
ديگرآزاري
“ديگرآزاري” يا “ساديسم”173 از نام “دوناتان آفونس فرانکوساد” معروف به “مارکي دوساد”174 (1814-1740) نويسنده و افسر فرانسوي اقتباس شده است. او فردي عياش و شهوت طلب بود. وي زنان بسياري را به خانه خود دعوت ميکرد و جلسات ميگساري و عياشي ترتيب ميداد و آنان را با تازيانه ميزد. مارکي دوساد پس از پيدا شدن جسد زني در خانه اش، دستگير و زنداني شد. او رگهاي اين زن را در چند نقطه بدنش دريده و پوست بدن وي را سرتاسر پاره کرده بود. او مدتي که در زندان به سر ميبرد، کيفيت ارتکاب اين جنايت را در کتابي به نام “ضرر تقوا و برکت شرارت” تشريح کرد. چگونگي تنظيم مطالب اين کتاب، حکايت از استعداد و نبوغ نويسنده آن ميکند. مارکي دوساد يک منحرف جنسي به مفهوم واقعي بود که رفتارهاي خود را در حد نبوغ انجام ميداد. او را ميتوان نمونه فردي دانست که نظرية “سزار لمبروزو” (1909-1836م) را مبني بر وابستگي جنون و نبوغ175 به اثبات رساند. سرانجام اين افسر فرانسوي به جرم ايراد ضرب و جرح و مرگ 2 تن از قربانيان مورد تجاوز خود، زنداني شد و به اعدام محکوم گرديد. اما روانه تيمارستان شده و در همان جا در سن 74 سالگي از دنيا رفت.176
ديگرآزاري يا ساديسم حالت انساني است که از آزار و شکنجه کردن ديگران لذت ميبرد. درواقع، ساديسم عبارت است از وارد کردن رنج و آزاد جسمي و رواني بر شخصي ديگر به منظور حصول تحريک جنسي.177 از انواع رفتارهاي ساديستي ميتوان به مواردي همچون کتک زدن، مجروح کردن، نيشگون گرفتن، تجاوز جنسي، توهين و متلک گويي اشاره کرد.
فرد مبتلا به ساديسم را “ساديک” گويند. ساديک شخصي است که ميل به آزار و اذيت کردن ديگران دارد و ايجاد انهدام و نيستي در او، يک ميل طبيعي ميباشد. به طور مثال، کساني که از کشته شدن گاو و گاوبازي لذت ميبرند، ساديسم دارند. البته اين انحراف جنسي ممکن است با حالات خفيف يا شديد وجود داشته باشد که نوع خفيف آن بيشتر در اخلاق و رفتار فرد ديده ميشود.178
اشخاص ساديک براي اطفاء شهوت و ارضاء تمايلات جنسي، طرف جنسي خود را در حين يا قبل و يا بعد از مقاربت، مورد اذيت و آزار و حتي شکنجه179 قرار ميدهند و گاهي نيز اعمال ساديستي آنها منجر به قتل طرف ميگردد. البته اين افراد، اعمال غيرعادي و خطرناک خود را به طور ناگهاني ظاهر نميسازد. بلکه با مقدمات غيرقابل اهميّت و جزيي شروع کرده ولي به تدريج بر حدّت و شدّت آن ميافزايند.180 در اين بيماران انگيزة پرخاشگري و ميل جنسي از يکديگر جدا نيستند، بلکه مکمل و لازم و ملزوم يکديگرند به طوري که تشفي يکي از آنها، ارضاي ديگري را به دنبال دارد.
