
مانند خواجو از معاصران حافظ و از جملهٔ مشاهیرى بود که شاعر شیراز سرمشق کار خود قرار داد. پاسخها و استقبالهاى حافظ از سعدى و مولوى و دیگر شاعران استاد پیش از خود کم نیست اما دیوان او بهقدرى از بیتهاى بلند و غزلهاى عالى و مضمونهاى نو پر است که این تقلیدها و تأثرها در میان آنها کم و ناچیز مىنماید. علاوه بر این علو مرتبهٔ او در تفکرهاى عالى حکمى و عرفانى و قدرتى که در بیان آنها به فصیحترین و خوشآهنگترین عبارتها داشته وى را با همهٔ این تأثیرپذیرىها در فوق بسیارى از شاعران گذشته قرار داده و دیوانش را مقبول خاص و عام ساخته است»(همان/ص8).
اختصاصات کلامى حافظ
از اختصاصهاى کلام حافظ آن است که او معنىهاى دقیق عرفانى و حکمى و حاصل تخیلهاى لطیف و تفکرهاى دقیق خود را در موجزترین کلام و روشنترین و صحیحترین آنها بیان کرده است. او در هر بیت و گاه در هر مصراع نکتهاى دقیق دارد. این شیوهٔ سخنورى که البته در شعر فارسى تازه نبود حافظ تکمیلکننده و درآورندهٔ آن به پسندیدهترین وجه و مطبوعترین صورت است و بعد از او شاعران در پیروى از شیوهٔ او در آفرینش ‘نکتهها’ ى دقیق و ایراد ‘مضمونها’ ى باریک و گنجانیدن آنها در موجزترین عبارتها، که از یک بیت و گاه از یک مصراع تجاوز نکند، مبالغه نمودند و در همین شیوه است که رفته رفته به شیوع سبک معروف به ‘هندى’ منجر گردید.
نکتهٔ دیگر در بیان اختصاصهاى شعر حافظ توجه خاص او است به ایراد صنعتهاى مختلف لفظى و معنوى در بیتهاى خود بهنحوى که کمتر بیت از شعرهاى او را مىتوان خالى از نقش و نگار صنایع یافت اما نیرومندى او در استخدام الفاظ و چیرهدستیش در بهکار بردن صنعتها بهحدى است که ‘صنعت’ در ‘سهولت’ سخن او اثرى ندارد تا بدانجا که خواننده در بادى امر متوجه مصنوعبودن سخن حافظ نمىشود.
وفات حافظ
حافظ به سال 791 در سن 69 سالگـي در شيراز درگـذشت. جسد او را در باغ مصلي، در کـنار نهـر رکن آباد شيراز به خـاک سپـردند، محـلي که امروزه به نام حافظيه خـوانده مي شود. روحـانيون مـتعـصب و قـشري زمان او اجازه ندادند که حافظ را به آئين اسلام کـفن و دفـن کـنند، ولي حـمايت توده مردم از شاعـر محـبوبشان باعـث تـنش و ناآرامي در شيراز شد. چاره انديـشيدند، که براي حـل مـشکـل به ديوان حافظ تـفاًل زنـند، که نـتيجه آن اين بيت شد :
قــدم دريغ مدار کــه جـنازه حـــافظ
که گر چـه غـرق گناهست مي رود بهـشت
فصل سوم
روش تحقیق
روش تحقیق
روش کاراین پژوهش به صورت کتابخانه ای است درتدوین این پژوهش ازکتاب های مختلفی استفاده شده است ازجمله: :فنون وبلاغت جلال الدین همایی ،معانی وبیان محمدعلوی مقدم،بیان ومعانی سیروس شمیسا،زیباشناسی سخن ازمیرجلال االدین کزازی ،دیوان حافظ تصحیح قاسم غنی وحافظ نامه بهاالدین خرمشاهی بهره برده ام .
فصل چهارم
یافته ها
درآمد
ادبشناسان در بیان عظمت نبوغآسای حافظ، داد سخن دادهاند و با شور و شیدایي هرچه تمامتر از هیچ نکتهیي فروگذار نکردهاند، مگر همین یک نکته را که وجوه امتیاز و عظمت حافظ چیست. آنچه در میان انبوه نوشتههای حافظشناسان و سخنسنجان خالی است، بیان خونسردانه و حسابشدة این وجوه ميباشد.
