
(بون ويتز، 1389) درواقع عادت وارهها به نظر بورديو محصول كنش سازمان دهنده نيستند بلكه به طور عيني «تنظيم»و«قاعده مند»شده اند. درواقع عادت واره نظامياز خصلتهاي پايدار است كه فرد درجريان فرآيند جامعه پذيري بدست ميآورد. مثلا عادت واره اعضاي طبقه مسلط متمايز شدن بر اساس عادت پايه از گروههاي ديگر در انتخاب وسايل خانه يا استفاده ار كالاهاي لوكس ميباشد درحاليكه عادت واره طبقه پايين بيشتر انطباق و سازش با امكانات مقدور براي هر فرد است.
منش از جايگاه فرد در ساختار اجتماعي نشات ميگيرد. لذا افرادي كه در فضاي اجتماعي موقعيت مشتركي دارند، از منش مشتركي برخوردار ميشوند. گروههاي اجتماعي مختلف منشها و الگوي متفاوتي دارند، مثلا كارگراني كه به رغم نداشتن استطاعت مالي، كماكان غذاهاي چرب و حجيم را ميپسندند. (شارع پور، 92:1387)
3-3-4-1 ذائقه
ذائقه نيز يك عملكرد است كه يكي از كاركرد هايش اين است كه به افراد ادراكي از جايگاهشان در نظام اجتماعي ميدهد.. . ذائقه، فرصتي را براي تجربه كردن جايگاه اجتماعي و ابراز آن در زمينه، فراهم ميسازد. ذائقه آنهايي را كه ترجيح هاي همساني دارند به هم نزديك ميسازد و اين كسان را از كسان ديگري كه ذائقههاي متفاوت با آنها دارند، متمايز ميسازد (ريتزر، 685:1374) بنا به تعريف بورديو«ذائقه عبارت است از ظرفيت يا توانايي آن كه گروهي از اشياء يا اعمال را به صورت مادي و نمادين و به معناي مجموعهاي از ترجيحات متمايز كننده به كار گرفت» (بورديو، 173:1984 به نقل از فاضلي، 1386)
3-3-4-2 ميدان يا زمينه
زمينه يا ميدان به زعم بورديو شبكهاي از روابط ميان جايگاههاي عيني است كه اشغال كنندگان اين جايگاههاي هم ميتوانند انسانها باشند و هم ساختارها. ومهم آن است كه بورديو ميدان را عرصه نبرد ميداند و به تعبيري زمينه مانند نوعي بازار رقابتي است كه در آن، انواع سرمايه ها (اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و نمادين) به كار ميرود در اين باره زمينههاي نيمه مستقل ديگري نيز وجود دارد مانند زمينههاي هنري، مذهبي و اقتصادي كه هر يك منطق خاص خود را دارند. (ريتزر، :1374) «بورديو در بعد هستيشناسي جامعه را فضايي اجتماعي مركب از مجموعه بهم پيوستهاي از ميدان ها (ساختارها) و افراد داراي عادت وارههاي مرتبط با ميدانها ميداند كه به عنوان كنشگر در قالب قواعد حاكم بر ميدانهاي اجتماعي و طبق عادت وارههاي خود در جهت دستيابي به انواع سرمايهها با هم در تعامل و رقابت قرار دارند. كنشگران با تعاملات و كنشهاي خود در تثبيت يا تغيير فضاي اجتماعي موثر واقع ميشوند. بنابرين فرد موجود مختار و در عين حال مجبوراست. فرد در فضاي اجتماعي و در قالب ميدان اجتماعي به كسب عادت واره نائل ميآيد و تحت تاثير شرايط ساختاري و ويژگيهاي فردي اعم از رواني يا ذهني- شخصيتي عمل ميكند، عمل او برآيند ويژگيهاي محيطي و فردي اوست» (گرنفل، 1388: 15) به اعتقاد بورديو ميدانهاي اجتماعي حالتي رقابتي دارند و هر يكگ از عاملان براي اداره يا بهبود جايگاه خود تدابيري به كار ميگيرد چيزي كه در ميدان بر سر آن بازي ميشود افزودن سرمايه است:سرمايه هم روند و هم محصول ميدان به حساب ميآيد.