د: همجنس بازي
همجنسبازي يا ميل تناسلي به همجنس يکي از انواع انحرافات جنسي است که از قديم الايام در تمام کشورها رواج داشته و معروف بوده است،181 تا جايي که ميتوان گفت اين عمل يکي از کهنترين و باسابقهترين انحرافات بشري ميباشد.182
معمولاً در مورد همجنس بازي اصطلاح “هُموسکشواليتي”183 به کار ميرود. اصطلاح “هُمو” در اين کلمه از پيشوند يوناني “هومو” به معناي “همان” مشتق شده است. البته عده اي تصور ميکنند که اين کلمه معني “براي مردان” ميدهد؛ در حالي که اين تعبير دربارة کلمة “هومو” صحيح نيست. به هر حال اصطلاح “هُموسکشواليتي” براي شرح احساسات عشقي دو نفر که از جنس موافق بوده و نسبت به يکديگر ميل جنسي داشته باشند اعم از زن و مرد استعمال ميشود.184 بنابراين در تعريف همجنس بازي ميتوان گفت: رفتار و سازش جنسي بين دو همجنس را چه به صورت رابطة عاطفي- رواني و چه به صورت برقراري رابطة جنسي “هُموسکشواليتي” گويند.185 به عبارت ديگر، همجنس بازي را تمايل جنسي و عاطفي مرد به مرد يا زن به زن جهت ارضاي تمنيّات جنسي مينامند. بنابراين همجنس بازي ارتباط شهواني دو جنس موافق با يکديگر است.186
در يک تعريف دقيق ميتوان گفت هموسکشوال کسي است که غريزة جنسي او فقط از تماس با همجنس خود ارضا ميشود.187
به هر حال، عقايد و نظرات دانشمندان در مورد همجنسبازي يکسان نيست. عدّهاي اين عمل را يک حالت انحرافي نميدانند و برخي ديگر برعکس، يک فرد هموسکشوئل را منحرف ميشناسند.188 اما در طبقهبندي جديد، همجنسبازي به خودي خود به عنوان يک انحراف جنسي معروف نشده است. اگرچه موضع انجمن روان پزشکي آمريکا بر اين است که همجنسبازي اختلال رواني نيست، ولي موضوع هنوز مورد بحث و جدل است. امروزه برخي از پزشکان باليني بر اين باورند که همجنس بازي همواره بايد يک نوع انحراف جنسي تلقي شود، اما عدّه اي ديگر مدعي هستند که مدارک علمي به اندازه کافي مبني بر اينکه همجنس گرايي براساس تعارضات ناخودآگاه است، وجود ندارد.189
به هر حال از آنجايي که همجنسبازي برخلاف طبيعت و هدف اصلي غريزة جنسي (يعني توالد و تناسل) است، پس مذموم ميباشد.190 همچنين وقتي ميل تناسلي به همجنس جانشين ميل تناسلي به جنس مخالف گردد، وجود انحراف حتمي است.191
عکس العملها و واکنشهاي حکومتهاي مختلف در گذشته و حال، نسبت به همجنسبازي متفاوت بوده و هست. به طوري که برخي براي مرتکبين اين عمل شديدترين مجازاتها را قائل شده و بعضي نيز تا حدي اين عمل را عادي و قانوني تلقي کردهاند؛ في المثل در قانون جزاي 1810 فرانسه هيچ اسمي از همجنس بازي و دلباختگان آن برده نشده است.192
معروف است که يکي از خلفاي راشدين193 دستور داده تا سر منحرفين همجنس باز را از بدن جدا سازند. يکي از خلفا نيز دستور داده بود که منحرفين همجنس بار را در آتش بسوزانند. در کشورهاي مکزيک (قديم)، پرو و چين و همچنين در اديان زرتشت، يهود و اسلام اين عمل مجازاتهاي شديدي داشته و دارد.194
به هر حال بايد گفت اصولاً در کشورهايي که قانونهاي سختي براي جلوگيري از همجنس بازي وجود ندارد، اين عمل به مذاق اکثر مردم سازگار است.195 في المثل در يونان قديم در محافلي که زنان و مردان حضور داشته اند، لواط و مساحقه شايعه بوده است. بنابراين مردان در جوامع خود و زنان در محافل خود به همجنس بازي ميپرداختند؛ حتي بسياري از فيلسوفان و نويسندگان بزرگ آنان اين عمل را تجويز ميکردند تا از تضييع وقت پويندگان راه دانش جلوگيري شود و زماني که بايد صرف تشکيل خانواده شود، در راه علم صرف شود.196