حافظ بیش از هر شاعری، حتا بیش از سعدی، از شعر پیشینیان خود بهره برده و اخذ و اقتباس کرده است. این نکتة تاریخ ادبی نیز مسلم است که کمالالدین اسماعیل اصفهانی (متوفای 635ق) مشهور به خلّاق المعانی، که از معنی شکافترین و مضمونبردارترین شاعران فارسي است، استاد حافظ در شیوة سخنسرایي ميباشد.
پس از او هنر سعدی نیز تأثیر مشابهی بر شعر حافظ داشته است. و پس از او خواجو سومین استاد و مقتدای حافظ در غزلسرایی شمرده شده است.
صورت ظاهر غزلهای آبدار و ایهامپرورد خواجو و آب و رنگ آنها همانند غزل حافظ است. اما قطع نظر از بعضی مورخان ادب و ادبشناسان، قاطبة شعردوستان کمالالدین اسماعیل و خواجو را شاعر طراز اول نمیشمارند. به راستی فقط سعدی است که با حافظ قابل مقایسه است.
از این بزرگان گذشته، اوحدی مراغهیي، نزاری قهستانی و سلمان ساوجی هم غزلسرایان شیرینسخن هستند و حافظ به شعر هر سه با عنایت و علاقه مینگریسته و به بسیاری از غزلهایشان به صورت استقبال پاسخ میداده است.صورخیال درشعرحافظ بسیارممتازاست به همین منظوررساله خویش رابه بررسی صورخیال وبلاغت درصدغزل حافظ برگزیدم.
101
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ از این فسانه هزاران هزار دارد یاد
قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد
که آگه است که کاووس و کی کجا رفتن که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد
ز حسرت لب شیرین هنوز میبینم که لاله میدمد از خون دیده فرهاد
مگر که لاله بدانست بیوفایی دهر که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
نمیدهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلا و آب رکن آباد
قدح مگیر چو حافظ مگر به ناله چنگ که بستهاند بر ابریشم طرب دل شاد
صناعات لفظی که دراین غزل بکاررفته اندعبارت انداز:
(تصدیر،سیاقه الاعداد ، واج آرایی،ایهام،تلمیح،تضاد،حسن تعلیل ،پارادوکس،ایهام وحصر)
دربیت دوم صناعان ادبی «تصدیر»به کاررفته است.
تصدیر:درواژه گره در صدروحشوبیت آمده است .
دربیت چهارم صناعات ادبی «سیاقه الاعداد»بکاررفته است.
دربیت پنجم صناعات ادبی «واج آرایی،ایهام وتلمیح» بکاررفته است
واج آرایی:صامت ک.ایهام:تخت جم بربادرفت/الف تخت جمشید رابا دحرکت می داد/ب تخت جم برباد رفت ونابود شد.
دربیت ششم صناعات ادبی«ایهام وتلمیح بکاررفته است.
ایهام :شیرین ،الف معشوقه فرهاد /ب شیرینی درمقابل تلخ ،شور .
تلمیح:اشارهدبه داستان فرهادوشیرین
دربیت هفتم صناعات ادبی «تضاد وحسن تعلیل »بکاررفته است.
تضاد«دوفعل بزادوبشد/حسن تعلیل :لاله به بی وفایی دهرپی برده وجام می ازدست نمی دهد.
دربیت هشتم صنعت ادبی«پارادوکس »بکاررفته است.
درواژه «خراب وآباد».
دربیت نهم صنعت ادبی«ایهام »بکاررفته است.
ایهام تناسب نسیم الف بوی خوش/ ب متناسب باباد
دربیت دهم صنعت ادبی«حصربکاررفته است
صنعت معنوی که دراین غزل بکاررفته است عبارت است از:
«کنایه»
دربیت اول صنعت ادبی «کنایه»بکاررفته است.
گره زدل گشادن: کنـ از شادشدن ،ملول نبودن
102
دوش آگهی ز يار سفرکرده داد بادمن نيز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسيد که همراز خود کنم هر شام برق لامع و هر بامداد باد
در چين طره تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مالوف ياد باد
امروز قدر پند عزيزان شناختم يا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به ياد تو هر گه که در چمن بند قبای غنچه گل میگشاد باد
از دست رفته بود وجود ضعيف من صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نيک تو کامت برآورد جانها فدای مردم نيکونهاد باد
صناعات لفظی که دراین غزل بکاررفته اند عبارتنداز:
«تکرار،طباق،جناس،مراعات نظیرخطاب النفس»
دربیت اول صنعت ادبی«تکرار»بکاررفته است.
