
بَيْنَهُمْ فِي اَللَّحْظَةِ وَ اَلنَّظْرَةِ وَ اَلْإِشَارَةِ وَ اَلتَّحِيَّةِ حَتَّى لاَ يَطْمَعَ اَلْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لاَ يَيْأَسَ اَلضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ: و در نگاه كردن با گوشه چشم و نگاه خيره و اشاره و سلام دادن، رفتار يكسان داشته باش، تا بزرگان و قدرتمندان به ستم تو چشم طمع نبندند و زير دستان و ناتوانان از عدالت تو نااميد نشوند.» (نهج البلاغه، نامه 46، ص421)
در اين عبارت حضرت بيان ميفرمايد كه دليل اين دستور، كه حتي در نگاه كردن به طور يكسان به مردم توجه شود، آن است كه زورمندان به ظلم و ستم والي اميدوار و ناتوانان از عدالت وي نااميد نشوند.
در حديث ديگري امام علي عليهالسلام به قاضي شريح فرمود: «ثُمَّ وَآسِ بين المُسْلِمِينَ بِوَجْهِكَ وَ مَنْطِقِكَ وَ مَجْلِسِكَ، حَتَّي لَايَطْمَعَ قَرِيبُكَ فِي حَيْفِيكَ، وَ لَايَيْأسَ عَدُوُّكَ مِنْ عَدَلِكَ: ميان مردمان در نگاه كردن و سخن گفتن و جايگاه نشستن ات برابري را پاس دار، تا نزديكانت به ستم جانبداري تو از خود طمع نبندند، و دشمنانت از عدالتت نوميد نشوند.» (كليني، 1407ق:ج7، 413)
طبق اين حديث نه تنها برابري در نگاه كردن به مردم، بلكه رعايت مساوات در گفتار و جايگاه نشستن نيز مصداقي از اجراي عدالت محسوب ميگردد.
4-2-2. مبارزه با تبعیض
عدالت اقتضا میكند كه زمینه مساوی برای همگان فراهم شود و هر كس به میزان بروز استعداد خود بتواند از امكانات متناسب با استعداد و تلاش خویش بهرهمندشود و استحقاقهای هر كدام، آن گونه كه هستند به طور مساوی رعایت شود و به هر كس نمره و امتیاز در خور وی بدون هیچ تبعیضی داده شود.
از آنجايي كه همه مردم در برابر قانون برابر و یكسان هستند، تبعیض در جایی كه همه دارای حقوق مساوی «حق حیات -حق معاش- حق بهره مندی از بیت المال» هستند نارواست، امام علي عليهالسلام در اين زمينه به كارگزارانش سفارش میكند: «إِيَّاكَ وَ اَلاِسْتِئْثَارَ بِمَا اَلنَّاسُ فِيهِ أُسْوَةٌ وَ اَلتَّغَابِيَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُيُونِ فَإِنَّهُ مَأْخُوذٌ مِنْكَ: از امتياز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهيز، واز تغافل از آنچه مربوط به تواست و براى همه روشن است برحذر باش، چرا كه به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولى.» (نهج البلاغه، نامه 53، ص444)
امام در این بخش از نامه مالك اشتر را از اختصاص دادن چيزي كه لازم است همه مردم در آن حق برابري داشته باشند، از اموال مسلمانان به خويشتن برحذر داشته است.
در حقيقت مردمان در جامعه اسلامى با يك ديگر برابرند، چنانكه امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «النّاس سواءكأسنان المشط؛ مردم همانند دندانههاى شانه با يكديگر برابرند» (مجلسي، 1403ق:ج75، 251) پس در اين حالت روا نيست كه بين آنها تبعيضي صورت گيرد.
