
شعبانی (1374) نشان داد روشهای فعال تدریس در افزایش تواناییهایی شناختی، عاطفی و رفتاری دانشآموزان نظام جدید موثر هستند. عباسیان (1376) نیز در پژوهشی که درباره تأثیر روشهای تدریس بر پیشرفت درسی دانشآموزان انجام داد، به این نتیجه رسید که دانشآموزان گروه آزمایش که بر اساس الگوها و روشهای فعال تدریس آموزش دیده بودند، به مراتب موفق تر از دانشآموزان گروه گواه بودند که با روشهای معمولی آموزش میدیدند.
1-در تحقیقی که مبینی در شهرستان رفسنجان در سال 1377 انجام داده است نتایج زیر به دست آمده است:
الف)پیشرفت تحصیلی دانشآموزانی که با روش یادگیری مشارکتی به یادگیری پرداخته بودند (گروه آزمایشی) در کل و در املاء گرامر، خزانه لغات و درک مطلب زبان انگلیسی، بیشتر از دانشآموزانی بود که به روش یادگیری انفرادی به یادگیری پرداخته بودند. (گروه کنترل)
2-کنعانی در شهرستان رشت (1378) نیز تحقیقی با عنوان مقایسه روش تدریس مشارکتی با آموزش سنتی (سخنرانی) بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر و پسر پایه اول متوسطه انجام داده است. او به این نتایج دست یافته است:
الف)روش تدریس مشارکتی در مقایسه با آموزش سنتی موجب بهبود و افزایش نمرات دانشآموزان این گروه درسی در آزمون شده است.
ب)روش تدریس مشارکتی تأثیر یکسانی بر پیشرفت تحصیلی دختران و پسران دارد.
ج)تفاوت معنی داری میان پیشرفت تحصیلی دانشآموزان قوی، متوسط و ضعیف در روش تدریس مشارکتی وجود ندارد و هر سه گروه دانشآموز از روش تدریس مشارکتی بهره میگیرند.
تحقیقات نشان داده شده است که یادگیری مشارکتی در رشد اجتماعی و عملکرد تحصیلی و خودپنداری دانش آموزن و دانشجویان تاثیر دارد از جمله قلتاش (1383) پژوهشی تحت عنوان (بررسی تاثیر یادگیری مشارکتی بر رشد مهارتهای اجتماعی دانشآموزان پسر پایه پنجم ابتدایی شهر کرهای در سال تحصیلی 83-1382) انجام داده که به این نتیجه رسیده است که اجرای روش یادگیری مشارکتی نمره میانگین مهارت های اجتماعی گروه آزمایش به نحو قابل ملاحضهای افزایش داشت.این افزایش در بررسی اکثر فرضیه های ویژه یا به عبارتی در بررسی مولفه هابه صورت جداگانه کاملا مشهود بوده است. از طرف دیگر نمره میانگین گروه آزمایش و گواه در پیش آزمون تقریبا یکسان بوده و تفاوت معناداری بین آن ها وجود نداشته است نتیجه گرفته شده است که یادگیری مشارکتی در رشد مهارت های اجتماعی دانشآموزان پسر ابتدایی پایه پنجم موثر بوده است (قلتاش،1383)
ایوبی(1377)پژوهشی با عنوان(مقایسه روش تدریس مشارکتی و روش سنتی بر پیشرفت تحصیلی و حرمت خود دانش آوزان دختر پایه سوم متوسطه رشته علوم انسانی منطقه ده شهر تهران) انجام داد . این تحقیق بر روی 46 دانش آموز دختر سال سوم دبیرستان صورت گرفت .نتایج بدست آمده حاکی از آن است که روش تدریس مشارکتی بیشتر از روش تدریس سنتی موجب افزایش پیشرفت تحصیلی می شود.علاوه بر آن،روش تدریس مشارکتی بیشتر از روش تدریس سنتی موجب افزایش حرمت خود دانشآموزان در گروه آزمایش گردیده است.
حجازی(1390)در آموزشی که به روی 30 دانش آموز پسر منطقه سوم آموزش و پرورش بخش انار از توابع ارسنجان انجام داد،چنین نتایجی به دست آمد.پیشرفت تحصیلی دانشآموزانی که با روش یادگیری مشارکتی به یادگیری پرداخته بودند بیشتر از دانشآموزانی بود که با روش یادگیری انفرادی به یادگیری پرداخته بودند.همچنین در این تحقیق مشخص شد که پیشرفت تحصیلی در تلفظ انگلیسی بین دو گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری وجود نداشت.
بهرام زاده(1391) به بررسی روش تدریس مشارکتی بر عملکرد تحصیلی و خود پنداره دانشجویان پرداخت در این بررسی 111 دانشجو در دو گروه درسی روانشناسی کودک و نوجوانی دانشگاه آزاد بوشهر با استفاده از روش تقسیم تصادفی در دو گروه روش تدریس مشارکتی و روش تدریس سنتی قرار گرفتند، نتایج حاکی از آن است که نمرات آزمودنیهای روش تدریس مشارکتی در مقایسه با نمرات گروه آزمایشی سنتی در آزمون مربوط به نظریه های رشد به طور معناداری بالاتر بود. همچنین میزان یادداری مطالب توسط آزمودنیهای گروه به روش تدریس مشارکتی به ظور معناداری بیشتر از یادداری مطالب توسط آزمودنیهای گروه آزمایش سنتی بود .نتایج آزمون خودپنداری تفاوت معناداری را بین آزمودنیهای گروههای روش تدری مشارکتی و سنتی نشان داده است.
