
شیخ با ترویج و توضیح افکار و نظرات شیخ توسط شاگردان و جانشینان وی گروهی با گفتمان مشخص بنام شیخیه پدیدار گردید.
بعد از مرگ شیخ احمد در سال 1241 هجری قمری، شاگردان او در حلقه درس سید کاظم رشتی گرد آمده و به تبیین و تفسیر افکار و نظرات او پرداختند. سید کاظم رشتی(1212ـ 1259 هـ.ق) به واسطهی موقعیت خویش در بین سایر شاگردان شیخ، سمت جانشینی و مرجعیت پیروان شیخ را یافت. سید کاظم مورد احترام شیخ بود به گونه ای که «شیخ احمد به سید رشتی بسیار احترام میکرد و تا او در مجلس درس حاضر نمی شد به درس گفتن شروع نمی کرد پس از وفات شیخ احمد پیروان وی بی اختلاف کلمه سید رشتی را نایب مناسب وی و پیشوای خویش دانستند …15 » وی که در آن هنگام جوانی بیش نبود، در حالی زعامت پیروان شیخ احمد در کربلا را به دست گرفت که تعداد زیادی از شاگردان شیخ ـ که از بزرگان مجتهدین و ریش سفیدان علماء بودند ـ در حوزه علمیه نجف و کربلا دارای موقعیت و محفل درس و صاحب جایگاه اجتماعی بودند ولی به واسطهی صراحت و شجاعت سید کاظم رشتی در بیان عقاید خاص شیخ احمد و محکمتر بودن او در پذیرش و بیان اعتقادات و افکار شیخ، این سید رشتی بود که عملاً پیشوایی مریدان شیخ احمد احسایی را عهدهدار شد. او با توجه به اقامتش در کربلا، از ایام خاص حضور شیعیان در کربلا در جهت تبلیغ و گسترش افکار شیخ احمد استفاده کامل برده و از مناسبتهایی چون عاشورا، عرفه، اربعین و غدیر که از همهی بلاد، شیعیان در کربلا گرد هم میآمدند، در راستای این هدف، استفاده برده و کارهای فراوان مینمود و کمکم در بلاد مختلف اسلامی چون هند و حجاز و شام و ایران، طرفدارانی پیدا کرد. علاوه بر این، درگیریهای سیاسی آن دوران و تنش میان امپراطوری عثمانی و دولت استعمارگر انگلیس هم، فضای بهتری برای کار سید فراهم میآورد. چرا که عثمانیها در دوران اقتدار خود با فعالیتهای شیعیان، به شدت مقابله میکردند و در این دوران که انگلستان قصد جدا کردن عراق از عثمانی را داشت، به شکلهای مختلف از جمله مسائل دینی و طایفهای و اختلافات بین مذاهب برای رسیدن به این هدف استفاده میکرد. از طرف دیگر به واسطه تبلیغ بعضی از روحانیان نزدیک به دربار قاجاریه و نیز دوستی سید کاظم با تبعیدیان ایران ـ که به عراق فرستاده میشدند ـ شاهزادگان قاجار به شیخیه تمایل پیدا کردند و افکار شیخ احمد در میان درباریان ایران طرفدارانی پیدا کرد.16 در نهایت همهی این عوامل، موجب گسترش افکار شیخیه، خصوصاً در ایران گردید.
