
ادبيات جهان عشق و غزل است. در اين بخش از ادبيات، مرد، محبوب و معشوق خود را ستايش ميكند، به پيشگاه او نياز ميبرد، او را بزرگ وخودرا كوچك جلوه ميدهد، خود را نياز ميبرد، او را بزرگ و خودرا كوچك جلوه ميدهد، خود را نيازمند كوچكترين عنايت او ميداند، مدعي ميشود كه محبوب و معشوق “صد ملك جان به نيم نظر ميتواند بخرد، پس چرا در اين معامله تقصير ميكند” از فراق او دردمندانه مينالد. اين چيست؟ چرا بشر در مورد ساير نيازهاي خود چنين نميكند؟ آيا تاكنون ديدهايد كه يك آدم پولپرست براي پول، و يك آدم جاهپرست براي جاه و مقام غزلسرائي كرده است؟ آيا تاكنون كسي براي نان غزلسرائي كرده است؟ چرا هر كسي از شعر و غزل ديگري خوشش ميآيد؟ چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت ميبرند؟ آيا جز اين است كه همه كس آنرا با زبان يك غريزه عميق كه سراپاي وجودش را گرفته است منطبق ميبيند؟ چه قدر اشتباه ميكنند كساني كه ميگويند يگانه عامل اساسي فعاليتهاي بشر عامل اقتصاد است. بشر براي عشقهاي جنسي خود موسيقي خاصي دارد همچنانكه براي معنويات نيز موسيقي خاص دارد، درصورتي كه براي حاجتهاي صرفا مادي از قبيل آب و نان و موسيقي ندارد. اين ادعا نيست كه تمام عشقها جنسي است و حافظ و سعدي و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسي سخن گفتهاند. اين مبحث، مبحث ديگري است كه جداگانه بايد بحث شود. ولي قدر مسلم اينست كه بسياري از عشقها و غزلها عشق و غزلهائي است كهمردبراي زن داشته است. همين قدر كافي است كه بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجه به نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود، بلكه يا به صورت حرص و آز و تنوع پرستي در ميآيد ويا به صورت عشق و غزل در چه شرائطي حالت حرص و آز جنسي تقويت ميشود و در چه شرائطي شكل عشق و غزل پيدا ميكند و رنگ معنوي به خود ميگيرد. به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است.روايات زيادي درباره خطرناك بودن غريزهاي كه مرد و زن را به يكديگر پيوند ميدهد وارد شده است. اسلام تدابيري براي تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم براي زنان و هم براي مردان، تكليف معين كرده است. يك وظيفه مشترك كه براي زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است: “قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم… قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن”. خلاصه اين دستوراينست كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند، نبايد چشمچراني كنند، نبايد نگاههاي مملو از شهوت به يكديگر بدوزند، نبايد به قصد لذت بردن به يكديگر نگاه كنند. يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اينست كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارندو در اجتماع به جلوهگري و دلربائي نپردازند. به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانهاي كاري نكنند كه موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند208.
آنچه درمييابيم يکي ازدلايلي که زمينه ساز بسياري از جرايم وانحرافات جنسي است مساله پوشش وحجاب است با گسترش روزافزون تکنولوژي بشري و همراه شدن با اقتضائات مربوط به اين پديده ازجمله زرق و برقهاي زندگي مادي که بنحو قابل ملاحظهاي بسياري از غرايز بشري ازجمله غريزه جنسي را از حد اعتدال خارج کرده است ضرورت وجود راهکارهاي اطمينان بخش درقالب و هر شکل و نمودي را ايجاب ميکند تا بنحو شايستهاي اين غرايز مخصوصا غريزه جنسي را تحت کنترل قرار دهد و از آن جمله رعايت حدود در اتباطات بين دو جنس مخالف و عفاف و خويشتنداري ميباشد تا ضمن پيشگيري از وقوع جرايم وانحرافات جنسي عاملي در راستاي پرورش اين غريزه همراه با معيارهاي عقلاني وفطري باشد و موجبات افسار گريختگي را فراهم نياورد. امروزه ريشه بسياري از جرايم خشن جنسي را بايد در بيبندوباريهاي اخلاقي جستجو کرد جرايمي که بزه ديده خود ميتواند عامل اصلي و يا مهم ارتکاب آن از جانب بزهکار باشد بديهي است زن يامردي که با پوششي محرک و نامعمول در مرعي و منظر عموم ظاهر ميشوند سيبل قابل اعتنايي براي مجرمين فرصت جو خواهد بود مجرميني که اقدام آنها از يک انحراف چشم چراني آغاز و نهايتا در اطفا عطش جنسي خود مرتکب جرايم ديگري چون آدمربايي و تجاوزات بعنف ميگردند و حداقل جرمي که وقوع آن قدر متيقن و مسلم است مزاحمت ميباشد از اينرو عدم حجاب و عفاف خصوصا از جانب بانوان ميتواند بعنوان يک عامل اجتماعي در بروز جرايم و انحرافات جنسي باشد.
