
معنوی تعادل ایجاد میشود، تعریف کردهاند.
(فقیهی و رضاییمنش،1384: 5)
6
اخلاق تلاشي منظم براي درك و فهم تجربههای اخلاقي فردي و اجتماعي میباشد، كه تعيينكننده اصولي براي هدایت انسان به جهت گسترش ارزشهاي رفتاري و خصايص ويژه است.
(دی جرج17،2005: 20)
7
معيارها و الگوهاي سنجيده و پسنديدة حاكم بر رفتار انساني تعريف كرد كه موجبات همكاري، صلح و تداوم حيات جمعي را فراهم ميآورد. اخلاق جنبة تكليفي دارد و به ارزشها مرتبط است، به عبارت ديگر بايدها و نبايدهاي حيات جمعي را بيان ميكند.
(خانی جزنی،1387: 92)
8
عبارتست از قواعد ارزشی و هنجاری یک جامعه که در رفتار افراد آن انعکاس مییابد.
(عادلآذر و همکاران،1387: 1)
9
اخلاق به عنوان مجموعهای از اصول است که اغلب به عنوان منشوری برای تسهیل در امور و هدایت کارها استفاده میشود.
(قربانیزاده و کریمان،1389: 49)
ادامهی جدول 2-1) تعاریف مختلف از اخلاق
ردیف
تعریف اخلاق
منبع
10
شامل معیارهایی است که به وسیله آنها میتوان در خصوص درستی یا نادرستی اعمال انسان قضاوت نمود.
(کوپر و همکاران18،2009: 1065)
(منبع: یافتههای محقق بر اساس مطالعه ادبیات موضوع)
بدین ترتیب، تمامی این تعاریف به دنبال مشخص کردن حیطههای مختلف احساسات و تعاملات انسانی هستند و بدیهی است که نه تنها یک تعریف قابل قبول جهانشمول از اخلاق وجود ندارد، بلکه میان دیدگاهها و رهیافتهای مکاتب فکری نیز قرابتی دیده نمیشود.
همگي مكاتب اخلاقی، مفاهيمي از قبيل نفعگرايي19، وظيفهشناسي20، خودمحوري21، فضيلت22 و اصول اخلاقي را شامل میشوند، امّا تنها به اين مفاهيم محدود نميشوند و هر يك به طور مستقل در پي فهم و تبيين مفهوم اخلاق هستند (امینیفسخودی،1387: 99).
اخلاق مشخص میکند چه کسی مسئول عملی است که به انجام آن مکلف است. اخلاقی بودن و اخلاقی عمل کردن شامل انجام دادن اقداماتی است در جهت کسب اطمینان از اینکه رفتار اخلاقی همواره در همه شرایط اعمال میگردد. اخلاق یعنی اصول معنوی و ارزشهایی که بر رفتار شخص یا گروه حاکم است، مبنی بر اینکه درست چیست و نادرست کدام است، ارزشهای اخلاقی تعیینکننده معیارهایی هستند مبنی بر اینکه از نظر رفتار و تصمیمگیری چه چیز خوب یا بد است (دفت23،1385: 648). این واژه همچنین، به حوزه عمل و رفتار اختیاری انسان مربوط میگردد و در مورد این افعال به ارزشگذاری میپردازد. مجموعه ارزشگذاری در اخلاق عبارت است از خوبی و بدی، صواب و ناصواب، بایسته و نبایسته. در این مجموعه ارزشهایی مانند زیبایی که مربوط به حوزههای دیگر میباشد، قرار نمیگیرد (بشیری و هراتینیک،1390: 26).
