
انسانی را به عنوان ترکیبی از وراثت ژنتیکی، تحصیلات، تجربه و نگرش به زندگی و کسبوکار تعریف میکند. بنابر نظر ادوینسون و مالون کنترل و حاکمیت سازمان بر سرمایه انسانی دائمی نیست و طبق نظر نورما به این علت که ممکن است این سرمایهها از یک سازمان جدا شده و جذب سازمانهای رقیب بشوند؛ سازمانها حداکثر تلاش را برای حفظ آنها انجام میدهند.
بنابر نظر چن این سرمایه از منظر فردی میتواند به دو گروه سخت و نرم تقسیم شود: بخش سخت سرمایه انسانی همان شایستگی کارکنان است و شامل دانش، مهارتها، استعداد و ابتکار کارکنان است که در این میان دانش و مهارت کارکنان بالاترین نقش را دارند. بخش نرم سرمایه انسانی شامل نوآوری کارکنان در کار و رضایت از شغلشان است (عالم تبریز و همکاران، 1388). سرمایه انسانی از استعدادی ذاتی برخوردار است که میتواند هم خود را دگرگون کند و هم به دگرگونی یا تعدیل سایر نهادهها منجر شود و همین ویژگی است که به پویایی همیشگی اقتصاد خواهد انجامید. سرمایه انسانی به دانش، تحصیلات، شایستگیهای کاری و ارزیابیهای روانسنجی اشاره دارد (Karthik & Basak, 2006). در واقع، سرمایه انسانی به ویژگیهای اصلی افراد مانند پیچیدگی شناختی و ظرفیت یادگیری، دانش ضمنی و صریح، مهارتها و تخصص کسب شده ایشان در طی زمان اشاره دارد. در این راستا تئوری سرمایه انسانی بیان میکند که کارکنان انتخابهای عقلایی یا منطقی را نسبت به سرمایهگذاری در سرمایه انسانی خود ایجاد میکنند (Tharrnou et al, 2001). این تئوری بحث میکند که افراد با ملاحظه اینکه آیا میخواهند وقت، تلاش و پول صرف سرمایهگذاری در تحصیلات، آموزش و تجربه نمایند یا خیر، دست به اقدامی منطقی میزنند. در واقع به نوعی کارکنان، مزایا و معایب تصمیمات یا سرمایهگذاریهای خود را میسنجند (Carless, 2005)؛ بر این اساس سرمایه انسانی به راحتی قابلیت جابجایی دارد زیرا کارکنان خود مالک آن هستند و در حقیقت به سازمان تعلق ندارد.
از دیدگاه سرمایه انسانی، آنچه برای پیامدهای شغلی حیاتی است، سرمایهگذاری فرد در سرمایه انسانیاش است. زیرا سرمایهگذاری، بهرهوری را افزایش میدهد و پاداشهای بیرونی از سوی سرپرستان مانند اضافه حقوق یا ارتقا را در پی خواهد داشت (Dutton et al, 1991). بنابراین، توسعه سرمایه انسانی به توانایی فرد در شناسایی و مدیریت نیازهای یادگیری، بهبود کاربردهای یادگیری از طریق برنامهریزی مسیر شغلی و همچنین مهارتهای جستجوی شغل و مدیریت متوازن زندگی کاری بستگی دارد.
به طور خلاصه، سرمایه انسانی بیانگر انبارش دانش در قابلیت جمعی شرکت برای استخراج بهترین راهحلها از درون اذهان و داشتههای تکتک کارکنان است (Bontis, 2001). علیرغم اهمیت روزافزون سرمایه انسانی بسیاری از سازمانها روال سنتی گذشته را ادامه داده و پولی را که برای توسعه منابع انسانی صرف میکنند در صورتحسابهای مالی به عنوان هزینه گزارش میکنند نه سرمایهگذاری. پیامد این کار میتواند شرکتها را به کاهش سرمایهگذاری در زمینه آموزش و توسعه منابع انسانیشان راغب کند (قلیچلی، 1388).
