
را از او میگیری و واسطه قرار میدهی میانه خودت و امامت و روایات را از او قبول میکنیم باید او را بشناسی»86 یعنی وجوب شناخت شیعه کامل اما عباراتی هم رکن رابع را معادل تولی و تبری بیان کردهاند و میگویند: «رکن رابع یعنی دوست داشتن دوستان ائمه و دشمن بودن با دشمنان ایشان»87 در مجموع این عقیده با همه تفاوتها در بیان و آثار رهبران شیخیه در عمل یکی از بزرگترین عوامل جدایی میان شیخیه و شیعیان گردیده است و خصوصا شیخیه کرمان چرا که بعد از مرگ حاج محمد کریم خان توسط حاج محمد خان تفسیری از رکن رابع ارائه شد که نه تنها مورد مخالفت شدید علماء شیعه واقع گردید بلکه منشاء اختلاف بین شیخیه کرمان و همدان گردید. او در تفسیر رکن رابع و در امتداد این نظریه لزوم شناخت ناطق واحد شیعی را مطرح کرد که به نوعی انحصار در رهبری شیخیه را دامن میزد و عملا فقط خود او را رکن رابع معرفی میکرد و سایرین باید تبعیت کنند که مخالفت شدید شیخیه باقریه (همدان) را همراه داشت و هنوز هم این جدایی و بحث ادامه دارد و شیخیه همدان آنرا انحراف در عقیده شیخیه میدانند.88
بواسطه اهمیت این موضوع ونزاعهای فراوان پیرامون آن فصل بعد را به بیان ریشهها و عقاید متفاوت پیرامون رکن رابع اختصاص میدهیم و مفصل در این باره گفتگو مینماییم.
فصلسوم:
رکن رابع در اندیشه شیخیهکــــرمانی
مقدمه
با حضور شیخ احمد احسائی (1166ـ1241هـ ق) و طرح مباحثی در حوزه اعتقادات شیعه و تفسیر و بیان آن نظرات توسط شاگردان شیخ رفته رفته اصطلاحی جدید در لسان اهل علم جای گرفت که قبل از آن مصطلح نبود. آن عبارت «رکن رابع» بود که با گذشت زمان به صورت یکی از اصلی ترین وجوه تمایز شیخیه با سایر شیعیان گردید و اگر چه اختلاف نظر در تعریف و حدود آن شیخیه را هم دچار انشعاب کرد ولی اصل آن مسئله ای اتفاقی در میان شیخیه بود. در این فصل به بیان نظرات مختلف علماء شیخیه کرمان پیرامون این اصل میپردازیم و با استفاده از آثار و مکتوبات ایشان نظر آنها را در خصوص مسئله رکن رابع استخراج کنیم. قبل از آن به پیشینه تاریخی این تفکر و زمان پیدایش این اصطلاح میپردازیم تا بدانیم ایا این امر همانگونه که بعضی از منتقدین شیخیه کرمان معتقدند از اختراعات حاج محمد کریم خان کرمانی (1225ـ 1288هـ ق) است یا اعتقاد اساتید او هم بوده است بعد از آن به بیان نظرات هر یک از علماء شیخیه درباره این رکن میپردازیم تا در پایان به لطف خدا به یک جمع بندی در خصوص این اصل، نزد شیخیه کرمان برسیم.
پیشینه تاریخی
با جستجوی لفظ رکن رابع در متون علمی شیعه در مییابیم اولین بار این اصطلاح در عبارات سید کاظم رشتی (1212ـ 1259 هـ ق) آورده شده است89 و لفظ رکن رابع که شیخیه مدعیاند از الفاظ روایات آنرا گرفتهاند اگر چه در بعض روایات به صورتهایی ذکر شده که با این تعریف و تفسیر شیخیه نزدیک است مثل روایتی از نبی اکرم که فرمودهاند: جامی به من داده شد که «… مِن ذهبٍ مُرَصَّعٍ بالیَواقیت و الجواهر و لِلجام اربعة ارکان علی رکن منه مکتوب لااله الا الله محمد رسول الله و علی رکن الثانی مکتوب لا اله الا الله محمد رسول الله و علی بن ابیطالب ولی الله… و سیفه علی القاسطین و الناکثین و المارقین و علی الرکن الثالث لا اله الا الله، محمد رسول الله ایدته بعلی بن ابیطالب. و علی الرکن الرابع نجا المعتقدون لدین الله الموالون لاهل بیت رسول الله….»90
«پیامبر در وصف جامی بهشتی که به ایشان داده شده میفرمایند … این جام از طلا است و با دانههای یاقوت و جواهر تزیین شده و 4 رکن دارد که بر یک رکن آن نوشته شده است لا اله الا الله محمد رسول الله وبر وجه رکن دوم آن نوشت شده است لا اله الا الله محمد رسول الله و علی بن ابیطالب ولی الله و شمشیراو بر علیه قاسطین و ناکثین و مارقین است و بر رکن سوم نوشته است لا اله الا الله محمد رسول الله ایدته بعلی ابن ابیطالب و بر رکن چهارم نوشته شده است، معتقدین به دین خدا نجات یافتگانند کسانی که دوستداران اهل بیت رسول الله هستند …»