3-3-4-3 سبك زندگي فرهنگي
براي سبك زندگي دو تعريف ارائه شده است. فاضلي (1386) معتقد است دسته اول تعريف بر بعد رفتاري سبك زندگي تاكيد دارند و دسته دوم علاوه بر رفتار، ارزشها و نگرشها در اين مفهوم را هم در بر ميگيرد و جامعتر به نظر ميرسد. در مورد اول گيدنز اعتقاد دارد كه سبك زندگي كردارهايي را شامل ميشود كه به جريان عادي زندگي روزمره تبديل شده اند، جريان هايي كه در لباس پوشيدن، غذا خوردن، شيوههاي كنش و محيط دلخواه براي ملاقات كردن ديگران جلوه ميكند. دسته دوم تعريف سبك زندگي ه جمع ذهنيت و رفتار را شامل ميشود بيشتر در عرصههاي مطالعات بازارپژوهي رواج داشته است (همان) درنهايت فاضلي (1386) سبك زندگي را چنين تعريف ميكند :سبك زندگي عبارت است از طيف رفتارياي كه اصلي انسجام بخش بر آن حاكم است و عرصهاي از زندگي راتحت پوشش داردوميان گروهي از افراد جامعه قابل مشاهده است، والزاما براي همگان قابل تشخيص نيست، اگرچه محقق اجتماعي ميان آن و بقيه طيف رفتارهاي افراد جامعه تمايز قائل ميشود (همان). درواقع در اين زمينه «بورديو علاوه بر بعد اقتصادي به ساير ابعاد هم توجه داشته و با وضع مفاهيم جديدي چون فضا و ميدان اجتماعي، طبقه اجتماعي را شامل افرادي ميدانست كه نه فقط از لحاظ اقتصادي از جمله درآمد و كارايي، بلكه از نظر سرمايه فرهنگي و اجتماعي و حتي ذائقه و سبك زندگي وضعيت مشابهي دارند» (گرنفل، 12:1388) به جاست كه يادآوري شود مفهوم سبك زندگي و سبك زندگي فرهنگي مستقيما با مفهوم مصرف در ارتباط است به نوعي كه هر طبقه اجتماعياي سبك زندگي مخصوص و به تبع مصرف فرهنگي مخصوص به خود را داراست. در تعريف سبك زندگي فرهنگي نيز بايد گفت ؛سبك زندگي فرهنگي مجموعه منسجميار رفتارهاي مصرف و فعاليت فرهنگي است كه روي هم داراي انسجام هستند و در گروه مشخصي از افراد قابل تشخيص است. بنابراين طبيعي است كه نوع ژانر موسيقايي كه گوش داده ميشود، و فعاليت موسيقايي نيز متاثر از سبك زندگي فرهنگي خواهد بود (فاضلي، 1386) بنابرين در طي زمان ايدهها از توليد به سمت مصرف و از توليدكننده به سمت مصرف كننده متمركز شد. وهر مصرف كنندهاي بنابر استفاده و مصرف خاص متصل به سبك زندگي اش داراي هويت شخصي و طبقهاي خاص خود است.
3-3-4-4 انواع سرمايه
بورديو چهار نوع سرمايه ار معرفي ميكند: اقتصادي (پول و دارايي)؛ فرهنگي (مانند معلومات علمي؛سليقه، زيبايي و ترجيحات فرهنگي ؛زبان و.. . )؛ اجتماعي (مانند خويشاوندان؛ خانواده، ميراث فرهنگي و مذهبي) و نمادين (چيزهايي كه نماينده همه اشكال سرمايه به صورت قابل «تبادل» در ميدانهاي ديگر هستند، مانند مدارك تحصيلي و هنري ). (همان).
