
تمرکز و عدم تمرکز قدرت سياسي و جغرافياي انتخابات، از جمله مسائل مرتبط با کشور هستند که امروزه در جغرافياي سياسي مورد توجه و بررسي قرار ميگيرند. از طرف ديگر، در حوزه مسائل جهاني نيز که قلمرو مطالعات ژئوپليتيک است، به طور سنتي درباره مناسبات قدرت در سطح جهان و راههاي دستيابي به قدرت جهاني و افزايش آن بحث و بررسي ميشود.
در نظريه سياسي ـ جغرافيايي، ساختار جغرافيايي منطقهاي که در آن اِعمال قدرت ميشود، از اهميت خاصي برخوردار است. استادان فن براي تبيين اين اهميت، از قياس با شطرنج بهره جستهاند که در آن، براي هر بازيکن، علاوه بر نوع و تعداد مهرهها، نحوه چيدن آنها در کنار مهرههاي رقيب نيز نقش دارد. بر اين اساس، ميتوان گفت: منطقه يا کشوري که به دليل ساختار جغرافيايي ويژه مورد توجه قدرتهاي رقيب بوده و استعداد برقراري و يا برهم زدن بازي را دارا ميباشد، حايز اهميت سياسي ـ جغرافيايي است.
بحث حکومت (دولت) در درجه نخست يکي از بحثهاي جغرافياي سياسي است چرا که اين مفهوم از يکسو ساختار سياسي سازماندهنده محيط جغرافيايي را واقعيت ميبخشد و يک مبحث جغرافيايي شمرده ميشود و از سوي ديگر مفهومي است که نقشآفريني سياسي در محيط جغرافيايي را تمرکز ويژهاي ميدهد و جنبهاي سياسي دارد. ايران يکي از کشورهاي ريشهدار جهان است که طي تاريخ طولانياش، حکومت و نظام سياسي در آن بقا و استمرار داشته است. برخي عقيده دارند ايرانيان قديميترين کشور مستقل را در عصر هخامنشيان (قرن ششم قبل از ميلاد) پايهگذاري کردهاند؛ در حالي که بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد که قبل از هخامنشيان، حکومتهاي ديگري نيز در ايران وجود داشته است. حکومت ايلام در قالب يک دولت منطقهاي و محلي در جنوب غربي ايران استقرار داشت و مرکز آن شوش بود. تمدن ايلام در دامان اين حکومت پديد آمد. تأسيس دولت ماد به سال 708 قبل از ميلاد باز ميگردد و اين تاريخ را ميتوان مبدأ تشکيل دولت سرزميني فراگير با حکومت و نظام سياسي مستقل به حساب آورد. ايران همواره در استراتژيهاي جهاني جايگاه ويژه اي داشته و دارد. نقش برجسته ايران در اين زمينه که بيشتر متاثر از فضاي جغرافيايي و موقعيت ارتباطي است باعث شده تا انديشمندان و نظريه پردازان در نظريه هاي خود توجه ويژه اي را به ايران داشته باشند. اين مقاله در صدد است تا ضمن بررسي اهميت نقش ايران از جهات گوناگون به بررسي جايگاه تحولات حکومت اين کشور در برخي از نظريه هاي جهاني بپردازد و اين موضوع را به خصوص از ديد جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک مطالعه نمايد.
1-3) سوال تحقيق
بدون ترديد هر تحقيقي در راستاي شكل گرفتن سوال يا سوالاتي در ذهن محقق انجام مي گيرد و شخص پژوهشگر همواره تلاش مي كند تا در طول تحقيق به شيوه اي علمي و دقيق به پاسخ هاي مناسب و قانع كننده اي براي سوالات خود دست يابد. ضمن اينكه براي انجام يك تحقيق خوب پرسشها خيلي اساسياند و اين پرسش ها ما را به دانش جديد يا در حل مسئله ي ويژه هدايت مي كنند. (پارسونس و نايت ، 1386 ، 63 ) . اين پژوهش نيز از اين قائده مستثني نبوده و محقق به دنبال پاسخگويي به يک سوال اصلي و جامع با توجه به موضوع تحقيق كه به ((تحليل جايگاه نظريه هاي جغرافياي سياسي بر تحولات حکومت درايران)) مي پردازد، نگارنده سوالي به شرح زير تدوين نموده است.
