
حقوقدانان، تلاش شده که تئوریهای مذکور، به طور منسجم و با دستهبندی منظم ارائه گردند. لذا در این فصل، شش تئوری ذکر شده در این باب، طی چهار مبحث بیان گردیده است که بالطبع هر کدام از این تئوریها حاکی از قول عدهای از فقها یا حقوقدانان میباشند. مبحث اول، نظریه نخست بیان گردیده که مذکور در فقه میباشد و از «مالکیت امام (حاکم)» حکایت دارد که نه در حقوق ایران و نه در حقوق آمریکا پذیرفته نشده است. البته در برخی از نظامهای حقوقی مثل انگلستان این نظریه، قبول شده است که از حیطه موضوع تحقیق در اینجا خارج میباشد. در مبحث بعد، تئوریهای دوم و سوم آمده است. تئوری دوم قول مشهور میان فقهاست که با توجه به حدیث «الناس فیها شرعٌ سواء» معادن را مطلقا در زمرة مباحات به حساب میآورد. به موجب این نظریه، همه مردم نسبت به معادن نفت و گاز حق یکسانی دارند. البته عده اندکی نیز مفهوم این عبارت را «مالکیت عمومی» دانستهاند که با «مباحات» متفاوت است و لذا «مالکیت عمومی» به عنوان تئوری سوم در این تحقیق مطرح گردیده است. شایان توجه است که در حقوق ایران اصول 44 و 45 قانون اساسی، «مالکیت عمومی» را در مورد معادن پذیرفته و البته تصدی و اداره امور مربوطه را به حکومت واگذار کرده است. اما در مبحث سوم تفاصیلی که فقها بدان معتقد بودهاند آمده است. در واقع تئوریهای چهارم و پنجم تفصیلهایی است که مبنای هر دویشان نوع مالکیت زمینی است که معدن در آن اکتشاف شده است. نکته قابل توجه این است که تفصیل دوم، یکی از تئوریهای رایج در حقوق آمریکا با عنوان تئوری «مالکیت در محل» نیز میباشد. در مبحث چهارم نیز، تئوری آخر که منحصر به حقوق آمریکاست، ذکر شده است. این نظریه که به تئوری «عدم مالکیت» تعبیر گردیده، دومین تئوری رایج در آمریکا میباشد که در برخی ایالات این کشور پذیرفته شده است.
با توجه توضیحاتی که گذشت باید بگوییم در این تحقیق از طرفی به دنبال بررسی تئوریهای موجود در فقه امامیه، حقوق ایران و حقوق آمریکا و تطبیق آنها با یکدیگر و از سوی دیگر در صدد ارائه جمعبندی و پیشنهادی مناسب برای مالکیت بر نفت و گاز با توجه به شرایط جوامع امروزی هستیم.
در انتها نیز در خاتمة تحقیق، نتیجهای از تئوریهای مذکور بیان گردیده است. در این خاتمه تلاش شده تئوریهای مورد پذیرش در فقه و ایران و آمریکا به طور تطبیقی مقایسه شوند و مزایا و معایب هر کدام از نظریهها ذکر گردند. همچنین با توجه به اهمیت فوقالعاده بحث مالکیت نفت و گاز، پیشنهادی نیز ارائه گردیده است.
فصل اول: مفاهیم پایه
در این فصل، سعی شده است، در مورد مفاهیمی که با موضوع تحقیق ارتباط نزدیکی دارند توضیحات مفصل و کاملی ارائه شود تا مفاهیم بکار برده شده در تحقیق، به طور دقیق تبیین گردند. در همین راستا این فصل را به چهار مبحثِ «مالکیت، معدن، حاکم، نفت» تقسیم کردهایم. توضیح این مباحث به شرح ذیل میباشد.
مبحث اول: مالکیت
مالکیت، یکی از حقوق طبیعی بشر است که نمایندة اختیار و آزادی عمل وی میباشد.1 در فقه و حقوق تعاریف پرشماری از مالکیت شده است که البته مضامین تمامی این تعاریف نزدیک به یکدیگر می باشند. ما در شش گفتار، درباره مالکیت بحث میکنیم.
گفتار اول : تعریف
مالکیت مصدر جعلی از «مالک» است و مالک اسم فاعل از مَلَکَ یَملِکُ میباشد. لغویون در مورد معنای «ملک» اینچنین میگویند: «الملک احتواء الشیء و القدرة علی الاستبداد به»2 ملک به معنای تسلط و قدرت بر شیء است به نحوی که اختیار آن چیز دست انسان بوده و وی بر آن احاطه داشته باشد. همچنین در جای دیگر آمده است که: «احتواه قادراً علی التصرُّف و الاستبداد به»3 ملک در برگرفتن و کنترل کردن شیء است به نحوی که انسان قدرت و تسلط و احاطه بر آن شیء را داشته باشد. یکی از فقهای معاصر نیز قریب به همین مضمون در مورد معنای لغوی ملک اینگونه میگوید: «الاحتواء على الشيء و التسلط و الاستيلاء عليه، يقال ملك الشيء استولى عليه و تسلط.»4 از تعاریف دیگر این واژه در کتب لغت میتوان گفت: «ملک الشیء حازه و انفرد بالتصرف فيه فهو مالك.»5 شیای را مالک شد یعنی آنرا به دست آورد و تصرف- حقیقی و اعتباری- در آن شیء تنها به دست وی است، که چنین شخصی را مالک میگویند.