آنچه مهم است مفهوم رکن رابع است که تعریف آن در چند جا از آثار و عبارات شیخ احمد هم وجود دارد اگر چه اصطلاح رکن رابع را بکار نبرده است و این واژه را در آثار او نمیتوان پیدا کرد ولی او در شرح زیارت جامعه کبیره مسئلهای را بیان میکند که باعث میگردد رکن رابع توسط جانشینان کرمانی او تعریف میشود.91 مستشرق فرانسوی هانری کربن هم در پاسخ کسانی همچون میرزا موسی اسکوئی که از علماء شیخیه آذربایجان که حاج محمد کریم خان کرمانی را مبدع رکن رابع میدانند92 گفته است «اینکه کسانی ادعا کردهاند رکن رابع از اختراعات محمد کریم خان کرمانی است به دو دلیل اشتباه کردهاند. 1ـ کتابهای سید و شیخ احمد را که بببینیم معلوم است آنها هم به رکن رابع اعتقاد داشتهاند. 2ـ دو دستخط که از سید کاظم به حاج محمد کریم خان است و ماموریت او را روشن ساخته است»93 و نیز در جایی دیگر از کتاب فهرست مشایخ عظام میگوید: «این شهرتی که مخالفین به ما میدهند که مسئله رکن رابع یا بیان وحدت ناطق را شیخ مرحوم و سید مرحوم نفرمودهاند دروغ محض است یا بی اطلاعی صرف و این حرف کسی است که از بیانات و عقاید شیخ و سید اطلاع نداشته است و الا میدانست اساس از ایشان است و مراسلات سید را ملاحظه کردید و اما کتبشان، شاید کتابی ننوشتهاند جز اینکه بیان رکن رابع را در آن فرموده اند…»94 همین اعتقاد را در بیانات مخالفین شیخیه هم میبینیم مثل نظر سید مهدی قزوینی در کتاب بوار الغالین: «از جمله عقاید شیخیه لزوم وجود مردی عالم به همه اشیاء در هر زمان است…. اینچنین نیست که این قول از اختراعات محمد کریم خان باشد بلکه آنرا از آموزههای شیخ احمد و سید کاظم رشتی گرفتهاند…»95 علاوه بر این شخص حاج محمد کریم خان ادعایی بالاتر مینماید که «این رکن رابع از اختراعات شیخ و سید نیست بلکه از آنجا که آنها این را تنقیح کرده و بیشتر توضیح دادهاند به نام آنها و نام شیخیه معروف گردیده است والا امری جدید نیست و اختراع شیخیه نیست. مثل اینکه میگویند: حکمت ملاصدرا حکمت همیشه بوده ولی بخاطر نوعی بیان و منقح کردن آن به ملاصدرا نسبت داده شده است…»96
با توجه به این نظرات و اختلافها برای رسیدن به واقع لازم است مراد از رکن رابع را در سخنان شیخیه کرمان به دست آورد تا ببینیم از ابداعات ایشان است یا اصلی که همه قبول دارند و فقط نامش را آنها رکن رابع گذاشتهاند.
رکن رابع از دیدگاه شیخ احمد احسائی:
شیخ احمد بعنوان نظریه پرداز و رهبر شیخیه در چند فقره از سخنانش به لزوم وجود فردی بعنوان رابط بین امام و خلق اشاره میکند مثلاً در شرح زیارت جامعه کبیره در فقره… و شاهدکم و غائبکم میگوید: «منظور از شاهد یازده امام و غایب امام دوازدهم است ویا منظور از شاهدکم ناطق از شما میباشد یعنی قطب آن زمان که محل نظر خداوند در جهان است… و منظور از غائبکم امام صامت است و هر زمان لازم است که ناطق و صامتی باشد لابد لکل زمان من ناطق و صامت…»97 این تعابیر و مشابه آن اعتقاداتی متاثر از دیدگاههای غالیان است که ابتداءاً در سخنان و دیدگاههای خطابیه و پیروان ابوالخطاب در زمان ائمه دیده میشود و معتقدند: «در هر زمانی دو رسول در میان باشد و نباید زمین از وجود این دو خالی باشد یکی ناطق و دیگری صامت، در آغاز محمد (ص) ناطق بود و در زمان وی علی صامت بود … بغدادی نیز گفته است که خطابیه درباره همه ائمه چنین اعتقادی داشتهاند و در زمان امام صادق آن حضرت را ناطق و ابوالخطاب را صامت میانگاشتهاند و به این باور بودند که پس از امام صادق ابوالخطاب ناطق است … 98» و به نظر میرسد همین نوع دیدگاه و اعتقاد توسط شیخ احمد بیان گردیده و پایه مباحث رکن رابع در میان شاگردان وی قرار گرفت. و حتی بحث ناطق واحد که حاج محمد خان آنرا مطرح کرد بر پایه همین اعتقادات و بیانات شیخ احمد است که مبحث لزوم وجود ناطق و صامت در هر زمان را گرفته و آنرا شرح و بسط داده است اگر چه بر خلاف آنچه محمد خان تاکید دارد و میگوید هرگز زمانی نیست که خالی از امام صامت و ناطق باشد و اصرار دارد که این همان نظر شیخ احمد است.
