
ميپراكنده حتماً آن را ميبوسيدم” (همان،19:1381).
3-2-1-6-3- ازدواج آزاد:
روانيپور به ازدواجهاي نامتناسب حمله ميبرد و آنان را مخرب ميداند. با اين حال دوستي را نيز قبول ندارد و به نقد افكار رعنا ميپردازد. زن “داستان رعنا” را در شرايط يك دوستي قرار ميدهد و در مقابل او رعنا را ميآفريند كه معتقد به آزاديخواهي است و اعتقاد دارد كه يك زن روشنفكر نبايد محافظه كار باشد ولي در پايان زبان به نصيحت ميگشايد و دوستي را ناپايدار توصيف ميكند”دوستي با هر تلنگري از هم ميپاشند. تعهدي در كار نيست، فقط سوء استفاده است” (روانيپور،34:1381).
رعنا معتقد است كه يك زن روشنفكر بايد اروپايي زندگي كند و پايبندي به اعتقادات شرقي را متناقض با آزاديخواهي ميداند “ببين يك نويسنده اروپايي دوستاش را از كسي پنهان نميكند، ولي اينجا حتي تو كه مدعي آزاديخواهي هستي زندگيت را از اين و آن پنهان ميكني” (همان،16:1381). روانيپور پايبندي به عرف جامعه شرقي را لازم ميداند و در مورد ازدواج و پايبندي به آن فرقي بين يك زن روشنفكر و نويسنده و زن عادي نميگذارد”گفتم ببين من نميخواهم كسي بفهمه… گفتي: واقعا كه فقط يك زن ابله شرقي ميتونه اين جوري فكر كنه، دختر تو هنرمندي، فرقت با يك زن عادي چيه؟ گفتم هيچ، در اين مورد همه زنها مثل هماند” (همان،23:1381). روانيپور دوستي را ميپسندد اما به شرطي كه در آن پايبندي باشد. از نگاه نويسنده، زن شرقي دوست دارد كه كسي به عنوان شوهر مدام رفتار او را كنترل كند اما هركسي نميتواند اينگونه رفتار كند. تنها “پهلوان همه دوران كه نسبش به عارفي ميرسد كه روزگاري سازي را زير عبايش پنهان كرد و به طواف كعبه رفت” (همان،22:1381) اجازة كنترل زن را دارد.
“و ميگفتم هيس، تا تو بداني و مطمئن شوي كه هميشه سايهاي مراقب من است، سايهاي كه نميگذارد كسي حريم زنانهام را بشكند. ميان غوغاي حركات و رفتار و كلماتي كه از دهانت بيرون ميپرد، صداي خفه آهت را ميشنيدم، اين جور بود كه فهميدم تو هم مثل زنان شرقي آن پهلوان را دوست ميداري، پهلواني كه با گردش چشمانش حركات و رفتار تو را مثل ساعت تنظيم ميكند” (همان،25:1381).
اگر تا دورهاي نويسنده به مرد سالاري ميتازد، در اينجا رفتار مرد سالاري پهلوان همه دوران را ميپذيرد “گفتم آخر بايد هركجا ميروم شماره تلفن آنجا را بدهم و اگر تو اين را هم ميدانستي معلوم نبود كه توي ذهنت چه فكر و خيالي ميكردي، خيلي با خود كلنجار رفتم تا اين را به تو بگويم، بعد از آن چند شب كه خانه تو خوابيدم، خودت كه ميداني مرد است ديگر. فكر كردم مبادا دلگير شود و يا فكر و خيال ديگري بكند… اين بود كه بدون اجازه تو شماره تلفنت را به او دادم” (همان،26:1381). نويسنده با اينكه ازدواج را دست و پاگير ميداند اما ازدواج موقت را ميپسندد و نام آن را ازدواج آزاد ميگذارد به هر حال براي آنكس كه نميخواهد خود را اسير خانه كند و در عين حال متعهد باشد ازدواج آزاد را پيشنهاد ميكند “رعنا من ازدواج كردهام، ازدواج آزاد و نميگويم موقت، چون اين كلمه شايسته حال زناني مثل ما نيست. مثل من و تو كه نميتوانيم خودمان را به آشپزخانه زنجير كنيم. ميداني ما بايد در عين آزادي متعهد باشيم. گفتي: ميفهمم، ازدواج هر اسميداشته باشد به زن معنا ميدهد” (همان،34:1381).
