
نميشوند.181 وحدت نفس براي ملاصدرا، منجر به وحدت فاعل و غايت در ساحت نفس ميشود. نزد ملاصدرا فاعل و غايت قواي نفس، خود نفس است.182 ملاصدرا در اين زمينه نظري معروف دارد: نفس در عين وحدت، كل قواست. در اين باره چنين ميگويد: نظر پيشوايان متأخر حكمت آن است كه بدن هر يك از ما نفسي واحد دارد وساير قوا معلول آن است و از ذات آن در اعضاي بدن انشعاب يافتهاند. اما نظر ما بر آن است كه نفس كل قوا و مبدإ و غايت آنهاست. نسبت هر قوه عالي به ديگر قوايي كه به كار ميگيرد نيز همين گونه است.183
2-7. مراتب نفس از ديدگاه ملاصدرا وعلامه طباطبايي جمانيت الحدوث بودن
در ابتدا بايد تذکر داد که تمام مراتبي که براي نفس در نظر گرفته ميشود از آنجا سرچشمه ميگيرد که ملاصدرا نفس را امري ايستا و غير قابل تکامل نميداند. پويايي نفس باعث ميشود تنها داراي يک درجه از وجود نباشد و سر اين مطلب نيز باز ميگردد به حرکت جوهري که بر آن تأکيد شد. ملاصدرا نفس را حقيقتي پويا و داراي حرکت ميداند. اين ويژگي سبب ميشود نفس هميشه در حال طي نمودن مسير ديده شود. مسير حرکت نفس براي آن درجات و مراحل گوناگون ترسيم ميکند. به نظر ملاصدرا نفس در هر مرحلهاي با مقام و مرحله ديگر متفاوت است از اين رو شناخت نفس نيازمند تأمل و ملاحظهاي فراگير نسبت به تمامي مراحل نفس ميباشد.184 طي مسير و پيمودن پياپي مراتب و مراحل متعدد، به منظور رسيدن نفس به كمال ميباشد که در نتيجه آشکار شدن ويژگيهاي نهفته در آن ميباشد؛ اين نكته مبناي تعيين كنندهاي در انديشه صدرايي به نام حركت جوهري دارد. بر اساس حركت جوهري، نفس ابتدا از مرحله نباتي، سپس حيواني گذر كرده به مرحله انساني ميرسد و پس از استكمالات و تحوَلات ذاتي بعد از آن كه عقل بالقوه شد، به صورت عقل فعَال در ميآيد.185
نفس در مرتبهاي ابتدايي از وجود خود به صورت موجود زندهاي است كه داراي ويژگي تغذيه، نمو و تكثير است؛ اين ويژگي مرحله نباتي نفس ناميده ميشود. مراحل ديگر نفس به ارتباط ميان نفس و بدن مربوط ميباشد. در انديشه صدرايي، اقتران نفس و بدن ذاتي نفس و نحوه وجود خاص آن ميباشد؛ از اين رو ملاصدرا كه نفس را كمال اول جسم طبيعي آلي معرفي ميكند، آن را به گونهاي تفسير ميكند كه شامل نفوس نباتي و حيواني ميشود. منظور ملاصدرا از آلت، قوه است و قوهاي كه در جسم طبيعي از طريق استخدام قوهاي ديگر شأنيت انجام فعلي را دارا ميشود نفس مينامد.
مراتب نفس از ديدگاه ملاصدرا به پيش از پيدايش، پس از پيدايش و پس از مفارقت از بدن تقسيم ميشود. در مورد مرتبه پيش از پيدايش نفس توضيحاتي داده شد.186 نفس پس از پيدايش به مراتب طبيعي، نباتي و حيواني و انساني تقسيم ميشود. اين مراتب همراه مادّه، در دنيا حاصل ميشود.
