
ستتگیدیه ای دارد .
شاید در اینجا هم ستتگیدیه ای ها و گنداره ای ها در زمان نمایش درهم خلاصه شده باشند ، همان گونه که ا. ، . اشمیت در این پیوند گمان زده است ، پوشش های آنها از هم فرق نمی کند . گاو کوهان دار می تواند پیشکش ویژه ستتگیدیه ای ها باشد ، در جایی که گنداره ای ها جنگ افزار می آورند . مگر نمی توان معین ساخت که ستتگیدیه ای ها و مکرانی ها اینجا در یک یگانگی خلاصه شده اند . شاید گنداره ای ها ، هندی ها را در بر می گیرند . یا مکرانی ها و هندی ها یکجایند؟
15- درنگینه ای ها و آراخوزیه ای ها :
پوشش گروه نمایندگی 15 بیش از همه مردمان دیگر با درنگینه ای ها و آراخوزیه ای ها جور در می آید ، هر دوی آنها بر نگاره برجسته آرامگاه چنان همگونه می نمایند که از هم باز شناخته نمی شوند . پس هر آینه می توان انگاشت که هر دو در پلکان اپدانه در یک بخش تصویری خلاصه شده اند . آنگهی نموده شده که آنان با خلاصه شدگی در یک شارستان ، یک یگانگی سیاسی را نیز می ساخته اند .
16- سگرتیه ای ها :
برخی از این دسته نمایندگان را سگرتیه ای می داند ، اما پوشش آنان بسیار به مادها ، ارمنی ها و کپدوکیه ای ها ماننده است ، در حالی که بر پایه نگاره های برجسته آرامگاه های ، سغدی ها و خوارزمیه ای ها کلاه خود را بر می داشته اند . بدبختانه سگرتیه ای بر کنده کاری های بیستون با سر پوشیده نشان داده شده است . به هر روی جامه وی را می توان به خوبی همسنجی نمود . چون سگرتیه ای ها تنها یک بار در شمارش سرزمین ها یعنی بر سنگ نبشته داریوش در تخت جمشید در آسوی جنوبی دیوار ایوان تخت جمشید پدیدار می گردند ، ثبت سگرتیه ای ها در میان کنده کاری های اپدانه می تواند به معنی شالوده ای همزمان در پیوند با نگاره های برجسته باشد .
17- سغدی ها و خوارزمیه ای ها :
این دو مردم چنان بر نگاره های برجسته همانند داده شده اند که بازشناسی آنان دشوار است . شاید برای همین همانندی باشد که آنان در یک تصویر خلاصه شده اند . گذشته از این هر دو همسایه بوده اند و از نگاه دیوان داری نیز درهم خلاصه شده بوده اند و در شمار شارستان باختریه می آمده اند .
18- هندی ها :
جلودار نمایندگان سندلی بر پای دارد که ساختش در سندل های هندی سردر آرامگاه نیز دیده می شود . پ . کالمایر برای جداسازی جامه های هندی و دسته نمایندگان 14 به بسته بودن موی های روی پیشانی اشاره می کند . چون به هر روی این تنها بر آرامگاه 4 پدیدار است ، اما بر آرامگاه خشایارشا که آسیب ندیده هیچ دیده نمی شود ، شاید گونه ای ویژه بوده که پسانتر باب بوده است .177
19- عرب ها :
تعیین این نمایندگی بسیار جنجال آمیز است ، مگر شاید چند رویکرد به جزئیات بتوانند به روشن شدن پاسخ پرسش های دیگر یاری رسانند . با پروا به مدل مو و جامه ، این مردان ، هماهنگ با عرب سردر آرامگاهند . از یک نگاه یک گوناگونی جدا کننده در مدل سبیل دیده می شود . عربی که بر سردر آرامگاه است ، تا جایی که می توان وی را باز شناخت ، با ریشی کوتاه و انبوه که موی هایش خمیده است ، نشان داده شده ، (عکس)آن مردان دسته نمایندگان 20 ریش کم پشت دارند . جز از سبیلی که تهش خمیده است ، تنها بر چانه و آرواره پایین اندکی موی کلاله می بینیم . مردم پونت178 نیز سبیلی دارند که با این سبیل ، همسنجی پذیر است ( دسته نمایندگان لیدی «22») ، البته با کمی کلاله بر لپ ها . این مدل سبیل را کس دیگری نیز دارد ، یعنی مردی که بر آرامگاه 5 در آسوی چپ کنار تخت ایستاده است ، جایی که یک مکرانی مانند همیشه باز داده شده است .
اگر در اینجا کناره نویسی می گوید که وی یک کری می باشد . آیا این اشتباه بوده و سنگ نبشته ها جابجا شده اند یا همین گونه درست است ؟
بر آرامگاه پنجم جامه عرب کمابیش همچون پیشبند مکرانی با عبا دیده می شود .