شیخ احمد در جایی بر خلاف بیانات دیگرش در پاسخ به سؤال یکی از مریدان که سؤال کرده است: «وَرَدَ ان لکل زمانٍ امامین صامت و ناطق فمن الصامت و من الناطق زمن الغیبته؟» یعنی وارده شده که در هر زمانی دو امام هستند یکی صامت و دیگری ناطق پس در زمان غیبت چه کسی امام صامت است و چه کسی امام ناطق، با ذکر حدیثی از امام صادق که حضرت آدم چندین سال حجت الهی بود و امام ناطق زمان خود بود ولی امام صامت وجود نداشت تا فرزند آخرش شیث که او امام صامت در زمان آدم بود به این حدیث استناد کرده و میگوید: «فانظر کم بقی آدم فی الارض ناطقاً و لا صامت معه، هذا حکم الافتتاح فیلزم ان یکون حکم الاختتام کذلک …99 » این مطلب که در رساله صالحیه آمده است یعنی نگاه کن در زمان آدم نبی الله چه مدت زمانی او در زمین بود و امام ناطق بود ولی امام صامت همراه او نبود این حکمی که در ابتدای ارسال رسولان بوده پس لازم است همین حکم در پایان هم باشد یعنی زمان غیبت هم میباید زمانی باشد که امام ناطق هست ولی امام صامت همراه او نباشد. این پاسخ بر خلاف تصریح حاج محمد خان و حتی عبارات دیگر شیخ احمد است که گفتهاند لابدیم از اینکه در هر زمان امامی ناطق و امامی صامت داشته باشیم.»
ولی به هر حال عبارت رکن رابع در آثار شیخ احمد وجود ندارد و تنها تعاریف و مفهوم آن است که در آثار وی دیده میشود. شیخ احمد با طرح این موضوع و بیان لزوم واسطه بین مردم و خدا مقدمات یک انحراف در میان شیعه را بنا نهاد به گونه ای که زمینه ساز بوجود آمدن دو فرقه شیخیه و بابیه گردید وحتی برخی معتقدند: « نتیجه سخنان شیخ احمد، پیدایش مذاهب ضاله بابیت و بهائیت و سرانجام بی دینی به اسم آیین پاک به وسیله کسروی بود.»100 و در هر حال شکی نیست که «مسئله ناطق از خود شیخ احمد ناشی شده و بعد سید کاظم و بعد کریم خان متابعتش کرده اند101» هر چند همانگونه که بیان شد تصریح به «رکن رابع» ننموده است.
رکن رابع از دیدگاه سید کاظم رشتی:
سید کاظم رشتی سید مرموز و شخصیت ناشناخته ای که علی رغم سن کم جانشین شیخ احمد گردید را میتوان اولین کسی دانست که عبارت «رکن رابع» را در میان شیخیه رایج نمود. همانگونه که بیان شد حتی اگر اعتقاد ات و بیانات شیخ احمد مبنی بر لزوم وجود ناطق و صامت و نیز ضرورت شناخت عالم واسطه فیض در زمان غیبت را اساس «رکن رابع» بدانیم ولی او در هیچیک از آثار خود تصریح به لفظ «رکن رابع» نکرده است و لذا بعضی محققین معاصر چنین اعتقاد داردن که «اکثراً آن را [رکن رابع] به سید کاظم رشتی نسبت میدهند. مقصود از رکن رابع آن است که در میان شیعیان، شیعه کاملی وجود دارد که واسطه فیض میان امام عصر و مردم است.102» و مبدع این لفظ را سید کاظم رشتی میدانند.
سید کاظم معتقد به لزوم وجود باب فیض میان مردم و امام زمان بود و آن را در آثار مختلفش بیان کرده مثل این پاسخ او که نوشته است: «هدایت هر چند از عطایای خداوندی است ولی خدا برای این هدایت ابوابی مقرر داشته است و آن ابواب عبارت از ائمه علیهم السلام است چنانکه در کافی از امیرالمومنین روایت شده و ما حصل آن این است که اگر اراده خداوند سبحانه و تعالی قرار بگیرد بر اینکه خود را به مخلوقات خود بشناساند البته قادر بر این است ولیکن حکمت خداوندی چنین اقتضاء نموده که ماها را دلایل و وسایل و ابواب معرفت خود فرموده است پس چون امام باب معرفت باشد در حالت غیبت آن حضرت نایب او میباید حامل هدایت و باب معرفت باشد …103» همانگونه که مشخص و روشن است سید کاظم بر این مطلب تاکید دارد که خدا بواسطه حکمت خود اراده نموده است ائمه ابواب هدایت و شناخت خدا باشند و در زمان غیبت هم نایبان امام واسطه بین مردم و خدا هستند و
