
عظیمی است که بر قاعدهای استوار و اسلوبی بدیع پیریزی شده که در آن تمام اجزاء با یکدیگر در نهایت وابستگی و ارتباط پیوستهاند؛»(حسینی طهرانی،بی تا،ج 1،ص 25)
در دیدگاه استاد مطهری، نظام عالم نظامی است که بر اساس حکمت و غایت آفریده شده است.
«از جمله اصول جهان بینی اسلامی اینست که هیچگونه ثنویتی در هستی نیست، آفرینش از نظر بینش توحیدی اسلام به دو بخش ” باید ” و ” نباید ” تقسیم نمیشود . یعنی چنین نیست که برخی موجودات خیر و زیبا هستند و میبایست آفریده شوند ولی برخی دیگر شر و نازیبا هستند و نمیبایست آفریده شوند و آفریده شدند . در جهانبینی اسلامی این چنین منطقی کفر و منافی با اصل توحید است . از نظر اسلام همه چیز بر اساس خیر و حکمت و حسن و غایت آفریده شده است « الذی احسن کل شیء خلقه» (سجده/ 32) «ما تری فی خلق الرحمان من تفاوت »( ملک/3)(مطهری،1354،ص263)
استاد مطهری بیان می کند که از نظر قرآن این نظام، نظام راستین و حق است. «قرآن با اینکه دنیا را به عنوان اینکه غایت آمال و منتهای آرزو باشد قابل و لایق برای بشر نمیداند، در عین حال نمیگوید که موجودات و مخلوقات از آسمان و زمین و کوه و دریا و صحرا و نبات و حیوان و انسان با همه نظاماتی که دارند و گردشها و حرکتها که میکنند زشت است، غلط است، باطل است، بلکه برعکس، این نظام را نظام راستین و حق میداند». (مطهری،1370ج،ص238)
استاد مطهری در توضیح آیه «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثا» (مومنون/115) می گوید: «مقصود این است که آیا گمان دارید که جهان را بدون یک غایت حکیمانه و عاقلانه خلق کردهایم؟»(مطهری،1370و،127)
استاد مطهری در بیان خلقت آسمان و زمین و برپایی نظام هستی، بیان می کند که این نظام بر اساس نگاه قرآنی نظامی مبتنی بر حق و عدالت میباشد.
«خداوند خلقت آسمان و زمین را مطرح میکند که در مقیاس جهانی، نظام هستی به حق برپاست نه بر باطل و پوچی» (مطهری،1362،45) «جهان، زمین و آسمان به حق و به عدل بر پاست»
(مطهری، 1371ب،112)
استاد مطهری همچنین معتقد است که در تعبیر قرآنی که آمده «ما خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَق» (دخان/39) در توضیح الا بالحق این طور بیان می کند: «ما ایندو را آسمان و زمین را نیافریدیم» الا بالحق. این «ب» در بالحق را در اصطلاح ادبی باء ملابست میگویند. در تعبیر فارسی این طور باید بگوییم : مگر توأم باحق. حق توأم با اینهاست. نه صرفا میگوید برای حق، اصلا حق توأم با اینهاست. از ذات حق جز حق صادر نمیشود، از ذات حق باطل صادر نمیشود (مطهری،1377،ج5 ، 129)
از نگاه قرآنی علاوه بر اینکه نظام هستی، نظامی مبتنی بر حق و عدالت است، بلکه آفرینش این عالم بیهوده و عبث نمی باشد.
«قرآن میگوید اگر ما میخواستیم چیزی را بازی قرار دهیم، شما بشر و این عالم محسوس شما را نمیآفریدیم، میتوانستیم در عالم ملا اعلی که همان فرشتگان هستند یک کار بازی برای خودمان بر قرار کنیم و لزومی نداشت که ما بیاییم این عالم و شما را خلق کنیم که هزار شک و تردید هم در کار ما داشته باشید : » «لَو أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ »(تصفون/18) اگر میخواستیم این کار را بکنیم میکردیم «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مما تصفون (؟) بلکه ما حق را بر باطل میکوبیم، پس حق باطل را از بین میبرد، و وای بر شما از آن توصیفهایی که درباره خدا کردید و نسبت لعب و لهو و این جور چیزها به خداوند دادید» (مطهری،1373ح،ص70)
4-3-1-2- نظام عالم، نظامي هدايت شده و جهتدار
خداوند متعال عالم آفرینش را پس از خلقت، به حال خود رها نساخته است، بلکه پس از خلقت، عالم را از اوّلین مرتبه استعداد تا منتها درجه کمال فعلیّت و تمامیّت، هدایت می کند؛ البتّه هر موجودی را به اندازه و ظرفیّت وجود متناسب با او. در این سیر تکاملی او را به کلّیّه قوای فطری که در سرشت او به ودیعه نهاده هدایت مینماید و نیازهای طبیعی و ذاتی هر موجودی را به او اعطا می کند، و او را بدون هیچگونه رنج و سختی توقّفی در راه رسیدن به سرشت و تحقّق ماهیّت خود روزی میدهد.
