بودن به خود، خوشبینی پذیرفتن اشکالات خود و اقدام به رفع آنها، روابط خانوادگی خوب و صمیمی، انعطافپذیری در رفتار، امنیت عاطفی، جهتمندی در اهداف، آفرینندگی و خلاقیت، آیندهنگری، تعهد حرفهای و شغلی و هدایت زندگی و سرنوشت توسط خود، یکپارچگی و وحدت شخصیت و بسیاری از این معیارها، ملاکهای سلامت روانی از نظر این دیدگاه بسیار زیاد است و همین مسأله موجب شده است که میان روانشناسان و روانپزشکان در تعیین تعداد و حدود آنها، اتفاق نظری به وجود نیاید و در حال حاضر یک نظریه و چند ملاک خاص به تنهایی نمی.توانند به تفسیر و تعیین تعریف کامل از سلامت روانی بپردازند.
ج)سلامت روانی به معنای یک فرآیند
براساس این دیدگاه سلامت روانی یک پدپده واحد نیست که بتوانیم از آن در تمامی مراحل زندگی استفاده کنیم به عبارت دیگر در هر مرحله از زندگی انسان اعم از کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، کهنسالی، سلامت روانی، معنایی متفاوت پیدا میکند. به این ترتیب بیمار روانی یک معنای تحولی خواهد داشت. یعنی آنچه را که در یک بزرگسال بیماری به شمار میآوریم ممکن است در یک نوجوان سلامت کامل بدانیم یا برعکس. این دیدگاه به نکته ای مهم اشاره دارد که باید پیوسته در سلامت روانی مد نظر داشته باشیم و ان اینکه دلیل وجود ندارد که رفتار همه را با یکدیگر در تمامی سنین مقایسه کنیم بلکه بهتر است رفتار هرکس را به افراد همسن خودش مقایسه کرده از این طریق میزان غیرعادی بودن او را مشخص نمائیم.
د) سلامت روانی به معنای فقدان بیماری
در این دیدگاه این سلامت روانی نیست که تعریف میشود بلکه در اصل بیماری روانی تعریف و مشخص میشود به عبارت دیگر به جای اینکه بگوییم سلامتی چیست و وقتیکه کسی بیمار نباشد یعنی سالم است.
امروزه این دیدگاه استفاده عملی بیشتری پیدا کرده، بیمار علائم و نشانه های را از وضعیت خود بیان میکند و روان شناس و روان پزشک براساس طبقهبندیهایی که از بیماری روانی مختلف وجود دارد و در مورد بیماری او اقدامات لازم را به عمل آوردند و اگر کسی در این طبقهبندیها قرار نگیرد معنایش سالم بودن اوست.
امروزه در مأخذ برای تعیین بیماریهای روانی براساس این دیدگاه وجود دارد یکی راهنمای تشخیص و آماری انجمن روان پزشکی امریکا (DSM) و دیگری طبقهبندی بین المللی بیماریها(ICD) در این بخش به تعریف سلامت روانی میپردازیم.
فدائی (۱۳۷۳، به نقل از میناوردی، ۱۳۸۰) معتقد است فرد سالم کسی است که از نظر کارکردهای روانی از جمله اندیشه، عاطفه، ادراک، رفتار، دچار اختلال نباشد و یا خود، خانواده، و اجتماع رابطهای هماهنگ و صمیمانه داشته باشد و وظایف و مسئولیتهای خود را در قبال خانواده و جامعه به خوبی انجام دهد.
ساعتچی (۱۳۷۶) سلامت روانی را داشتن سازگاری کافی و احساس خوب بودن ( ازدیدگاه روانشناختی)متناسب با معیارهای قابل قبول روابط انسانی و جامعه میداند.
بنابراین تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی افراد دارای سلامت روان و ذهن خصوصیات زیر را بروز میدهند:
۱- افراد سالم از نظر روانی و ذهنی احساس راحتی میکنند. آنها از نظر روانی خود را آنگونه که هستند می.پذیرند از استعدادهای خود بهره
