
قابلیتهای عامل تعیین کننده تفاوت بین دانشآموزان قلمداد و در نتیجه راهبردهای اندکی برای رفع نقایص و مشکلات یادگیری به آنان ارائه میگردد اما در سالهای اخیر به ویژه با مطرح کردن دیدگاههای شناختی و خیره پردازی، نظرات جدیدی درباره مشکلات و نارساییهای یادگیری ارائه گردیده است.
وی افزود: تحقیقات نشان میدهند آموزشهای شناختی به دانشآموزان در دبستان باعث میشود که دانشآموزان مطلب را بهتر فهمیده و در موقعیت ها وقتی با مسالهای روبرو میشوند، دچار سردرگمی شناختی شده و با درگیر شدن با مساله، سرعت یادگیری آنها نیز در مقایسه با قبل از اجرای آموزش بالا میرود.
قاسمی (1391) تصریح کرد: دانشآموزانی که در خواندن مشکل دارند و خواند به عنوان بنیادیترین مهارت تحصیل تحت تاثیر عوامل روان شناختی قرار دارد و در سطح آموزش عالی به عنوان یکی از ابزارهای مهمی فرهنگی محسوب میشود، بدون هیچ شکستگی، مهارت خواندن میتواند یادگیریهای بنیادی را افزایش داده و تواناییهای تحصیلی را در سطح بالاتر ارتقاء دهد.دانشآموزانی که از توانایی خواند بالایی برخوردارند به راحتی میتوانند پیشرفت تحصیلی فزایندهای را به نمایش بگذارند و از طریق موفقیت آموزش خود را تضمین کنند.
وی خاطر نشان کرد: عناصر اصلی خواند را میتوان به چند بخش تقسیم بندی گردد.
1- درک از خواندن
2- درک لغوی از خواندن و نظیر حافظه فعالی و توانایی را میتوان نام برد و دانشآموزانی که در زبان شفاهی و خواندن مشکل دارند اغلب در نوشتن نیز مشکلاتی دارند چه بسا دچار ضعف در روان نوشتن، کند نویسی، نوشتن حروف به صورت شلوغ و در هم بر هم هستند که میتواند در سطح یادگیری و پیشرفت تحصیلی آنها تاثیر گذار باشد و باید این موضوعات توسط یک روانشناس بررسی شود و نسبت به بهبود این نواقص اقدامات لازم انجام شود.
روش مشارکتی جیگ ساو
اگر به گذشته برگردیم و نگاهی گذرا به تدریس در زمانهای گذشته داشته باشیم تدریس را انتقال معلومات دانسته و حال این که در عصر جدید تدریس به معنای تفهیم مطالب است که خود جای بسی تأمل دارد. بدیهی است معلم خوب شخصی است که از راههای تفهیم به دانشآموز (تدریس) را دانسته و نه اینکه فقط به فراگیران انتقال معلومات دهد که در اینجا فرق بین تدریس خوب و انتقال معلومات به خوبی قابللمس است. کارل راجز میگوید: همان طور که در روان درمانی روان شناس صرفا به بیماری کمک میکند تا مشکلات خودش را بشناسد و به چگونگی رفع آن مشکل نیز پی ببرد در تدریس نیز دانشآموز خودش مطالب را فرا میگیرد و معلم فقط به او کمک میکند تا به هدفهای آموزشی نزدیک گردیده، آنها را فرا گیرد. (لانجرن به نقل از نصر اصفهانی، 1392)
هنوز هم برخی از معلمان به طور چشمگیری موفق اند. دانشآموزان آنها خوب یاد میگیرند، از مدرسه و درس لذت میبرند و قدردان تعلیم و تربیت هستند. برخی از فارغ التحصیلان مدارس دولتی از جمله هوشمندترین دانشآموزانی هستند که تا به حال وجود داشته اند اما یک سوال که اینجا به ذهن میرسد این است که چه عاملی موجب توفیق معلمان و دانشآموزان چنین مدارسی است، چیزی که شاید برای معلمان و دانشآموزان ناموفق وجود نداشته باشد، آیا مدارس موافق پول بیشتری دارند؟ آیا از تسهیلات بهتری برخوردارند؟ آیا معلمان این مدارس به مطالبی آگاهی دارند که دیگر معلمان از آن آگاه نمی باشند؟ پول و تسهیلات در ایجاد بخت خوب چندان کارگشا نمی باشند اما بلی، معلمین در مورد ایجاد آموزش موثر و یادگیری لذت بخش مطالبی میدانند که میتواند بسیار با اهمیت باشد در این فرایند (تدریس) معلم و دانشآموز به یکدیگر انرژی میبخشند، وجود یادگیری پرنشاطی را فراهم میسازند که به ندرت برای سایرین قابل دسترسی است این نوع آموزش، آموزش به شیوهی با سینرژی نامیده میشود که قادر است اغلب موانع و مکشلات مربوط به آموزش و یادگیری را برطرف نماید (برگرفته از کتاب مدیریت و کلاسداری جذاب، سی ام، چارلز ترجمه شاپور امین، شایان جهرمی، مرضیه امینی)
معلمان همواره دو رویای بزرگ در سر میپرورانند، اول تدریس و کار با دانشآموزان مستعد یادگیری، دوم فرار از شرایط غیرقابل تحمل سوء رفتارها در کلاس (آنها آرزو دارند هیچ دانشآموزی مرتکب سوء رفتار نشود) آموزش و انضباط به شیوهی سینرژی میتواند به تحقق این دو رویای معلمان کمک کند. استفاده از این روش سبب یادگیری بیشتر دانشآموزان بروز رفتارهای مناسب در کلاس و سپاس نسبت به معلمان خواهد شد (همان منبع).
