
. شناسایی تطبیقی آراء و نظرات محمدی در کتاب تاریخ قرآن
1. نقد و بررسی ترتیب اجزای اصلی کتاب مؤلف (با هم)
2. نقد و بررسی اجزای اصلی کتاب محمدی به صورت مستقل
1.2. نقد و بررسی ترتیب اجزای اصلی کتاب مؤلف4 (باهم)
وی در ابتدا فهرست مطالب سپس پیشگفتار و متعاقب آن کلیات را به عنوان فصل اول کتاب مطرح کرده و در فصل دوم تا شانزده وارد اصل بحث شده است، در جزء ماقبل آخر مبحث «نتیجهگیری نهایی» را ندارد و قبل از فهرست منابع و مآخذش، نمونههایی از خطوط مختلف قرآنی و عربی را ذکر کرده که کاری مطلوب است، فهرست منابع و مآخذش را به دو صورت: کتابنامه بر اساس نام کتاب و کتابنامه بر اساس نام نویسنده نوشته است که کار جامعی میباشد.
2.2. نقد و بررسی اجزای اصلی کتاب محمدی به صورت مستقل
1. نقد و بررسی عنوان
2. نقد و بررسی چکیده
3. نقد و بررسی فهرست مطالب
4. نقد و بررسی متن اصلی کتاب مؤلف
. نقد و بررسی فهرستهای پایانی 5
1.2.2. نقد و بررسی عنوان
عنوان مؤلف تاریخ قرآن است که با توجه بهعنوان بیشتر کتابهای مکتوب در این زمینه، عنوانی مطلوب است گرچه که با توجه به نقدهایی که در جایجای کتاب وجود دارد «تاریخ تحلیلی قرآن» مناسبتر بود.
2.2.2. نقد و بررسی چکیده
در کتاب وی چکیده و کلیدواژهها به معنی متعارف در ابتدای کتاب وجود ندارد، امّا در پایان هر فصل، خلاصهای از آن فصل را تحت عنوان «چکیده» آورده است5.
3.2.2. نقد و بررسی فهرست مطالب مؤلف
در فهرست مطالب ایشان اندازه فونتها از نظر درشت و ریز با توجه به عناوین اصلی هر فصل رعایت شده است همچنین تیترها در فهرست مطالب با داخل کتاب مطابقت دارد. امّا تیترهای کلی و جزئی وی (صفحات 11- 7) شمارهگذاری ندارد.
4.2.2. نقد و بررسی متن اصلی کتاب مؤلف
1. نقد و بررسی عملکرد مؤلف در تبیین کلیات6
2. نقد و بررسی هسته مرکزی مؤلف: اصل بحث هسته مرکزی
1.4.2.2. نقد و بررسی عملکرد مؤلف در تبیین کلیات7
1. عرضه طرح مسئله، پیشینه، اهمیت و ضرورت، هدف، فرضیه و روش در کتاب محمدی
2. عدم رعایت ترتیب مباحث کلیات
3. خلط پیشینه با اهمیت و ضرورت
1.1.4.2.2. عرضه طرح مسئله، پیشینه، اهمیت و ضرورت، هدف، فرضیه و روش در کتاب محمدی
مباحث کلیات در کتاب وی بدینصورت است: طرح مسئله، پیشینه، اهمیت و ضرورت، هدف، فرضیه و روش.8
2.1.4.2.2. عدم رعایت ترتیب مباحث کلیات
وی مباحث: طرح مسئله، هدف، فرضیه و روش را در قسمت پیشگفتار (صفحات 13 و 14) و اهمیت و ضرورت و پیشینه را در فصل کلیات بیان نموده است.
3.1.4.2.2. خلط پیشینه با اهمیت و ضرورت
مؤلف در صفحات 18 و 19 کتاب ذیل عنوان «تاریخچه و اهمیت تاریخ قرآن» به بیان پیشینه تاریخ قرآن و اهمیت و ضرورت آن باهم پرداخته است.
2.4.2.2. نقد و بررسی هسته مرکزی مؤلف: اصل بحث هسته مرکزی
1. نقد و بررسی ترتیب موضوعات اصلی تاریخ قرآن
2. نقد و بررسی موضوعات اصلی تاریخ قرآن بهصورت جداگانه
1.2.4.2.2. نقد و بررسی ترتیب موضوعات اصلی تاریخ قرآن
1. عدم عرضه منظم شش موضوع اصلی تاریخ قرآن در کتاب محمدی
2. عملکرد محمدی در ترتیب موضوعات اصلی تاریخ قرآن به صورت جدول
1.1.2.4.2.2. عدم عرضه منظم شش موضوع اصلی تاریخ قرآن در کتاب محمدی
ترتیب موضوعات اصلی در کتاب محمدی با توجه به الگوی پیشنهادی ما بدینصورت است: ارتباط، کیفیت تلفظ و تأثیر لهجهها، سازماندهی، حفظ و نگهداری، سازماندهی، کیفیت تلفظ و تأثیر لهجهها، انتقال، سازماندهی، کیفیت تلفظ و تأثیر لهجهها، اصلاح شیوه نگارش.
