
معلم انتخاب كرده بودند اينکار پيامبر براى آموختن به دختران و زنان الگواى شد و ديرى نپاييد كه در دیار مدينه زنان باسواد رو به فزونى نهادند و آمار باسوادها بهطور چشمگيرى بالا رفت.
حضرت فاطمه (س) و زنانپيامبر اكرم در زمان حيات و بعد از رحلت آن حضرت مرجع دينى و فقهى بودند وخانه همه ايشان به منزله مدرسهاى بود كه تشنگان دانش و حديث در آناجتماع مىكردند و به فراگرفتن احكام شريعت و انواع دانش و حكمتسرگرم مىشدند.بزرگان صحابه بسيارى مسايل دقيق و مهم را از زنان پيامبر مىپرسيدند.(افغانی، 1389ق) به اين ترتيب زن درروزگار پيامبر و صدر اسلام يكى از مصادر دانش و مورد تاييد دين و پذيرش جامعه بود رفتن زنانبه مساجد براى اداى نماز در آن زمان كارى عادى و معمول بود. و اين رفت و آمد فرصت مناسبىبود تا در مجالس علمى كه از سوى بزرگان صحابه در مساجد برپا مىشد حضور يابند. داستان آنزن كه پيشنهاد عمر را درباره پايين آوردن ميزان مهريهها رد كرد و عمر پس از شنيدن دليل وى،رجوع به حق كرد، مشهور است و اين خود دليلى استبر اينكه آزادى انديشه براى مردها و زنهايكسان بوده است. (غنیمه، 1388)
دولت علوى و آموزش زنان: در این زمان همچنان مبارزه با جهل و بىسوادى در رأس اموربود. اصرار امام به اين بود كه جهل رااز ريشه بركند و علم را بهجاى آن در مغزها جايگزين سازد. جهان اسلام همه آشيان علم گردد وگرنه دست كم مراكز حكومت اسلامى كانون علم باشد. و درس نخوانده و تحصيل نكرده شاغلشغلى در دولت نباشد. امام علىعليهالسلام در خطبهاى كه ذكرى از آل محمد (صلىالله عليه وآله) و آشيانه آنها مىكندمىفرمايد: «فانّهم عيش العلم و موت الجهل. همالذّين يخبركم حكمهم عن علمهم و صمتهم عنمنطقهم…».4آنان حيات علم و مرگ جهلاند، آنان كه حكمشان شما را از علمشان و خاموشىشان ازگفتارشان و ظاهرشان از باطنشان آگاه مىسازد.
گفتار دوم: تاریخچه آموزش و پرورش زنان در ایران
1-2-1. ایران باستان
با تشکیل دولت مادها که اولین سلسله حکومتی در ایران بودند انتظار میرود که آموزش رسمی در ایران شروع شده باشد، ولیکن نه تنها هیچ نشانی از آموزش و پرورشزنان و دختران دیده نمیشود. بلکه هیچ نشانهای از وجود مدارس رسمی وجود ندارد. (کشاورزی، 1385)
دوره هخامنشی که از سال 550 قبل از میلاد پس از مادها شکل گرفت و حدود 220 سال طول کشید دورهای است که میتوان به صراحت از آموزش و پرورش یاد کرد اما از آموزش زنان و دختران خبری نیست و تمام اهدافی که برای آموزش و پرورشدر نظر بوده مردانه است:
1. آماده کردن کودک برای نظام فردی و اجتماعی بر پایه فرهنگ قومی و ارزشهای برین جامعه
2. پرورش شخصیت کودک و نوجوان و استعداد و قابلیت ذاتی او برای برخورداری جامعه
3. کشف تواناییهای کودک و نوجوان و آموختن پیشه و حرفه برای داشتن شغل و زیست اقتصادی مناسب
جالب توجه اینکه تا پایان دوره هخامنشیان و اشکانیان هیچ رد پایی از آموزش زنان و دختران دیده نمیشود.
