
براي تبعيض باشد، يعني از جهنم.
حرف” من” در” مِن فَوْقِهِمْ ”:در معناي ظرفيت است يا ابتداي غايت مکاني است،يعني بر فرازشان.
وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَا نُكلَِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُوْلَئكَ أَصحَْبُ الجَْنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(42)
و كسانى كه ايمان آوردند و [به اندازه طاقت خود] كارهاى شايسته انجام دادند، اهل بهشتاند و در آن جاودانهاند، [چرا كه] ما هيچ كس را جز به اندازه طاقتش تكليف نمىكنيم. (42)
حرف” في” در” فِيهَا خَلِدُونَ ”: در معناي ظرفيت حقيقي است ، يعني در بهشتها جاودانند حرف جر “في” در اينجا در معناي ظرف مکان بکار رفته است .
وَ نَزَعْنَا مَا فىِ صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تجَْرِى مِن تحَْتهِِمُ الْأَنهَْارُ وَ قَالُواْ الحَْمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَئنَا لِهَاذَا وَ مَا كُنَّا لِنهَْتَدِىَ لَوْ لَا أَنْ هَدَئنَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالحَْقِّ وَ نُودُواْ أَن تِلْكُمُ الجَْنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(43)
و آنچه از كينه و خشم در سينههاى آنان است، بَر مىكنيم [تا در بهشت با خوشى و سلامت كامل كنار هم زندگى كنند] از زير [كاخها و عمارتهاى] شان نهرها جارى است و مىگويند: و همه ستايشها ويژه خداست كه ما را به اين [نعمت ها] هدايت كرد، و اگر خدا ما را هدايت نمىكرد هدايت نمىيافتيم، مسلماً پيامبران پروردگارمان حق را به سوى ما آوردند، و ندايشان مىدهند به پاداش اعمال شايستهاى كه همواره انجام مىداديد، اين بهشت را به ارث برديد. (43)
حرف” في” در” فىِ صُدُورِهِم ”:به معناي ظرفيت مجازي است ،يعني در سينه هاي آنان است.
حرف” من” در” مِّنْ غِلٍ ”: به معناي تبعيض است،يعني از کينه و خشم يا به معناي تعليل است يعني به سبب کينه و خشم.
حرف” من” در” مِن تحَْتهِِمُ الْأَنهَْارُ ”:در معناي تبعيض است،يا مي تواند در معني “في” باشد.
حرف” لام” در” لِلَّهِ ”: براي اختصاص است . بخاطر دلالت برهمه حمد و ستايش که مخصوص خداي بلند مرتبه است .674
حرف “لام” در “لهذا”: براي تعديه مي باشد .675 يعني به اين وسيله هدايت کرد.
حرف” لام” درلنهَْتَدِى ”: حرف “لام” در “لنهتدي” زائد مي باشد . يعني اگر خدا ما را هدايت
نمي کرد.
حرف” باء” در” بِالحَْقّ ”: براي تعديه مي باشد ،يعني حق را بسوي ما آورد يا براي معيت است .676يعني به همراه حق.
حرف” باء ” در” بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ”: باي سببيه است ، يعني به سبب آنچه که از اعمالشان انجام مي دهند يا سبب مجازي است .677
وَ نَادَى أَصحَْبُ الجَْنَّةِ أَصحَْابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَيْنهَُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلىَ الظَّالِمِينَ(44)
و بهشتيان، دوزخيان را آواز مىدهند كه: ما آنچه را كه پروردگارمان به ما وعده داده بود، حق يافتيم، آيا شما هم آنچه را كه پروردگارتان وعده داده بود، حق يافتيد؟ گويند: آرى پس آواز دهندهاى در ميان آنان آواز دهد كه: لعنت خدا بر ستمكاران باد. (44)
حرف” علي” در” عَلىَ الظَّالِمِينَ ”: براي استعلاي معنوي است ، يعني متجاوز دشمني جزء برضد
ستمکاران نيست .678
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونهََا عِوَجًا وَ هُم بِالاَْخِرَةِ كَافِرُونَ(45)
هم آنان كه مردم را همواره از راه خدا بازمىدارند و مىخواهند آن را [با وسوسه و اغواگرى] كج نشان دهند، و به روز قيامت كافرند. (45)
حرف” عن” در” عَن سَبِيلِ اللَّهِ ”: در معني مجاوزت است ، يعني همواره از راه خدا باز مي دارند .679
حرف” باء” در” بِالاَْخِرَةِ ”: براي تاکيد و زائد در مفعول است،يعني روز قيامت را کافرند.