2.3.2. تعریف عملیاتی سرمایه انسانی
سرمایههای انسانی عبارتند از همکارانی که دارای شایستگی (دانش و مهارت اعم از فنی، ارتباطی– تعاملی و تحلیلی) و استعداد و توانمندی لازم برای انجام کار و حل مسائل پیچیده سازمان، وفاداری سازمانی (اشتیاق به ادامه همکاری با سازمان)، خلاقیت و نوآوری (ارائه طرحهای جدید و توانایی در تطبیق ایدهها با تغییر نیازهای محیط) هستند. این همکاران میتوانند به صورت کارکنان یا پیمانکاران و مشاوران سازمان باشند. در زیر به شاخصهای سرمایه انسانی طبق نظرات برخی اندیشمندان سرمایههای انسانی اشاره میشود:
شایستگی کارکنان:
بونتیس و همکاران (1999) و روس و همکاران (1997) سرمایه انسانی را مجموعهای از منابع نامشهود میدانند که در کارکنان شرکت نهفته است مانند شایستگیها و توانمندیهای مبتنی بر دانش و مهارتهای کارکنان. پنینگز22 و همکاران (1998) میگوید سرمایههای انسانی عبارتند از دانش و مهارتهای کارکنان حرفهای، آن که منجر به ارائه خدمات حرفهای میشود.
وفاداری کارکنان شایسته:
توسعه سرمایه انسانی مستلزم آنست که اعضای سازمان از ثبات نسبی برخوردار باشند. اما اگر جابجایی و ترک سازمان از سوی کارکنان شایسته بالا باشد، امکان این توسعه مشکل است (Bontis, 1998). زمانی که تلاش برای اهرمی کردن و بکارگیری کارکنان وجود دارد، این تغییر در کلیت کارکنان که از آن به جابجایی یاد میشود، چالش مهمی به شمار میاد. ترک سازمان به صورت اختیاری یا اجباری است. در روش اجباری کارکنان از سوی شرکت اخراج میشوند در حالیکه در ترک اختیاری خودشان استعفا میدهند. جابجایی اختیاری کارکنان غالبا به صورت استخدام در شرکت رقیب میباشد که باعث ایجاد شرایط بحرانیتری برای سازمان میشود به گونهای که دانش آنها میتواند علیه سازمان قبلی به کار گرفته شود. از آنجایی که مدیران نمیتوانند جابجایی اختیاری را کنترل کنند لازم است روشها و اقدامات بازدارنده جهت حداقلسازی چنین خسارتی را اعمال کنند. مدیریت ارشد باید به فکر چارهای برای ایجاد سریع برنامههای احتمالی باشد. در غیر این صورت از آمادگی لازم برخوردار نخواهد بود هرچند که بهترین کارکنان خود را از دست دهد.
خلاقیت و نوآوری کارکنان:
بونتیس و همکاران (1998) و روس و همکاران (1997) چابکی فکری که منبعث از توانایی کارکنان شرکت برای نوآوری، سازگار شدن و تولید مشترک است را از منابع نامشهود و سرمایه انسانی مینامند. نوآوری مانند جرقهای است که پتانسیل خلاق نهفته در سرمایه انسانی شرکت را شعلهور میسازد. این ظرفیت به سازمان کمک میکند تا از طریق غیرمنتظره به ارائه محصولات و خدماتی بپردازد که باعث خرسندی مشتریان میشود.