1- آيا تحولات حکومت در ايران طبق نظريه هاي جغرافياي سياسي بوده است؟
1-4) فرضيه تحقيق
دريك بررسي علمي لازم است محقق براي تعيين دقيق و تبيين منطقي اهداف تحقيق فرضيه ها را مطرح سازد، زيرا به عنوان استخوان بندي طرح مطالعاتي مطرح مي باشند. فرضيه، توجيه و تبيين هاي حدسي معيني را درباره واقعيات عرضه مي كند و پژوهشگران را در بررسي اين واقعيت و تجارب كمك و هدايت مي كند. فرضيه يك پيشنهاد توجيهي و به زبان ديگر راه حل مسئله است كه هم به يافتن نظم و ترتيب در بين واقعيات كمك مي كند و هم باعث استنتاج مي شود(حافظ نيا، 1386، 111)
با توجه به سوال تحقيق كه دست يابي اهداف گوناگوني را دنبال مي كند براي جهت دهي سوال تحقيق و هدايت آن در راستاي چارچوبي منسجم، فرضيه هاي زير مطرح گرديد:
نظريه هاي جغرافياي سياسي در تحولات در ايران نقش دارند.
نظريه موقعيت جغرافيايي در تحولات حکومت در ايران نقش دارد.
1-5) پيشينه پژوهش
تاکنون نظريههاي مختلفي درباره پيدايش دولت مطرح شده است. نظريههايي از قبيل نظريه قرارداد اجتماعي، نظريه طبيعي يا فطري، نظريه الهي، نظريه تکامل، نظريه غلبه، نظريه اقتصادي و نظريه دفاعي- امنيتي از جمله اين نظريهها ميباشند. برخي از اين نظريهها در ارتباط با کشورهاي غربي مطرح شده و برخي مشترک و برخي خاص جوامع آسيايي و ايران ميباشد.
1- نظريه “استبداد شرقي” مونتسکيو و هگل: اين دو فيلسوف برجسته که شرق براي آنها جذاب بود، تفاوتهاي دو نظام شرق و غرب را بر بنيادهاي فرهنگي توجيه کردهاند. از نظر مونتسکيو، جوامع شرقي برخلاف جوامع غربي، هيچ محدوديت و ممنوعيتي براي حاکمان خود قائل نيستند؛ زيرا اساس اين جوامع بر “ترس” استوار است و انسانها در اينگونه جوامع خلق شدهاند تا از روي ترس از اراده مطلق حاکم، کورکورانه اطاعت کنند. هگل نيز معتقد بود که جهان شرق در مقايسه با جهان ژرمني قادر نبوده است طبقهاي با حقوق مستقل ايجاد کند؛ زيرا در مرتبه تاريخي پايينتري از “شعور به آزادي” قرار داشته است.