قهرمانی(1387) پژوهشی تحت عنوان (تاثیر روش تدریس مشارکتی با تاکید بر روش جیگ ساو بر رشد مهارتهای اجتماعی دانشآموزان پسر پایه دوم راهنمایی شهر کوه سبز در سال تحصیلی 87-1386) انجام داده و به ین نتیجه رسیده است که به کارگیری شیوه تدریس جیگ ساو تاثیر مثبت به روی بهبود مهارتهای اجتماعی دانشآموزان داشته است.
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
تاریخچه پژوهشهای محدود و آزمایش درباره مشارکت در یادگیری به دهه 1920 میلادی باز میگردد.ولی تحقیق در مورد کاربردهای ویژه یادگیری مشارکتی در کلاسهای درس،از اوایل دهه 1970 میلادی آغاز شد.
در دهه 1970 جانسون و اسلاوین تحقیقات متعددی در خصوص یادگیری مشارکتی انجام داده اند که تحقیقات اسلاوین بر تاثیر یادگیری مشارکتی بر موفقیت تحصیلی و تحقیقات جانسون بر تاثیر یادگیری مشلرکتی بر رشد مهارتهای اجتماعی تمرکز دارد.
جانسون و همکاران (1981) در یک بررسی کلی 122 تحقیق انجام شده در خصوص تاثیر انواع یادگیری مشارکتی،سنتی و رقابتی بر پیشرفت تحصیلی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادند.در این بررسی محققین،گروههای به کار گرفته شده در تحقیقات مذکور را به چهار دسته به ترتیب زیر قراردادند:
دسته اول: یادگیری مشارکتی،به این صورت که دانشآموزان در گروههای متفاوت به صورت مشارکتی به یادگیری می پرداختند.
دسته دوم: یادگیری مشارکتی همره با رقابت بین گروهی،یعنی دانشآموزان در گروههای متفاوت به صورت مشارکت، به یادگیری می پرداختند ولی گروهها در رسیدن به هدف و دریافت پاداش با هم رقابت می کردند.
دسته سوم: یادگیری رقابتی به این صورت که دانشآموزان به صورت سنتی به یادگیری پرداخته و برای رسیدن به هدف و دریافت پاداش با هم به رقابت می پرداختند.
دسته چهارم: یادگیری سنتی،افراد بدون رقابت با همدیگر به صورت سنتی برای رسیدن به یک هدف معین و دریافت پاداش به یادگیری می پرداختند.
نتایج این بررسی کلی نشان داد که :
1- تفاوت محسوس و معناداری از لحاظ پیشرفت تحصیلی بین آزمودنیهای دسته های اول و دوم و نیز بین آزمودنیهای دسته سوم و چهارم وجود نداشت.
2- آزمودنیهای دسته اول در مقایسه با آزمودنیهای دسته سوم و آزمودنیهای دسته دوم در مقایسه با آزمودنیهای دسته چهارم از پیشرفت تحصیلی بیشتری برخوردار بودند.
3- آزمودنیهای دسته دوم در مقایسه با آزمودنیهای دسته سوم و آزمودنیهای دسته اول در مقایسه با آزمودیهای دسته چهارم از پشرفت تحصیلی بیشتری برخوردار بودند.
استونس67 و اسلاوین (1995) در پژوهشی بر روی 1279 دانش آموز مقطع ابتدایی،به بررسی تاثیر درازمدت روشهای یادگیری مشارکتی بر آگاهی های فراشناختی دانشآموزان پرداخته و گزارش نمودند که آزمودنیهای گروه یادگیری مشارکتی در مقایسه با گروه آموزشی سنتی در زمینه آگاهی های فراشناختی در سطح بالاتری قرار داشتند (کنعانی،1387)
کندی (1982) روش یادگیری مشارکتی را بر روی 87 دانشجو قرار دادو آنها را با دانشجویانی که به شیوه سنتی درس می خواندند مقایسه نمود. هدف تحقیق بررسی تاثیر یادگیری مشارکتی درمقایسه با یادگیری سنتی،بر عملکرد تحصیلی،انگیزه پیشرفت و عزت نفس دانشجویان بوده و نتایج نشان داد که گروههای یادگیری مشارکتی،پیشرفت تحصیلی بیشتری داشته و از انگیزه پیشرفت بالاتری برخوردار بودند، همچنین عزت نفس آنها بالاتر بود.
جانسون (1995) و جردن(2007) بعد از بررسی و باز بینی تحقیقات بر روی 145 دانش آموز مقطع ابتدایی در مورد یادگیری مشارکتی نشان دادند که یادگیری مشارکتی در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و روابط گروهی و اعتماد به نفس انها تاثیر دارد.