همانگونه كه بيان شد نويسنده با ازدواج اجباري ميستيزد و در نهايت ازدواج آزاد را بر ازدواج دايمي ترجيح ميدهد. به اعتقاد او ازدواج آزاد هم به زن معنا ميدهد و هم در عين تعهد، آزادي خود را حفظ ميكند. همانگونه كه در داستان شيوا نيز به نصيحت شيوا ميپردازد كه تن به ازدواج با ميلاد ندهد زيرا در آن صورت جز سرگرداني بهرهاي نميبرد. به اعتقاد نويسنده “تا زماني كه رضايت نداده است آدم است اما آن زمان كه به ازدواج رضايت ميدهد زن ميشود، و سرگردان در افسانهها.” (همان،50:1381).
روانيپور فقط در دنياي جفره ازدواج را پايه و اركان زندگي ميداند و اگرچه در طي سالها ديدگاههاي متفاوتي نسبت به آن دارد ولي آن را به هر صورت كه باشد معنا دهنده به زن ميداند. در حقيقت نويسنده ازدواج شايسته و مرد خوب را ميپسندد ولي به ازدواج هاي نامناسب بهايي نميدهد و ازدواج آزاد(موقت) را بر آن ترجيح ميدهد.
3-2-1-7-زنان و پيري:
پيري وگذشت عمر، از ديگر مواردي است كه روانيپور در توصيف قهرمان داستانها به عنوان پديدهاي غيرمنتظره از آن ياد ميكند. مسأله پيري از جمله مسايلي است كه زنان به سختي با آن كنار ميآيند و نسبت به آن موضعگيريهاي سختي دارند. به هر حال روانيپور پيري را به عنوان يك دوره ناخواستني زندگي ياد ميكند. مخصوصاً آن زمان كه احساس ميكند بسياري از كارهاي اساسي كه بايد انجام بدهد، هنوز به انجام نرسيده است “از اطاق بيرون رفت. تاريك بود چراغهاي را روشن كرده روبروي آينه، ايستاده، دستي به چينهاي زير چشمش كشيد:
ها يواش يواش مياين، همينطور زياد ميشين ، سه تا روي پيشوني، دو تا اين گوشه، واي يكي ديگه اينجاس، ديروز نبود، نه… نه ، چنين نيست خط متكاست…. صورتموكه بشورم، درست ميشه” (روانيپور،1369الف:144).
نويسنده زمان را چون گربهاي ميداند كه بر صورت او شيار پيري ايجاد ميكند “پنجاه و شش سالگي، گربه لوس زمان روي صورتش خنج كشيده بود، همينها را هم دوست ميداشت، اين گربه را دوست ميداشت، اصلاً هر جور كه بود، هر جور كه خنج كشيده باشد” (روانيپور،98:1381). روانيپور يكسره پيري را بد نميداند و زماني نيز آن را دوست دارد آن زمان كه احساس ميكند آنچنان كه دوست داشته از زمان بهره برده است. هرچند كه زماني ممكن است با آن مبارزه كند اما پيري را ميپذيرد.
“ميدوني اولين بار كه يه نفر به من گفت”پيرزن” جا خوردم. رفته بودم بيرون، تو پياده رو يه جوون دستفروش بساطشو كنار خيابون پهن كرده بود. حالا يادم نيست كه چي ميخواستم بخرم اما سر قيمتش دعوام شد و دستفروشه گفت: پيرزن ايمانت كجا رفته؟ اول سرش داد كشيدم كه پيرزن جد و آبادته اما مرد بلند بلند خنديد و من بدون آنكه چيزي ازش بخرم اومدم خونه” (روانيپور،40:1383).