مراتب نفس پس از پيدايش به طور کلي دو قسمت تقسيم ميشود:
1) مرحله ابتدايي، يعني قبل از رسيدن به کمال و رشد و بلوغ روحاني؛
2) مرحلهاي که در آن مستعد دريافت نفس ناطقه ميشود. نفس در مرحله اول جوهري جسماني است که دوش به دوش ماده مراحل کمال و ارتقاء وجودي را طي ميکند و از اين رو تعلق به ماده جزء ماهيت و حقيقت آن است و در مرحله دوم به مقام تجرد رسيده و در نتيجه از ماده بي نياز ميشود.
با در نظر گرفتن قانون حرکت جوهري، به اين مطلب بايد اذعان نمود که کليه مراتب و نيز نيروهاي موجود در انسان همگي درجات و مراتب نيروي واحدي است که به تدريج رو به کمال قوت و توانايي ميگذارد و در ابتدا به نام صورت طبيعيه و سپس نفس نباتي و بعد از آن نفس حيواني و در نهايت به نام نفس ناطقه انساني ناميده ميشود. به جدول شماره 2-1 توجه نماييد.187 بنابر اين اگر چه انسان در حد خود، حقيقتي است که از اول تولَد تا آخر عمر فقط داراي يک هويت ميباشد، اما در عين وحدت و بساطت داراي درجات و مقامات گوناگوني است که از پايينترين مقامات که مقام جمادي است آغاز و به آخرين درجات روحاني که مرتبه تعقل و اداراک عقلاني است منتهي ميشود.
جدول شماره 2-1
نفس انساني
نفس حيواني
نفس حيواني
نفس نباتي
نفس نباتي
نفس نباتي
صورت طبيعيه
صورت طبيعيه
صورت طبيعيه
صورت طبيعيه
جدول نمايش نفس و مراحل مختلف آن. در اين جدول نفس از ابتداييترين مرحله که همان صورت طبيعي است تا مرحلهاي که به نفس ناطقه انساني تبديل ميشود نمايش داده شده است.
به عبارت ديگر نفس انساني با علو ذات و صفاي جوهر و تجرد ذاتي خويش، خود را در شئون و مراتب مختلفه به صور گوناگون نشان ميدهد. در جايي که درجه نفس، درجه طبيعت و مرتبه او مرتبه حس است، در لباس طبيعت و حس و محسوسات در ميآيد. در اين مرتبه عين همان عضوي است که احساس ميکند، به طوري که در مرتبه لمس عين عضو لامسه، در مرتبه بوييدن عين عضو شامه و در ساير مراتب حس، عين همان عضو ميگردد. براي نفس اين امکان است که از مراتب و منازل نامبرده ترقَي کند، رو به تکامل گذارد و خود را به مقام و مراتب جواهر مجرد عقلي برساند تا تجرد کامل و بينيازي از ماده پيدا کند.
ملاصدرا تحولات نفس و سير از جسم به نبات و حيوان و انسان را به تحول حرارت در ذغال تشبيه ميکند. دميدن آن در ذغال در حکم مبدأ افعال نباتي است و سرخ شدن ذغال به مانند مبدء افعال حيواني ميماند و اشتعال آن نيز از حرارت مانند قوه ناطقه انساني ميباشد.188 به عبارت ديگر حال مراتب مختلف نفس شبيه قطعه ذغالي است که در مجاورت آتشي قرار گرفته، نخست از آن آتش کسب حرارت ميکند، آنگاه شعله آتش قسمتي از سطح ظاهري ذغال را فرا ميگيرد و به تدريج شعله آتش در تمام حجم ذغال نفوذ کرده و سرايت ميکند تا جايي که اين قطعه ذغال سراسر