2- نظريه وجه توليد آسيايي: اين نظريه را نخستين بار مارکس و انگلس در سال 1853 طي سلسله مقالاتي در نقد سياست خارجي بريتانيا در نشريه نيويورک ديلي تريبون انتشار دادند. ازنظر مارکس “شيوه توليد آسيايي” نشانگر ساختار اقتصادي جامعهاي عمدتاً کشاورزي است که ازترکيب مالکيت ارضي و حاکميت سياسي در کالبد يک حکومت متمرکز به وجود ميآيد. دولت آسيايي به خاطر جايگاه دوگانة خود در مقام مالک – حاکم، مازاد اقتصادي توليدکنندگان مستقيم را به صورت ماليات بهره مالکانه تصاحب ميکند. از اين رو، روابط تصرف (استثمار) مستلزم روابط طبقاتي نيست، بلکه ناشي از اِعمال فشار سياسي محض از جانب دولت است؛ امري که در کل مبناي اين شيوه توليد است. دولت آسيايي بازتوليد اقتصاد را تأمين و تضمين ميکند و در عين حال اساساً مستقل از روابط اقتصادي باقي ميماند. فقدان نهاد مالکيت خصوصي بر زمين و طبقه مالک مستقل از دولت، ويژگيهاي معرف اين مفهوم و تفسيرهاي گوناگون آن در نظريه مارکسيستي است. مارکس و انگلس طي مقالهاي مينويسند: “شرايط اقليمي، وضع زمين، فضاي عظيم، بياباني که از صحراي آفريقا از طريق عربستان و ايران و هندوستان و تاتارستان، تا ارتفاعات فلات آسيا ممتد است سيستم آبياري مصنوعي را به کمک ترعهها و تأسيسات آبياري، پايه زراعت شرقي کرده است. ” و “ضرورت استفاده صرفهجويانه از آب در شرق، مداخله قدرت متمرکز دولت را ميطلبد. منشأ آن وظيفه اقتصادي يعني وظيفه سازمان دادن امور عمومي که دولتهاي آسيايي مجبور بودند اجراء کنند، از همين جاست”.
3- نظريه دولتهاي آبي (هيدروليک): اين نظريه را کارل ويتفوگل بر اساس نوشتههاي انگلس ارائه کرد بدين صورت که چون جوامع روستايي متاثر از شرايط آب و هوايي خاص دچار کم آبي و در نتيجه نيازمند يک نظام آبياري بودند، دستگاه اجرايي متمرکز ويژهاي نياز بود تا کار هماهنگي و توسعه امور آبي را به عهده بگيرد. در نتيجه اين دستگاه به علت اختياري که در نظارت و سلطه بر امور حياتي جامعه و بهطور مشخص آب داشت، قادر به کسب قدرت مطلقه شده و بهصورت نيرويي برتر از جامعه درآمد. چنين امپراطوريهايي در دورههاي معيني در مصر باستان، هند، چين، بينالنهرين و ايران عصر هخامنشي و ساساني حکومت ميکردند؛ ولي اين نظريه در برخي از جوامع و مقاطع تاريخي، نظير ايران عصر صفوي و ايران قرن نوزدهم در دوران قاجاريه کارآيي ندارد.
4- نظريه ضرورت امنيت و دفاع: بررسي تشکيل اولين دولتها در فلات ايران، نشان ميدهد که ضرورتهاي دفاعي منشاء تشکيل دولت بوده است. تمدن ايلام در منطقه حاصلخيز جنوب غربي ايران (خوزستان، ايلام، لرستان) و به مرکزيت شوش شکل گرفت. اين تمدن مورد تهاجم بابليها، اکديها، سومريها و طوايف بدوي قرار داشت. خود ايلاميها نيز به اطراف يورش ميبردند تا اين که بالاخره تمدن ايلام در سال 645 ق. م، به دست “آشورباني پال” منقرض شد. تفاوتهاي اجتماعي، جغرافيايي و فرهنگي ايلاميها با اقوام پيرامونشان به ويژه اقوام ساکن در بينالنهرين که موضوع حفاظت و حراست از امنيت و حيات آنها را مطرح ميساخت، وجود دولتي را براي اجراي اين مأموريت دفاعي توجيه ميکند.
بدينترتيب ملاحظه ميشود که در تأسيس ايلاميها که جزء اولين دولتهاي ايراني بودهاند، عامل دفاع و امنيت در مقابل تهاجم اقوام، نقش چشمگيري داشته است.