وَ بَيْنهَُمَا حِجَابٌ وَ عَلىَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا بِسِيمَئهُمْ وَ نَادَوْاْ أَصحَْابَ الجَْنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ(46)
و ميان آن دو [گروه بهشتيان و دوزخيان] حائلى است، و بر بلنداى آن مردانى [با مقام و منزلتاند] كه هر كدام از دو گروه را به نشانههايشان مىشناسند، و بهشتيان را كه وارد بهشت نشدهاند، ولى ورود به آن را اميد دارند، آواز مىدهند كه: درود بر شما. (46)
حرف” علي” در” عَلىَ الْأَعْرَافِ ”: به معناي استعلاء آمده،يعني بر بلنداي آن مرداني….
حرف” باء” در” بِسِيمَئهُمْ ”: براي معيت است ، يعني همراه با نشانه هايشان مي شناسند .680
حرف” علي” در” عَلَيْكُمْ ”: به معناي استعلاي مجرور آمده ، يعني درود برشما باد .681
وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصحَْابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لَا تجَْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(47)
و چون بهشتيان، چشمانشان ناخواسته به سوى دوزخيان گردانده شود، گويند: پروردگارا! ما را با گروه ستمكاران قرار مده. (47)
وَ نَادَى أَصحَْابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونهَُم بِسِيمَئهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنىَ عَنكُمْ جَمْعُكمُْ وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبرُِونَ(48)
و اهل اعراف مردانى را كه از نشانههايشان مىشناسند، آواز مىدهند [و به عنوان سرزنش] مىگويند: [امكانات مادىو] جمعيت [انسانى] شما و تكبّرى كه مىورزيديد، عذابى را از شما دفع نكرد. (48)
حرف” باء” در” بِسِيمَئهُمْ ”: براي معيت است ، يعني به همراه نشانه هايشان مي شناسند .682
حرف” عن” در” عَنكُمْ ”: به معناي مجاوزت مي باشد .
أَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الجَْنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكمُْ وَ لَا أَنتُمْ تحَْزَنُونَ(49)
[سپس با توجه دادن دوزخيان به سوى اهل ايمان مىگويند:] آيا اينان كسانى نبودند كه در دنيا سوگند ياد مىكرديد كه خدا آنان را به رحمتى نمىرساند؟ [پس به مؤمنان مىگويند:] به بهشت در آييد كه نه بيمى برشماست و نه اندوهگين مىشويد. (49)
حرف” باء” در” بِرَحْمَةٍ ”: باي سببيه است ، يعني سبب رحمت و بخشش .683 يا تعديهبراي مفعول دوم است.684
حرف” علي” در” عَلَيْكمُ ”: در معناي استعلاي مجرور آمده ، يعني بيمي برشما نيست .
وَ نَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الجَْنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلىَ الْكَافِرِينَ(50)
و دوزخيان بهشتيان را آواز مىدهند كه: از آب [خوشگوار] يا از آنچه خدا روزى شما فرموده بر ما فرو ريزيد. پاسخ مىدهند: خدا آب و نعمت هاى بهشتى را بر كافران حرام كرده است. (50)
حرف” علي” در” عَلَيْنَا ”: در معني استعلا بر مجرور معنوي است و مي تواند در معني “لام” باشد . يعني برما فرو ريزيد.
حرف” من” در” مِنَ الْمَاءِ ”: من زائده و براي تاکيد است يعني از آب [خوشگوار]
حرف” من” در” مِمَّا رَزَقَكُمُ ”: من تبعيضيه است ، يعني از انواع چيزهايي که روزي شما فرموده است .685 يا ابتداي غايت است ، يعني متعلق به “کلوا” و جايز است که مفعول باشد .686
حرف” علي” در” عَلىَ الْكَافِرِينَ ”: در معني استعلاي معنوي است . يعني بر کافران حرام کرده است . مثل آيه ي 9 سوره ي طه : “اواجِدُ علي النارِ هدي “687
الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَئهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَاذَا وَ مَا كَانُواْ بَِايَاتِنَا يجَْحَدُونَ(51)
آنان كه دينشان را سرگرمى و بازى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفت، پس ما امروز از ياد مىبريمشان، همان گونه كه آنان ديدار امروزشان را از ياد بردند وهمواره آيات ما را انكار مىكردند. (51)
حرف” باء” در” بَِايَاتِنَا ”: زائد در مفعول و براي تاکيد آمده است . يعني همواره آيات ما را انکار مي کردند .