همزمان با زعامت سید کاظم رشتی ـ دو خاندان علمی در منطقه تبریزوآذربایجان نیز افکار وتعالیم شیخ احمد را نشر میدادند که به شیخیه آذربایجان نامبردار گردیدند. خاندان ثقه الاسلام که فرزندان میرزا شفیع از شاگردان شیخ احمد بودند. همچنین خاندان حجت الاسلام میرزا محمد مامقانی که او نیز از شاگردان شیخ احمد بود و سه پسر او و یکی از نوههای او سلسله اهل علم در این خاندان را تشکیل میدادند که سالها در آن دیار به تبلیغ تشیع با دیدگاههای شیخ احمد مشغول بودند و هر یک صاحب تالیفات و کتبی در این مسیر میباشند و علی رغم اختلافات جزئی در برخی مطالب همه این علما جزو شیخیه آذربایجان شمرده میشوند. با کشته شدن سید کاظم رشتی در سال (1259هـ ق) انشقاق دیگری در میان پیروان شیخ احمد بوجود آمد یکی از شاگردان سید کاظم بنام شیخ حسن گوهر در کربلا ریاست شیخیه را بر عهده گرفت و مدعی جانشینی سید کاظم گشت و پیروانی هم از جماعت شیخیه اطراف او را گرفته و بعد از او هم میرزا محمد باقر اسکوئی و فرزندان وی این سلسله را ادامه دادند که با نوشته شدن کتاب احقاق الحق توسط میرزا موسی اسکوئی به شیخیه احقاقی معروف گردیدند که امروزه بیشتر در کویت مستقر بوده و مرکز فعالیتهای ایشان است.17
از سوئی دیگر در دیاری دورتر یکی دیگر از شاگردان مقرب سید کاظم بنام حاج محمد کریم خان کرمانی عَلَم جانشینی اورا بر افراشت و رهبری شیخیه کرمان را بر عهده گرفت و با نفوذ اجتماعی و قدرت اقتصادی که بواسطه خانواده خود داشت به ترویج افکار شیخ و سید پرداخت و موقعیت خویش و شیخیه را استحکام بخشید و بعد از او هم این سلسله در فرزندان وی ادامه یافت تا در سال (1358هـ ش) با ترور و قتل عبد الرضا خان که رهبری شیخیه کرمان را بر عهده داشت این منصب به سید علی موسوی یکی از شاگردان ابوالقاسم خان ابراهیمی رسید که قبل از آن هم بعنوان نماینده و وکیل رهبران شیخیه کرمانی در جنوب عراق فعالیت میکرد هم اینک نیز بعنوان مرجعیت و رهبر ایشان محل مراجعات شیخیه کریم خانیه از کرمان و عراق است.18
مرکزیت فعالان این گروه در کرمان بوده و دارای امکانات و مدرسه و کتابخانه و چاپخانه بودهاند که در سالهای اخیر مقداری از آزادی عمل ایشان کاسته و محدودتر شده اند.
بعد از مرگ حاج محمد کریم خان اختلافی بر سر جانشینی او بین فرزندانش رخ داد ولی با غلبه محمد خان و طرفدارانش سلسله شیخیه کرمان ادامه یافت و حاج رحیم خان و پیروانش تضعیف و محو گردیدند ولی با توجه به اختلاف در برداشت مفهوم رکن رابع میرزا محمد باقر که از بارزترین شاگران حاج محمد کریم خان بوده به همراه تعدادی دیگر از علمای شیخیه کرمانی با نظر حاج محمد خان که رکن رابع را به ناطق واحد شیعی تفسیر کرده بود مخالفت کرده و از آنها جدا میگردند و چونکه حاج محمد باقر به عنوان نماینده حاج محمد کریم خان کرمانی در منطقه همدان بود این شاخه از شیخیه به شیخیه همدان معرفی گردیدند که اینک در مشهد مقدس و جندق پیروانی داشته و علمایی پیرو نظرات ایشان بوده و هستند.
بنابر این توضیحات میتوان شیخیه را به گروههای زیر تقسیم کرد.
1. شیخیه آذربایجان (شفیعیه) ـ پیروان میرزا شفیع تبریزی ـ از شاگردان شیخ احمد احسائی.
2. شیخیه کرمانی (کریم خانیه) ـ پیروان حاج محمد کریم خان کرمانی. از شاگردان سید کاظم.
3. شیخیه احقاقی ـ پیروان میرزا حسن گوهر ـ از شاگردان سید کاظم.
4. شیخیه همدان (باقریه) ـ پیروان حاج محمد باقر همدانی ـ از شاگردان حاج محمد کریم خان کرمانی.