امروزه در برخي از کشورهاي غربي مشاهده ميشود که همجنس بازي چه به صورت مرد با مرد و چه به صورت زن با زن، جرم محسوب نميشود. اين جرم زدايي از يک سو ناشي از اين تفکر است که همجنس بازي جرمي بدون قرباني است و از سوي ديگر، منشعب از جنبشهاي اصالت آزادي انسان در غرب ميباشد. حدود نيم قرن است که بحث “بزه ديده شناسي”197 توجه متخصصين علوم جنايي را به خود جلب کرده است. جرم شناسان جهان امروز سعي ميکنند در بررسيها و مطالعات خود به نقش مجني عليه (بزه ديده) جرم توجه نشان دهند و همين توجه منشأ تحولاتي در سياست جنايي و طرق پيشگيري از جرم در برخي کشورها شده است. در علم جرم شناسي جرايمي وجود دارند که در آنها قرباني مفقود است همچون زنا، لواط و مساحقه اين نوع از جرايم را “جرايم بدون قرباني” مينامند.198 در بسياري از کشورهايي که همجنسبازي را جرم زدايي کرده اند، استدلال فاقد قرباني دانستن آن، نقش و سهم اصلي را داشته است. اما به هر حال تأثير “اومانيسم” و “ليبراليسم” را نيز در اين جرم زدايي نميتوان فراموش کرد. در مکتب “اومانيسم” انسان محور عالم است و حق هرگونه لذّت و تمتّعي را دارا ميباشد به شرطي که تداخلي با منافع ديگران نداشته باشد؛ عمل همجنسبازي نيز چنين است. “مارک آنسل” نويسندة ارزشمند “دفاع اجتماعي” معتقد است: “همجنسگرايي بين افراد بالغ به شرط رضايت متقابل، بيش از پيش جنبة مجرمانة خويش را از دست ميدهد.”199
در حقوق جزاي انگستان لواط همانند زنا جرم نيست و همان گونه که در زنا عنصر رضايت زن، زايل کنندة وصف مجرمانه است، در لواط نيز چنانچه سن دو مرد از 21 سال به بالا بوده و در يک محل مخفي رخ داده باشد. فاقد عنصر مجرمانه ميباشد.200 در فرانسه نيز جرم لواط تحت عنوان “روابط بين دو همجنس از نوع ذکور” تنها در مورد اطفال جرم است.201
شايان ذکر است که امروزه عمل همجنس بازي در برخي از کشورهاي اروپايي و غربي به حدي عادي و فاقد قباحت اجتماعي شده است که صرف نظر از جرم بودن آن بعضاً مشاهده ميشود که دو زن يا دو مرد با يکديگر ازدواج مينمايند.202 بر اين اساس بحث ازدواج دو همجنس در اين کشورها مطرح گرديده و در کشور هلند و دانمارک، قوانيني را در اين زمينه وضع کرده اند. البته همانطور که ذکر شد مسئله همجنس بازي تحت شرايطي در اکثر کشورهاي اروپايي به پيروي از قوانين يونان باستان، پذيرفته شده و تعقيب کيفري ندارد. در حقوق فرانسه از عدم وجود حکمي درخصوص ازدواج دو همجنس در “کُدسيويل” و عدم اختصاص موادي به آن، استفاده مشروعيت شده است. اما به طور صريح حکمي در موارد مربوط به احوال شخصيه وجود ندارد. لذا چنين ازدواجي حق مکتسبي براي افراد ايجاد نميکند و قانونگذار فرانسوي نيز تاکنون هيچ گونه اثري بر چنين ازدواجي بار ننموده است.203
البته همجنس بازي حتي در کشورهاي غربي نيز مخالفان سرسختي دارد. ترس از همجنسگرايان و نفرت از آنها در ايالات متحدة آمريکا رواج دارد. به طور مثال، يک بررسي از 500 مرد جوان در خليج سانفرانسيسکو نشان داد که نيمي از آنها پذيرفتند که مرتکب نوعي خشونت همچون تهديد يا خشونت فيزيکي عليه همجنسبازان شدهاند. اين افراد دلايلي را براي اعمال خشونت خود ذکر کردند که عبارتند از:204
– دفاع از خود: برخي ادعا کردند تمام همجنس بازان شکارچي جنسي هستند و لذا خشونت عليه آنها موجّه است.
