
بيشتر اوقات دوست داريم خود را با ديگران همانندسازي كنيم، بنابراين به هويت اجتماعي خود اولويت ميدهيم. اين كار را بدون توجه به آنلاين يا آفلاين بودن، مرتب انجام ميدهيم. بنابراين گمنامي و فرديتزدايي كردن حقيقتاً منجر به از دستدادن هويت نميشود، اما در عوض ميتواند مردم را برانگيزاند تا از هويت فردي به هويت اجتماعي حركت كنند ( ترلو و …، ترجمه تربتي؛ 1389: 114-115 ).
2-2-3-2) نظریههای جامعهي اطلاعاتی
اطلاعات به نماد عنصری مبدل گردیده که ما در آن زندگی میکنیم . امروزه بارها سخن از یک انفجار اطلاعاتی یک “انقلاب تکنولوژی اطلاعاتی” و حتی “جامعهي اطلاعاتی” به میان میآید اما به راستی یک جامعهي اطلاعاتی چیست؟ و ما آن را چگونه درک میکنیم؟ جامعهي اطلاعاتی در دهههای اخیر و بهویژه در ده سال گذشته ( نیمهی دوم آخرین دههی قرن بیستم و نیمهی اول نخستین دههی قرن بیست و یکم ) به صورت یکی از مهمترین موضوعهای مورد توجه متفکران و متخصصان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی درآمده و در عرصهی روابط بینالمللی، مناسبات منطقهای و صحنهی زندگی ملی کشورها نیز جایگاه برجستهای پیدا کرده است .
اندیشههای مربوط به پیدایی و پیشرفت “جامعهي اطلاعاتی”، برای نخستین بار در دهههای 1960 و 1970، در آثار علمی چند تن از اقتصاددانان و جامعه شناسان دانشگاههای ایالات متحده و پیش از همه در کتابها و مقالههای “فریتز ماکلوپ” و “دانیل بل” مطرح شدند . بر اساس دیدگاههای دو محقق اخیر، “جامعهي اطلاعاتی” از ویژگیهای زیر برخوردار است :
– “کارگران اطلاعاتی”؛ به معنای دقیق کلمه، در کشورهای ثروتمند و پیشرفته که اکثریت نیروی کار آنها را “کارگران صنعتی” تشکیل میدهند، به وسیعترین گروه در حال اشتغال تبدیل شدهاند. بهطوری که میتوان گفت در این کشورها یک “طبقهي جدید معرفتی” ( دانش مدار ) پدید آمده است .
– یک ساختار “تکنولوژی فکری” نیز در این کشورها در کنار ساختار “تکنولوژی صنعتی” ایجاد شده است. عنصر اصلی کالاها و فرآوردههای مورد استفاده در صنعت و زندگی خانگی کشورهای مذکور را بیش از پیش اطلاعات بسته بندی شده تشکیل میدهد.
به این ترتیب اندیشهي “تکنولوژی فکری” در نظریات نخستین متفکران “جامعهي اطلاعاتی” پیش از شکلگیری اندیشهي نقشهای اجتماعی “تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطات” و شبکههای جهانی کنونی، طرف توجه واقع شدهاست. اما بهطوری که صاحبنظران یاد شده مشخص ساختهاند، اساس این “جامعهي اطلاعاتی” بر این واقعیت که اطلاعات و معرفتها به عامل مهم پویایی اقتصادی تبدیل شده و در عین حال، هم به عنوان وسایل توسعه و هم به عنوان هدفهای توسعه مورد توجه قرار گرفتهاند، استوار گردیده است” (معتمدنژاد؛ 1384: 7-8).
مهمترين نظريههاي جامعهي اطلاعاتي عبارتند از:
۱- جامعهي اطلاعاتی به عنوان فراصنعت گرايی؛ دانيل بل
۲- اطلاعات، دولت – ملت و نظارت؛ آنتونی گيدنز
۳- مديريت و دستکاری اطلاعات، گستره نوين همگانی؛ يورگن هابرماس
٤- جامعهي شبکهای و اطلاعات؛ امانوئل کاستلز
1-2-2-3-2) جامعهي اطلاعاتی به عنوان فرا صنعت گرایی (دانیل بل)
“پروفسور بل جامعه شناس برجسته و کهنهکار آمریکایی(1919) است که از ابتداي ابراز علاقه به جامعهي فراصنعتی همواره بر نقش اصلی اطلاعات و آگاهی در ظهور سیستم اجتماعی مورد نظر خود تأکید ورزیده است. ظهور جامعه فراصنعتی به نظر میآمد به گونهي دلخواهی با انفجار دگرگونیهای تکنولوژیک که در اواخر دهه 1970 جوامع پیشرفته را در بر گرفتهبود، هماهنگ باشد. تحت تأثیر این ظهور ناگهانی و به خصوص در اندازههای غیر قابل تصور، تکنولوژیهای میکرو الکترونیک به سرعت ادارات، طرحهای صنعتی، مدارس و خانهها را فرا میگرفتند.
به نظر میرسید پروفسور بل، تغییر و تحول در حال به وجود آمدن توسط تکنولوژیهای ارتباطات به ویژه رایانهها را پیشبینی کرده است. همچنین او زودتر از آن، از نیاز به گسترش عظیم این تکنولوژیهای اطلاعاتی خبر داده بود و مآل اندیشی او به وضوح در حال تحقق بود. او پس از آن به گونهای قابل درک، اعتباری به دست آورد و به عنوان استادی با نفوذ مورد احترام قرار گرفت” (معتمد نژاد؛ 68-70 ).
دانیل بل در کتاب جامعهي فراصنعتی آینده، دربارهي تفاوت آن با جامعهي صنعتی، چنین خاطرنشان ساخته است : “… جامعهي فراصنعتی بر خلاف جامعهي صنعتی، که بر اساس “تکنولوژی ماشینی” پایه گذاری شده، بر مبنای “تکنولوژی فکری” شکلدهی گردیده است. همچنین در حالی که سرمایه و کار، عناصر ساختاری عمدهي جامعهي صنعتی را تشکیل میدهند، اطلاعات و معرفت، دو عنصر ساختاری اساسی جامعهي اطلاعاتی به شمار می آیند …”.
یکی از مهمترین نکات مورد نظر دانیل بل دربارهی تمایز دو نوع جامعهي مذکور توجه خاص او به چگونگی انتقال از مرحلهي جامعهي صنعتی به مرحلهي جامعهي فراصنعتی و به عبارت دیگر، تبدیل جامعهي مبتنی بر تولید کالاها به یک جامعهي مبتنی بر تولید و عرضه خدمات است. این جامعهي خدماتی در مفهوم سازیهای بعدی وی، به عنوان جامعه اطلاعاتی معرفی شده است ( همان؛ 52-53 ).
در جامعه فراصنعتي كه اكنون محقق شده به روشني پيداست كه اطلاعات و آگاهي بهاي گزافي يافته است و در حقيقت تفكرات دانيل بل در اين عصر كه به عصر اطلاعات و يا عصر دانايي شهرت يافته، جامهي عمل پوشيدهاست. در چنين عصري به روشني پيداست كه همهي توجهها از توليد به ارائهي خدمات مطلوبتر معطوف شده است.
2-2-2-3-2) اطلاعات، دولت – ملت و نظارت ( آنتونی گيدنز )
“آنتونی گيدنز” جامعه شناس بريتانيايي متولد ۱۳۳۸، بیترديد مهمترين نظريه پرداز اجتماعی پس از جنگ در بريتانيا و پيشاهنگ ايجاد جامعهشناسی بومی و برجسته در آن است.
او اظهار میدارد که اطلاعات از آغاز در دولت ملی، یعنی منطقهای مرزبندی شده که نیرویی بر آن اعمال میشود، اهمیت بخصوصی داشته است. در واقع دولتهای ملی به خاطر این که لااقل میبایست اعضای خود را بشناسند ( و الزاماً، آنهایی را که متعلق بدانها نیستند ) از همان آغاز استقرار، “جوامع اطلاعاتی” اند. گیدنز باور دارد که دولتهای ملی میبایست تسلط خود را هم بر “منافع تخصیص دهنده” ( برنامه ریزی، مدیریت ) و هم بر “منابع اقتدار” ( قدرت و نظارت ) حفظ کنند و معتقد است در عین حال که این منابع در دولت مدرن گرایش به تمرکز دارند، نظارت کارا و مؤثر، نیاز هر دوي اینها است. این نظر بدان جا میرسد که: “جوامع مدرن… از آغاز “جوامع اطلاعاتی” بودهاند. مفهومی بنیادی وجود دارد… که طبق آن، تمامی دولت ها “جوامع اطلاعاتی” بودهاند، چرا که این نسل از نیروی دولتی به طور انعکاسی، کاربرد گردآوری، ذخیره و کنترل اطلاعات را، برای اهداف مدیریتی مسلم فرض میکند. اما در دولت ملی، با وحدت مدیریت منحصر به فرد او در نهایت درجه، این پدیده در اوجی بسیار بالاتر از هر زمان دیگر رسیده است”.
با اين توصيف و تشريح گيدنز در مورد دولت- ملت بايد گفت كه امروزه شايد حفاظت از مرزهاي جغرافيايي و سياسي نيز نسبت به گذشته تغيير شكل داده و از حالت سختافزاري و تهديدهاي گرم به حالت نرمافزاري و تهديدهاي سرد تغيير ماهيت داده است. امروزه بيش از هر چيز ممكن است درز اطلاعاتي باشد كه به تهديد امنيت ملي بيانجامد و به عنوان يك خطر جدي براي امنيت ملي در هر جامعهاي تلقي شود و دولتها در چنين شرايطي در پي ايجاد برنامهها و توليد نرمافزارها و پرورش نيروي انساني خود براي حفظ بيشتر اطلاعات خود هستند كه امنيت ملي را نيز در پي دارد.
3-2-2-3-2) مديريت و دستکاری اطلاعات، گسترهي نوين همگانی ( يورگن هابرماس )
يورگن هابرماس به عنوان يكي از مهمترين نظريهپردازان انتقادي به ظهور فناوريهاي ماهوارهاي و اطلاعات ديجيتالي و تأثير آن در فرآيند جهانيشدن تأکيد کردهاست. به نظر وي، اگرچه مهمترين بعد اين جهاني شدن، جهاني شدن اقتصاد بوده اما در عرصههاي فرهنگي نيز گرايش به توليدات فرهنگي خاص، نوعي همساني در فرهنگها را به دنبال داشته است. وي معتقد است كه فرهنگ كالايي شده آمريكايي، نه تنها خود را بر سرزمينهاي دور تحميل ميكند بلكه حتي در غرب نيز معنادارترين تفاوتها را كمرنگ و ريشهدارترين سنتهاي محلي را سست بنيان كرده است (هابرماس، 1384: 102).
همچنين هابرماس در اثر معروف خود با عنوان ”دگرگوني ساختاري حوزهی عمومي“ به چگونگي پيدايش حوزهی عمومي در جوامع سرمايهداري پرداخته و اظهار کرده كه اطلاعات، هستهی مركزي حوزهي عمومي است و رسانههاي جمعي و نهادهاي اطلاعاتي در ايجاد و گسترش اين حوزه نقش داشتهاند. اما در اواخر سدهی بيستم، غلبهی انديشههاي فايدهگرايانهی بنگاههاي اقتصادي و يكقطبيشدن حاكميت قدرتهاي بينالمللي، جهانيشدن اقتصاد و خصوصيسازي، سبب نابودي “حوزهي عمومي” شد. درنتيجه، بخشي از اطلاعات از دسترس عموم خارج شده و نوعي فرهنگ كالايي شدهی تودهاي در سطح جامعه رواج يافته است. هابرماس، رفع اين معضل را درگرو گسترش عقلانيت ارتباطي و تضعيف عقلانيت ابزاري ميبيند و سعي ميكند كه نظريه و راهحلي براي گسترش كنش ارتباطي در سطح جامعه رواج دهد چرا كه در مسير كنش ارتباطي است كه هويت و نگرش انساني شكل ميگيرد و از حالت شيءبودگي و مسخشدگي فاصله ميگيرد و آنها را از نفوذ فرهنگ تودهاي يكسانساز بيرون ميآورد ( وبستر، 1383: 180 ).
4-2-2-3-2) جامعهي شبكهاي ( مانوئل کاستلز )
“مانوئل کاستلز” استاد برنامهریزی دانشگاه برکلی کالیفرنیا و یکی از چهرههای درخشان در میان نویسندگان در باب تغییر شهری در دورهي معاصر است. … نگرانی اساسی کاستلز تغییرات پس از پایان جنگ جهانی دوم و مخصوصاً از دههي 1970 به بعد در ایالات متحده و سایر نقاط جهان است. تز محوری او این است که هماهنگی تجدید ساختار سرمایهداری و نوآوری تکنولوژیک عامل عمدهي تحول جامعه و بنابراین شهر و حومههای آن است …. هستهي مبحث وی این است که توسعهي شبکههای تکنولوژی اطلاعاتی در سراسر جهان اهمیت جریانهای اطلاعاتی را برای سازماندهی اقتصادی و اجتماعی افزایش داده است. به نظر وی جوامع به شیوههای متفاوتی توسعه مییابند و امروزه این فرآیند اطلاعاتی است که منادی شده است (وبستر؛ 1383: 408و410 ).
او از دگرگونیهای بهوقوع پیوسته در ساختارهای طبقاتی شهرها و تحولات فرهنگی وابسته یاد میکند. او شیوهی تولید سرمایهداری را متمایز از شیوه اطلاعاتی توسعه میداند. شیوهي اطلاعاتی توسعه نسبت به نظام اجتماعی سرمایهداری خود مختار است. موضوع جبر گرایی تکنولوژیک در نظریهي کاستلز مطرح میشود. از نظر کاستلز پیشرفت تکنولوژیک با یک منطق اقتصادی محدود از نظر تاریخی امکانپذیر شده و آمیزش تجدید ساختار و اطلاعات گرایی نشانهي بارز دوران اخیر است.
کاستلز معتقد است سرمایهداری و فعالیتهای اطلاعاتی تقریباً به هم گره خوردهاند، فناوری اطلاعاتی از راه رشد تولید و مصرف در جامعهی نوین پرورش یافته و سازمان سرمایهداری در پارادایم تکنولوژیک اطلاعاتی مستقل از یکدیگر توسعه یافتهاند. از دید کاستلز، 1945-1973 یکی از دورانهای نسبتاً پایدار و شکوفای سرمایه داری رفاهطلب، شرکتگرا و سامان گرفته از دولت است و این وضع بر اثر رکود 1970 دگرگون و از 1979 به سمت یک “الگوی نوین سازمان اجتماعی- اقتصادی” در حرکت است.
اطلاعاتگرایی سبب انعطاف در تولید و عرضهی سیستمهایی که هزینه را کاهش و خالصهای سود را افزایش دادهاند شده است. ایجاد شبکههای اطلاعاتی باعث تمرکززدایی از بسیاری از جنبههای سازماندهی اجتماعی و اقتصادی همراه با تمرکز در تصمیمگیری میشود. شهر اطلاعاتی که کاستلز از این مفهوم یاد میکند شهری اختلاف انگیز است. شهری دوگانه است؛ به این معنا که گروهی از افراد در
