
أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ(17)
سپس از پيش رو و پشت سر و از طرف راست و از جانب چپشان بر آنان مىتازم و [تا جايى آنان را دچار وسوسه و اغواگرى مىكنم كه] بيشترشان را سپاسگزار نخواهى يافت. (17)
حرف” من ” در” مِّن بَينْ ”: مِن اتصاليه است ، يعني پيش روي ايشان .622 آن را ابتداي غايت گرفته اند623(يعني پيش روي ايشان )
حرف” من ” در” مِنْ خَلْفِهِمْ ”: من ابتدائيه است ، يعني از پس ايشان يعني از قبل اين624 من اتصاليه است .
حرف” عن ” در” عَنْ أَيْمَانهِِمْ ”: عَن مجاوزت است ، از راست ايشان يعني از جهت حسنات625
حرف” عن ” در” عَن شَمَائلِهِمْ ”: عن مجاوزت يعني از چپ ايشان از جهت سئيات626
قَالَ اخْرُجْ مِنهَْا مَذْءُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنهُْمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ(18)
خدا فرمود: از اين جايگاه و منزلتت نكوهيده و مطرود بيرون شو كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند، بىترديد جهنم را از همه شما لبريز خواهم كرد. (18)
حرف” من ” در” مِنهَْا ”: به معناي منک و منهم است ، يعني از اين جايگاه
حرف” من ” در” مِنهُْمْ ”:ابتداي غايت،يعني از آنها.
حرف “لام” در “لَّمنَ”: براي ابتدا است .627
حرف” من ” در” مِنكُمْ ”: به معناي تبعيض است ، يعني جهنم را از بعضي از شما .628
وَ يََادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّلِمِينَ(19)
و [گفتيم:] اى آدم! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد، و از هر جا [و هر نوع ميوهاى] كه خواستيد بخوريد، و به اين درخت نزديك مشويد كه ازستمكاران [بر خود] خواهيد شد. (19)
حرف” من ” در” مِنْ حَيْثُ ”: ابتدائيه است .اسمي است مبني بر ضم ، برمکان و محل مادي يا معنوي با مفهوم کيفيت دلالت مي کند . يعني اين دو قيد (محّل – کيفيت ) از آن استفاده مي شود و چون اغلب به جمله اي اسميه يا فعليه اضافه مي شود ، به خاطر ظاهر نشدن عمل در حکم اضافه نشدن خواهد بود ، مبني و مضموم مي گردد . چنانکه در برخي از ظروف مانند : “قبل و بعد ” ، اينطور است .629
حرف” من ” در” مِنَ الظَّلِمِينَ ”: براي تبعيض است يعني [ اگر نزديک شويد ] از ستمکاران خواهيد شد . و منظور از ظالم ، ظلم انسان بخودش است بخاطر عمل نمودن به چيزي که به صلاح او نيست .630 و هم براي بيان جنس ، يعني از جنس ستمگران مي شويد .
فَوَسْوَسَ لهَُمَا الشَّيْطَنُ لِيُبْدِىَ لهَُمَا مَا وُرِىَ عَنهُْمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَ قَالَ مَا نهََئكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَاذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَينِْ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَْلِدِينَ(20)
پس شيطان، آن دو را وسوسه كرد تا آنچه از شرمگاه بدنشان بر آنان پوشيده بود نمايان كند، [وسوسهاش اين بود كه به هر دو] گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر از اين جهت كه مبادا دو فرشته گرديد، يا از جاودانان شويد. (20)
حرف” لام ” در” لهَُمَا ”: براي اختصاص است و مي تواند براي تبليغ باشد.
حرف “لام” در “ليبدي”: براي غايت است ، يعني وسوسه شيطان631
حرف” لام ” در” لهَُمَا ”:632 براي اختصاص است.
حرف” عن ” در” عَنهُْمَا ”:در معني مجاوزت است،يعني از آن دو.
حرف” من ” در” مِن سَوْءَاتِهِمَا”: براي تبعيض است.
حرف” عن ” در” عَنْ هَاذِهِ ”:به معناي مجاوزت آمده،يعني از اين درخت.
حرف” من ” در” مِنَ الخَْلِدِينَ ”:براي ابتداء است،يعني از جاودانان شويد،يا مي تواند براي تبعيض باشد.
وَ قَاسَمَهُمَا إِنىِّ لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ(21)
و براى هر دو سوگند سخت و استوار ياد كرد كه يقيناً من براى شما از خير خواهانم [و قصد فريب شما را ندارم.] (21)
حرف” لام ” در” لَكُمَا ”:براي اختصاص است،يعني براي شما.
حرف” من ” در” لَمِنَ النَّاصِحِينَ ”: براي تاکيدبر سر خبر “انَّ” آمده است .يعني يقيناً از خير خواهانم.
فَدَلَّئهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لهَُمَا سَوْءَاتهُُمَا وَ طَفِقَا يخَْصِفَانِ عَلَيهِْمَا مِن وَرَقِ الجَْنَّةِ وَ نَادَئهُمَا رَبهُُّمَا أَ لَمْ أَنهَْكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ(22)
پس آن دو را با مكر و فريب از مقام و منزلتشان فرود آورد [و به خوردن درخت ممنوعه نزديك كرد]، هنگامى كه از آن درخت چشيدند، شرمگاه بدنشان بر دو نفرشان نمايان شد و هر دو دست به كار چسبانيدن برگ [درختان] بهشت به خود شدند و پروردگارشان بر آن دو بانگ زد: آيا من شما را از آن درخت نهى نكردم، وبه شما نگفتم: بىترديد شيطان براى شما دشمنى آشكار است؟! (22)
حرف” باء ” در” بِغُرُورٍ ”: باي سببيه است،يعني به سبب مکر و فريب .633
حرف” لام ” در” لهَُمَا سَوْءَاتهُُمَا ”:براي اختصاص است،يعني بر دو نفرشان.
حرف” علي ” در” عَلَيهِْمَا ”: در معناي استعلاي معنوي است . و نيز مي تواند در معني “لام” و براي اختصاص مي باشد .
حرف” من ” در” مِن وَرَقِ ”: من تبعيضيه است ، يعني بعضي از برگ درختان بهشت .634
حرف” عن ” در” عَن تِلْكُمَا ”:به معناي مجاوزت آمده،يعني آيا من شما را از آن درخت نهي نکردم؟
حرف” لام ” در” لَّكُمَا ”:براي اختصاص است، يعني به شما.
حرف” لام ” در” لَكُمَا ”:براي اختصاص است، يعني براي شما.
قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسرِِينَ(23)
گفتند: پروردگارا! ما بر خود ستم ورزيديم، و اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى مسلماً از زيانكاران خواهيم بود. (23)
حرف” لام ” در”تَغْفِرْ لَنَا ”: براي تعديه است .يعني اگر ما را نيامرزي.
حرف” من ” در” مِنَ الْخَاسرِِينَ ”: براي تبعيضيه يا بيان جنس مي باشد . مثل آيه ي 252 بقره :”منهم من کلم الله “. يعني اگر ما را نيامرزي و به ما رحم نکني قطعاً از زيانکاران خواهيد بود .635
قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكمُْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكمُْ فىِ الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلىَ حِينٍ(24)
خدا فرمود: از اين جايگاه و مقام فرود آييد، در حالى كه دشمن يكديگريد، و براى شما در زمين تا مدتى قرارگاه و مايه برخوردارى است. (24)
حرف” لام ” در” لِبَعْضٍ ”: براي اختصاص است ، يعني اگر “بعضهم لبعض” اختصاص به آدم داشته باشد مراد از آن فرزندان آدم و حوا است .636 “لام” “لبعض” اشاره بلزوم و انتفاع است که بجاي مانند “بعضکم عدد بعض” آمده است .
حرف” لام ” در” لَكمُ ”: براي اختصاص است ، يعني براي شما در زمين قرارگاهي است .
حرف” في ” در” فىِ الْأَرْضِ ”: در معني ظرفيت حقيقي است ،يعني در زمين، به معناي علي آمده .637
حرف” الي ” در” إِلىَ حِينٍ ”: انتهاي غايت زماني است يعني تا زمان مرگشان يا تا زمان قيامت .638
قَالَ فِيهَا تحَْيَوْنَ وَ فِيهَا تَمُوتُونَ وَ مِنهَْا تخُْرَجُونَ(25)
پروردگار فرمود: در آن زندگى مىكنيد، و در آن مىميريد، و از آن بيرون مىآييد. (25)
حرف” في ” در” فِيهَا ”: در معني ظرفيت حقيقي است ، يعني در بهشتها جاودانند حرف جر “في” در اينجا در معناي ظرف مکان بکار رفته است .
حرف” في ” در” فِيهَا ”: در معني ظرفيت حقيقي است ، يعني در بهشتها جاودانند حرف جر “في” در اينجا در معناي ظرف مکان بکار رفته است .
حرف” من ” در” مِنهَْا “: ابتدائيه است،يعني از آن.
يَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكمُْ لِبَاسًا يُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَ رِيشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَالِكَ خَيرٌْ ذَالِكَ مِنْ ءَايَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ(26)
اى فرزندان آدم! ما لباسى كه شرمگاهتان را مىپوشاند، و لباسى فاخر و گران كه مايه زينت و جمال است،
براى شما نازل كرديم و لباس تقوا [كه انسان را از آلودگىهاى ظاهر و باطن بازمىدارد] بهتر است، و اين [لباس كه با استفاده از آن انسان به سعادت ابدى مىرسد] از نشانههاى خداست، باشد كه متذكّر [اين حقيقت] شوند. (26)
حرف” علي ” در” عَلَيْكمُ ”: به معناي من آمده است .639 به معناي (لام) آمده يعني براي شما نازل کرديم . در معني استعلاي معنوي است چون نازل شدن از جهت بالا به پايين است .640
حرف” من ” در” مِنْ ءَايَاتِ ”: براي انشاء يعني لباس تقوا نشات مي گيرد از تقوا و يا تبعيضيه است يعني تقوي از جمله آيات خدا و نشانه هاي آن641
يَابَنىِ ءَادَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنهُْمَا لِبَاسَهُمَا لِيرُِيَهُمَا سَوْءَاتهِِمَا إِنَّهُ يَرَئكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنهَُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ(27)
اى فرزندان آدم! شيطان، شما را نفريبد چنان كه پدر و مادرتان را [با فريبكاريش] از بهشت بيرون كرد، لباسشان را از اندامشان بر مىكشيد تا شرمگاهشان را به آنان بنماياند، او و دار و دستهاش شما را از آنجا كه شما آنان را نمىبينيد مىبينند، ما شياطين را سرپرست و ياران كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند. (27)
حرف”كَمَ”در ” كَمَا أَخْرَجَ”: حرف تشبيه است.
حرف” من ” در” مِّنَ الْجَنَّةِ ”: من بيان جنس است ، يعني از بهشت.
حرف” عن ” در” عَنهُْمَا ”:در معني مجاوزت است.
حرف” من ” در” مِنْ حَيْثُ ”: ابتداي غايت مکاني است ، يعني از آنجا که شما آنان را نمي بيند642
حرف” لام ” در” لِلَّذِينَ ”: براي تبيين است . يعني براي کساني که ايمان نمي اورند643 مطابق سوره 212 بقره
وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيهَْا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهَِا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(28)
چون كار زشتى مرتكب مىشوند، مىگويند: پدرانمان را بر آن [كار] يافتيم و خدا ما را به آن فرمان داده. بگو: يقيناً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد، آيا چيزى را كه نمىدانيد [از روى جهل و نادانى] به خدا نسبت مىدهيد؟! (28)
حرف” علي ” در” عَلَيهَْا ”:به معناي استعلاء آمده،يعني بر آن[كار].
حرف” باء ” در”أَمَرَنَا بهَِا ”:براي تعديه است،يعني پدرانشان را بر آن کار يافتيم و با در اينجا نقش مفعول با واسطه را دارد.
حرف” باء ” در” بِالْفَحْشَاءِ ”:باي زائد و تاکيد در مفعول است.
حرف” علي ” در” عَلىَ اللَّهِ ”: مي تواند مانند “لام” تعليل باشد . مثل : “لتکبّروالله علي ماهداکم” . يا در معناي استعلاي معنوي باشد ، يعني عليه او جاهلانه اموري را نسبت دهيد . در بحرالمحيط آمده است که “علي الله” يعني “في دين الله” يعني در دين خدا جاهلانه اموري نسبت دهيد .644
قُلْ أَمَرَ رَبىِّ بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مخُْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ(29)
بگو: پروردگارم به ميانهروى [در همه امور و به اجتناب از افراط و تفريط] فرمان داده، و [امر فرموده]: در هر مسجدى [به هنگام عبادت] روى [دل] خود را [آن گونه] متوجه خدا كنيد [كه از هر چيزى غير او مُنقطع شود]، و او را در حالى كه ايمان و عبادت را براى وى از هر گونه شركى خالص مىكنيد بخوانيد همان گونه كه شما را آفريد، [پس از مرگ به او] بازمىگرديد. (29)
حرف” باء ” در” بِالْقِسْطِ ”: براي معيت است،يعني همراه با قسط و عدل .645
حرف” لام ” در” لَهُ الدِّينَ ”: براي اختصاص است،يعني توجه خاص به پروردگار.
فَرِيقًا هَدَى وَ فَرِيقًا حَقَّ عَلَيهِْمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتخََّذُواْ الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ يحَْسَبُونَ أَنهَُّم مُّهْتَدُونَ(30)
در حالى كه گروهى را [به خاطر نشان دادن لياقت] هدايت كرد، و گروهى [به سبب از دست دادن شايستگى] گمراهى بر آنان ثابت و قطعى شد، چون اينان شياطين را به جاى خدا سرپرستان و دوستان خود گرفتند، وگمان مىكنند كه راه يافتگانند!!
