
یادگیری است و میبایست ارتباط افقی و بیانتها به جای ارتباط عمودی با ساختارهای شبکه ارتباطی جایگزین گردد که با اشکال چندگانه، و کانالهای چندگانه و باز مشخص شدهاند”.
به گفته مینین364 (2010: 28) پیچیدگی ما را بر توجه بیشتر به چگونگی ارتباطات و تبادلات انسانی متمرکز میکند که بر کیفیت یادگیری در همه سطوح تاثیر میگذارد. تدریس ارتباط ـ محور کانون یادگیری در برنامه درسی پیچیده است. دانستن در فضای میان مشارکتکنندگان نوپدید میگردد. هورن (1393: 17) اظهار میکند که درک پیامدهای پیچیدگی، ضمن این که به مربیان کمک میکند تا بدانند که کلاس و هر یک از مدارس، با نظام نهادی بزرگتری درارتباطاند، معلمان و دانشآموزان را در موقعیتی قرار میدهد که به مکان کنترل از طریق یادگیری کلاسی نزدیک است.
فونگ (2006: 3) در تایید این ارتباطات استدلال میکند که نظریه پیچیدگی تحلیل تجربی چند ـ سطحی و چند ـ عاملی را دربرمیگیرد و امکان در کنار هم قرار دادن عناصر مجزا و بررسی ارتباطات آنها را میسر میسازد. البته ارتباطات در دیدگاه پیچیدگی به جای سلسله مراتب عمودی، سطح افقی را نشان میدهند. فونگ با الهام از ایده مورن اظهار میکند از آن جایی که عوامل متفاوت در جامعه، سیستم مدرسه، سطوح مدرسه و کلاس درس، هر کدام با موضوعات محوری ، مشکلات و عوامل خود وجود دارند، پیشنهاد میکند که بهتر است که این سطوح را به جای سلسله مراتبی در سطح افقی نشان دهیم. سه سطح اولیه سیستم مدیریت برنامه درسی می تواند به شش سطح گسترش یابد.
بین المللی ـ سیستم مدرسه ـ مدرسه ـ کلاس درس / محلی ـ معلم ـ دانشآموز
بدین ترتیب ارتباط تعاملی از ویژگیهای بارز سیستمهای پیچیده است که میتوان در مدارس شاهد آن بود. شاید بارزترین تاثیر تعامل نزدیک مدرسه با گروههای دیگر جامعه در محتوای برنامه درسی و دانشی است که آموزش داده میشود، زیرا در این حالت دانش از حالت متمرکز و کنترلی از بالا خارج میشود. جس و همکاران (۲۰۱۱: 181-180) با استناد به سخن موریسون مطرح میکنند با این چشم انداز از مدرسه، دانش دیگر ایستا نیست و کنترل مرکزی نمیشود، بلکه در کل سیستم توزیعی، مشترک و دوار است.
صاحبنظران تربیتی از مفهوم ارتباط چنین استنباط میکنند که مرتبط بودن مستلزم یک سیستم دانش توزیعی365 است که یکی از دستاوردهای بزرگ نظریه پیچیدگی محسوب میگردد. به گفته موریسون (2003: 285) اگر سیستم بخواهد بقا یابد، پیوند ضرورت دارد، این که با اختلال در یک عنصر یا گونه ها یا سیستم، یا باید منطبق گردید یا نابود شد، پیام بیرحمانهای است. پیوند از طریق ارتباط امری حیاتی است. این امر مستلزم سیستم دانش توزیعی است که در آن دانش در یک مرکز کنترل و فرماندهی یا مجموعه محدودی از عوامل (مانند تصمیمگیرندگان حکومتی برنامه درسی) متمرکز نشده ، بلکه دانش در سراسر سیستم پراکنده، به اشتراک گذاشته شده و انتشار یافته در کل سازمان و اعضای آن میباشد. اگر یادگیری بواسطه بازخورد بوقوع پیوندد، اگر پیوند به گونه موفقیتآمیز عمل کند، و اگر دانش در یک سیستم توزیعی و منتشر تجمع یابد، در آن صورت امر ضروری ارتباط موثر و یادگیری مشارکتی محقق میگردد. ارتباط و همکاری در برنامه های درسی و پداگوژی متغیرهای کلیدی هستند (سیلییرز، 1998).