5- نظريه انسانشناسي: انسان فطرتاً خواهان قدرت، فرمانروايي و به استخدام درآوردن انسانها و همنوعان خود است و دوست دارد اراده مطلق خود را اعمال کند. تاريخ ايران، از اينگونه فرمانروايان مستبد که بعضاً در چارچوب نظام اجتماعي قبيلگي سمت رهبري داشتهاند، زياد به خود ديده است. اين فرمانروايان با انگيزههاي شخصي يا قومي و قبيلگي حکومت تشکيل ميدادند و با اختيارات مطلقه، نظامي موروثي تأسيس ميکردند؛ آنها بر سرزمينهاي وسيع فرمان ميراندند و پس از بروز ضعف و سستي، به دست فرمانروا و سردار ديگري از پاي درميآمدند.
6- نظريه حکومت ملکوتي- مردمي: بر طبق اين نظريه حکومت در ايران از صبغة الهي برخوردار بوده است و از بدو پيدايش، بر دو پايه مستقل “ملکوتي” و “مردمي” استوار گرديده است. اين آئين کهن، ريشه در مفاهيمي دارد که فرهنگهاي ميتراپرستي و مزداپرستي در ايران گستردهاند. براساس اين مفاهيم، حکومت از يک سو ملکوتي است؛ چون وديعهاي الهي است و از سوي ديگر مردمي است.
همانطور که ملاحظه ميشود از بين نظريات مطرح شده، نظريه استبداد شرقي، هيدروليک و وجه توليد آسيايي، پديده دولت را مادي انگاشتهاند. برخي از نظريهپردازان داخلي مانند احمد اشرف و همايون کاتوزيان نيز سعي کردهاند با انجام اصلاحاتي در نظريههاي مبنا، منشأ حکومت در ايران را توضيح دهند.
در مجموع شايد بتوان عواملي چون وجود تنوع در محيطهاي جغرافيايي ايران و گوناگونيهاي فرهنگي و تاريخي مترتب بر آن، ماهيت سلسلههاي حاکم بر ايران، اقتضائات محيطي و نيز ضرورتهايي نظير نياز طبيعي اجتماعات انساني به نهاد مديريت عمومي و متولي امور عامه را در شکلگيري حکومتها موثر دانست.
1-6) اهداف تحقيق
مطالعه نقش و جايگاه نظريه هاي جغرافياي سياسي در تحولات حکومت درايران.
با توجه به مقتضيات زمان، مکان، وسعت جغرافيايي خاورميانه کدام يک از نظريه ها به طور اساسي در تحولات حکومت درايران نقش داشته است.
ارزيابي نظريات جغرافياي سياسي اي که مدعي تحولات سياسي از گذشته تا حال بوده وکدام يک از اين نظريه هاي مدعي توانسته بر تحولات حکومت در ايران نيز نقش ايفا کند. (در واقع ارزيابي کاري که قبلاً توسط محققين انجام گرفته است)
مطالعه نقش و جايگاه نظريه هاي جغرافياي سياسي در تحولات حکومت درايران.
1-7) ضرورت تحقيق
ظهور جغرافياي سياسي بصورت يک شاخه منسجم جغرافياي انساني از پديدههاي قرن حاضر است ولي اين بدان معنا نيست که در گذشته فيلسوفان و نويسندگان بزرگ به تاثيرات متقابل سياست در مظاهر گوناگونش، و محيط فيزيکي توجهي نداشتهاند. از نوشتههاي هرودوت، افلاطون، ارسطو، فتسکيو، و هگل چنين بر مي آيد که اين نويسندگان، مشاهدات جغرافيايي-سياسي خود را بدون آگاهي از وجود چنين شاخه مستقلي تحت عنوان جغرافياي انساني به رشته تحرير در آوردهاند در ميان متقدمان ارسطو بويژه با شکلدهي يک دولت ايدهآل ريشهاي عميق براي برخي مفاهيم جغرافياي سياسي بوجود آورد وي معتقد بود که در يک دولت ايدهآل و نمونه نسبت بين جمعيت و وسعت قلمرو و کيفيت آنها مهم است وي براي پايتخت شدن يک شهر، شرايطي را لازم ميدانست و درباره ترکيب ارتش و نيروي دريايي، چگونگي مرزها