پس از روشن شدن معنای لغوی، بررسی میکنیم که در اصطلاح فقها و حقوقدانان مالکیت به چه معنایی میباشد. مالکیت عبارت است از: «حقی که شخص نسبت به ملک خود دارد و میتواند هرگونه تصرفی در آن نموده و هر نوع انتفاعی از آن ببرد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.»6 امام خمینی در «کتاب البیع» میفرماید: «إنّ الملکیة اعتبارٌ عقلایی من احکامها السلطنة علی التقلیب و التقلب.»7 ملکیت، اعتباری عقلایی است که از احکام آن، قدرت بر تغییر و تصرف در آن است. یکی از فقها ملکیت را اینچنین تعریف میکند: «فالملکیة سلطنة اعتباریة یعتبرها الشارع أو العقلاء علی عین أو منفعة أو حق قابل للمعاوضة، یتمکن صاحبها بموجبها من التصرف فیهما أو المعاوضة عنها.»8 ملکیت سلطنت اعتباری میباشد که بوسیله شارع یا عقلاء بر عین یا منفعت یا حق قابل معاوضه اعتبار شده است، به گونهای که صاحب این سلطنت میتواند در عین یا منفعت یا حق تصرف کند یا آنها را معاوضه کند. همچنین در جای دیگر ملکیت اینگونه تعریف شده است: «الملکیة هی سلطنة اعتباریة ثبتت باعتبار من بیده الاعتبار من الشارع و العقلاء.» 9 یعنی ملکیت نوعی سلطنت و سلطه اعتباری از طرف شارع و عقلا میباشد که برای صاحب مال جعل شده است. حال پس از ملاحظه تعریف اصطلاحی فقها باید بگوییم کسی که این سلطه اعتباری را دارا باشد مالک است و به عبارت دیگر بر مال مورد نظر حق مالکیت دارد.
در قانون مدنی ایران در مواد متعددی از مالکیت سخن گفته شده ولی در هیچ مادهای تعریفی از این واژه ذکر نشده است. از لحاظ حقوقی مالکیت کاملترین نوع «حق عینی» است. به بیان دیگر حق مالکیت کاملترین حقی است که شخص ممکن است نسبت به مال داشته باشد. این حق امکان دارد نسبت به کل مال برقرار شود و یا نسبت به بخشی از مال که در صورت اول تنها یک مالک برای مال متصور میباشد اما در صورت دوم بیش از یک مالک قابل تصور خواهد بود.10 در واقع «مالکیت حقی است دائمی، که به موجب آن شخص میتواند در حدود قوانین تصرف در مالی را به خود اختصاص دهد و از تمام منافع آن استفاده کند.»11 برخی از حقوقدانان مالکیت را اینگونه تعریف کردهاند: «مالكيت عبارت از رابطهای است كه بين شخص و چيز مادى تصور شده و قانون آن را معتبر شناخته و به مالك حق ميدهد كه انتفاعات ممكنه را از آن ببرد و كسى نتواند از او جلوگيرى كند.»12
گفتار دوم : اوصاف
حقوقدانان سه وصف مهم و اساسی برای مالکیت بیان کردهاند که عبارتند از: «اطلاق، انحصار، دوام». در واقع در بین علقهها و روابطی که اشخاص ممکن است نسبت به اموال داشته باشند، فرد اعلای آن، مالکیت است که شامل تمام متعلقات، ثمرات، اعیان و منافع مال میشود و تنها ممکن است دچار محدودیتهای قانونی یا قراردادی شود. نتیجه آنکه میتوان گفت مالکیت حقی مطلق، انحصاری و مستمر است که شخص نسبت به اموال خود دارد و به صاحب آن اجازه میدهد از تمامی اجزاء و ذرات و عناصر و منافع و امتیازات مال استفاده نموده و مانع از تصرفات و دخالتهای دیگران در آن شود.13 نکته در خور توجه این است که در نظام حقوقی کنونی هیچیک از این اوصاف به مفهوم پیشین خود باقی نماندهاند و همگی دستخوش تغییرات و محدودیتهایی شدهاند. حال به تفصیل این اوصاف میپردازیم.