2.3.3. اهمیت سرمایه انسانی
دﻧﻴﺎي ﻛﺴﺐوکار ﻛﻨﻮﻧﻲ، بیشک دنیای سازمانهاست و ناگفته پیداست که ﻣﺘﻮﻟﻴﺎن اﺻﻠﻲ اﻳﺠﺎد، اداره و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ اﻧﺴﺎنها هستند. امروزه سازمانها برای بقا، انتظام و بالندگی خود، میکوشند تا از طریق منابع انسانی فرهیخته در گستره جهانی، به رشد سریع، بهبود مستمر، کارآمدی، سودبخشی، انعطافپذیری، انطباقپذیری، آمادگی برای آینده و برخورداری از موقعیت ممتاز در عرصه فعالیت خود نائل شوند. بدون این کیفیتها، به واقع غیرممکن است که سازمانی بتواند در مواجهه با بهترینها به صورت رقابتی و اثربخش عمل کند (Shuler & Jackson, 2001).
ﺳﺎزﻣﺎن ﭘﻮﻳﺎ، ﺑﺪون اﻧﺴﺎن ﻧﻘﺶآفرین، ﻣﻔﻬﻮم و وﺟﻮد ﺧﺎرﺟﻲ ﻧﺪارد. ﺣﺘﻲ ﺑﺎ وﺟﻮد فنآور ﺷﺪن ﺳﺎزﻣﺎنها و ﺗﺒﺪﻳﻞ آنها ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای از ﺳﺨﺖافزار، ﺑﺎز ﻫﻢ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺟﺎﻳﮕﺎه ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺮﻧﺎﻣﻪریز، طراح، ناظر، کنترلکننده و ﺑﻬﺒﻮددهنده فنآوری ﺣﻔﻆ ﺧﻮاﻫﺪ ﻛﺮد. در نگاهی نوین به مدیریت منابع انسانی، اﻧﺴﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻛﻠﻴﺪيترین ﻋﻨﺼﺮ و ﻣﻨﺒﻊ ﺳﺎزﻣﺎن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ برخی از آن با نام “دارایی منحصربهفرد سازمان” یا حتی “سلاح استراتژیک ایجاد مزیت رقابتی” یاد میکنند (Bracken, 2001). به طور کلی انسانها به عنوان با ارزشترین منابع در هر سازمانی در نظر گرفته میشوند (Hesketh & Fleetwood, 2006). به عنوان مثال، کار در مورد منابع انسانی و عملکرد سازمان نشان داده است که 80 درصد از ارزش یک شرکت، از شایستگیهای انسانی در سازمان حاصل میشود (Becker & Husield, 2001).
مطالعات اخیر بر این امر دلالت دارند که سرمایه انسانی میتواند جایگزین سرمایه طبیعی شود. بنابراین اقتصادهایی که سرمایه انسانی را توسعه میدهند میتوانند اتکای رشد اقتصادیشان را به سرمایه طبیعی کاهش دهند. در واقع کشوری با سطح بالایی از سرمایه انسانی به اقتصادش اجازه میدهد که فعالیتهای اقتصادی مبتنی بر منابع طبیعی را کاهش و بر فعالیتهای اقتصادی مبتنی بر دانش تخصیص یابد (Thomas et al, 2000). انباشت دانش و سرمایه انسانی، اثر مستقیمی بر بهرهوری دارد. در کشورهای پیشرفته که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی آنها افزایش داشته است، سطح آموزش کارکنان به طور مستقیم در افزایش عمر کاری آنها نیز موثر بوده است. به هر حال بسیاری از منافع اجتماعی که از انباشت سرمایه انسانی به دست میآیند (مانند سلامت بیشتر، اشتغال شهری بالاتر، کاهش بزهکاری و افزایش همبستگی اجتماعی) در دراز مدت بر رشد اقتصادی اثر میگذارد. تاکید سازمانها بر سرمایه انسانی، بر پایه این دیدگاه مبتنی است که ارزش بازار سازمانها، کمتر به منابع مشهود بستگی دارد و بیشتر به منابع نامشهود به ویژه سرمایه انسانی وابسته است. جذب و نگهداری بهترین کارکنان، بخشی از این معادله است (Stile & Kulvisaechana, 2004). عمادزاده (1385) اهمیت سرمایهگذاری در سرمایه انسانی را در موارد ذیل برمیشمرد:
سرمایه انسانی در باورها، ارزشها، نگرشها و انگیزههای مردم تاثیر مهمی بوجود میآورد. این تحولات دامنه انتخاب را گسترده تر میسازد و افراد را در مقابل گزینههای بیشتری قرار میدهد و آنها را به سوی اهداف عالیتری هدایت مینماید.