3-2-1-8-آموزش و يادگيري:
مسأله آموزش و يادگيري از جمله مسايلي است كه روانيپور بر روي آن مانور ميدهد و نسبت به آن حساسيتي خاص دارد. معتقد است با علم و آگاهي ميتوان زنان را از جهل و خرافات دور كرد و از تاريكي جهل رهاند. وجود مدرسه و كمبود آن در روستاها را يكي از جمله محروميتهاي مناطق جنوبي و علت جهل و ناداني توصيف ميكند. وقتي براي اولين بار در جفره مدرسهاي برپا ميشود، صداي زنگ آن را زيباتر از صداي اذان ميداند “زاير كه صداي زنگ را زيباتر از صداي اذان ميدانست، آن را به صدا درآورد. تمام دهات دور و نزديك از صداي آن بيدار شدند و بچهها شگفتزده به صدايي گوش دادند كه آنها را به سوي خود ميخواند.” (روانيپور،1369ب:319).
مسأله آموزش در جفره آن قدر حياتي است كه زاير مرد مهربان جفره وقتي خبردار ميشود دوتا از دختران آبادي در راه مدرسه به كوچههاي شهر پناه ميبرند و به مدرسه نميروند آنان را تعقيب ميكند و در آب انبار زنداني ميكند “زاير آن روزها، آخرين توان خود را جمع كرد، به شهر رفت و در سر راه بچههايي كه به مدرسه ميرفتند به كمين ايستاد و چيرو و پيكر را ديد كه راهشان را كج كردند و داخل كوچهاي شدند. زاير كه دلي مهربان داشت و هرگز زني را نيازده بود، هر دو را گرفت، به مطب برد و همانجا در آب انباري كه در سراي مطب بود آويزان كرد” (همان،1369ب:375).
در سنگهاي شيطان روانيپور آرزومند روزي است كه با كمك دختران تحصيل كرده بتواند، نشانههاي خرافات را از آبادي جمع كند”راه افتاد و به كوچهاي ديگر رسيد، درهاي باز و شاخ گوزن و آهوان كوهي كه به نشانه تاراندن بلا و مصيبت بر در خانهها بود، تا هشت سال ديگر كه پزشك شود و به آبادي برگردد، شايد بتواند اين نشانهها را يكي يكي و با صبر و حوصله از در خانهها بردارد…. جايي باز كند و از دختران همين آبادي كمك بگيرد” (روانيپور،1369ج:13).
روانيپور در سالهاي بعد كه از آبادي دور ميشود هنوز هم نگران اين مساله است و از اينكه دختران سرزمين او همه دنبال بافندگي و بارداري بروند احساس نگراني ميكند. “همه، به زودي همه…. فقط اگر اطاعت كني. و او تسليم بود و ميدانست كه راست ميگويد چرخيد رو به نقشه ايران و ناگهان دلش از شوق و شادي پر شد…. اين دخترك و همة دختركهاي اين نقشه … اما اگر همه آنها بروند و باردار و بافنده شوند؟ همة آنها؟…..” (روانيپور،47:1383). از دغدغه مهم نويسنده مساله آموزش براي زنان است. روانيپور دوست دارد زنان جامعهاش از فقر و عقب ماندگي نجات پيدا كنند و راه خود را در ميدان علم باز نمايند. در كوليكنارآتش، آينه اولين بار كه با مادر خود به شهر ميرود از غفلت مادرش سوء استفاده ميكند و در ازاي دفتر و خودكاري كه از دختر مدرسهاي ميگيرد النگوهاي خود را به او ميدهد. مادر وقتي متوجه ميشود دفتر را به سرش ميكوبد و او ميترسيد كه برود بنفشه را پيدا كند و النگوها را پس بگيرد و آن دفتر و مداد را پس بدهد. (ر.ک.روانيپور،28:1388).