امام عليهالسلام در قسمتي از نامه 53 نهجالبلاغه راجع به اجراي حق و عدم تبعيض در اجراي آن، ميان مردم چه خويشاوند و چه بيگانه مي فرمايد: «أَلْزِمِ اَلْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ اَلْقَرِيبِ وَ اَلْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ اِبْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ: حق را درباره آنها كه صاحب حق اند رعايت كن؛ چه از نزديكان تو باشد يا غير آنها و در اين باره شكيبا باش و به حساب خدا بگذار (و پاداش آن را از او بخواه) هر چند اين كار موجب فشار به خويشاوندان و ياران نزديك تو شود سنگيني اين كار را بپذير، زيرا سرانجامش پسنديده است.» (نهج البلاغه، نامه53، ص441)
امام عليه السلام در اين عبارت از مالك اشتر ميخواهد كه حق را درباره همه افرادىكه سزاوار آنند، چه دور و چه نزديك اجرا كند و اگر در اثر اجراى حق، احتمالا به خويشاوندان و نزديكانش مرارت و تلخى برسد، او به خاطر دستاوردى كه باعث قرب به خدا و تنها براى رضاى اوست، بردبار و شكيبا باشد، هر چند كه از اجراى حق به خويشان و نزديكانش، به اقتضاى شريعت، برسد آنچه بايد برسد. نتيجه اين اجراى حق را با همه سنگينى كه براى او در مورد نزديكان خود دارد در نظر بگيرد. گويا وى با اجراى حق، سرانجام از آسيب دنيا و عذاب آخرت ايمن مىگردد. و به اين كار او را چنين تشويق كرده است: زيرا پيامد آن اجراى حق پسنديده است، يعنى همان عافيت و ايمنى و بالأخرهسعادت جاويد، كه خوش و پسنديده است. (بحراني، 1362ش:ج5، 180)
امام در بخش دیگری از نامه اش به مالك اشتر به این نكته اشاره میفرماید كه عدالت بدون مجری عادل ممكن نیست و كارگزاران را از تبعيض و بخشيدن مال به خويشاوندانشان منع ميكند و اين چنين مي فرمايد:«ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَة:و بدان، كه والى را خويشاوندان و نزديكان است و در ايشان خوى برترىجويى و گردنكشى است و در معامله با مردم رعايت انصاف نكنند. ريشه ايشان را با قطع موجبات آن صفات قطع كن. به هيچ يك از اطرافيان و خويشاوندانت زمينى را بهاقطاع مده.» (نهج البلاغه، نامه53، ص441)
پرهيز از تبعيض و مبارزه با آن مصداقي از عدالت است و هرگونه تبعيض و بخشش نا به جا در جامعه را ستم محسوب ميشود، چنانچه امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «جُودُ الْوُلَاةِ بِفَيْءِ الْمُسْلِمِينَ جَوْرٌ وَ خَتَر: بخشش (نا به جای) حکمرانان از اموال عمومی مسلمانان، ستم و خیانت است.»(تميميآمدي، 1410ق:33)
منظور از فيء اموالي است كه در جهاد به دست مسلمانان مي آيد.
5-2-2. مبارزه با فساد اقتصادی
از ديگر مصاديق عدالت مبارزه با فساد اقتصادي ميباشد، و رعايت نكردن عدالت در امور اقتصادي و مبادلات تجاري زمينه فساد و تباهي جامعه را به وجود ميآورد، چنانچه قرآن كريم در اين رابطه ميفرمايد: «وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (هود/85): و اى قوم من! پيمانه و وزن را با عدالت، تمام دهيد! و بر اشياء (و اجناس) مردم، عيب نگذاريد و از حق آنان نكاهيد! و در زمين به فساد نكوشيد!»
جمله “لاتَعْثَوْا” به معنى فساد نكنيد است، يعني فساد از طريق كمفروشى، فساد از طريق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق ديگران، فساد به خاطر برهم زدن ميزانها و مقياسهاى اجتماعى، فساد از طريق عيبگذاشتن بر اموال واشخاص، و بالآخره فساد به خاطر تجاوز به حريم حيثيت و آبرو و ناموس و جان مردم!. (مكارم شيرازي، 1374ش: ج9، 203)
افرادی که فعالیت اقتصادی دارند، عبارتند از: بازرگانان، صنعتگران ساکن و مسافر در شهرها، و صاحبان سرمایه. و با توجه به اینکه در بین این گروه از مردم، رنج سفر و خوف از بین رفتن سرمایه در فعالیت اقتصادی وجود دارد، لازم است که حکومت اسلامی به نظارت تنها بسنده نکند؛ بلکه گاهی هم دخالت لازم است. چرا که برخی از فعالان اقتصادی از امکانات خود سوء استفاده میکنند. امام در این باره می فرماید: «وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ: بدان که در میان بازرگانان کسانی هستند که تنگنظر و بد معامله و بخیل هستند و به دنبال احتکار به خاطر سود هستند و کالا را به هر قیمتی که بخواهند، میفروشند و این سودجویی گران فروشانه، زیانی برای همگان است و عیب بر حاکمان. پس، از احتکار جلوگیری کن.» (نهج البلاغه، نامه53، ص487)
امام عليهالسلام، یکی از عوامل برهم خوردن عدالت اقتصادی را «گران فروشی و احتکار» به حساب می آورد و آن دو را، خلاف عدالت میداند و به کارگزارانش توصیه میکند با آندو مبارزه کنند.