تکراربادچهاربارتکرارشده است.
دربیت دوم صنعت ادبی «طباق »بکاررفته است.
طباق:شام وبامداد
دربیت سوم صنعت ادبی«جناس »بکاررفته است.
جناس خط:درواژهای یادوباد.
دربیت چهارم صنعت ادبی«جناس »بکاررفته است.
جناس لاحق:درواژ های شاد وباد.
دربیت پنجم صناعات ادبی«جناس،مرعات نظیر »بکاررفته است.
جناس خط«یادوباد»/مرعات نظیر«چمن ،غنچه وگل»
دربیت ششم صنعت ادبی«جناس لاحق »بکاررفته است.
درواژهای «بازوبار»
دربیت هفتم صنعت ادبی «جناس وخطاب النفس »بکاررفته است.
جناس زائد :درواژهای «نیک ونیکو»
صناعا معنی که دراین غزل بکاررفته اند عبارت انداز
«استعار»
دربیت اول استعاره کنایی بکاررفته است.
واژه «باد »شخصیت یافته وازیارخبرمی دهد.
دربیت دوم صنعت ادبی «استعاره» بکاررفته است.
درمصرع دوم باد وگل
غزل 103
روزوصلدوستدارانيادباد ياد باد آن روزگاران ياد باد
کامم از تلخي غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران ياد باد
گر چه ياران فارغند از ياد من از من ايشان را هزاران ياد باد
مبتلا گشتم در اين بند و بلا کوشش آن حق گزاران ياد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام زنده رود باغ کاران ياد باد
راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند اي دريغا رازداران ياد باد
صناعات لفظی که دراین غزل بکاررفته اندعبارت انداز:
«جناس،واج آرایی وغلو»
دربیت اول صناعات ادبی «جناس وواج آرایی »
جناس خط :درواژهای «یادوباد»/واج آرایی:مصوت بلند«آ» وصامت«د»
دربیت پنجم صناعات ادبی «واج آرایی وغلو»بکاررفته است.
واج آرایی:صامت «ک»هشت بار
صناعات معنوی که دراین غزل بکاررفته اندعبارت انداز:
تشبیه»
دربیت پنجم صنعت ادبی «تشبیه »بکاررفته است.
تشبیه مضمر:شاید تشبیه چشم اشک آلود به زاینده رودباشد.
104
جمالت آفتاب هر نظر باد ز خوبی روی خوبت خوبتر باد
همای زلف شاهين شهپرت ر ا دل شاهان عالم زير پر باد
کسی کو بسته زلفت نباشدچو زلفت درهم و زير و زبر باد
دلی کو عاشق رويت نباشد هميشه غرقه در خون جگر باد
بتا چون غمزهات ناوک فشاند دل مجروح من پيشش سپر باد
چو لعل شکرينت بوسه بخشد مذاق جان من ز او پرشکر باد
مرا از توست هر دم تازه عشق تو را هر ساعتی حسنی دگر باد
به جان مشتاق روی توست حافظ تو را در حال مشتاقان نظر باد
صناعات لفظی که دراین غزل بکاررفته اندعبارت انداز :
«جناس،واج آرایی،مراعات نظیر ،طباق،اشتقاق»
دربیت دوم صناعات ادبی«جناس، واج آرایی ومراعات نظیر»بکاررفته است.
جناس شبه اشتقاق :درواژهای «شاهان وشاهین».واج آرایی:مصوت کوتاه «»
مراعات نظیر«هما،شاهین ،پر»
دربیت پنجم صنعت ادبی«طباق بکاررفته است .
طباق«میان واژهای ناوک ،سپر»
دربیت هشتم نوعی اشتقاق درواژهای «مشتاق ومشتاقان».
همچنین صنعت ادبی «واج آرایی »بکاررفته است.
مصوت بلند«آ».
صناعات معنوی که دراین غزل بکاررفته است عبارتنداز:
«تشبیه،استعاره»
دربیت دوم صنعت ادبی «تشبیه بلیغ »بکاررفته است.
همای زلف :مشبه زلف /مشبه به همای
دربیت سوم صنعت ادبی«تشبیه »بکاررفته است.
دربیت پنجم صنعت ادب«استعاره »بکاررفته است.
استعاره مصرحه مجرده /مستعاربت/مستعارله:معشوق /جامع:سرخی
105
صوفي ار باده باندازه خورد نوشش باد
