
نموده حاليه متوجه شده همسرش او را مورد بيمهري و کمتوجهي قرار ميدهد و تنها فرزند مشترکشان را رها و مشخص نيست که در کجا سکونت دارد و ناچاراً فرزندم را براي نگهداري به پرستاري سپردم که هفتهاي سه بار به خانه مراجعه ميکند. متن شکايت زوج به اين منوال است که از همسرش در وهله اول به جرم رابطه نامشروع با جواني حدوداً 25 ساله بنام حسام و همچنين تهمت و افترا شکايت دارد. پرونده در دادسرا مطرح و در تحقيقات اوليه زوج حاضر و مجدداً شکايت خود راداير به برقراري رابطه نامشروع همسرش با جواني بنام حسام که عنوان داشته آشنايان وي در مشهد در هتلي با همديگر ديدهاند و همچنين افتراء بر اين مبنا که زوجه ازاو شکايت کرده که با پرستار بچه ارتباط نامشروع دارد مطرح ميکند. در دادسرا طرفين در جلسه رسيدگي دعوت و در بازجويي داديار دادسرا و در قسمت شکايت زوج اينطور مطرح ميشود که در سال 1383 در طي يک ازدواج ناخواسته که بلافاصله داديار سئوال ميکند منظور از ناخواسته چيست شاکي عنوان ميدارد آقاي قاضي اجازه دهيد کل مسايل را بگويم. در سال1383 در پي آشنايي که با اين خانم در دانشگاه داشتم و برحسب درخواست وي دوستي مختصر وارتباطي درحدسلام وعليک با يکديگر داشتيم بعد از مدتي مجدداً بدرخواست وي در حاليکه خانوادهاش در شب يلدا به يکي از روستاهاي ييلاقي رفته و وي به دليل ضرورت ترجمه متون فرانسه در خانه مانده، من را به خانه دعوت کرده و مدتي در خانه مانديم و هيچگونه ارتباطي با هم نداشتيم و اين خانم مرا براي ديدن فايلي در کامپيوترش به اتاقش دعوت کرد. به محض حضور در اتاقش متوجه شدم چندين نفر بر سر بنده ريخته و اينجانب را کتک زدند و با دعوت چند نفر از آشنايان و همچنين پدر اينجانب مرا مجبور کردند به چنين ازدواجي تن در دهم. زوجه قبل از سئوال داديار در حاليکه دائماً در صدد انکار قضيه است درجلسه دادياري به زوج توهين مينمايد که توسط داديار موضوع صورتجلسه ميشود و زوجه عنوان ميکند خودت بزور وارد خانه شدي وازمن خواسته نامشروع داشتي يا من تو را دعوت کردم؟ داديار طرفين را دعوت به آرامش ميکند و از زوج ميخواهد که ادامه دهد. در ادامه زوج ميگويد اين خانم مدت سه هفته است منزل را ترک کرده و حاضرم شهودي معرفي کنم که او را در مشهد با جواني بنام حسام که از دوستان دانشگاهي است، ديده اند. در اين زمان زوجه نيز اعلام ميدارد که اين آقا به بهانه گرفتن پرستار بچه اقدام به برقراري رابطه نامشروع نموده است سپس داديار خطاب به زوجه آيا شما در مشهد با شخصي بنام حسام در هتل بوده ايد زوجه موضوع را منکر ميشود. داديار با توجه به اينکه جرم از جرايم منافي عفت بوده و داراي شاکي خصوصي است دستور تحقيق از شهود راصادر ميکند وشهود در جلسه دادياري حاضر و اظهارات زوج را مبني بر رويت زوجه در محل سکونت با شخصي غريبه و در مشهد مورد تائيد قرار ميدهند و بر همين مبنا به اتهام برقراري رابطه نامشروع و افترا از زوجه آخرين دفاع