لامبیوت68 و سالامون69 (1994) تحقیقاتی در مورد تاثیر یادگیری مشارکتی بر روی دانشجویان پسر دانشگاه هاروارد انجام دادند و به نتایجی دست پیدا کردند که گروههای یادگیری زمانی موثرند که هر یک از اعضای گروه وظایف خود را قبل از ورود به کلاس درس انجام داده باشند و این امر به مسئولیت پذیری اعضای گروه وابسته است
گیلیس70 (1999) در پژوهشی از 100 دانش آموز در پایه های چهارم تا ششم که به طور تصادفی انتخاب شدند نشان داد که یادگیری مشارکتی که اساس روش های تدریس فعال است، موجب تغییرات مطلوب در شخصیت دانشآموزان می شود و بر کیفیت آموزش اثر می گذارد.
شوین71 (2004) در مطالعه ی چند کلاس از دانشآموزان پایه ی پنجم ابتدایی به صورت دو گروه یادگیری مشارکتی و یادگیری رقابتی انتخاب نمود.هر دو گروه به مدت 18 روز بر روی موضوعاتی در خصوص علوم کار کردند و سعی کردند به شیوه های مشخص شده برای آنها، به یادگیری موضوعات بپردازند.
دانشآموزانی که در گروه های یادگیری مشارکتی قرار داشتند به 9 گروه 5 نفری تقسیم شدند ودرهر گروه، موضوعات مورد مطالعه به بخش های مختلف تقسیم شد و هر فرد با مطالعه عمیق و دقیق یک بخش خاص آن را به سایر اعضای گروه خود آموزش می داد.
در گروهی که آزمونی ها به صورت رقابتی فعالیت می کردند همه ی دانشآموزان به صورت انفرادی به مطالعه می پرداختند، شیوه پاداش دهی به این صورت بود که پس از هر پنج جلسه یک آزمون در خصوص مطالب ان پنج جلسه بر روی همه ی آزمودنی ها اجرا می شد . در گروههای مشارکتی، گروهی که بالاترین امتیاز را کسب کرده بودند، پاداش داده می شد.در پایان تحقیق نیز چند آزمون از جمله آزمون پیشرفت تحصیلی شامل مفاهیم،واقعیات و تعمیم آن ها بر روی آزمودنی ها اجرا گردید .نتایج نشان داد که آزمودنیهای گروه یادگیری مشارکتی در قایسه با آزمودنی های گروه یادگیری رقابتی به طور معنا داری نمرات بالاتری کسب نمودند.
کلنک72 (1991) با یک بررسی کلی در خصوص تاثیر شیوه های مختلف یادگیری مشارکتی بر روابط میان فردی یا بین گروهی دانشآموزان راگزارش نمودند که در دو مطالعه تاثیر روش جیگ ساو بر روابط بین گروهی دانشآموزان بررسی و هر دو تاثیر مثبت معنادار این روش را در مقایسه با روش سنتی گزارش نموده اند.(کلنک ترجمه بیگی،1391).
مرسر73 (1999) با بررسی و تجزیه و تحلیل دقیق 25 تحقیق انجام پذیرفته در خصوص یادگیری مشارکتی، گزارش نمود که اکثر تحقیقات مذکور، تاثیر مثبت یادگیری مشارکتی بر روابط بین فردی، پذیرش همکلاسیها، افزایش دوستی بین دانشآموزان، افزایش عزت نفس، علاقه مندی به مدرسه و موضوعات مورد مطالعه، افزایش توجه به تکالیف و زمان اختصاص یافته به تکالیف و توانایی انجام کار موثر با دیگران را مورد حمایت و تایید قرار داد.
جانسون (1989)پس از مطالعات گسترده بر روی دانشآموزان مقطع ابتدایی در خصوص یادگیری مشارکتی و شیوه های صحیح و موثر آن بر مهارتهای اجتماعی عنوان می نماید که :
1- وابستگی بین فردی،یعنی اینکه دانشآموزان باید اعتقاد داشته باشند که آن ها،هم مسئول یادگیری خود و هم مسئول یادگیری سایر اعضای گروهشان هستند.
2- تعامل پیشرونده ی چهره به چهره،یعنی دانشآموزان فرصتی داشته باشند تا آنچه را که یاد گرفته اند برای یکدیگر توضیح دهند،به همدیگر برای انجام برنامه هایشان کمک نمایند.
3- مسئولیت انفرادی،به این معنی که هر دانش آموزی باید بر کار و تکالیف تسلط یابد.
4- مهارتهای اجتماعی،یعنی هر دانش آموز باید به صورت موثری با دیگران ارتباط برقرار کند،بین اعضای گروه اعتماد به وجود بیاید،رهبر گروه مشخص شود و مشکلات به صورت گروهی حل شود.
5- فرایند گروهی،به این صورت که گروهها به صورت دورهای موردارزیابی قرار گیرند که تا چه حدی از مطلوبیت برخوردار هستند و همچنین شیوه های افزایش تعامل موثر آن ها مورد بررسی قرار گیرد.
سرنو74 (1995) نیز در زمینه ی اثرات مربوط به یادگیری مشارکتی بر روی دانشآموزان متوسطه