الف) اطلاق
ماده 30 قانون مدنی ایران مقرر میدارد: «هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد، مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.» درست است که در صدر ماده قانونگذار صریحاً اعلام کرده که مالک میتواند هرگونه انتفاعی از مال خود ببرد اما از ذیل ماده واضح است که این اختیار بی قید و شرط هم نیست و گاهی اوقات قانون اختیارات مالک را محدود کرده است. به عنوان مثال ماده 132 قانون مدنی میگوید: «کسی نمیتواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود…» که البته در اینجا در واقع تزاحم بین اصل «تسلیط» و قاعدة «لاضرر» میباشد که حکومت با قاعده لاضرر است.14 علاوه بر این ماده، اصل چهل و چهارم قانون اساسی است که ابتدا نظام اقتصادی را به سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم میکند و سپس بیان میدارد: «مالکیت در این سه بخش، تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدودة قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعة اقتصادی کشور گردد و مایة زیان جامعه نشود، مورد حمایت قانون جمهوری اسلامی است.» همانطورکه ملاحظه میگردد مطابق اصل مذکور حق مالکیت محدود به قیودی از جمله لزوم بودن در چارچوب قوانین اسلام و نیز عدم ورود زیان به جامعه، شده است. یکی از حقوقدانان در مورد این اصل مینویسد: «قیدهای اصل 44 ق.ا.ا. بخوبی نشان میدهد که «حق مالکیت» دیگر از حقوق طبیعی و مربوط به شخصیت انسان نیست؛ وسیلهای است برای حفظ منافع عمومی و تنها در صورتی مورد حمایت قرار میگیرد که شیوة اکتساب و اجرای آن در مسیر هدفهای قانونگذار باشد. در این مفهوم تازه، آخرین مرز آزادی مالک این است که مایة زیان جامعه نشود.»15
ب)انحصار
انحصاری بودن حق مالکیت بدین معناست که: «حق مزبور منحصر به مالك بوده و همۀ افراد موظّفند كه آن را محترم شمرده و به آن تجاوز ننمايند.»16 مطابق ماده 31 قانون مدنی: «هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمیتوان بیرون کرد مگر به حکم قانون.» علاوه بر این ماده که وصف انحصاری بودن حق مالکیت را میرساند، اصل چهل و هفتم قانون اساسی ایران است، که میگوید: «مالكيت شخصي كه از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معين مي كند.» همچنین قواعد مربوط به منع تصرف عدوانی در قانون آیین دادرسی مدنی و غصب در قانون مدنی نیز حکم ماده 31 را تضمین میکند.17 البته معنای انحصاری بودن و مطلق بودن حق مالکیت، چنان در هم آمیخته است که تمایز بین این دو، مشکل میباشد. به گفته یکی از حقوق دانان ایران: «نتیجه طبیعی اطلاقِ اختیار مالک و لزوم رعایت احترام آن از طرف تمام مردم، انحصاری بودن حق مالکیت است.»18 نکته قابل ذکر اینکه، این وصف نیز بدون قید و شرط مورد قبول حقوقدانان نیست و همانطورکه از ذیل ماده 31 قانون مدنی برمیآید محدودیتهایی دارد. به عنوان نمونه تصرف مادی شریک در اموال مشاع، منوط به اجازه دیگر شریکان میباشد، یا در مورد حق ارتفاق، ماده 97 قانون مدنی به مالک اجازه میدهد که برای رسیدن به ملک خود از ملک مجاور عبور کند، هرچند مالک ملک مجاور راضی نباشد. این ماده بیان میدارد: «هر گاه كسي از قديم در خانه يا ملك ديگري مجراي آب به ملك خود يا حق مرور داشته، صاحب خانه يا ملك نميتواند مانع آب بردن يا عبور او از ملك خود شود و همچنين است ساير حقوق از قبيل حق داشتن در و شبكه و ناودان و حق شرب و غيره.»
ج) دوام
دائمی بودن یعنی حق مالکیت مقید و محدود به مدتی نیست و گذشت زمان هرچند طولانی و نیز عدم استفاده مالک از مال خود، موجب سلب حق مالکیت از وی نمیگردد. به عبارت دیگر منظور از دائمی بودن مالکیت این است که تا زمانی که به سبب یک عمل یا واقعه حقوقی، مال از ملکیت مالک خارج نشود، همچنان در ملکیت وی باقی خواهد ماند. حدیث امیرالمؤمنین علی (ع) که میفرمایند: «الحق القدیم لا یبطله شیء»19 یعنی حقی که در گذشته بوجود آمده است را هیچ چیزی نمیتواند از بین ببرد، بیانگر این وصف میباشد. به همین خاطر است که مرور زمان نیز در اصل حق اثر ندارد و تنها اختیار طرح دعوی را از مدعی میگیرد.20 این وصف نیز مانند اوصاف دیگر حق مالکیت با محدودیتهایی روبروست که از جمله میتوان به ماده 486 قانون مدنی اشاره کرد که شرط مدت را در مورد مالکیت منافع الزامی میدارد. به موجب ماده مذکور: «در اجارة اشیاء، مدت اجاره باید معین باشد و ال