از این چهار گروه، شیخیه آذربایجان دیگر به صورت تشکیلاتی جدا از شیعیان وجود ندارد و سه گروه دیگر همچنان با مرز بندی مشخص از جامعه شیعی به فعالیت خویش ادامه میدهند و با داشتن حوزههای علمیه و مسجد و حسینیههای خاص خویش به آموزش و ترویج و تبلیغ اعتقادات خود مشغولند. مناسب است در اینجا قبل از ورود به بحث اختلاف دو گروه شیخیه کرمانی و همدانی بر سر «رکن رابع» به بیان تاریخچه و بزرگان این دو فرقه بپردازیم و نیز به جهت تکمیل شدن بحث اشارهای به دو فرقه دیگر هم مینماییم اگر چه فرقه های احقاقی و آذربایجان از فرق شیخیه مورد بحث ما در این گفتار نیست.
فرقههای شیخیه
همانگونه که از مطالعه در ادیان و مذاهب گوناگون بدست میآید و علل گوناگونی چون: تفسیرهای مختلف از بیانات بنیانگزار، دخالت دیگران برای استفاده از فضای موجود سیاسی اجتماعی، هوای نفس، جنگ قدرت و… از جمله علتهای اصلی جدا شدن جمع پیروان آن مذهب یا فرقه به دستههای گوناگون میباشد. به گونهای که با از دنیا رفتن مؤسس، این انشعابات شروع و به هر بهانهای انشعابی رخ میدهد و گاهی همین تنوع ادامه دهندگان راه موجب از میان رفتن اصل آن میشود. در خصوص فرقه شیخیه هم این تفرقه در میان پیروان، با مرگ سید کاظم رشتی رخ نمود و انشعابات آغاز گردید. در دوران زعامت سید کاظم علیرغم تنشهای فراوان و سختگیریها و شداید فراوان در خصوص پیروان فکری او، تفکر و اندیشههای شیخ احمد گسترش یافت و با مرگ شیخ، شاگردی از شاگردان او رهبری این گروه را به عهده گرفت که بیشتر از سایرین افکار شیخ را قبول داشت و سعی و اهتمام فزونتری در مسیر گسترش این افکار مینمود. نوعی اتفاق نظر در خصوص جانشینی سید کاظم وجود داشت و سید شروع به شرح و توضیح افکار شیخ احمد نمود که همین برداشتها و تفسیرها، منشاء اختلافاتی در میان پیروان نیز میباشد. اما این اختلاف نظرها منجر به پدیدار شدن تفرقه و ایجاد گروهی جدید نگردید. اگرچه همزمان با سید کاظم برخی شاگردان شیخ احمد در آذربایجان به تبلیغ و نشر افکار شیخیه مشغول بودند و به شیخیه آذربایجان معروف گردیدهاند ولی نزاع و اختلاف پیرامون اصول اعتقادی شیخ احمد بین ایشان رخ نداد. اما زمانی که سید از دنیا رفت. با اعلام خبر وفات او پیروان متعصبتر و آنان که در مدرسهی تعالیم شیخیه بیشتر آموزش دیده بودند، به دنبال تعیین جانشین و استمرار خط فکری این مکتب بودند و هر گروه، بنا به دلایلی دست به کار شدند و در مجموع دو گروه عمده شدند و گروه سوم هم که از این مکتب جدا شدند به دام بابیت و بهاییت افتادند. همان گروه که به واسطه سخنان سید مبنی بر نزدیک بودن زمان ظهور منجی، بعد از مرگ سید به اطراف و اکناف روان شدند تا اثری از ظهور حضرت قائم پیدا کنند و با دیدن علی محمد شیرازی و ادعای وی مبنی بر اینکه او باب میان امام زمان و مردم است، فتنه بابیه آغاز شد.19
اما فرقههای شیخیه که امروزه وجود دارند سه فرقه هستند که به معرفی دو فرقه یعنی شیخیه کرمان و شیخیه همدان که مورد بحث ما هستند میپردازیم و فرقه سوم را فقط به جهت تکمیل بحث معرفی نموده و از تفصیل و توضیح آن خودداری مینماییم . سه فرقه مذکور به شرح زیر میباشند.
1. شیخیه آذربایجان یا میرزا شفیعیه
2. شیخیه کرمان یا کریمخانیه
3. شیخیه همدان یا شیخیه باقری
1. شیخیه آذربایجان
تاریخ پیدایش
بعد از مرگ سید کاظم رشتی، عدهای از پیروان وی گرد شیخ حسن جوهر(گوهر م 1266 هـ. ق) جمع شدند و او که از شاگردان شیخ احمد احسایی و از همراهان و شاگردان مبرز سید کاظم بود، زعامت ایشان را بر عهده گرفت. او که فردی عالم و فیلسوف و فقیه و متکلم بود، از جایگاه و موقعیت علمی خوبی برخوردار بود و در حوزه علمیه کربلا جلالت و جایگاهی داشت و به همین جهت عده زیادی از علمای شیخیه و به تبع ایشان، عوام این گروه، مریدان و پیروان شیخ حسن گردیدند و اگرچه در دور دست حاج محمد کریم خان کرمانی در کرمان رهبری شیخیه را عهده دار بود و گروهی هم در شیراز گرد علی محمد شیرازی جمع شده و علم بابیت را افراشته بودند ولی مرکزیت حوزه علمیه در عراق و حضور شیخ حسن گوهر در حوزه کربلا وضعیت سهلتری در خصوص جانشینی سید کاظم رشتی به وجود آورده بود و حلقه درس او به عنوان ادامه فکر و منش شیخی شناخته میشد. از این حلقهی درسی علماء بزرگی استفاده کرده و از افکار شیخیه متأثر گردیدند.20
بعد از وفات شیخ حسن گوهر، میرزا محمد باقر اسکویی(م 1301 هـ. ق) در رأس این فرقه قرار گرفت و با تبلیغ و ارسال شاگردان به مناطق مختلف، پیروانی خصوصاً در مناطق آذربایجان و عراق و قفقاز و… پیدا کرد وی نوعی موضع گیری در مقابل شیخیه کرمان داشت و آنان را دارای انحراف از افکار شیخیه میدانست. خصوصاً در مسئله رکن رابع که اعتقاد به مسئله ناطق واحد را باطل و مردود میدانست.21
با وفات میرزا محمد باقر، پسرش میرزا موسی اسکویی حائری(1279ـ 1364هـ. ق) جانشین پدر شد و به تبیین نظرات شیخیه پرداخت. خصوصاً با نوشتن کتاب «احقاق الحق» چهارچوب فکری شیخیه آذربایجان را مشخصتر و از تفکر شیخیه کرمانی جدا نمود. به همین جهت این گروه را بعد از آن بیشتر به «احقاقی» میشناسند.
بعد از وفات میرزا موسی در پنجم رمضان سال 1364هـ. ق22 فرزندش میرزا علی اسکویی حائری(1304ـ 1368هـ. ق) به رهبری این فرقه و جانشینی پدر انتخاب شد و به دعوت عدهای از مقلدین به کویت رفت و در آنجا ساکن شد و اماکنی چون مسجد و حسینیه در آن دیار ساخت و از آن پس مرکزیت و رهبری این فرقه در کویت مستقر گردید.
بعد از وفات او برادرش میرزا حسن احقاقی(1318ـ 1422هـ. ق) جانشین وی گردید و به ادامه مرجعیت دینی شیعیان خصوصاً در کویت ادامه داد و فعالیتهای زیادی در راه گسترش اماکن، جهت خدمت به پیروان در کویت، آذربایجان و مشهد انجام داد.
از اقدامات مهم و تأثیر گذار میرزا حسن احقاقی اعلام وجوب تقلید