مشتعل گشته و يک پارچه تبديل به آتش ميشود. ملاصدرا تصريح ميکند که نفس انساني در ابتداي امر، صورتي است از صور طبيعي که در ماده تجسم پيدا کرده، مراحل تکامل را ميپيمايد و تا به تجرد کامل نرسيده است نيازمند ماده است و چون به مرحله تجرد کامل رسيد وجود آن وجودي مجرد و عقلي محض ميشود. نفس به هنگام حدوث، همسان با آن به هنگام استکمال و رسيدن به مرحله کمال عقلي نخواهد بود، بلکه در آن حال نيازي به بدن نخواهد داشت.189به جدول شماره 2-2 توجه نماييد.190
جدول شماره 2-2
مراحل
ماهيت
حالت بالقوه و بالفعل
نوع تعلق
صورت طبيعيه
مادي
جسم بالفعل، نبات بالقوه
تعلق صورت به ماده
نفس نباتي
مادي
نبات بالفعل، حيوان بالقوه
وابسته به تشخص وجود
نفس حيواني
مادي، مثالي
حيوان بالفعل، انسان بالقوه
وابسته به حسب استکمال
نفس انساني
مادي، مثالي، عقلي
انسان بالفعل، عقل بالقوه
وابسته به حسب استکمال و به تدريج قطع وابستگي
جدول نمايش رابطه نفس و بدن. در اين جدول مراحل مختلف نفس و ماهيت آن در هر مرحله و نوع تعلق آن نمايش داده شده است. در ابتداييترين مرحله نفس مادي است و در مرحله نهايي به تدريج وابستگياش به ماده قطع ميشود.
کاملاً آشکار است که ملاصدرا منکر وجود نفوس متمايز در انسان است بلکه نفس را در حال حرکت و گذر از مراحل ميبيند. در اين مسير و در حين پيمودن اين مراحل چيزي از خارج از حقيقت نفس به آن اضافه نميشود بلکه نفس در نتيجه تحول ذاتي و استکمال جوهري به مقام و مرتبهاي خاص ميرسد و وجودش از مرتبهاي به مرتبه ديگر مبدل ميشود. بر اين اساس نفس در آغاز حيات فقط يک قوه و استعداد بود که با کمک حرکت جوهري و از طريق ماده به فعليت و وجود خارجي رسيد. از اين پس پياپي استعدادهاي دروني نفس به ظهور پيوست تا در مرحله کمال هر دوره به دورهاي جديد وارد شد؛ چنانکه در مرحله نباتي فقط استعداد نباتي از آن ظهور ميکرد در حالي که در حال حرکت به سمت و سوي بروز استعدادي فراتر از نبات يعني استعداد حيواني و ويژگيهاي آن بود. بعد از اين مرحله نيز نفس از حرکت نايستاد تا از استعدادي فراتر در آن به ظهور رسيد در اين مرحله که کمال استعدادي نفس در مرحله جسماني است آماده ميشود تا از ويژگيهاي مادي بي نياز شده و به فراتر از آن دست پيدا کند. به نظر ملاصدار اين مرحله انتهاي استعداد مادي و ابتداي استعداد روحاني است و نفس از اين مرحله وارد عالم مجردات ميشود که نام آن عالم عقول است. اين مرحله خود به عقل بالقوه و عقل بالفعل تقسيم ميشود. به اين معنا که نفس با ورود به عالم مجردات يکسره و بلافاصله از ماده بي نياز نميشود، بلکه در اين مرحله نيز نيازمند بروز و ظهور استعدادهاي نهفته نفس است. دراين مرحله نفس با رسيدن به مقام عقل بالفعل به طور کامل از ارتباط با بدن بي نياز و مستغني ميشود.