این ترتیب نشان میدهد که وی نتوانسته است چینش کاملاً منظمی را برای موضوعات تاریخ قرآن ترسیم نماید و فصلهای کتاب وی دارای پراکندگی است.
2.1.2.4.2.2. عملکرد محمدی در ترتیب موضوعات اصلی تاریخ قرآن به صورت جدول
ترتیب موضوعات اصلی
اصلاح شیوه نگارش
کیفیت تلفظ و تأثیر لهجهها
سازماندهی
حفظ و نگهداری
انتقال
ارتباط
+
–
–
–
–
+
محمدی
2.2.4.2.2. نقد و بررسی موضوعات اصلی تاریخ قرآن به صورت جداگانه9
1.موضوع اصلی اول: ارتباط
2. موضوع اصلی دوم: انتقال
3. موضوع اصلی سوم: حفظ و نگهداری
4. موضوع اصلی چهارم: سازماندهی
5. موضوع اصلی پنجم: کیفیت تلفظ و تأثیر لهجهها
6. موضوع اصلی ششم: اصلاح شیوه نگارش
1.2.2.4.2.2. ارزیابی عملکرد محمدی در موضوع اصلی اول: ارتباط
1. نقد و بررسی شکلی عملکرد محمدی در عرضه مباحث
2. نقد و بررسی محتوایی عملکرد محمدی در عرضه مباحث
1.1.2.2.4.2.2. نقد و بررسی شکلی عملکرد محمدی در عرضه مباحث
1. عملکرد نامطلوب مؤلف در بررسی شکلی
2. جدول عملکرد محمدی در بررسی شکلی
1.1.1.2.2.4.2.2. عملکرد نامطلوب مؤلف در بررسی شکلی
1. عرضه موضوعات مربوط به ارتباط در چهارفصل
2. عدم رعایت ترتیب موضوعات ارتباط
1.1.1.2.2.4.2.2. 1. عرضه موضوعات مربوط به ارتباط در چهارفصل
ایشان مباحث مربوط به ارتباط را در چهار فصل جای داده است این فصول عبارتاند از: 1. نزول قرآن (صفحات 42-29) 2. وحی الاهی و کیفیت نزول آن (صفحات 61-45) 3. مکی و مدنی (صفحات 94 – 86) 4. اجزای قرآن (صفحات 100 – 98 و 106)
2.1.1.1.2.2.4.2.2. عدم رعایت ترتیب موضوعات ارتباط
مؤلف در ابتدا فصل «نزول قرآن» را مطرح سپس فصل «وحی الاهی و کیفیت نزول آن» را ذکر میکند.10 همچنین وی مباحث «اولین آیه نازلشده، آخرین آیه نازلشده، اولین سوره نازلشده و آخرین سوره نازلشده» را در فصل «اجزای قرآن» (که بخشی از مباحث این فصل مربوط به سازماندهی قرآن است) آورده است.11
2.1.1.2.2.4.2.2. جدول عملکرد محمدی در بررسی شکلی
ارتباط
تعداد موضوعات
ترتیب موضوعات
پراکندگی
کم
زیاد
جا به جایی
محمدی
–
–
+
+
2.1.2.2.4.2.2. نقد و بررسی محتوایی عملکرد محمدی در عرضه مباحث
1. عملکرد مطلوب مؤلف
2. عملکرد نامطلوب مؤلف
3. جدول ارتباط و عملکرد محمدی در بررسی محتوایی
1.2.1.2.2.4.2.2. عملکرد مطلوب مؤلف
1. عرضه دلایل مؤلف بر گزینش 27 رجب
2. نقد محمدی بر نظرات عدّهای از مستشرقان
3. نقد وی بر افسانه ورقه بن نوفل
1.1.2.1.2.2.4.2.2. عرضه دلایل محمدی بر گزینش 27 رجب
ایشان بیان میکند که بین محققان شیعه، 27 رجب به عنوان زمان بعثت پیامبر9 معروف است و به ذکر سه روایت از اهل بیت 712 و یک مورد از اهل سنت13 میپردازد.14
2.1.2.1.2.2.4.2.2. نقد محمدی بر نظرات عدّهای از مستشرقان
مؤلف به نقد و بررسی نظرات عدّهای از مستشرقان که معتقد بودند «وحی برگرفته از تجربه، فرهنگ زمانه و کتب دینی گذشته است» پرداخته و برای نقد این اتهامات، ابتدا بهطور اختصار این موضوعات را شرح میدهد و سپس به نقد و بررسی نظرات مطرح شده، میپردازد15. شرح مختصر این موارد از این قبیل است:
1. تجربه دینی: در این مورد وی معتقد است که مدّعیان میگویند: برخی از انسانها، بر اثر برخورداری از صفات برجسته و ویژهای که دارند، بعضی از مفاهیم ماورای طبیعت را مشاهده میکنند که این موارد از راه حس، عقل و استدلال به دست نمیآید و قابل انتقال به دیگران نیست؛ ازاینرو آنها معتقدند که آنچه به عنوان وحی به پیامبر 9 نسبت داده میشود، حاصل برداشتها و تجربیات او در طول زندگی بوده است و منحصر به فرد خاصّی هم نیست و ممکن است برای افراد دیگری هم این نتایج حاصل شوند؛ بنابراین پیامبر9 از سوی خداوند وحی را دریافت نکرده است.