محیطهای یادگیری
از آنجایی که هر معلم شیوه تدریس را در فرآیند یادگیری به کار میبرد لذا هر کدام از این رویکردها را چنین میتوان از همدیگر تمیز داد.
رویکرد رقابتی
شعار یک کلاس رقابتی این است که اگر تو ببری من میبازم و اگر من ببرم تو میبازی. دانشآموزان در این کلاسها به دلایل مختلف با یکدیگر رقابت میکنند. نمره، تعیین و شناخته شدن در نظر معلم، کارهای افتخاری کلاس (مثل مبصر شدن) زنگ تفریح اضافه و هر نوع جایزهای که به نظر معلم برای برانگیختن دانشآموزان به کار منساب باشد (رستگار، 1392).
بدون شک کلاسهای رقابتی برای دانشآموزانی که غالب اوقات یا معمولا بازنده اند بسیار سخت است.
رویکرد انفرادی
در این محیط هر یک از دانشآموزان با بقیه تفاوت دارد و موفقیت و یا شکست آنان ارتباطی با دیگران ندارد. در نتیجه دانشآموز خود مسئول یادگیری خویش است. شعار کلاس انفرادی ممکن است چنین باشد: ما همه در این کار تنها هستیم، دانشآموزان از همکلاسیهای خود توقع کمک و حمایت ندارند، معلم مرجع اصلی آن هاست و این نقص اصلی یادگیری انفرادی است زیرا یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی است همان طور که پیاژه نشان داد بیشتر آموختههای مهم، حاصل تعامل یادگیران است. (همان منبع).
رویکرد مشارکتی
در این محیط دانشآموزان از طریق همکاری و مشارکت در قابل گروهها به یادگیری میرسند و در قبال یادگیری احساس مسئولیت مینمایند. زمانی که همکلاسی شان نیاز به کمک داشته باشد به کمک او میشتابند و موفقیت دیگران، موفقیت آنها و شکست دیگران شکست آنها محسوب میشود. شعار کلاس همیاری این است: یا همه نجات مییابیم یا هم غرق میشویم در کلاس همبازی دانشآموزان به جای این که معلم را مرجع اصلی بدانند به هم کلاسهای خود به عنوان مرجع مهم و باارزش دانش نگاه میکنند (قلتاش، 1383).
ویژگیهای یادگیری مشارکتی
سیف (1379) ویژگیهای روش یادگیری مشارکتی را به شرح زیر معرفی مینماید:
تشکیل گروههای کوچک نامتجانس:
یادگیری مشارکتی معمولا از گروههای 4 الی 6 نفری تشکیل میشود که از جهات مختلف یادگیری، میزان پیشرفت، نژاد و غیره نامتجانس هستند.
داشتن هدفهای روشن
یادگیری مشارکتی باید دارای هدفهای روشن و قابل دسترسی باشد و همه اعضای گروه بدانند که باید برای رسیدن به آنها بکوشند.
وابسته بودن اعضای گروه به یکدیگر
جانسون و جانسون47 (2011) و اسلاوین48 (2011) میگویند که وقتی موفقیت دانشآموزان به کمک و مشارکت سایر اعضای گروه وابسته است بیشتر به صورت مشارکتی فعالیت میکنند.
معلم به عنوان هدایت کننده و منبع اطلاعات
نقش معلم در روش یادگیری مشارکتی باید عمدتا به صورت هدایت کننده باشد همچنین زمانی که گروه نیاز به اطلاعاتی دارد که نمیتوان به دست آورد معلم میتواند آن اطلاعات را در اختیار گروه قرار دهد.
مسئولیت فردی
برای جلوگیری از وضعیتی که در آن بعضی اعضای گروه بیشترین مقدار کار را انجام دهند و بعضی از زیر بار شانه خالی میکنند، همه افراد گروه باید نقشهایی را در یادگیری بپذیرند.
پاداش دادن به توفیق گروهی
پس از آنکه گروه به هدفش دست یافت و به موفقیت رسید همه اعضای گروه باید به پاس این موفقیت پاداش دریافت کنند به عنوان مثال وقتی در امتحان مربوط به کار گروهی همهی اعضاء موفق شدند تک تک آنان مستحق دریافت پاداش خواهند بود.