احتکار، یکی از عوامل بر هم زنندة عدالت است؛ یعنی این که قوت مردم نگه داری شود، در حالی که مردم به آن نیازمند باشند. امام علیهالسلام با این عامل مهم، مبارزه مینمود و میفرمود: «فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَنَعَ مِنْهُ، فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ: مردم را از احتکار منع کن که رسول خدا مردم را از آن منع میکرد و هرکس بعد از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده.» (نهجالبلاغه، نامه53، ص438)
احتكار به معناي گردآوري احتياجات مردم و ذخيره كردن و به انتظار گراني نشستن و منافع كلان بردن است و در اصل از ريشه حَكْر (بر وزن مكر) به معناي ظلم و ستم و بدرفتاري گرفته شده و از آنجايي كه احتكار طعام از روشن ترين مصداق هاي ظلم و بدرفتاري است اين واژه بر آن اطلاق شده است. (مكارم شيرازي، 1387ش، ج11، 53)
احتكار عاملي است كه سبب محروميت، زيان رساندن به مردم و بد جلوه دادن فرمانروايان ميگردد، چنانچه امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «اِحْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي اَلْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى اَلْوُلاَةِ: احتكار براي گران فروشي و از پيش خود نرخ گذاري درباره اجناس مورد فروش سبب زيان رساندن به مردم و بد جلوه دادن فرمانروايان است.» (نهج البلاغه، نامه53، ص438)
و در حديث ديگري مي فرمايد: «الِاحْتِكَارُ دَاعِيَةُ الْحِرْمَان: احتكار عامل محروميّت است.» (تميمي آمدي، 1410ق: 27)
نرخ گذارى درباره اجناس، يعنى فروش اجناس به نرخ دلخواه خود بدون پايبندى به اصول شرع و يا عرف مردم،كه نوعي از فساد اقتصادي است و موجب انحراف از مرز عدالت به سمت ظلم و جور ميشود. با جلوگيري از اين موارد و مبارزه با آن ميتوان عدل و قسط را در زمينه اقتصاد به اجرا درآورد.
از ديگر اموري كه منجر به فساد اقتصادي در جامعه ميگردد مسئله ربا ميباشد كه خداوند براي ايجاد و تحقق عدالت در زمينه اقتصاد هر گونه نظام اقتصاد ربوي را نفي ميكند و به بسط و گسترش نظام اقتصادي عادلانه و سالم توجه مي دهد، چنانچه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين(بقره/ 278): اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها كنيد اگر ايمان داريد!»
رباخوارى تعادل اقتصادى را درجامعهها به هم مىزند و ثروتها را در يك قطب اجتماع جمع مىكند زيرا جمعى بر اثر آن فقط سود مىبرند و زيانهاى اقتصادى همه متوجه جمعى ديگر مىگردد و اگر مىشنويم فاصله ميان كشورهاى ثروتمند و فقير جهان روز به روز بيشتر مىگردد يك عامل آن همين است و به دنبال آن بروز جنگهاى خونين است. (مكارم شيرازي، 1374ش: ج2، 379)
از نظر علامه طباطبايي منظور از “ربا” «تبديل المثل بالمثل و زيادة كإعطاء عشرة إلى أجل، أو إعطاء سلعة بعشرة إلى أجل و أخذ اثنتي عشرة عند حلول الأجل و ماأشبه ذلك» مي باشد، يعني تبديل جنسى است به مثل همان جنس با مقدارى زيادتر، مثلا فروختن ده من گندم به مدت پنج ماه به مبلغ دوازده من گندم، و نظير اينها. (طباطبايي، 1417ق: ج2، 429)
ربا از بزرگترين اسباب هلاكت و تباهى فرد و اجتماع است، چنانچه امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «إذا أراد اللَّه بقرية هلاكا، ظهر فيهم الرّبا: چون خدا هلاك (مردم) آباديى را بخواهد، در ميان ايشان رباخوارى رايج مىشود.» (طبرسي، 1372ش: ج2، 671)
همانگونه كه عدم اجراي عدالت و ترويج ظلم و ستم منجر به هلاكت و نابودي يك ملت ميگردد، مبارزه با اين فساد كه مصداقي از رعايت عدالت اجتماعي ميباشد، باعث دوام و ماندگاري آن ملت ميشود.
از نظر امام علي عليهالسلام نه تنها رباخوار بلكه همه