وارنوک24 دو گونه طبقهبندی از اخلاق را ارائه کرده است؛ در طبقهبندی اول اخلاق شامل علم و فلسفه میشود، علم اخلاق وظیفهی تعیین رفتارهای زشت و نادرست و بد و ناپسند در مقابل رفتارهای نیک و درست و خوب و پسندیده را بر عهده دارد. در حالیکه، وظیفهی فلسفه اخلاق تبیین معانی و چیستی مفاهیم اخلاقی (از قبیل: تعریف و تحلیل مفاهیم اخلاقی، ماهیت گزارههای اخلاقی، منطق و معرفتشناسی اخلاق) است که کاری بیرون علمی (بیرون از حوزهی علم اخلاق) و متعلق به معرفتهای درجه دوم است. در تقسیمبندی دوم، اخلاق به سه دسته طبقهبندی شده است:
1- اخلاق توصیفی (که شامل تحقیقهای تجربی- توصیفی، علمی و تاریخی انسانشناسان، جامعهشناسان در زمینههای اخلاقی میشود).
2- اخلاق هنجاری (که همان علم اخلاق است بیانکننده اصول و احکام اخلاقی مانند دزدی بد است و یا نباید دزدی کرد).
3- فلسفهی اخلاق (که وظیفهی تبیینگری و پاسخ دادن به چراییها را بر عهده دارد و مثلاً باید پاسخ دهد که چرا دزدی بد است و یا چرا نباید دزدی کرد)(وارنوک،1380: 33-36).
2-1-1-2) انواع اخلاق در سازمانها
اخلاق هر سازمان نشاندهنده ارزشها و باورهای آن سازمان و در مجموع گویای فرهنگ سازمانی حاکم بر آن است (الوانی و همکاران،1388: 405). توجه به اخلاق در محيط كار منافع بسيار زيادي براي رهبران و مديران دارد؛ اعم از منافع عملكردي و منافع اخلاقي. اين مطلب بخصوص در عصر حاضر كه مديران با ارزشهاي بسيار متنوعي در محيط كار سروكار دارند صادق است. در این بخش سعی شده است تا تعدادی از انواع اخلاق در سازمانها تشریح گردد.
اخلاق سازمانی25
مقوله اخلاق سازمانی در جوامع توسعهیافته طی یک و نیم قرن گذشته به عنوان بخشی از علم مدیریت به مرور نهادینه شده است. در شکلگیری اخلاق سازمانی سه دسته عوامل فردی، سازمانی و فراسازمانی دخیل هستند. عوامل فردی شامل اخلاق شخصی، خودشناسی و خودکنترلی که به عنوان خمیرمایه اصلی زمینههای شکلگیری مدیریت اخلاقی در سازمان میباشد. عوامل سازمانی شامل ضوابط و مقررات سازمانی، فرهنگ سازمانی و ساختار سازمانی که مدیریت اخلاقی را نهادینه میکند و عوامل فراسازمانی شامل دولت، شرایط اقتصادی، محیطکاری و محیطهای بینالمللی میباشد که موجب جهتگیری مدیریت اخلاقی شده و نهایتاً مدیریت اخلاقی را در سازمان کاربردی و عملی میکند (الوانی و همکاران،1388: 406).
بحث اخلاق سازمانی چه در سطح فرد و چه در سطح سازمان، توجه پژوهشگران مختلف را در چهار دهه گذشته به خود جلب کرده؛ که از آن به عنوان یک چالش اساسی فراروی سازمانهای مختلف در سطح جهان یاد میکنند (کاردی و سلواراجان26،2006: 52). بنابراین اخلاق سازمانی را میتوان توصیف رفتار سازمانی بیان نمود که چالشهای سازمانی را از طریق بازخور مشارکتی حل میکند (اینر27،2010: 7). از طرف دیگر، اخلاق سازمانی بایستی مطابق با سه الگو اخلاق (منفعتگرایی، حقوق و عدالت) باشند، یعنی منفعت و عدالت را در مورد افراد به کار گیرد (امیرکبیری و داروئیان،1390: 85).