20- کری ها :
درباره این دسته نمایندگان هنوز هم اختلاف نظرهایی هست . در جایی که ب . یاکوبز آنان را پارت می داند ، گ . گروپ آنان را باشندگان خوارزم دانسته است . این مردان جامه ای آستین دار به تن دارند که یک سوم تن را می پوشاند و بالایش عبایی دارند که کمابیش تا همان اندازه پایین می آید و گوشه بالاییش روی یکی از شانه ها نهاده می شود و از آنجا نوکشان فرو آویخته می گردد . آنان را بر آرامگاه دوم و سوم و چهارم به خوبی می توان یافت .
لیدیه ای ها بر روی نگاره های برجسته آرامگاه ها و نه در اپدانه همیشه با شلوار نمایش داده می شوند . می نماید که رسم شلوار پوشی که معمولاً «پارسی» دانسته شده تا دورترین بخش های آسیای خرد گسترش یافته بوده است . از کری ها بدبختانه تنها بازمانده های اندکی به دست ما رسیده اند . نمونه ای بسیار زیبا از چنین جامه بومی با شلوار ، بخش از تندیس اسب سواری به نام موسولیون179 در هالیکارناسوس180 است که البته تازه به نخستین نیمه سده چهارم پیش از گاهشماری ترسایی برمی گردد .
21- لیبیایی ها ( مردم پونت) :
22- اتیوپیایی ها :
در پلکان اپدانه سخن تنها بر سر شمارش فهرست وار کشورها نیست بلکه یک کار درست که گذشته از این باید آماجی سیاسی را نیز دنبال کرده باشد . عامل های گوناگونی باید در آن نقش داشته باشد .
چند پیش شرط را بپذیریم :
مردمان فرمانروایی بزرگ باید با همان ظاهر ( جامه ، مو ، سبیل بومی ، قیافه و جز اینها ) و چهره پیشکش های ویژه سرزمین خود نشان داده می شدند .
مردمان مهمتر فرمانروایی باید جلوتر آورده می شدند .
کلیت آنها باید کار هنری پسندیده ای را به دست می داد .181
بخش سوم
4-3 انواع البسه و آرایش مو در افراد هدیه آورنده :
پارسیان می بایستی روزانه چندین ساعت از وقت خود را صرف پوشش تن و سر و آرایش سر و صورت خود می کردند و به صورت خود گردهای طلایی می پاشیدند ؛ پیشینیان اعتقاد داشتند که گردها و عطرهای آرایشی را مردم پارس اختراع کرده اند ؛ از این رو در میان آنها طبقه ی خاصی به نام آرایشگران یا به قول یونانیان «کوسمتای» پدید آمد . آنها به برازندگی تن پوش هایشان نیز اهمیت بسیاری می دادند و به همین مناسبت جنس پارچه و رنگ آن به شدت مورد توجه شان بود ؛ مردان پارسی مانند زنانشان از گوشواره ، النگو و گردن بندها و بازوبندهای طلا و نقره استفاده می کردند . بی گمان نوع تنپوش و آرایش پارسیان پس از ساکن شدن در نجد ایران و تصرف سرزمین های مردم بومی عامل دربر گیرنده ای برای نمایش برتری های قومی – نژادی محسوب می شده است ؛ از این رو حجاران و سنگ تراشان برای نشان دادن چگونگی تن پوش و آرایش چهره ی تیره های مختلف قومی در نقوش تخت جمشید و پاسارگاد و غیره دقت فراوانی مبذول داشته اند مثلاً با اینکه لباس زیر برای اولین بار در جهان در زمان پارس ها مطرح شده است .
تن پوش سواری را از قوم ماد و تنپوش رسمی را از ایلامیان ( با تغییرات هوشمندانه ای که در آن دادند ) به صورت کندیس با چین های منظمی که در آستین ها و دامن آن ایجاد کردند ، به عنوان تنپوش قومی خود به جهانیان عرضه نمودند ؛ زیرا کوروش اعتقاد داشت که برای تحبیب اقوام تابع از خصوصیات خوب آنها باید استفاده کرد .
4-3-1 پوشاک مردان پارسی (هخامنشی ) :
4-3-1-1 پیراهن رو ( کندیس ) :
ساده ترین فرم لباس رسمی پارسیان ، یک پارچه ی مستطیل شکل بود که در وسط آن برای عبور سر ، شکافی در نظر گرفته شده بود که کوتاه آن را مادها با چکمه های بلند که مخصوص مناطق برفی بود به کار می بردند .
با رواج دادن تنپوش مادها (تونیک و شلوار) در میان پارسیان از طریق هدیه فرستادن تنپوش مادی و غیره ، به تدریج به تنپوش پارسی جنبه ی تشریفاتی داد و از آن تنها هنگام اجرای مراسم رسمی استفاده می شد و از آن به بعد این رداها یا کندیس ها را طبقات بالای اجتماع با رنگ ارغوانی و با تزیینات طلایی و نقره ای و طبقات پایین اجتماع با رنگ سرخ و نارنجی نقش دار مورد استفاده قرار می دادند .