ارتباط برای نظریه پیچیدگی و برنامههای درسی که از آن الهامبخش هستند نقش محوری ایفا میکند. ارتباط باز و افقی باید جایگزین اشکال عمودی یا دوطرفه ارتباط گردد، که در آن دستورات و تصمیمات از یک بوروکراسی برنامه درسی سلسله مراتبی در بالا تنزل مییابد. نظریه پیچیدگی مطرح میکند که در یک ساختار شبکهای برای خود – سازمان، ارتباط میبایست اشکال چندگانه بخود گیرد، باید از کانالهای متعدد عبور کند، و باید باز باشد. بنابراین تعیین منابع و مواد از طریق سلسله مراتب و به طور انحصاری از بالا به پایین و در دست عوامل محدود نبوده، بلکه شبکهای از عوامل در آن دخیل میباشند. در این شبکه گسترده، دانشآموزان، معلمان، مدیران، والدین و نهادهای مختلف با تعامل متقابل و بر پایه گفتگو عمل مینمایند.
به گفته شرمن و اسچالتز نظریه پیچیدگی به جای ارتباط سلسله مراتبی قدرت از بالا به پایین، ارتباط چندگانه شبکهای و تعامل همه جانبه را توصیه میکند و این تعامل را بواسطه خود ـ سازمان امکانپذیر میداند. عناصر خود ـ سازمان شامل افراد، گروهها (رسمی و غیررسمی)، دوایر آموزشی، هیئت علمی، و گروههای میان ـ مدرسهای، ماهیت تعاملات و وابستگیهای میان آنان، و اصول، الگوها، و قوانین و رفتارهایشان میباشند. تغییرات در هر یک از آنها، بر شالوده سازمان تاثیر میگذارد (موریسون، ٢٠٠٢: ٣۶).
برنامه درسی ترسیم شده توسط پیچیدگی به گونهای طراحی گردیده که از چارچوبهای خطی رهایی یابد، و بیشتر بر دانشی متمرکز گردد که بواسطه کنش مشارکتی مقرر میگردد تا دانشی که بواسطه مدلها و نمایشهای از پیشتعیین شده حاصل شده است (فنویک، 2011: 48). استیسی (2001) اثبات میکند که دانش از طریق تعاملات و ارتباطات در حال تولید، بازتولید و تغییر است و خلق دانش یک فعالیت مشارکتی و جمعی است. دانش زمانی دانش میشود که اشتراکی و اجتماعی گردد. در سیستمهای توزیعی (که نظریه پیچیدگی حمایت میکند) موضوع دانش اشتراکی امر مهمی است (استوارت، 2001)، به گفته گرنت366 (1996) دانش تنها از طریق شبکه میتواند متجانس گردد. دانش تخصصی برای سازمانها دشوار است. به گفته وی گرچه ممکن است سلسله مراتب برای پردازش اطلاعات سودمند باشد، برای تجانس و ادغام دانش مضر است، این نکته به بهترین نحو توسط ساختارهای مسطح و رویکردهای گروه ـ بنیان نشان داده شده است.
مدیریت دانش توزیعی در سازمان پیچیده چند پرسش را مطرح میکند:
• کدام دانش حفظ و کدام رها شود؟
• حداقل دانش ضروری که لازم است مردم به گونه اثربخش عمل کنند کدام است؟
• دانش چگونه انتخاب شود، ذخیره گردد، در دسترس قرار گیرد، بازیابی گردد، پردازش شود و استفاده گردد؟
• چه کسی کدام دانش را حفظ میکند و به آن نایل میشود؟
• چه اطلاعاتی لازم است از مردم بدست آید و به مردم داده شود، و به چه شکل و در چه قالب زمانی؟
• چه اطلاعاتی برای مردم برای کار اثربخش در سازمانها ضروری است؟ (موریسون، 2002: 108).