امروزه بحث اخلاقیات در کار، توجه زیادی را به خود جلب نموده است و محققان و نویسندگان زیادی بحث اخلاق سازمانی و اصول اخلاقی را به عنوان ابزار ارتقای محیط اخلاقی در سازمانها ضروری دانستهاند. اخلاق سازمانی ضعیف بر نگرش افراد نسبت به شغل، سازمان و مدیران مؤثر بوده و میتواند بر عملکرد فردی، گروهی و سازمانی اثر بگذارد. سازمانها برای نهادینهسازی اخلاقیات در اعضای سازمان خود ابتدا باید وضعیت موجود اخلاق سازمانی یعنی اینکه کارکنان دارای چه تصورات، ارزشها و باورهایی هستند، شناسایی کنند. در این خصوص یکی از الگوهای بسیار مهمی که ارائه شده، الگوی دایره اخلاق است (الوانی و همکاران،1389: 27).
اخلاق کسب و کار28
اخلاق تجاری به عنوان یک مفهوم علمی در غرب از نیمه دوم قرن بیستم ظهور نموده است (سونسون و وود29،2004: 189). نفوذ روزافزون شرکتهای چندملیتی و فراملی در سطح جهان باعث تقویت نقش حیاتی اخلاق تجاری در مشارکت حکومتها شده است (کاملانگ و تکچای30،2010: 225).
اخلاق بازار یا اخلاق بازرگانی و کسب و کار را مجموعه معیارها، استانداردها، سنتها و قواعدی میتوان دانست که هدایت کسب و کار را به عهده دارند. ضمناً اخلاق بنگاهها با مسئولیت اجتماعی آنان ارتباط دارد، امّا کاملاً بر آن منطبق نمیباشد؛ زیرا مسئولیت اجتماعی بازاریان، انواع وظایف اقتصادی، قانونی و اخلاقیای را شامل میشود، که آنها نسبت به جامعه به عهده دارند (دادگر،1385: 92). مبنای اخلاق کسب و کار استفاده از قواعد اخلاقی در تجارت است. بنابراین اخلاق کسب و کار به رعایت اصول و هنجارهای اخلاقی در فعالیتهای تجاری ارتباط دارد (منتقمی،1389: 24).
بحث اخلاق کسب و کار و مسئولیت اجتماعی در دهههای اخیر بسیار مورد توجه اندیشمندان و تجار قرار گرفته است (فاسین و همکاران31،2011: 425)، به علاوه، رعایت اخلاق و حفظ ارزشهای اخلاقی به صورت یکی از مهمترین پدیدههایی درآمده است که در بیشتر سازمانها مورد توجه قرار میگیرد. اصول اخلاقی به صورت بخشی از سیاستهای رسمی و فرهنگهای غیررسمی سازمانها درآمده است. به طور کلی میتوان اخلاق را مطالعه و بررسی معیارها و قواعدی دانست که راهنمای عمل افراد و گروهها در انجام امور قابل قبول میباشد. زمانی که معیارها با کسب و کار پیوند میخورند برخی ملازمات پیدا میکند؛ یکی این است که سازمانها به دنبال سود خواهند بود و دیگری لزوم ایجاد نوعی توازن بین نیازها و مصالح جامعه و خواستهای مؤسسات میباشد، اینجاست که نقش اخلاق میتواند کارساز باشد (تقیزاده و سلطانیفسقندیس،1389: 94).
اخلاق اداری32
عدم توجه به خواستههای عمومی و فساد در نظام اداری، مشروعیت و کارآمدی دولتها را در بلند مدت تهدید میکند؛ عامل شکست سازمانها در محیط است و ادامه حیات و بقای آنان را با مشکل مواجه میسازد (شیخی،1390: 100). بنابراین توجه به بحث اخلاق اداری در درجه اولویت و اهمیت برای سازمانها قرار دارد.
صاحبنظران تعاریف بسیاری را در زمینه اخلاق اداری مطرح کردهاند، امّا نکته قابل توجه این است که آیا تعریف واحدی از این مقوله میتوان ارائه نمود؟ پاسخ این سؤال منفی است امّا میتوان اذعان داشت که اصول کلی اخلاق اداری مشابه هم هستند (کندی و مالاتستا33،2010: 162).