تبعیض جنسیتی درآموزش و پرورشبا استقرار ساسانیان به عنوان آخرین سلسله پادشاهی در ایران باستان ادامه یافت و آنان سعی وافر بر احیای فرهنگ و تمدن ایران داشتند. در آموزشهای رسمی برآیین زرتشت و آثار دینی گذشتگان بسیار تأکید میشد، در این دوره آموزش رسمی گسترش یافته و روحانیون زرتشی که قدرت بینظیری یافته بودند در اغلب آتشکدهها و معابد به شغل معلمی وآموزش دینی مشغول بودند. لیکن در اوستای زرتشت، آموزگاران وآموزندگان- زن و مرد- هردو مورد ستایش قرار گرفتهاند.
در دوره ساسانی با دید تبعیض جنسیتی شاهزادگان به دایگان و خواجهسرایان سپرده میشدند و از هفت سالگی شروع به تعلیمات ابتدایی، سوارکاری، شکار و تیراندازی مینمودند. (ایرانی، 1355) اساس علوم و ادبیات در این عهد کتاب اوستا بود ولی سلاطین ساسانی به ترجمه کتب فلسفی و علمی سایر ملل مخصوصاً یونانیان و رومیان توجه خاصی داشتند. (شاملوی، 1347)
پر واضح است در ایران باستان که آموزش ابتدایی برای دختران و زنان جایگاهی نداشته و اگر هم وجود داشته محدود به فنون خانهداری و تربیت فرزند بوده است ولاغیر، قدر مسلم آنان در آموزش عالی نیز نمیتوانستند جایگاهی داشته باشند، کما اینکه در آن زمان خصوصاً دوره ساسانیان آموزش عالی به معنی کنونی در رشتههایی نظیر پزشکی، ستارهشناسی، مدیریت امور اداری(دبیری)، علوم دینی و گیاه پزشکی و آموزشهای عالی نظامی و انتظامی از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. (کشاورزی، 1385)
1-2-2. ایران پس از عهد باستان و ورود اسلام
شاهنشاهی ساسانی در سال651 میلادی به دست مسلمین سقوط کرد و تقریباً همه جای ایران به تسخیرمسلمانان درآمد، نخستین محل در اسلام که تعلیم و تربیت در آن صورت میگرفت مسجد بود، و از همان دهههای اول تاریخ اسلام مؤسسات علمی و تعلیمی غالباً منفک از مسجد نبوده و با موقوفات اداره میشده است.
عنوان مدرسه پیدا کردن مسجد از زمان خلافت عمر آغاز شد که خطیبانی برای مساجد شهرهایی چون کوفه، بصره و دمشق تعیین کرد تا قرآن و احادیث نبوی را بر مردم فرو خوانند. (نصر، 1359)در عصر اوّلیه اسلام،زن نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بود بلکه این حق را هم داشت که به تعلیم و نشر دانش بین زنان و مردان بپردازد و در بین این طبقه،مدرسان و استادانی در بخشهای مختلف علوم اسلامی وجود داشت. (غنیمه، 1388)
پیغمبر(ص) آموزگاران زن را همواره مورد تفقّد قرار میداد و پیوسته آرزومند و خواستار آن بود تا تعداد بیشتری از زنان،تحت تعلیم و آموزش قرار گیرند؛حضرت محمد (ص) خواستار آن بود تا زنان کنیز نیز تحت تعلیمات عمومی قرارگیرند و پاداش کسانی که به چنین زنانی،دانش بیاموزند از نظرشان دو برابر پاداش آموزش علم به دیگران بود.فاطمه(س)دختر پیامبر(ص) از آموزگاران بهنام عصر خود بود و شاگردان بسیاری را تربیت کرد که از آن جمله فضه بود که به قرآن و حدیث و قرائت و نوشتار وقوفی کامل یافت،بهگونهای که استادان مرد در مقابل او زانو میزدند. (کمالی، 1369)