(حسینی طهرانی، بی تا،ج1،ص27)
همانطور که موسی (ع) در پاسخ فرعون آنگاه که فرعون از خدای او و برادرش هارون پرسید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی’ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ثُمَّ هَدَی»؛ پروردگار ما کسی است که هر چیز را خلقت خاصّ خود بخشیده آنگاهبه راه کمالش هدایت فرمود (طه/50)
و این جوابی کامل و تمام است که در آن، معنی لزوم هدایت پس از خلق و ایجاد هر موجودی مندرج است، که خداوند ابزار تکامل در اختیارش قرار داده و همچنین وسائل هدایت و راهیابی را به او عنایت کرده است(همان،ص 28)
استاد مطهری نیز در جهت داری و هدایت یافتگی عالم هستی، بعد از خلقت، به آیات آمده در قرآن کریم اشاره و در واقع، در منظومه فکری ایشان نیز در باب هستی شناسی جایگاه مهمی دارد.
استاد مطهری در اشاره به همین مسئله در کتاب توحید می گوید: «پس از آنکه آن را آفرید، او را رهبری کرد. “او را رهبری کرد” غیر از اصل خلقت است. اگر بنا بود کاری که میکند لازمه قطعی همان ساختمانش باشد، این دیگر« ثم» ندارد. این مثل این است که یک کسی بگوید من مثلث را آفریدم، بعد هم قرار دادم که سه زاویهاش مساوی با دو قائمه باشد . لازمه آفرینش این، آن هم هست. آن دیگر چیز علیحدهای نیست» (مطهری،1373د،105)
همانطور که اشاره شد استاد مطهری هدایت را لازمه قطعی خلقت می داند و در نگاه ایشان این طور نیست که هدایت امر مجزایی از خلقت باشد.
باز در این رابطه در کتاب توحید آمده است: «پس از آنکه هر چیزی را خلق کرده او را در مسیر خودش هدایت کرده است (همان،ص 51)»
«خداوند به هر موجودی که هر نوع هدایتی را که نیازمند است به آن داده است. «در ساختمان هر چیزی آنچه که برای آن چیز لازم است قرار دادیم و سپس او را هدایت کردیم.هر موجودی، در هر مرتبهای، به هر نوع هدایتی که نیاز دارد و در مسیر تکاملی آن قرار گرفته است آن هدایت به او داده شده است»
(مطهری، 1373ط، 67)
از نگاه استاد مطهری قرآن همه موجودات را هدایت شده می داند. «قرآن هیچ موجودی را کور و گمراه نمیداند، همه موجودات را بینا و راه یافته میداند» (مطهری،1369ب،112و113)
استاد مطهری بر این باور است که نظامات داخلی اشیا برای آشنایی با راه و هدف خود کافی نیستند لذا نوعی بینش مرموز آنها را هدایت می کند. «طرز راه یابی اشیاء به شکلی است که نظامات داخلی اشیاء با همه تجهیزات حیرت انگیز آنها برای این که بتوانند تا این حد با راه و هدف خود آشنا باشند کافی نیست. بدین معنی که اشیاء و موجودات در عین اینکه از یک سازمان درونی برخوردارند، نوعی بینش مرموز نیز آنها را هدایت میکند و آنها به مدد این بینش راه خود را به سوی آینده میشناسند. فی المثل یک گلبول سفید خون و یا یک حشره کوچک چنان با وظیفه و کار خود آشنا است که گوئی تعلیمات قبلی منظمی دیده است. یک ماشین، هر اندازه دقیق ساخته شده باشد قادر به ابتکار و اختراع و پیدا کردن راههای نو و قادر به منطبق ساختن خود با محیط جدید و قادر به ایجاد اعضاء جدید و تکمیل آنها نیست، ولی در اشیاء و بالخصوص در نباتات و حیوانات چنین چیزی هم مشاهده میشود. این خود نشانه دیگری است بر اینکه قوه مرموز و نیروی شاعری اشیاء را با شکل مرموزی هدایت و رهبری میکند» (مطهری،1360،124)
استاد مطهری معتقد است که که خداوند غایه الغایات است و هر موجودی اول به سوی خدا هدایت می شود بعد به سوی مقصد دیگر. «هر موجودی اول به سوی خدا هدایت میشود، بعد به سوی مقصد دیگر، یعنی خداوند» غایه الغایات «است و هر مقصدی مقصد بودن خودش را از خدا دارد. اینکه خدا نور آسمانها و زمین است و هر چیزی نورانیت خودش را از خدا دارد همان مطلب است که هر چیزی به خدا شناخته میشود و خدا به خود، هر چیزی به خدا ظاهر است و خدا به خود ظاهر است، و هر چیزی به وسیله خدا» مهتدی الیه «است، یعنی به سوی او راه یافته میشود و مقصد واقع میشود، جز خدا که به ذات خودش مقصد و مقصود همه کائنات و همه موجودات است، و به همین دلیل است که قرآن همه موجودات و همه ذرات را دارای نوعی حیات و زندگی و شعور میداند» (مطهری،1369ب،114)
در قرآن کریم آیات متعددی در این باب آمده که به چند مورد اشاره میکنیم.
«سَبَّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاعْلی’ * الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی. (الاعلی/1 و 2 و 3) ؛ منزّه بدان و تسبیح گوی خداوند بلند مرتبهای را که خلق کرد و آراست و اندازه گرفت و راهبری و هدایت فرمود.»
«کَانَ النَّاسُ أُمَّه وَ’حِدَه فَبَعَثَ اللَهُ النَّبِیِّینَ مُّبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَـابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیه.»(بقره/213)؛ همگی مردم ملّت واحدی بودند پس خداوند پیامبران را بشارت دهنده (به بهشت و رحمت ابدی) و ترساننده (از دوزخ و عذاب جاوید) فرستاد و بهمراه آنها کتاب حقّی فرستاد تا میان مردم در موارد اختلاف حکم کنند.
«رُسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَهِ حُجَّه بَعْدَ الرُّسُل» (نساء/165)؛ پیامبرانی بشارت دهنده و ترساننده تا پس از این پیامبران، مردم را بر خدا حجّتی نباشد پس منزّه است خداوندی که پیامبران را فرستاد و بهمراه ایشان کتابها و موازین حقّ را، تا انسان از حدّ خود بدر نرود و از مقام خود پا فراتر ننهد.
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَـاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَـابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُوُمُ النَّاسُ بِالْقِسْط» (حدید/25)؛
همانا أنبیاء را با دلایل و نشانههای روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب ومیزان نازل کردیم تا مردم را بر طریق عدل استوار دارند.
تا هیچکس نتواند زبان به اعتراض گشاید که: «رَبَّنَا لَوْ لَا أَرْسَـلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِـعِ ءَایَـاتِکَ مِنْ قَبْلِ نَذِلَّ وَ نَخْزِی» (طه/134)؛ خداوندا چرا برای ما پیغمبری نفرستادی که پیش از آنکه به ذلّت و کژی و عذاب گرفتار آئیم آیات ترا پیروی کنیم.
«دین قویم و استوار آن است که از فطرت انسانی که خداوند در وی به ودیعت نهاده ریشه و پایه بگیرد: و هیچ حکم و قانون الهی اعمّ از کلّی و جزئی نیست مگر آن که در آن مصلحتی کامل وجود دارد بیآنکه که کوچکترین تباین و تضادّی میان قوانین تشریعی و سنن و قواعد تکوینی وجود داشته باشد؛ بلکه قوانین تشریعی مؤیّد و پشتیبان نظام تکوین است و موجب حرکت و راهنمائی انسان برای پیمودن و مدارج قوّه و استعداد و بروز و ظهور فعلیّت و کمال غائی اوست.» (حسینی طهرانی، بی تا ، ج 1، ص 29)
«فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنِفًا فِطْرَه اللَهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَهِ ذَ’لِکَ الدِّینَ الْقَیِّمْ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون» (روم/30)؛ پس با همه قوای خود به سوی دین حقّ روی آور، همان دینی که بر پایه فطرتی است که خداوند مردم را بدان فطرت سرشت، قانون خلقت خدائی هرگز تغییر نپذیرد، و این است دین استوار و نگبهان و نگاهدار ولی اکثر مردم آگاهی ندارند.
«آئین و شریعت سیّد و سرور ما رسول خاتم محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه وآله وسلّم نور تابان و روح دلها، به کمال رساننده انسانها و پاک کننده و پیراینده جانها و همگام با آیات الهی و بیان کننده آنها و معلّم آموزنده کتاب و حکمت و چراغ درخشانی که مردم را از تیرگیها به اذن پروردگارش به نور و روشنی میکشاند» (حسینی طهرانی،بی تا، ج 1، ص 29)
خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید:
«إِنَّا أَرْسَلْنـاکَ شَـاهِدًا وَ مُّبَشِّرًا وَ نَذِیرًا وَ دَاعِیًا إِلَی اللَهِ بِإذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِیرًا» (احزاب/45 و 46)؛
ای پیامبر ما تو را شاهد بر مردم و وعده دهنده بر بهشت و بیم دهنده از عذاب و دعوت کننده بشر به رضوان الهی و چراغ روشن کننده راه قرار دادیم.
4-3-1-3- در نظام عالم از حقِّ هيچ موجودي ذرّهاي فرو گذار