دومین اثر سرمایه انسانی آن است که جامعه میتواند از سرمایههای فیزیکی و مادی موجود خود استفاده بهتری بنماید. این اثر را میتوان به طرق ذیل تقسیم کرد:
با پیشرفت فناوری، کالاهای سرمایهای به تدریج اشکال پیچیدهای به خود میگیرند و استفاده صحیح از آنها مستلزم دانش و اطلاعات کافی است. توسعه و نگهداری در ماشین آلات (تولید شده و وارد شده) به اطلاعات تخصصی نیازمند است.
توسعه صنعتی به طور اساسی به هستههای “پژوهش و توسعه” متکی است. نیروهای محقق و فرهیخته در سطوح گوناگون میتوانند تاثیر بسزایی در تولید انواع سرمایههای مادی داشته باشند. در واقع، ساخت قطعات باکیفیت، طراحی دقیق از یکسو و ایجاد نوآوری و ابداع از سوی دیگر، همه مستلزم داشتن نیروهای تحصیلکرده و ماهر میباشد.
ظرفیت جذب سرمایههای فیزیکی در یک جامعه، به میزان تشکیل سرمایه انسانی بستگی دارد. در جوامعی که نیروی کار تحصیلکرده به لحاظ کمیت و کیفیت از رشد کافی برخوردار نباشد، امکان استفاده کامل از ظرفیت ماشین آلات و تجهیزات تولیدی ممکن و میسر نخواهد بود.
بازده اقتصادی سرمایهگذاری در سرمایه انسانی همواره بالاتر از سرمایه فیزیکی بوده است. از آنجا که در کشورهای در حال توسعه، تعداد نیروی انسانی کارآمد در مراحل اولیه رشد محدود است، بازده سرمایه انسانی نسبت به سرمایههای فیزیکی بیشتر میباشد.
سرمایه انسانی به طرق ذیل موجب رشد سریع اقتصادی میگردد:
ارتقاء سطح تواناییها و مهارتها بر کارائی نیروی انسانی میافزاید و این نیز به نوبه خود سبب بالاتر رفتن قدرت تولید جامعه میگردد.
ارتقاء توان علمی نیروی کار از یک سو، شرایط استفاده از منابع موجود را بهبود میبخشد و از دیگر سو، امکان استفاده از منابع جدید و روشهای تازه را اشاعه میدهد.
اصولا توجه سازمانها به داشتن سرمایه انسانی خوب، منتهی به عملکرد بهتر افراد سازمان میگردد. این توجه از سوی سازمانها، مهارتها را افزایش میدهد و در نهایت منجر به عملکرد شغلی رضایتبخش افراد شاغل در سازمان میگردد. لازم به ذکر است که توجه به کیفیت سرمایه انسانی همچون تحصیلات، تجربه، مهارت و شایستگی مرتبط با کار، افزایش بازده کارکنان سازمان و در نهایت بهبود عملکرد شغلی را در پی خواهد داشت. در جدول 1-2 توضیح مختصری از مولفههای سرمایه فکری که توسط نیک بونتیس در سال 1998 ارائه شده آمده است که این سه مولفه را از حیث ماهیت، حیطه، پارامترهای اندازهگیری و دشواری کدگذاری مقایسه میکند.
جدول 1- 2: مفهوم سرمایه فکری
سرمایه فکری
سرمایه انسانی
سرمایه ساختاری
سرمایه ارتباطی
از نظر جوهره و ماهیت
فکر یا هوش انسانی
رویههای سازمانی
روابط بازار
از نظر حیطه
درون ذهن افراد قرار دارد
در روابط درون سازمانی قرار دارد
در