سپس ذکر می کند که این نظریه، همان دیدگاهی بود که باعث شد اعتقاد به انبیا7در غرب از ریشه سست شود؛ و از طرفی اعتقاد مسیحیان را به حضرت مسیح (ع) تضعیف نماید.
2. فرهنگ زمانه: بر اساس این نظریه؛ ممکن است دریافت وحی، متأثر از ویژگیهای اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی جامعه باشد که در محتوای آیات اثر گذاشته است؛ عدّه ای از مستشرقان، برای این دیدگاه، شواهدی را از خاطرات پیامبر9 و ضرب المثلهای مشترک میان اعراب و قرآن ذکر کرده اند.
3. اقتباس از کتب پیشین: وی چنین میگوید: عدّهای از مستشرقان، قرآن را برگرفته از تورات دانستهاند و میگویند: خداوند، شریعت مستقلّی به پیامبر9 نداد؛ بلکه او را به کتاب تورات ارجاع داده است؛ یوسف درّه حدّاد در کتاب خود به استناد آیات قرآن چندین دلیل بر اقتباس قرآن از تورات آورده است و تمام این آیات را در دوازده فصل تقسیم کرده است که برای اختصار، فقط به ذکر چند دلیل اکتفا می شود:
1. دین حنیف، قبل از اسلام در عربستان وجود داشته است و بیشترین جلوه این دین در معنویت و اخلاق بوده است؛ 2. مواضع پیامبر9 در مکّه و مدینه، درباره یهودیان و مسیحیان، متفاوت و متاثّر از نحوه موضعگیری آنان است؛ 3. مژده به ظهور پیامبر خاتم 9؛ در تورات و انجیل آمده است؛ 4. پیروان دین یهود و مسیحی، نسبت به مشرکان برتری دارند و ازاینرو، میتوانند در صورت پذیرش زندگی مسالمتآمیز، در پناه حکومت اسلامی، بر دین خود باقی بمانند؛ 5. قرآن، در آیات متعدد، اعتراف کرده که دشمنان، پیامبر 9 را متهم به اقتباس مطالب از کتب آسمانی میکردند، مانند: «إِنَّ هَذَا لَفِى الصُّحُفِ الْأُولىَ * صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسىَ»16 و برخی آیات دیگر که تورات را امام معرفی نمودهاند، شاهد بر این مطلب است.
مؤلف همه این نظرات را از نظر علمی فاقد ارزش میداند و دلایل خود را بدینصورت بیان مینماید:
1. باید آیات قرآن را در کنار یکدیگر تفسیر و معنا کنیم؛ اما گویا آقای حدّاد آیات دیگری که صریحاً قرآن را وحی الاهی میداند و اقتباس قرآن از تورات و کتب پیشین را نفی میکند، فراموش کرده و یا خود را به جهالت زده است، آیاتی همچون: «تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَ لَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذا …»17 اینها از خبرهای غیب است که به تو وحی میکنیم، نه تو و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید… . «وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلىَ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ»18مسلّماً، این قرآن از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است؛ الروح الامین آن را نازل کرده است؛ بر قلب تو تا از منذرین باشی.
2. وجود مشترکات در دو دین نمیتواند دلیل بر اقتباس یکی از دیگری باشد؛ زیرا بسیاری از ادیان الاهی در عقاید، احکام، اخلاق و… مشترکاتی داشتهاند و این ربطی به اقتباس از یکدیگر ندارد؛ بلکه میتواند نشانگر صدور همه آنها از منشأ مشترکی به نام وحی باشد؛
3. در مورد کتاب موسی7 قبول داریم که این کتاب در قرآن به عنوان امام معرّفی شده است، امّا این کتاب نسبت به کتابهای قبل از قرآن نقش امامت را داشته است، زیرا در آیه، مقیّد به ظرف زمانی (من قبله) شده است؛ بنابراین تورات، هیچ امامتی به قرآن ندارد؛
«وَ مِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسىَ إِمَامًا وَ رَحْمَةً وَ هَاذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا …»19 و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (نشانههای آن را بیان کرده) و این کتاب، هماهنگ با نشانههای تورات است، در حالی که به زبان عربی و فصیح و