نکته کلیدی این است که حامیان پیچیدگی در بها دادن به پیوند شیوه افراط را در پیش نگرفته و بر حد مطلوبی از پیوند تاکید دارند. به گفته فن ویک و همکاران (2011: 41) سطح مطلوب پیوند در مدرسه نه بسیار محکم و نه بسیار بیقاعده است، (بلکه) جایی است که موقعیت و کنترل دانش در سراسر سازمان مدرسه، حلقههای بازخورد حامی چرخه دانش توزیع شده است، و عناصر در همان حال که تعاملاتی دارند که رها و بازگشتی هستند، برخی اختیارات را نیز حفظ میکنند.
دلالت دیگر نظریه پیچیدگی در برنامه درسی که به منظور تحقق فعالیت یادگیری طراحی شده، طرح یادگیری آنلاین367 یا یادگیری از راه دور میباشد که عناصر مکان و زمان در شیوه سنتی را به چالش میخواند. جاکوویس368 (۲۰۰۶: 9) در تایید این مطلب مینویسد: «شماری از پژوهشگران (بلوم369، ۲۰۰۱، فلپس370، ۲۰۰۳، دال، ۱۹۸۹) یادآور شدهاند که نظریه پیچیدگی دریچه نظری سودمندی است که برای تحلیل زیستبومهای یادگیری از راه دور میتواند بکار برده شود. به ویژه، نظریه پیچیدگی دیدگاه و درک نوینی از یادگیری شبکه ـ بنیان طرح میکند: یادگیری که با غیرـ خطی، دانشآموز ـ محوری، نوپدیدی، و پیوند مشخص شدهاند». وی بیان میکند که برخی ویژگیهای نظریه پیچیدگی مانند تعامل، پیچیدگی، پیوند، بازخورد، ارتباطات و تنوع، راهبردهای موثری برای یادگیری از راه دور مطرح میکنند (همان: ۱۵).
اکنون با پیشرفت فناوری، آموزشهای نوینی پا به عرصه نهادهاند که همگی مرتبط با یادگیری غیر – خطی، ارتباط، پیوند و نوپدیدی پیچیدگی میباشند و با استفاده از فناوری، یادگیری فراتر از مکان و زمان، و نیز یادگیری مشارکتی، گفتمانی، و مادامالعمر را محقق نمودهاند. پس از ارائه “آموزش از راه دور” که آموزشی مبتنی بر متن را از طریق مکاتبات نوشتاری ارائه مینمود، “آموزش الکترونیک”371 پا به عرصه نهاد، که مجموعهای وسیع از فرایندهای آموزشی نظیر آموزش مبتنی بر کامپیوتر، آموزش مبتنی بر وب، کلاس های مجازی، همکاریهای دیجیتالی و … را پوشش داده و محتوای آموزشی را از طریق رسانههای گوناگون الکترونیکی شامل اینترنت، اکسترانت، ماهوارهها، نوارهای ویدئویی و صوتی، لوحهای فشرده و غیره در اختیار افراد قرار میدهد. نسل دیگری از آموزش که اکنون شاهد آن هستیم، “آموزش سیار”372 است که آموزش را از طریق ابزارهای الکترونیکی همراه در اختیار افراد قرار میدهد و در واقع ترکیبی از دو شکل آموزش “آموزش از راه دور” و “آموزش الکترونیک” میباشد. چراکه در این آموزش نیز همانند “آموزش از راه دور”، جدایی و فاصله میان اساتید و دانشپژوهان وجود دارد و از طرفی دیگر همانند “آموزش الکترونیک” نیز آموزش را از طریق فناوریهای کامپیوتری، اما این بار با استفاده از ابزارهای الکترونیکی همراه و با فناوریهایی پیشرفتهتر ارائه مینماید.