ارزشیابی خود
پس از آنکه فعالیتهای گروهی به پایان رسیدن و هدفهای پیش بینی شده تحقق یافتند گروه به تحلیل عملکرد خود میپردازند و نقاط قوت و ضعف کار را مشخص میکنند و به ارزیابی از فعالیتهای انجام شده اقدام مینمایند در صورت لزوم با کمک معلم صورت میپذیرد.
دیدگاههای عمده در یادگیری مشارکتی
قدرتی (1392) به نقل از اسلاوین (1992 و 1995 و 1998) چهار دیدگاه علمی مهم را که عامل اثر بخش روش یادگیری مشارکتی اند را به این شرح بیان میدارد:
الف) دیدگاه انگیزشی
ب) دیدگاه انسجام اجتماعی
ج)دیدگاه شناختی
د)دیدگاه رشدی
-دیدگاه انگیزشی
تأکید این دیدگاه نخست بر پاداش و ساختارهای هدف است که تحت تأثیر این پاداشها و ساختارهای هدفمند دانشآموزان به یادگیری میپردازند. ساختارهای مشارکتی موقعیتی را ایجاد میکنند که اعضای گروه از طریق آن موقعیت میتواند به هدفهای شخصی برسند (جانسون و جانسون49، 2011).
نمره دادن رقابتی روش پاداش در کلاسهای سنتی، هنجارهایی را به وجود میآورد که در تضاد با تلاشهای تحصیلی اند، این مسأله انتقاد متخصصان انگیزش از این کلاسهای درس سنتی برانگیخته است زیرا وقتی موفقیت یک دانشآموز شانس موفقیت دیگران را کاهش میدهد، آنها احتمالا به این هنجارها معتقد میشوند که موفقیت سطح بالا مخصوص دانشآموزان خاصی است که دست پرورده معلم هستند.
-اساس تجربی دیدگاه انگیزشی یادگیری مشارکتی
شواهدی از کاربرد علمی یادگیری مشارکتی در مدارس وجود دارد که این ادعای متخصان انگیزش را تأیید میکند که پاداشهای گروهی و ساختارهای هدفمند پیشرفت تحصیلی را در این روش افزایش میدهد. برای مثال در تکنیک گروههای دانشآموزی با سطوح پیشرفت مختلف، دانشآموزان با سطوح پیشرفت و تواناییهای مختلف در گروه قرار میگیرند و با همدیگر برای یادگیری مباحث تدریس شده توسط معلم و یا مباحث جدید فعالیت میکنند و در امتحانات به صورت فردی شرکت میکنند در هر گروه بر اساس درجهای که همه اعضای آن پیشرفت کرده اند. پاداش دریافت میکنند و تنها گروهی میتواند پاداش دریافت کند که همه اعضای آن مطالب را یاد گرفته باشند.
-دیدگاه انسجام اجتماعی روش یادگیری مشارکتی
طبق دیدگاه انسجام اجتماعی یادگیری مشارکتی در پیشرفت به میزان زیادی با انسجام گروه بستگی دارد. بر این اساس دانشآموزان به هم گروههای خویش در یادگیری مطالب کمک میکنند و هر کدام موفقیت دیگری را میخواهد این دیدگاه شبیه دیدگاه انگیزشی است که در آن بر تأکید توضیحات شناختی در اثربخشی روش یادگیری مشارکتی کمتر از توضیحات انگیزشی تأکید میشود. در تئوری انگیزشی راجع به یادگیری مشارکتی ادعا میشود که به دانشآموزان حداقل در بضعی از قسمتها به خاطر علاقهای که به هم گروهیهای خود دارند به آنها کمک میکنند تا مطالب را یاد بگیرند ولی در نظریه انسجام اجتماعی اعتقاد بر این است که دانشآموزان به خاطر مراقبت از گروه است که به یکدیگر در یادگیری کمک میکنند.
-دیدگاه شناختی روش یادگیری مشارکتی
تحقیق در زمینه روان شناختی نشان داده است که اگر قرار است اطلاعات در حافظه به اطلاعاتی که قبلا در آنجا وجود داشته اند ربط داده شود یادگیرنده باید به بازسازی شناختی مواد مورد یادگیری بپردازد. یکی از موثرترین شیوههای انجام عمل فوق توضیح دادن مطالب برای شخص دیگری میباشد. آموزش به وسیله همکلاسیها (گروههای همتا، هم برای آموزش دهنده و هم برای فراگیری فواید زیادی دارد).
-دیدگاه رشدی روش یادگیری مشارکتی
از این نظر فعالیت مشارکتی بین بچهها باعث تحریک رشد میشود زیرا بچههای همسن احتمالا داخل نواحی رشد تقریبی یکدیگر عمل میکنند و مدل قرار گرفتن در رفتارهای مشارکتی نسبت به عملکرد به صورت انفرادی باعث پیشرفت آنها میشود ملازهی (1391) به نقل از دامن (1984) دیدگاههای پیاژه ویگوتسکی و سالیوان را در مورد تشریک مساعی