اخذ و پرونده با کيفرخواست به دادگاه ارسال و جلسه دادگاه تشکيل و زوج حسب اظهارات زوجه بدليل نپرداختن مهريه در زندان است و مجدداٌ وقت تجديد و زوج از زندان اعزام و زوجه نيزحاضرميشود پس از تشکيل جلسه واخذاظهارات زوج اظهار ميدارداينجانب هيچ علاقهاي به اين خانم ندارم و ازدواج ما ناخواسته بوده و متاسفانه با طعمه قراردادن من تن به چنين ازدواجي دادهام واز همان ابتداي زندگي به حرکات اين خانم مشکوک شدم علي رغم چند بار گوشزد کردن موضوع به خانوادهاش افاقه نداشته است و حال سرانجام ما اين شده است که ميبينيد. نهايتاً دادگاه زوجه را به اتهام برقراري رابطه نامشروع به چهل ضربه شلاق تعزيري و در مورد افترا به بيست ضربه شلاق تعزيري محکوم ميکند و ضمن راي متذکر ميگردد که دادستان درمورد اتهام شخصي بنام حسام داير به رابطه نامشروع نيز پيگيري نمايد. اين مورد و موارد اينچنيني وجود دارد که به دليل ضعف در قانونگذاري از حيث عدم جرمانگاري بسياري از مصاديق مجرمانه در غالب صحيح دائماً در حال تکرار شدن مصاديق ميباشد.
چنين ازدواجهاي نافرجامي که نهايتاً منجر به جدايي زوج از زوجه با فرزندي مشترک همراه با جرايم حاشيهاي و بازخوردهاي اين ازدواج ناخواسته و نافرجام است شايد باتلقي و ديد گروکشي و فرافکني زوجين باطرح اينگونه شکوائيهها،دستگاههاي متولي پيشگيري از وقوع جرم وکنترل جرايم را متوجه اصل و ريشه وجود ناهنجاري ننمايد، در حاليکه قانونگذار ميتوانست با تعيين مصداق توسل به روابط نامشروع و عمل منافي عفت تحت هر عنوان براي ازدواج و اخاذي، راههاي پيشگيرانه رادر نظر بگيريد و در قالب اقدامات تاميني و تربيتي اکراه زوج يا زوجه را مبناي عدم صحت علقه زوجيت قراردهد در حاليکه اين نقصان همچنان وجود دارد و در رويه قضايي و تصميمات قضات که ناچاراً بايست در چارچوب قانون صورت پذيرد نمود عيني دارد.
مبحث دوم: عدم پيش بيني عنوان خاص و متناسب در قانون
گفتار نخست: روسپيگري
جرم خيز شدن يك لايه اجتماع، نشانهاي است از تغييرات بنيادي در روشها و منشهاي آن لايه است. پديدهاي به نام روسپيگري زنان نشانه اي از تغييرات در لايه اجتماعي زنان و دختران مي باشد كه در سنوات اخير، فرار دختران از خانه و زنان خياباني رنگ بيشتري به آن داده است.
روسپيگري يا به عبارتي تن فروشي، آسيبي است كه جامعه ايران به شكل غريبي با آن دست و پنجه نرم ميكند. در دهه هفتاد به دليل تحولاتي كه در عرصه سياست و اقتصاد پيش آمد مسائل فرهنگي و اجتماعي جايگاه كمتري در بين صاحبنظران و دولتمردان به خود اختصاص داد به طوريكه در مورد آسيبهاي اجتماعي، نه تنها صاحبنظران جامعه شناسي هيچ نمي گفتند بلكه مسئولان ذيربط نيز سعي مي كردند وجود اين پديده را در جامعه ارزش گراي ايراني فراموش كنند. تا اينكه در سال 1380 با پرده برداشتن از وقوع قتلهاي سريالي زنان آسيب ديده در مشهد، بحث “زنان خياباني” در مطبوعات و حتي صدا وسيما رنگ بيشتري به خود گرفت.