گفتار دوم: محروميتهاي ناشي از روابط مشروع جنسي
يکي ديگر از عواملي که بعنوان شاخص در کميت و کيفيت ارتکاب جرايم و انحرافات جنسي مورد توجه جامعه شناسان قرار ميگيرد مشکلات پيش روي تمتعات جنسي مشروع ميباشد در اين حوزه خود عوامل ديگري نقش بسزايي دارد که شايد بتوان گفت عاملي حتي مهمتراز لاقيدي برخي افراد عامل اقتصادي ميباشد و تبعات آن توقف افرادرابراي بهره مندي از ارتباطي مشروع و در چارچوب باعث شده است که به فراخور در مبحث آتي بيان ميشود و در اين گفتار مطالب در سه شق آنچه بنظر نگارنده نمود بيشتري دارد آورده ميشود.
الف: مشکلات ازدواج دايم
امروزه بر هيچکس پوشيده نيست که ازدواجهاي دائم خودبجاي اينکه حلال بسياري از مسائل باشدمعضل رادوچندان نموده است سطح توقع زوجين، عدم نيل به خواستههاي پيش از ازدواج بعد از ازدواج، سردرگمي زوجين و بحرانهاي روحي ورواني آنها عدم شناخت کافي از روحيات يکديگر تنشهاي موجود در خانه ناچاري براي تحمل يکديگر و بدتر از آن چنانچه فرزندي در بين باشد و بعبارتي فقدان آمادگي طرفين از هر لحاظ باعث شده تا اين قبيل ازدواجها بعنوان ازدواجهايي عقيم و ناسالم مورد بررسي قرار گيرد که چناچه منجربه جدايي نگردد زمينهساز جرايم جنسي در جهت پيداکردن همدم مطلوب خود و يا باعث انحرافات جنسي چون لااباليگري تنوع طلبي وگاها سر درآوردن از خانههاي فساد ميگردد. موضوع علاوه براينکه ازاين منظر مورد بررسي قرار ميگيرد بنحو ديگري نيز قابل کنکاش است با اين توصيف که همانطورکه سابقا اشاره شد از اساس ازدواجهاي دائم براي تحقق نيز داراي مشکلاتي است و پرواضح است که مهمترين مشکل فراهم نبودن شرايط همه جانبه ميباشد ازجمله مسائل مادي بوده جواناني هستند که براساس ميل و عشق وعلاقه ازدواج نميکنند فقط به اين خاطرکه يا بدليل نقص قابل اغماضي و يا بدليل اينکه از عهده توقعات همسر آينده خود برنميآيند دائم با اين غريزه دروني سر جنگ دارند از اينرو همت متوليان امر را براي سامان بخشيدن به اين حوزه ميطلبد. عدم توجه به اين مهم علاوه بر عقدههاي رواني ناهنجاريهاي اجتماعي غالبا همراه با ارتباطات نامشروع جنسي را به همراه خواهد داشت.
ب: نابساماني ازدواجهاي موقت
نظام حکيمانه قانونگذاري در اسلام بر پايه کرامت، طهارت و آساني و سهولت است لذا در عين دعوت انسان به سوي پاکي و دوري از مفاسد و زشتيها، آسانترين و بهترين راهکارها را جهت تعديل و ارضاي نيازهاي انسان ارائه فرموده است و اصل “يريد الله بکم اليسر و لايريد بکم العسر”، حاکم بر تمامي قوانين آن است. بر اين اساس نه انسان را دعوت به سرکوب غرايز و تمايلات طبيعي ميکند و نه به او اجازه ميدهد که از مرز اعتدال، به افراط و شهوت راني پافراتر نهد. اينجاست که جهت بخشي به حرکت منطقي و معقول انسان، در طريق وسطي و صراط مستقيم در تمامي احکام و قوانين مشهود است و کردگار حکيم از آن جهت انسان را در مرحله خلقت تعديل و تسويه نموده است؛ در شريعت هم، انسان را بدان فرا ميخواند، پس با بيان “و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها” پرده از خلقت قرين با اعتدال و حکمت برميدارد و با “قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها” از انسان ميخواهد که بسوي رشد و تزکيه حرکت نمايد و به رغم ميدان دادن مناسب به غرايز، اصل پرورش و فلاح و رستگاري را مورد توجه خويـش قرار دهـد، درست به مـاننـد باغباني که در عين تأمين شرايط طبيعي، شاخههاي اضافـي را قطـع ميکنـد و از رشـد نامـوزون و زيان بـخش آن جلـوگيري مينمايد. بنابراين ازدواج را به دو صورت قرار ميدهد و اين تقسيم نه به جهت تخيير در نوع ازدواج بلکه از جهت قرار گرفتن در موضع اضطرار و عدم تمکن و فراهم نبودن شرايط براي ازدواج دائم است.