3-2-1-9-انديشه فمينيستي
واژه فمينيست اولين بار سال 1871 در يك متن پزشكي به زبان فرانسه براي تشريح گونهاي وقفه در اندامها و خصايص جنسي بيماران مردي، كه تصور ميشد از خصايص زنان يافتن تن خود رنج ميبرند نوشته شده است. (يزداني و جندقي،14:1382) بعدها در جريان انقلاب فرانسه مسأله حق رأي زنان مطرح شد و زنان خواستار حقوق برابر با مردان شدند. اين جنبش به زودي در سراسر اروپا گسترش يافت و مدافعان حقوق زنان به گونههاي مختلف به دفاع از آن پرداختند. در واقع فمينيست را ميتوان نهضت دفاع از حقوق زنان دانست. فمينيسم به مظلوميت زنان در تمام علوم و معارف اعتراض ميكند، طرفداران فمينيست از متخصصان علوم مختلف برخاستهاند و هر يك از نظرگاهي خاص به زنان و مسأيل آنان نگريستهاند. فمينيسم اعتراض به مظلوميت و درجه دوم بودن و اسارت زنان است (ر.ک.حسنآبادي،17:1381).
آثار ادبي با توجه به واكنش آنان نسبت به زنان از نظر فمينيستها به سه دسته تقسيم ميشوند: آثاري كه تحت فرهنگ مردسالار كه تقريباٌ بر تمامي جوامع حاكم است، قرار گرفتهاند و نويسندگان آنها، مرد يا زن آگاهانه بر تبعيضها و نابرابريها و اختلافهاي جنسي پاي فشردهاند. دسته دوم آثاري كه اين اختلافها را تنها مطرح ساختهاند و نسبت به آنها هيچ موضعي اتخاذ ننمودهاند. دسته سوم آثاري كه به قصد مبارزه آگاهانه، اختلاف و تبعيض و ستم بر زنان را مطرح كردهاند. بديهي است كه نويسندگان اين دسته آثار عمدتاً زنان هستند. از نظر فمينيستهاي افراطي تنها اين آثار ميتوانند فمينيستي قلمداد شوند (ر.ك.حسنآبادي،19:1381). بسياري از آثار خانم روانيپور در اين دسته قرار ميگيرند و با بررسيهاي انجام شده در آثار او و نمونههاي ذكر شده از ايدههاي فمينيستي او ميتوان درستي اين نكته را ثابت كرد “دل فولاد، كوليكنار آتش، كنيزو، سنگهاي شيطان و تا حدودي سيرياسيريا” را ميتوان جزء آثار دسته سوم به شمار آورد. در “نازلي و زن فرودگاه فرانكفورت” رگههاي فمينيستي به چشم ميخورد اما به شدت آثار ذكر شده نيست.
روانيپور براي مظلوميت زنان مينويسد، از قوانين نانوشته ميگويد و در حقيقت نسبت به مظلوميت زنان در تمام شئونات جامعه اعتراض ميكند”من به خاطر زن بودن از هيچ ناشر يا ادارهاي كتك نخوردهام. در واقع بيشتر از قوانين نانوشته اذيت شدهام تا قوانين نوشته” (روانيپور،61:1378). روانيپور چون فمينيستها معتقد است كه زنان به دليل زن بودنشان گرفتار تبعيض ميشوند. جنسيت آنان باعث ميشود تا جامعهاي كه مردان برآن حاكم هستند بر آنان حكومت كند. او تمام نابساماني دنياي اطرافش را در اين ميبيند كه “حكومت در دست مردهاست.” (روانيپور،22:1383).
از ويژگيهاي رمانهاي روانيپور حضور قهرمانان زن در داستانهاست و اين خود