– ايدئولوژي: برخي مهاجمين خود را مجريان هنجارها و ارزشهاي اجتماعي دانسته و معتقد بودند که بايد همجنسبازان را به دليل گناهشان تنبيه کرد.
-تفريح: عدهاي گفتند به همجنس بازان حمله کرده اند صرفاً براي اينکه تفريحي کرده و قدرت خود را نشان داده باشند.
قدرت نمايي: برخي مردان با همجنس بازان درافتادند تا به ايت ترتيب قدرت خود را در دگرجنس خواهي نشان دهند.
در برخي از کشورهاي دنيا نيز همجنس بازي به قدري مورد نفرت بود که مرتکبان آن را به صورت دسته جمعي از بين بردند. به طور مثال، آلمانيهاي نازي هزاران همجنس باز را به دليل برخورداري از تمايلات جنسي انحرافي به قتل رساندند.205
و: انحراف در محيط مجازي
از جمله آثار مخرّب جرايم رايانهاي، به ويژه جرايم مرتبط با محتوا (به قول قانون مجازات جرايم رايانهاي) به وجود آمدن انحرافات جنسي و اختلالات جنسي است. اينترنت به دليل رويکرد آزاد انديشي در روابط جنسي از سوي گردانندگان اصلي آن (يعني غرب و به ويژه آمريکا) و نگرش تجاري نسبت به مسائل جنسي موجب پديد آمدن پديده کثيفي به نام هرزه نگاري (PromnograPhy) و هنر پليد شهواني (Erotice Art) و رواج سرسام آور آن گرديد، که مرزهاي اخلاقي را درهم ميشکند و تهديدي براي فرهنگها، به ويژه فرهنگهاي ديني، چون فرهنگ اسلامي است.
اصولاً، پورنوگرافي به عنوان نمايش تصويري و يا کلامي، رفتارهاي جنسي است که با هدف ارضاي خواستههاي جنسي ديگران تعريف ميشود. اين گونه مطالب و تصاوير که در پي تحريک جنسي ديگران عرضه ميگردد، معمولاً به ارضاي غيرطبيعي جنسي مراجعهکنندگان آن ميانجامد.
نکته ديگر اينکه رجوع به اينترنت براي دسترسي به مطالب مستهجن (Obscenity)، صرفاً به افراد نابهنجار خلاصه نميشود و حجم قابل توجهي از مراجعان را افراد طبيعي تشکيل ميدهند. اصولاً اينترنت به جوي دامن زده که در سايه ويژگيهاي خاص خود به تدريج به شکل گيري ناهنجاريهاي جنسي در کاربران خود ميانجامد و منشأ به وجود آمدن بسياري از جرايم رايانهاي (به ويژه محتوايي) و مقدمه اي براي جرايم جنسي ميگردد.
دلايل رجوع و اقبال مردم به اين گونه مطالب را در عرصه اينترنت ميتوان در اين موارد خلاصه نمود:
1- گمنامي:
ناشناخته ماندن مراجعان در عرصه اينترنت، به نوعي اعتماد به نفس در افراد را دامن ميزند و اين حالت، نوعي رفتار غيرمسئولانه را در فرد شکل ميدهد. مراجعان