وَ لَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلىَ عِلْمٍ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(52)
و براى آنان كتابى [عظيم و با ارزش] آورديم كه آن را از روى دانشى [گسترده و دقيق] بيان كرديم، در حالى كه براى گروهى كه ايمان آوردند، سراسر هدايت و رحمت است. (52)
حرف” باء” در” بِكِتَابٍ “: باي تعديه است ، يعني براي آنان کتابي آورديم .688
حرف” علي” در” عَلىَ عِلْمٍ ”: براي استعلاي مجازي آمده و دلالت بر تمکن دارد .689 يعني براي گروهي که ايمان آوردند .يا براي تعليل است .690
حرف” لام” در” لِّقَوْمٍ ”: لازم زائد است که بر سر خبر آمده است . طبق آيه 164 بقره691 يا براي تعليل است692 يعني سراسر هدايت است . يا به معني به علت اينکه سراسر هدايت است.
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتىِ تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاءَ فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيرَْ الَّذِى كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنهُْم مَّا كَانُواْ يَفْترَُونَ(53)
آيا [منكران قرآن براى باور كردن آن] جز تحقّق وعدههايش را انتظار مىبرند؟! روزى كه حقايق بيان شده در آن [به صورتى ظاهر و آشكار] بيايد، كسانى كه از پيش، آن را فراموش كرده بودند، مىگويند: يقيناً فرستادگان پروردگارمان حق را آوردند [ولى ما آن را نپذيرفتيم،] پس آيا [در چنين روزى] شفاعت كنندگانى براى ما هست كه ما را شفاعت كنند يا [به دنيا] بازگردانده مىشويم تا كارى غير آنچه انجام مىداديم، انجام دهيم؟! به راستى آنان [سرمايه] وجودشان را تباه كردند و آنچه را به دروغ [به عنوان شريك خدا به خدا] نسبت مىدادند [از دستشان رفت و] گم شد. (53)
حرف” من” در” مِن قَبْلُ ”: ابتداي غايت زماني است ، که بعضي مفسرين گفته اند که مراد از “من قبل ” دنيا است .
حرف” باء” در” بِالْحَقّ ”:براي تعديه است ، يعني اعترافشان به ثبوت حشر نشر و احوال قيامت .693
حرف” لام” در” لَّنَا ”: براي اختصاص است ، يعني براي ما …694
حرف” من” در” مِن شُفَعَاءَ ”: من زائده براي تاکيد است ، يعني [در چنين روزي] قطعاً شفاعت کنندگاني براي ماهست .695
حرف” لام” در” لَنَا ”: براي اختصاص است .696براي ما
حرف” عن” در” عَنهُْم ”: هم معني “من” مي باشد ، يعني از دستشان رفت697 مثل آيه 186 بقره
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلىَ الْعَرْشِ يُغْشىِ الَّيْلَ النهََّارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتِ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الخَْلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَلَمِينَ(54)
به يقين پروردگار شما خداست كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت [فرمانروايى و تدبير امور آفرينش] چيره و مسلط شد، شب را در حالى كه همواره با شتابْ روز را مىجويد بر روز مىپوشاند، و خورشيد و ماه و ستارگان را كه مُسخّر فرمان اويند [پديد آورد] آگاه باشيد كه آفريدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات] مخصوص اوست هميشه سودمند و با بركت است، پروردگار عالميان. (54)
حرف” في” در” فىِ سِتَّةِ ”:ظرف زمان است ، براي خلق زمين .698در شش روز
حرف” علي” در” عَلىَ الْعَرْشِ ”:به معناي استعلا آمده به معناي استقرار و برقرار شدن است.699
حرف” باء” در” بِأَمْرِهِ ”:براي سببيه است ، يعني مُسخّر فرمان اويند .700
حرف” لام” در” لَهُ”:براي اختصاص است ، يعني غيرخدا خالق شيء نيست .701
ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لَا يحُِبُّ الْمُعْتَدِينَ(55)
پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفيانه بخوانيد [و از آداب و شرايط دعا تجاوز نكنيد] يقيناً خدا
متجاوزان را دوست ندارد. (55)
وَ لَا تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ
