
موفقيت پايدار مورد نيازند ايجاد کرده و آنها را با اعمال و رفتارهاي مناسب خود اجراء ميکنند. در دورههاي تغيير و تحول سازمان، آنها ثبات در مقاصد را حفظ ميکنند. هر جا که لازم باشد. اين رهبران قادر به تغيير جهت گيري سازمان و ترغيب کارکنان به پيروي از آن هستند. .(نجمی ،منوچهروحسینی،سیروس،1382)
زير معيارهاي معيار رهبري موارد زير هستند که در اين قسمت به معرفي آنها ميپردازيم.
– رهبران ماموريت چشم انداز، ارزشها و اخلاقيات سازمان را تدوين و خودشان به عنوان الگوي فرهنگ سرآمدي، عمل مينمايند.
– رهبران از ايجاد، توسعه و به کارگيري سيستمهاي مديريت و بهبود مستمر آنها شخصا اطمينان حاصل مينمايند.
– رهبران با مشتريان و شرکاء و نمايندگان جامعه در تعامل هستند
– رهبران فرهنگ سرآمدي را در بين کارکنان سازمان تقويت ميکنند
– رهبران تحول سازماني را درک کرده و از آنها حمايت ميکنند
عنوان معيار: a1- رهبران مأموريت، چشم انداز، ارزشها و اخلاقيات سازمان را تدوين و خودشان به عنوان الگوي فرهنگ سرآمدي عمل ميکنند.(همان منبع )
اين معيار شامل نکات زير ميباشد:
– تدوين مأموريت و چشم انداز سازمان و ايجاد و توسعه فرهنگ سازماني
– تدوين ارزشها و اخلاقيات و پاسخگوييهاي اجتماعي که پشتيباني کننده فرهنگ سازماني هستند و ايفاي نقش الگو در عمل به آنها در سازمان
– بازنگري و بهبود اثر بخشي نحوه رهبري فردي (توسط خود رهبران)
– حضور شخصي و فعال در فعاليتهاي بهبود
– ايجاد انگيزه و تشويق توانمند سازي (تفويض اختيار)، خلاقيت و نوآوري از طريق تغيير ساختار سازمان وسرمايه گذاي روي فعاليتهاي يادگيري و بهبود
– تشويق و پشتيباني و عمل بر اساس يافتههاي فعاليتهاي يادگيري
– اولويت بندي فعاليتهاي بهبود
– ترغيب و تشويق جهت همکاري در درون سازمان
توضيحات تشريحي
براي تأمين خواستههاي اين معيار بايست حداقل اقدامات زير را انجام بدهند
– معرفي و تشريح ارزشهاي مورد نظر سازمان و نحوه شناسايي و تعيين آنها
– تشريح نحوه تعامل و ارتباط رفتار و واکنشهاي رفتاري کارکنان با فرهنگ و اصول مورد قبول سازمان
– اشاره به اين نکته که طراحي و وجود يک بينش سازماني مشترک و مقبول براي هدايت و جهت دهي به کارکنان ضروري است.
– ارايه تصويري روشن و شفاف از بينش مورد قبول همه کارکنان
– تعريف چشم انداز، مأموريت و ارزشهاي سازمان
– تعيين اهداف و استراتژيهاي کوتاه، ميان و بلند مدت سازمان
– تعيين شاخصهاي و عوامل اصلي موفقيت
– طراحي برنامههاي اجرايي براي اهداف و استراتژيها
– اشاره به گروههاي کاري تشکيل شده در سطح سازمان به خصوص در رده مديران براي اجراي ارزشهاي مورد قبول و باور سازمان
– اشاره به نحوه شناسايي افراد ساعي و کوشايي که ارزشهاي سازمان را به نحو احسن و بهتر از ديگران اجرا کردند
– تبيين اقدامات و تلاشهاي سازمان در جهت ارتقاء کيفيت فعاليتها و محصولات توليدي
– ارايه الگوهاي عملي از اجرا و رعايت ارزشهاي بنيادين سازمان توسط مديران
– اشاره به نحوه ارزيابي و اندازه گيري عملکرد مديران در ميان کارکنان و ميزان دسترسي کارکنان به مديران
– اشاره به نگرش يادگيري و ياد دهي به ديگران و اهميت دادن به موضوع هم آموزي و هم انديشي در سراسر سازمان
– تشريح فعاليتها و اقدامات سازمان در جهت افزايش و توسعه توان و ظرفيت رهبري در سازمان
– تشريح نحوه مشارکت و حضور مديران و رهبران سازمان در فعاليتهاي بهسازي و بهپويي
– تشريح ميزان اهميت فعاليتهاي نوآوري و بهبود و خلاقيت در اداره امور سازمان
– اشاره به اقدامات سازماني در مورد ارزيابي مستمر عملکرد و پيامد شيوههاي رهبري در سازمان و ارتقاء توان و ظرفيت رهبري سازمان
توجه به اين نکته بسيار حائز اهميت است که بدانيد مأموريت، سندي است که يک سازمان را از ساير سازمانهاي مشابه متمايز نمايد. زيرا مأموريت سازمان نشان دهنده طيف فعاليتها، از نظر محصول و بازار است. ماموريت يا رسالت سازمان بيانگر ارزشها و اولويتهاي يک سازمان است. مأموريت يا رسالت باعث ميشود که رهبران درباره ماهيت و دامنه فعاليتهاي جاري شرکت بينديشند و نيز جذابيتهاي بالقوه بازارها و فعاليتهاي آن را مورد ارزيابي قرار بدهند.(قوی دل 86)
عنوان معيار: b1- رهبران از ايجاد، توسعه و بکارگيري سيستمهاي مديريت و بهبود مستمر آنها شخصا اطمينان حاصل مينمايند. .(نجمی ،منوچهروحسینی،سیروس،1382)
اين معيار شامل نکات زير ميباشد:
– هم راستا کرد ن ساختار سازمان در جهتي که موجب تحقق خط مشي و استراتژي شود
– اطمينان يافتن از اين که سيستميبراي مديريت فرآيندها، توسعه يافته و اجرا ميشود
– تعيين شفاف مالکيت براي فرآيندها
– اطمينان يافتن از اين که فرآيندي جهت تدوين، استقرار (ستري) و به روز کردن خط مشي و استراتژي در سازمان، توسعه يافته و اجرا ميشود
– اطمينان يافتن از اين که فرآيندي براي حاکميت موثر در سازمان، توسعه يافته و اجرا ميشود
– اطمينان يافتن از اين که فرآيندي براي اندازه گيري، بازنگري و بهبود نتايج کليدي در سازمان، توسعه يافته و اجرا ميشود
– اطمينان يافتن از اين که فرآيندي يا فرآيندهايي در سازمان، توسعه يافته و اجرا ميشوند که با ترغيب، درک، برنامه ريزي و اجراي بهبودهايي که در سازمان اتفاق ميافتد (مثلاً در فعاليتهاي مرتبط با خلاقيت، نوآوري و يادگيري) موجب تقويت اين راه کارهاي بهبود ميگردند(همان منبع)
توضيحات تشريحي
براي تأمين خواستههاي اين معيار ميبايست حداقل اقدامات زير را انجام بدهيد
– شناسايي و تعيين فرصتهاي بهبود و اولويت بندي آنها در کليه زمينهها
– طراحي و اجراي ساختاري براي پيگيري و نيل به اهداف کلان سازمان
– تلاش براي بهسازي روشهاي انجام کار به اتکاء اجرا و استقرار سيستمهاي مديريت
– تلاش براي طراحي و اجراي سيستمها و ساز و کارهاي خود ارزيابي و عارضه يابي سازمان
– شناسايي و تعيين مسائل سازماني و اولويت بندي آنها به طور موثر و کارآمد
– تلاش براي يادگيري دو جانبه و مستمر و تعميق آن به کليه سطوح سازمان
– استفاده از فن آوري اطلاعات با هدف بهبود عمليات و فعاليتها
– تلاش براي طراحي و تدوين فرآيندهاي سازمان با هدف اجراي بهينه آرمان (چشم انداز) و
مأموريت سازمان
– طراحي و اجراي ساختار سازماني فعال و پويا و جوابگو به نيازهاي روز سازمان
– ترسيم شرايط، وضعيت و ويژگيهاي عموميکسب و کار سازمان براي کارکنان به خصوص کارکنان جديد الاستخدام
– تلاش براي طراحي و اجراي يک سيستم آموزشي مناسب و کارآمد بر مبناي شناسايي و تعيين نيازهاي پايه و ويژه و رشد کارکنان
– اطلاع رساني شفاف، روان، موثر و کارآمد براي اخذ تصميمات اساسي و ضروري در سطح سازمان
– شناسايي، طراحي و استفاده از تکنيکها و ابزارهاي بهبود و تسهيل آموزش و فراگيري آنها
توسط عموم کارکنان
– طراحي و اجراي سيستم بهبود مستمر در سازمان و نهادينه کردن آن
– ايجاد تسهيلات لازم براي توانمند سازي کارکنان در فعاليتهاي بهبود، خلاقيت و نوآوري
– تلاش براي ايجاد حس مالکيت در کارکنان از طرق مختلف از جمله تجديد نظر در ساختار و روش انجام فعاليتها از جمله اجراي ساختار سازماني پروژهاي
– توجه و تلاش به موضوع توسعه، تعميق و گسترش طرحهاي افزايش مشارکت کارکنان در فعاليتها و امور اجرايي سازمان و تلاش براي حرکت از پيشنهادهاي فردي به پيشنهادي گروهي درون واحدي و پيشنهادهاي گروهي بين واحد ي و تشويق کارکنان ساعي و فعال در سيستم پيشنهادها
– توسل به سيستمها و روشهاي اندازه گيري، بازنگري و بهبود نتايج و دستاوردهاي کلان از جمله طراحي و اجراي سيستم اندازه گيري عملکرد با هدف مديريت بهينه عملکرد کارکنان
– طراحي و اجراي سيستم ترفيع و تشويق کارکنان بر مبناي ارزيابي عملکرد آنها و ميزان مشارکت ايشان در مسايل و فعاليتهاي سازمان (همان منبع )
عنوان معيار: c1- رهبران با مشتريان و شرکاء و نمايندگان جامعه در تعامل هستند. .(نجمی ،منوچهروحسینی،سیروس،1382)
اين معيار شامل نکات زير ميباشد:(قوی دل،86)
– برآورده کردن، فهميدن و پاسخ گويي به نيازها و انتظارات
– ايجاد شراکتهاي سازماني و مشارکت در اين کار
– راه اندازي فعاليتهاي بهبود مشترک با شرکاء و مشاركت در اين كار
– قدرداني از افراد و گروههاي ذي نفعان براي وفاداريشان و نقشي که در سازمان و کسب و کار دارند
– عضويت در انجمنهاي تخصصي و شرکت در کنفرانسها و سمينارهاي تخصصي به ويژه ترويج سرآمدي سازماني و حمايت از آن
– ترويج، حمايت و مشارکت در فعاليتهايي که هدفشان بهبود شرايط محيطي جهاني و مشارکت سازمان در جامعه است، با حفظ احترام به قوانين و حقوق نسلهاي آينده
توضيحات تشريحي
براي تأمين خواستههاي اين معيار انجام اقدامات زير ضروري است:(همان منبع)
الف ـ ارتباط با مشتريان
در اين مورد انجام زير توصيه ميشود:
– تبيين، تشريح و نهادينه کردن اصول مشتري مداري در سازمان
– توجه به ساز و کارها و روشهاي خشنود سازي مشتريان
– ايجاد امکان ارتباط مستمر و دايميبا مشتريان
– ارتباط تنگاتنگ و پيوسته مديران ارشد سازمان با مشتريان از جمله سازماندهي ديدارها و جلسات منظم بين ايشان
– ايجاد امکان ملاقات مديران سازمان با صاحب نظران و افراد اهل فکر
– تشکيل جلسات منظم با مشتريان براي بررسي عملکرد طرفين در ارتباط با پروژهها و فعاليتهاي در دست اجرا
– برگزاري جلسات مشترک براي ارزيابيهاي کيفيت و روند حرکت با نمايندگان مشتريان
– شناسايي، تعيين و تدوين نيازها و انتظارات مشتريان و تمرکز بر روي آنها
– تاکيد واقعي و کافي به سازمان و ارکان آنها براي تأمين نيازها و انتظارات مشتريان
ب ـ ارتباط با تأمين کنندگان
براي اين بند نيز اقدامات زير توصيه ميشود: (همان منبع)
– سازمان براي ارتقاء عملکرد تأمين کنندگان خود بايد تمام تلاش خود را بکار ببرد
– توجه خاص به تأمين کنندگان اصلي و استراتژيک و تهيه برنامههاي مشترک براي ارتقاء و توان آنها
– طراحي و اجراي سيستمها و سازوکارهاي مناسب براي ارزيابي عملکرد تأمين کنندگان با هدف رشد و ارتقاء تأمين کنندگان
– تشکيل گروههاي کاري مشترک با تأمين کنندگان به منظور هم آموزي و هم انديشي مشترک
– ارتقاء توان کميو کيفي تأمين کنندگان و ارايه انواع خدمات عملي، فني، مهندسي و مالي به ايشان در موارد لزوم با هدف تأمين کيفيت در محل تأمين کنندگان
– تلاش و توجه به ايجاد اتحادهاي استراتژيک با تأمين کنندگان و انجام اقدامات ضروري برا ي يکپارچه کردن آنها
– ايجاد مراکز متمرکز و مشترک سرويس دهي بين تأمين کنندگان (مثل ارايه خدمات آزمايشگاهي)
– تمرکز بر اصول مشتري شناسايي و تلاش گسترده براي خشنود سازي مشتري در همه ابعاد
ج ـ ارتباط با نمايندگان جامعه
– توسعه و تعميق مشارکتها و افزايش مستمر و تدريجي و معقول اين مشارکتها در يک فضاي برد ـ برد
– طراحي سيستمها و راهکارها و نظرات دايميو مستمر بر ميزان اثر بخشي مشارکت و اعمال اصلاحات لازم بر روي آن و اعمال مديريت مشارکتها در ابعاد مختلف از جمله بر گزاري آموزشها و تبادل تجارت مشترک
– اشاره به برنامههاي مشارکتي مختلف، نوع و حوزه و دامنه تعريف شده براي آن و عوايد و منابع حاصل از اين مشارکتها براي طرفين
– توجه به برنامههاي مشارکت با دولت و ساير بخشهاي صنعتي و اقتصادي
عنوان معيار: d1- رهبران، فرهنگ سرآمدي را در بين کارکنان تقويت ميکنند. .(نجمی ،منوچهروحسینی،سیروس،1382)
اين معيار شامل نكات زير ميباشد:
– مديران شخصا ماموريت، چشم انداز، ارزشها، خط مشي و استراتژي، برنامهها و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سازمان را بين کارکنان اشاعه ميدهند.
– در دسترس بودن، گوش دادن فعال و دل گرم کننده به کارکنان سازمان، ايجاد وحدت بين آنها و پاسخگويي به آنان
– کمک به کارکنان سازمان و پشتيباني از آنها براي دستيابي به برنامهها و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت شان
–