مسئله علمآموزی زنان همواره از موضوعات جنجالبرانگیز در میان مسلمانان وفادار به سنت ارتدوکسی و اصلاحطلبان بوده است.کسانی چون خواجه نصیرالدین طوسی،جلالالدین دوانی،کیکاووس بن اسکندر،نظامی گنجوی و اوحدی مراغهای بر منع علمآموزی زنان تأکید داشتهاند. (کشاورزی، 1385)
ولیکن مسئله حرمت آموزش زنان را باید اصولاً یک امر مابعدالدینی و برخلاف مصرّحات قرآنی و دستورات دینی دانست،که ناشی از تحمیل شکل خاصی از زندگی اجتماعی از سوی نظامهای سیاسی و اجتماعی مستقر در میان مسلمانان بوده است. این شکل خاص زندگی اجتماعی، که مبتنی برآداب شهرنشینی بود، زن آزاد مسلمان علیرغم میل باطنی حضرت محمد(ص) در خصوص شرکت دادن هرچه بیشتر زنان در امور عبادی و زندگی روحانی جامعه مذهبی،بیش از پیش مقیّد و محصور ساخت. و بهویژه زمانی که با آداب و رسوم مستقر در نواحی شرقی عربستان تلاقی یافت، موجب اعتزال زن و خانه نشینی و دوری او از فعالیت های اجتماعی شد. (گرونبام، 1373)
1-2-3.آموزش و پرورش زنان و دختران در دوران جدید
همه پژوهشگران تاریخ آموزش و پرورش ایران، حاجمیرزا حسن رشدیه (1363-1267ه.ق) را بنیانگذار مدارس جدید در ایران میدانند. او از معدود انسانهایی است که زندگی خود را وقف تعلیم و تربیت در ایران کرده است.
رشدیه در تبریز اولین مدرسه به سبک جدید (اروپایی) را ایجاد کرد. وی پنج بار در تبریز مدرسه ساخت و هر پنجبار مدرسهاش توسط افراد ناآگاه و تحریک شده تعطیل شد. تا اینکه امینالدوله به صدارت رسید و رشدیه را برای تأسیس مدرسه به تهران دعوت کرد. وی در سال 1315ه.ق اولین مدرسه را در تهران تأسیس کرد. (کشاورزی، 1385)
بهتدریج و بهتبعیت از میرزا حسن رشدیه افراد ترقیخواه به تأسیس مدارس جدید در سراسر ایران همت گماشتند. در آغاز این مدارس به صورت خصوصی اداره می شد و از دانشآموزان شهریه مختصری دریافت میشد. اما پس از تشکیل اولین مجلس حکومت مشروطه، در دو مادهی 18 و 19 قانون اساسی، تحصیل علم و معرفت و فنون صنعتی در صورت عدم مغایرت با شرع، برای عموم آزاد اعلام شد. در مشهد، کرمانشاه، ارومیه، تبریز، اصفهان، شیراز، آمل، کرمان، یزد واکثر شهرهای دیگر، مدارسی احداث شد.
آموزش دختران و حضور آنان در مدارس پس از توسعه مدارس جدید در سراسر ایران مورد توجه روشنفکران و ترقیخواهان قرارگرفت. سه قشر به طور عمده در این راه کوشیدند: روشنفکران، روحانیون و تجّار، اینها اقشاری بودند که بیشتر با فرهنگ غربی در ارتباط بودند و از پیشرفتهای صنعتی، کشاورزی، تجاری و فرهنگی کشورهای اروپایی آگاهی داشته و از عقبماندگی کشور در این زمینهها رنج میبردند. در آن زمان تنها تعداد بسیار کمی از دختران در مکتبخانهها به آموزش سنتی دسترسی داشتند.