4-3-1-2 شنل :
پارسیان هنگام سرما نیم تنه ای شنل مانند می پوشیدند که برخلاف شنل های جلو باز و آستین دار و بلند مادها که بر روی دوش افکنده می شد ، این شنل تنها قسمتی از جلوی آن بسته بود ، آستین ها آزاد تا مچ دست ها را می پوشانید .
4-3-1-3 زیرپوش یا پیراهن زیر :
مردان پارسی مانند زنانشان از نمایش بدن برهنه خود احساس شرم می کردند و جز دو دست ، نمایش برهنه هر یک از قسمت های بدن را خلاف ادب می شمردند . از این رو سر تا پای آنها با سربند و کلاه و جبه و ردا و پاپوش پوشیده می شد حتا در زیر لباس فراخ و پرچین شان لباسی سفید که شامل یک نیم شلواری سفید همچنین یک پیراهن سفید چسبان می پوشیدند که طبق نوشته های استرابون از پارچه ی نرم و سفید بوده است .182
4-3-1-4 پوشش سر :
کلاه پارسیان : کلاه مهمترین بخش پوشاک پارسیان محسوب می شود زیرا گذشته از پوشاندن سر و آرایش آن ، برای نمایاندن خصوصیات قومی و نژادی از آن استفاده می شده است که از نظر تاریخ تمدن یک قوم بسیار مهم بوده است . تشکیل ارتش منظم و به وجود آوردن سپاه جاویدان و به طور کلی بنیاد تشکیلات کشوری تنوع کلاه و پوشش سر را سبب شد زیرا این پوشش های سر نشانه ی مقام و منزلت فردی بود که از آن استفاده می کرد و انواع آن عبارت بود از :
الف : کلاه ترک دار و بدون ترک
این کلاه در نقوش برجسته ی تخت جمشید بر سر سربازان و بزرگان هخامنشی به کرات دیده می شود . این کلاه دارای بیست و چهار ترک و از جنس نمد است که کلگی آن در وسط دارای کمی برجستگی است قدمت این کلاه طبق مدرک تاریخی مذکور به دو هزار و پانصد سال تا یک هزار سال پ . م می رسد . این کلاه مورد استفاده ی بزرگان و راهنمایان درباری که از بزرگان پارسی و مادی برگزیده می شدند ، بوده است .
ب. باشلق یا کلاه فریجی
انواع باشلق در نقش برجسته های تخت جمشید و پاسارگاد و نقش رستم دیده می شود که پارسیان آن را از باشلق های مادی اقتباس کرده اند و شکل های مختلف آن را در بخش پوشاک مادها دیدیم که نوع بسیار متداول آن همان کلاه فریجیایی است . در حقیقت کلاه سواران ایرانی در جنگ ها باشلق بوده است ؛ باشلق سر و صورت را در مقابل سرمای شدید و توفان شن یا برف و باران حفظ می کرد .
پ . تاج یا افسر
هر دو به معنی کلاهی است که پادشاهان بر سر نهند . تاج کنگره دار سمبل قدرت پادشاهی بوده است این تاج ها مزین به طلا و جواهر رنگین بوده است . انواع تاج های شاهنشاهان هخامنشی را در آثار باقی مانده از آن دوران می توان جست و جو کرد که از مهمترین آنها سردیس خشایارشا از سنگ لاجورد با تاج کنگره داری است که هم اکنون در موزه ی ایران باستان محفوظ است . شکل و بلندی کلاه یا تاج ، مانند تاج های زرین شاهنشاهان هخامنشی است ولی کنگره های تاج های دیگر در این کلاه راسته مشاهده نمی شود .
ت . کلاه حلقه ای
از انواع دیگر کلاه ، کلاه حلقه ای کوتاه نمدین را می توان نام برد که شاهنشاهان هنگام سواری و یا شکار و خدمتگزاران درباری اعم از پیشخدمت های مخصوص یا نیزه داران و غیره از آن استفاده می کردند و این نوع کلاه در بیشتر نقوش تالارهای عظیم تخت جمشید دیده می شود و مبین آن است که در تالارهای سرپوشیده از این نوع کلاه استفاده می شده است .
ث . دیهیم
حلقه ای است طلایی که بلندی آن به پنج سانتیمتر می رسد با برگ ها و گل های زیبایی از زر آرایش شده و بر سر پادشاه و ولیعهدهاشان به عنوان نشانه پیروزی و افتخار دیده می شود . نمونه ی بارزی از آن را در نقش های بیستون بر سر داریوش و دو شاهزاده ی پشت سر او مشاهده می کنیم . دیهیم شاهنشاه هخامنشی آبی با خال های سفید بود .
این پیشانی بندهای جوانان ما نیز به عنوان نشانه ی پیروزی و ایمان تلقی می شد و این رسم که از آغاز اسلام تاکنون در ایران پاییده است .
4-3-1-5 پوشش پا
پاپوش های پارسیان همانند پاپوش های قوم ماد تا مچ پا را می پوشانید و به وسیله ی بندهایی که بر روی آن در سه ردیف تعبیه شده بود ، بسته می شد . این پاپوش ها همچنین شبیه پاپوش های شش بندی ایلامی ها در