ملاصدرا نظر کساني که سه نفس متمايز براي انسان در نظر ميگيرند را باطل ميداند. همچنين اعتقاد به اين که نفس ناطقه از نخستين مرحله تعلق به بدن تا آخرين مراحل بقاء، جوهر واحدي است که در هر حال ثابت و مجرد از ماده بوده و حقيقتي ملکوتي است که به سوي ماده ميآيد از نظر وي نادرست خواهد بود. بر اساس حرکت جوهري، نفس حقيقتي مادي است که به سوي ملکوتي شدن پيش ميرود نه آنكه از اساس ملكوتي باشد. بر اين اساس پيدايش نفس، جسماني و مادي است اما بقاء و استمرارش روحاني و غير مادي است. مقامات نفس نيز پي در پي و متفاوتند و در عين تفاوت و تفاضل، متلاحق و به هم پيوستهاند. نهايت هر مرتبهاي بدايت مرتبه بعدي است و آخرين درجات وجود تعلقي نفس، اولين درجات وجود تجردي نفس ميباشد. رسيدن نفس به مقام تجرد عقلي به اين گونه نيست که وجودي جديد به نام وجود تجردي به وي افاضه شود بلکه به اين معني است که در نتيجه تحول ذاتي و استکمال جوهري، نفس به مقام و مرتبهاي ميرسد که وجود تعلقي نفساني به وجود تجردي عقلاني مبدل ميگردد.191
حدوث جسماني نفس نحوه پيدايش آن است اما در ادامه چنين باقي نميماند. بر اساس حركت جوهري نفس داراي مراتبي است؛ اين مراتب تشكيل دهنده حقيقت نفساند. بر اساس حركت جوهري نفس، نه انكار مجرد بودن آن لازم ميآيد، نه انكار بقاي آن بعد از فناي بدن و نه اعتقاد به تناسخ. اين اقوال تنها در صورتي قابل استنتاج است كه به روحاني بودن پيدايش نفس يا جسماني بودن آن در تمام مراحل حيات پايبند باشيم.192 ملاصدرا به وسيله حركت جوهري اين محظورات را برطرف نموده است. به نظر او از طرفي پيدايش نفس جسماني است، و از طرف ديگر حقيقتي سيال و متحرك دارد از اين رو اشكالات مذكور را دارا نيست.
به نظر ملاصدرا كساني كه نفس را امري داراي مراتب نميدانند بلكه براي آن حقيقتي غيرمتحرك و غيرسيَال قائلند با اشكالاتي مواجه ميشوند كه يكي از مهمترين آنها اعتقاد به تساوي نفوس انبياء و اولياء با نفوس باقي انسان هاست و اين كه تفاوت آنها صرفاً از طريق عوارض خارجي ميباشد. ملاصدرا به صراحت اين ديدگاه را مردود ميداند و آن را از نظري نابخردانه عنوان ميكند.193 ملاصدرا علت اعتقاد به اين نظر ناصواب را پذيرش حدوث غير جسماني نفس ميداند زيرا در اين صورت نفس حقيقتي مجرد خواهد داشت و در ذات خود داراي پويايي نخواهد بود از اين رو مستعد طي نمودن مراحل كمال نخواهد بود تا به مرحله عقل بالفل برسد. اين خصيصه تنها در صورتي براي نفس ممكن خواهد بود كه نفس داراي حقيقتي پويا باشد. ملاصدرا در نهايت ديدگاه خود را به وضوح چنين بيان ميكند: سخن حق آن است كه نفس انساني در حدوث و تصرف، جسماني و در بقا و تعقَل روحاني است پس تصرف آن در اجسام، جسماني است و در عين حال دريافت عقلي كه از خود و از ذات جاعل خود به عمل ميآورد، روحاني است.194 اشکال ديگري که بر اساس مجرد و روحاني بودن نفس در ابتداي پيدايش مطرح ميشود اين است که تجرد جسم يا تجسم مجرد لازم ميآيد. ملاصدرا نفس را در ابتداي پيدايش، روحاني و مجرد نميداند بلکه آن را مادي ميداند که به مرور و بر اثر تکامل يافتن به کمال حيات عقلي ميرسد و در اين مرحله بالفعل مجرد ميشود.195
2-8. ارتباط نفس و بدن از ديدگاه ملاصدرا و علامه طباطبايي
دانستيم که انسان داراي حقيقت مجرد است که از آن به نفس يا روح ياد ميشود. انسان همچنين داراي بدني مادي ميباشد که محسوس و مشهود بوده