تا ان زمان حتي براي ناميدن اين زنان كه دچار فساد اخلاقي بودند، واژه دقيق و درست بيان نشده بود. “زنان ويژه” از واژههايي بود كه پس از جريان قتلهاي عنكبوتي در ادبيات شخصيتهاي سياسي نمود پيدا كرد. “زنان آسيب ديده” نيز از سوي مسئولان توانبخشي و آسيبهاي اجتماعي مطرح شد. و بدين ترتيب توجه به مسائل زنان خياباباني ودختران فراري تا حدودي اهميت پيدا كرد.
در بروز اين پديده اگر ما تمام علل، يعني علل اقتصادي، اجتماعي و رواني را مورد توجه قرار دهيم با يك نگاه حلقوي و سيستماتيك ميتوانيم از تاثير هريك از آنها بر اين پديده سخن به ميان آوريم.
نظريه فشار ساختاري، رفتارهاي انحرافي را نتيجه فشارهاي اجتماع ميداند كه بعضي از مردم را وادار به كجروي ميكند. تعبير ساده اين نظريه در يك ضربالمثل معروف آمده است كه فقر باعث جرم مي شود، به موجب اين ضربالمثل وجود فراوان فقر در يك ساختار اجتماعي فشارهايي را براي بروز انواع خاصي از کجروي رافراهم ميسازد.فقر اقتصادي در ايران، يكي از تاريخيترين علل بروز پديده “روسپيگري” است.
روسپي در لغت بهمعني زن بدکاره و فاحشه آمده است.220 و معرب آن روسبي ميباشد. روسپي در واقع مخفف روسپيد است که بر زنان هرزه و روسياه بهعنوان طعنه و تمسخر اطلاق شده است. در زبان انگليسي معادلهايي چون: “Prostitution”، “Slut”، “Harlotry”،”Fornication” و “Adultery” براي اين مفهوم بهکار رفته است221. روسپيگري را ميتوان تن دادن به رابطه جنسي در ازاي دريافت پول تعريف کرد. واژه روسپي در اواخر سده هجدهم رايج شد222. طبق تعريف روسپيگري شامل مردان و کودکان (پسران و دختران) نيز ميشود، لکن تنفروشي زنان در تاريخ حضوري به مراتب ملموستر داشته است.
در جامعههاي باستاني، قديميترين نوع روسپيگري شيوهاي بود که ارتباط نزديک با مواضع اعتقادي داشت. مثلا مردم مصر و بابل بر اين باور بودند که رابطه جنسي با يک کشيش موجب نزديک شدن به خدا ميشود. در يونان باستان روسپياني بودند که بدانها “دوستان خوب” گفته ميشد. روسپياني که از طبقه بالاي جامعه بودند و در مناطق مسکوني لوکس و مجلل متعلق به خود زندگي ميکردند. در روم باستان روسپيان آزادي زيادي داشتند اما ملزم به پوشيدن لباسهاي متمايزي از ديگر شهروندان بودند و نيز مجبور بودند موهاي خود را به رنگ بور يا قرمز در آورند. روميان نيز مانند يونانيان توسل مردان را به روسپيان به سهولت ميبخشودند. در هندوستان روسپيگري بهطور کلي محدود به معابد بود. در معبد “راجه راجه” هندوستان، رسمي وجود داشت که به مرور ايام، جنبه تقدس پيدا کرد و آن رسمي بود که گاه و بيگاه، زنان متشخص، يکي از دختران خود را که بدانها “ديوه داسي” ميگفتند، وقف پيشه روسپيگري معابد ميکردند. مسيحيان روسپيگري را عملي شيطاني ميدانستند، چنانکه “سنت اگوستين” معتقد بود که بدترين کارها نظير هتک ناموس ناشي از آن است که روسپيان راهي براي ارضاي شهوت خود پيدا نميکنند223. اسلام نيز داراي احکام فقهي محکمي در مخالفت با اين پديده ميباشد.