آنچه در بحث ازدواجهاي موقت حائزاهميت است اين موضوع است که در تحقق چنين ازدواجهايي چه اهدافي دنبال ميگردد اساسا بته به موقعيت زماني ومکاني در هر جامعه چه معيارهايي ميبايست براي تن دادن به چنين ازدواجهايي مورد لحاظ قرار گيرد ازدواج موقت براساس وجه تسميه خود برقراري پيوند زناشويي براي برههاي خاص از زمان با شرايط ومختصات خود ميباشد بر اين اساس اين سوال مطرح ميگردد که از يک سو عليرغم ضرورت امر شانه خالي کردن براي سرگرفتن چنين ازدواجي آن هم به دلايل عرفي و واکنش اجتماعي و با توجه به عدم امکان تحقق زوجيت دائم آيا منجر به سوق افراد بسوي جرايم و انحرافات جنسي براي اطفا غريزه دروني و جنسي نخواهد شد ثانيا عادي جلوه نمودن چنين ازدواجي وگاها توام با در اختيار داشتن همسردائمي، خود موجب تعدد و تکثر زوجات بابازخودمفي وانگ تنوع طلبي و هوس ازي همراه نخواهد بود بديهي است نابساماني و عدم سازماندهي ازدواجهاي موقت امروزه معضالي اساسي بوده که علاوه بر درگيرکردن توان دستگاههاي نظارتي و انتظامي وقضايي، باعث فروپاشي کانون خانوادهها و رويکرد به نوعي سکس مدرن با وجه شرعي گرديده است ارتباطي که در حالت عادي مردرابعنوان زناکاروهوس باز وزن را تحت عنوان روسپي معرفي ميکند وتنا محک شريعت صورت قانوني به خود گرفته است نگارنده بناندارد که خوب يابد بودن تحقق يا عدم تحقق چنين ازدواجهايي رابه اثبات برساند بلکه معتقداست در اين زمينه بايدسازمان دهي دقيق صورت گيرد اولين نکته شناسايي افرادنيازمندبه ازدواج موقت است با اين شرح که بدوا براي تحقق يک ازدواج موقت يک سري شرايط وظوابط قانوني وبازدارنده به همراه معيارهاي شرعي ترسيم گردد تا افراد موردنظر منطبق با آن شرايط امکان ازدواج موقت داشته باشند بالتبع افسار گريختگي نه تنها اهداف شري موضوع را محقق نميسازد بلکه باعث ولع و سيري ناپذيري شخص و نهايتا انحرافات وي در مسائل جنسي ميگردد آنگاه که هدف از ازدواج موقت را بازداري خود از گناه نميداند بلکه بصورت يک عادت ناپسند هرچه بيشتر بدنبال کشف موردهي جديد با خواستههاي جديد ميباشد که اين شخص را از تمام تعلقات ديگر و الزامات موجود ازجمله تعهدبه خانواده، فرزندان، اجتماع، رايت مسائل عاطفي وروحي، توجه به معيارهاي اخلاقي وعرفي فارغ و تنها ارضاي ميل جنسي با هر هدف و انگيزهاي گاها توام با خشونت و حرص و ولعي انحرافي را به دنبال دارد و در اين ورطه ممکن است مرتکب جرايمي گردد که کمترين موضوع آن جرايمي چون ازدواج در ايام عده باشد (ماده 644 از قانون مجازات اسلامي) برهمين مبنا هرچند ازدواج موقت بعنوان التيامي براي درمان خلاهاي روحي ومسائل عاطفي وراه صحيح برخوردبا مسائل جنسي ميباشد عدم سازماندهي دقيق و وجود نابساماني در اين حوزه انحرافات جنسي خطرناک و بالتبع جرايم جنسي ديگر را به همراه دارد شايد اين امر به دليل پايبندي کمتر افراد به زندگي زناشويي در ازدواجهاي موقت با مدنظرقراردادن مدت پايداري ازدواج ميباشد بر اين اساس شخص خود را ملزم نميبيند که حتي در برقراري ارتباط مشروع صورت اخلاقي وعرفي را حفظ نموده و از آن تبعيت کند که البته اين امر بطور نسبي است وغالبا افرادي که آنات زندگي خودرا با ازدواج موقت بصورت موردهاي متعدد ومختلف ميگذرانند دچار چنين انحرافاتي ميباشند و شايد بتوان گفت که اين تنوعطلبي و هوسبازي علاوه براينکه خود انحراف جنسي ميباشد انحرافاتي ديگرچون چشم چراني هرزه نگري ودست يازيدن به اقداماتي چون خودنمايي براي جاب جنسهاي مخالف را به همراه خواهد داشت که همين امرگاها منجربه وقوع جرايم جنسي ناشي از اين پيامدهاي انحرافات جنسي ميگردد ازاين حيث عدم کارشناسي دقيق و عدم توجه به مسائل روانشناختي در اين حوزه روابط نامشروع جنسي را هرچه بيشتر درارقام سياه بزهکاري