در سال 1287 هـ.ش طوبی آزموده به کمک میرزاحسن رشدیه مدرسه دخترانه ناموس را درخیابان شاهپور تهران نزدیک چهارراه حسن آباد تأسیس کرد. سپس مدارس دیگری چون عفاف، حجاب، عفتّیه، تقدیس و …به تبعیت از مدرسه ناموس ایجاد شد. ابتدا افراد نا آگاه و متعصب با این مدارس مخالفت کرده و به شدت به آزار معلمان و شاگردان این مدارس میپرداختند. آنها میگفتند که حضور دختران در مدارس، آنها را منحرف و از دین و خانواده دور میکند. (کشاورزی، 1385)
در سال 1290هـ.ش قانون اساسی فرهنگ تصویب شد و در سال 1297هـ.ش وزارت معارف، اداره تعلیمات را ایجاد کرد و دو باب مدرسه ابتدایی دخترانه دولتی رایگان، در دو نقطه شهر تهران تأسیس شد و در همان سال دولت قانونی جهت آموزش معلمان زن و مرد تصویب نمود. آموزش دختران در آن زمان اغلب دشوار بود و افراد خانواده اغلب دختران خود را تا مدرسه همراهی میکردند تا در معرض آسیب و گزند افراد مقدسمآب و تحریکشده قرار نگیرند. گاه مؤسسین مدارس دخترانه با ضرب و شتم به قتل میرسیدند. به عنوان نمونه میتوان از سیدحسین کزازی رئیس معارف کرمانشاه نام برد که به سبب تأسیس مدرسه دخترانه در کرمانشاه به تکفیر متهم و به قتل رسید. (کشاورزی، 1385)
در دوران پهلوی مسئله آموزش و پرورش، خصوصاً آموزش و پرورشدختران مورد توجه بیشتری قرار گرفت. علیرغم بحرانهای سیاسی و اقتصادی در طی حکومت رضاشاه، این دوران بهویژه در دهه 1310 شاهد تقویت آموزش عمومی و درنتیجه انبوه مدارس به سبک جدید بود. (سمیعزاده، 1376)
فصل دوم
عدالت جنسیتی در آموزش در حقوق اسلام و حقوق بشر
مقدمه
حقآموزشوتحصيلازحقوقفطريواساسيانسانمحسوبشدهودردينمبين اسلامنيزبرحقتحصيلزنومرد،تأكيدفراوانيشدهاست.ضرورت فراگیری علم از دیدگاه اسلام ضرورتی مطلق است؛ نه قید افرادی دارد، نه زمانی، نه قید مکانی و نه هیچ قید و محدودیتی دیگر. اسلام بهعنوان دینی جهانشمول و دارای ایدئولوژی و تفکر خدامحور که برای تمام زوایای زندگی انسان برنامه و هدف دارد، نه تنها تحصیل را امری ضروری میداند، بلکه از حیث جنسیت هیچگونه محدودیتی برای کسب آن قائل نشده و چه بسا زنان را به کسب علم هم تشویق کرده است؛ اگر در این موارد کوتاهی صورت گرفته باشد نه براساس ذات دین، بلکه بر اساس نگرشهای منفعتطلبانه و کوتهفکرانه نسبت به این امر بوده است.
تمام آیات و روایاتی که درباره تحصیل علم و دانش وارد شده، با بیان عبارتهایی همانند «یا ایّها النّاس» و «یا ایّها الّذینَ آمَنوا» جنبه عمومی دارد و شامل زنان هم میشود. اسلام «علم» را نور و بینایی و «جهل» را ظلمت و کوری میداند. «قُل هَل یَستوی الاعمی و البَصیر أم هَل تَستوی الظلمات والنّور». بگو آیا چشم نابینای جاهل و دیده بینای عالم یکسان است؟ آیا ظلمات و تاریکی جهالت با نور علم و معرفت مساوی است؟(سورهرعدآیه۱۶) در آیه دیگر نیز میفرماید: «هَل یَستوی الّذین یَعلمون والَّذین لایَعلمون انّما یتذکر اولوا الالباب» آیا آنان که به سلاح علم مجهزند، با آنان که با