هيچ دليل يگانهاي نميتواند روسپيگري را تبيين کند. جامعهشناسي انحرافات به پديده فحشا (روسپيگري) بهعنوان ناهنجاري اجتماعي نگريسته و علل آن را در، اختلال در نظام اجتماعي و گسيختگيهاي موجود در سازمانها، نهادها و گروههاي اجتماعي جستجو ميکند. برخي از عوامل موثر بر پديده روسپيگري زنان به اين شرح است:
1- دسترسي نداشتن به فرصتها براي اشتغال در مشاغل مشروع.
2- عدم کسب شايستگيها و بسندگيهاي لازم براي انجام کارهايي که بتواند نيازها و انتظارات مادي زنان را تامين نمايد.
3- نبود يک سازمان تامين اجتماعي که زنان آسيب ديده و بيسرپرست يا فاقد منابع مالي را پوشش دهد.
4- ناسازگاري زناشويي و مشکلات در روابط اجتماعي درون خانواده و عدم حمايتهاي رواني-اجتماعي از طرف همسر. زنان در چنين شرايطي در جستجوي جايگزينهايي بهعنوان شبکه حمايت اجتماعي ميباشند.
5- انتخاب فحشا توسط زنان به عنوان راهبردي براي استقلال.
6- طغيان اجتماعي زنان عليه نظام مردسالار و پاسخ به سلطه مردان.
7- کاهش کارايي برخي از نهادها، سازمانها و گروههاي اجتماعي نظير خانواده، شبکه خويشاوندي و همسايگي بهعنوان نيروهاي غيررسمي کنترل اجتماعي.
8- جامعهپذيري و تجربيات اجتماعي تضعيفشده يا معيوب در جهت کسب مهارتهاي اجتماعي و زندگي.
9- مشکلات در ملاکهاي همسرگزيني و احساس عدم رضايت زنان از همسرانشان در هنگام انتخاب همسر و تحميلي دانستن آن224.
10- وجود محلهاي فاسد و افراد فاسد در جامعه.
11- برخي علل فردي مانند: وابستگي شديد به مادر و فقدان روابط محبتآميز با پدر، جنون يا عقده روسپيگري، جاهطلبي و داشتن روياهاي شهرت، ثروت و قدرت و عشق به تجمل، دارا بودن منش ناثابت و کودکانه و سردمزاجي جنسي، تنبلي، عدم مهارت در کار، کمهوشي و ضعف مباني عقلي، کمي سطح فکر و دانش عمومي225.
همچنين ميان روسپيگري دختران جوان با زنان بزرگسال تفاوت ماهيتي وجود دارد، فحشاي زنان بنابر قواعد و کليشهها بهدليل نياز اقتصادي است، اما فحشاي دختران ماهيتي واکنشي دارد که حاصل وجود ناهنجاري در تربيت اجتماعي است و در اين شرايط، گرايش ذهني و عاطفي اين گروه به سمت ارضاي نيازهاي لذتجويانه جهت مييابد226. انگيزه روسپيگري زنان طبقات بالا و پايين جامعه نيز متفاوت است. زنان روسپي در طبقه بالا و مرفه جامعه نهتنها اين عمل را براي ارضاي خواستههاي جنسي خويش انجام ميدهند، بلکه روسپيگري تفنني را تجدد يا تمدن مينامند و به آن فخر ميفروشند، اما زنان روسپي طبقه پايين اجتماع، بيشتر بهدليل فقر نسبي اقتصادي و به اجبار دست به اين عمل ميزنند227.
عوامل موثر در تقاضاي جنسي مردان نيز، خارج از چارچوبهاي تعيينشده اجتماعي نيز عبارتاند از: تغيير و رشد ناگهاني پايگاه اجتماعي، کمرنگ شدن عواطف زنان نسبت به همسر پس از تولد اولين فرزند، مشاهده زنان در خارج از منزل و مقايسه آنان با همسر نامرتب خود،