جاناسن و همکاران ( 2004: 30) از فناوری “دوره آنلاین باز انبوه سیار”373 به عنوان فناوری نوینی از سیستم باز و انطباقی پیچیده یاد میکنند که منجر به ایجاد پدیده های نوپدید میگردد. برای دوره آنلاین باز انبوه، استفاده از رسانه اجتماعی محوریت دارد به گونهای که امکان جنبههای مهم پیوند، ارتباط، و تعامل را فراهم مینماید. گفتگو و تبادل ایدهها محور ارتباطات آنلاین است و مردم بیشتر از این طریق از یکدیگر یاد میگیرند. به باور آنان درک مفهومی، نظری، و عملی از پیچیدگی قادر به ارایه چارچوب راهنمایی برای پژوهش در فناوری آموزشی است که موضوعاتی مرتبط با ارتباطات غیر – خطی و درهم تنیده را نشان میدهد. بدین ترتیب یادگیری سیار زمينه يادگيري هم فردی و هم جمعی و مشارکتی، يادگيري در هر مكان و زمان، حق انتخاب محتوا به حسب علائق، و ارزيابي و ارائه سريع بازخورد، که همه از دلالتهای نظریه پیچیدگی میباشند را فراهم نموده است.
در مجموع همه فناوریهای نوین و پدیدههای نوپدیدِ استفاده فزاینده از تکنولوژی شبکهای در تدریس و یادگیری، ویژگیهای سیستمهای آشوبناک و پیچیده را نشان میدهند. فناوریهای نوین بر پایه گفتگو بنا شدهاند که بنیان ساخت دانش و برقراری ارتباط بوده و نیز در جهت پرورش خلاقیت و تقویت ارتباط و یکپارچگی عوامل عمل میکنند در این شیوههای ارتباطی آنلاین، در اغلب موارد فراگیران از یکدیگر میآموزند.
چنین فناوریهایی به گونه شبکهای عمل میکنند. آنچه جایگزین عناصر همانند نامتغیر میگردد، تنوع میباشد. تنوع مستلزم شکلی از سازمان است که قادر میباشد به گوناگونی دست یابد که همان شبکه است. جولین (۲۰۱۱: ۶۷-۶۸) معتقد است از نظر مفهومی و عملی، شبکهها معمولا بر بنیانها و شالودهها تکیه نمیکنند. بلکه «از بنیان» رابطهای هستند. توضیحات بومشناسی به هیچ وجه بر عناصر همانند نامتغیر تکیه نمیکنند؛ بلکه به سطوح چندگانه الگوهای رابطهای تکیه میکنند که تغییرشان در طول زمان بواسطه ناپایداری و تفکیک ناپذیری بخشهای سازندهاش صورت میگیرد.
آندرونی (2001: 265) استدلال میکند که تنوع حداقلی نقش اساسی در پویایی سیستمهای پیچیده بازی میکند. تنوع حداقلی به منظور دستیابی به پاسخهای متوازن برای محیط بیرونی الزامی، به منظور تقویت رفتار انطباقی و سرعت بخشیدن به رفتار تکاملی است، تنوع به عنوان یک امر ضروری برای ترویج محیط نوآورانه نگریسته میشود (استرلینگ، 1998). در نظریه پیچیدگی (هولاند، 1995؛ کافمن، 1995) تنوع درونی شرط بنیادی سیستمها به منظور نایل شدن به میزان سازگاری بالاتر میباشد. تنوع همچنین پیششرط خود – سازمان است. انواع ساختارهای ایجاد شده توسط خود – سازمان عوامل متنوع، ویژگیهای مشخص شبکهها را نشان میدهند. شبکهها به