اخلاق اکنون به صورت منشور (کد) های اخلاقی سازمان و قوانین رفتار حرفهای مشاغل پا به درون سازمانها نهاده است. اخلاق اداری به نهضتی اصلاحگرایانه در مدیریت دولتی تبدیل شده است که به مطالعه و شناسایی قواعد و ضوابط رفتار انسان اداری و موضوعهایی چون: تدوین منشور اخلاقی، قوانین (استانداردهای) رفتاری، آموزش اخلاقیات، مدیریت اخلاقی، تصمیمگیری اخلاقی، فرهنگ و جو اخلاقی و زیرساخت اخلاقی میپردازد. «کدهای اخلاقی» یک راهنمای عملی برای کلیهی تصمیمگیران در سطوح گوناگون سازمان است و به آنان کمک میکند تا بدانند در موقعیتهایی که در آنها ارزشهای متضاد بروز میکنند، از خود بایست چه عکسالعملی را نشان دهند. برخی از مهمترین ارزشهای اخلاقی مطرح در اخلاق اداری شامل: صداقت، درستکاری، انصاف، پاسخگویی، کارآمدی، کوشش و پشتکار، قضاوت درست، کیفیت، رعایت بیطرفی، عدالت، رفتار مطابق قانون، تخصصگرایی، شایستهسالاری در استخدامها و ارتقاءها، تعهد، وفاداری به مافوق، مشارکت و رفتار تیمی، ترجیح منافع جمعی به منافع شخصی، رازداری و امانتداری میباشد (فقیهی و رضاییمنش،1384: 37-39).
اخلاق حرفهای34
اخلاق حرفهای عبارت است از اصول و معیارهای اخلاقی که توسط سازمانها بر اساس الگوهای اخلاقی تدوین شده و تمامی اعضای سازمان ملزم به رعایت این اصول که هدایتگر رفتار آنان میباشد، هستند (امیرکبیری و داروئیان،1390: 85). باید توجه داشت که، اخلاق حرفهای صرفاً به مفهوم بهکارگیری روشهای فلسفی خاص در کار حرفهای نیست؛ زیرا تمامی اعتقادات بر هم منطبق نیستند و این امر باعث میشود که فرد دست به انتخاب بزند و بر اساس اصول و کدهای اخلاق حرفهای و شرایط تصمیمگیری نماید (بوزوویچ35، 2007: 175).
مسایل اخلاق حرفهای در دو مقوله وسیع جای دارند امّا هر دو اساساً از قدرت حرفهای برمیخیزند. اولین مقوله مربوط است به ارتباط صاحب حرفه با مشتری و مقوله دوم با نقش حرفهها و صاحبان حرفه در جامعه (به عنوان یک کل) مرتبط است. گرچه انتظار میرود نمونه ایدهآل خدمت، حافظ ترویج استفاده از تخصص حرفهای برای کمک (و نه ضرررساندن) باشد، امّا دانش تخصصی که صاحبان حرفه بدان دسترسی دارند و مشتریان فاقد آنند به صاحب حرفه قدرت میبخشد و بنابراین مشتری در موقعیتی آسیبپذیر قرار میگیرد (حمیدیه،1381: 8).
در ابتدا مفهوم اخلاق حرفهاي به معناي اخلاق کار و اخلاق مشاغل به کار ميرفت. امروزه نيز عدهاي از نويسندگان اخلاق حرفهاي، از معناي نخستين اين مفهوم براي تعريف آن استفاده ميکنند (قراملکی،1382: 104). اخلاق حرفهای تمامی مباحث مربوط به استانداردهای اخلاقی در حرفههای مختلف مثل حقوق، پزشکی، فلسفه و … را پوشش میدهد و آنها را طبقهبندی میکند (بریت36،2010: 41). تعريفهاي مختلفي از اخلاق حرفهاي ارائه شده است؛ از آن جمله:
مسئولیتهای اخلاقی بنگاه در قبال محیط را اخلاق حرفهای مینامیم. این اخلاق مسئولیتهای فردی – شغلی را نیز دربر