1. از ميان اين مفاهيم، مفهوم سرمايه فرهنگي از اهميت بيشتري برخوردار است. از خلال تفاوتهاي كيفي بين گروههاي اجتماعي متفاوت ميتوان مفهوم سرمايه فرهنگي را بهتر درك كرد. درواقع با توجه به عادت وارههاي افراد «فرهيختگي7»خودآگاهي و مهارت آنان در بعضي فنون جزء سرمايه فرهنگي آنها به حساب ميآيد. (همان) « سرمايه فرهنگي مجموعهاي از ثروتهاي نمادين است كه به معلومات كسب شدهاي برميگردد كه به شكل خلق و خوهاي (رغبت هاي) پايدار، حالت دروني شده به خود ميگيرند و ميتواند به صورت نمادين مدارك تحصيلي، موفقيت در مسابقات ورودي و غيره به استعدادهاي فردي عينيت بخشد. مشخصه مهم سرمايه فرهنگي اين است كه بدون كوشش شخصي كسب نميشود.» (شويره-فونتن،97:1385) از نظر بورديو اين نوع سرمايه به سه بخش تقسيم ميشود 1- سرمايه فرهنگي دروني شده8 : این بعد بخش جدایی ناپذیری از فرد است همان بخشی است که به تعبیر بوردیو سرمایه فرهنگی همراه با تولد فرد نامیده می شود به طوريكه به صورت تمايلات دير پاي ذهني و بدني افراد است، كه به مرور زمان در اثر تربيت و پرورش در وجود افراد دروني ميشود.
2- سرمایه فرهنگی نهادینه شده9: این حالت نوعی رسمیت بخشیدن نهادی به سرمایه فرهنگی فرد است
3-سرمايه فرهنگي عينيت يافته10:
«سرمايه فرهنگي عينيت يافته در قالب اشياي مادي و رسانهها يي نظير نوشته ها، نقاشي ها، مجسمه ها، ابزارها و غيره عينيت يافته و از بعد مادي اش همچون سرمايه اقتصادي قابل انتقال است» (بورديو، 143:1384). به اعتقاد بورديو سرمايههاي اقتصادي و فرهنگي وقتي برجسته شوند، براي صاحب آن تبديل به سرمايه نمادين و تشخص يافته ميشوند و مصداق مفهوم تمايز مورد نظر بورديو قرار خواهند گرفت. براي مثال زماني كه افراد در رشته خاصي به شهرت و محبوبيت ميرسند همزمان با آن آثارشان در جامعه نيز به لحاظ مالي برايشان سود آور شده و مورد توجه اجتماع قرار ميگيرد.
3-3-4-5 مدل الماس فرهنگي
اين مدل از ن وندي گريزولدآن وندي گريزولد (آن وندي گريزولد (1986-1994) است، چهارگوشي كه هر يك از گوشه هايش نماينده يك مفهوم ميباشد1) محصولات هنري2) خالقان هنر3) مصرف كنندگان هنر4) جامعه بزرگتر. بر اساس اين مدل گريزولند معتقد است محققان بايد براي درك هنر و جامعه هر چهار گوشه خطوط شش گانه اتصالهاي موجود در الماس را مد نظر داشته باشند. بر اين اساس هنر با واسطه جامعه (هنرمند) خلق ميشود و به دست مخاطبان در جامعه ميرسد. بنابرين اين كه مصرف كنندگان چگونه از هنر استفاده ميكنند، هنر چه معنايي را در ذهن آنها بر ميانگيزاند، و هنر نهايتا چگونه در سراسر جامعه نفوذ ميكند، محصول تاثير نگرش ها، ارزش ها، و جايگاه اجتماعي اين افراد در جامعه است (الكساندر1390).
هنر
مخاطبان هنر خالقان هنر
جامعه
الماس فرهنگي گريزولد (همان، 112)
اما در مدلي بهتر الكساندر با تعديل اين الماس فرهنگي مدلي ارايه ميدهد كه به واقعيت اجتماعي نزديكتر است
الماس فرهنگي تعديل شده (همان، 114:1390)
به طوريكه در اين طرح تعديل شده مشاهده ميشود سازمانها يا شبكههاي توزيع و افراد به آن اضافه شده اند تا رابطه بين هنرمند و مصرف كننده بهتر نشان داده شود. از آنجا كه ما در اين تحقيق نيازمند مباحث نظري مربوط به مصرف كنندگان (مخاطبان) هستيم فقط آراء و ايدههاي مطرح شده در ضلع خاصي از الماس فرهنگي (يعني مصرف كنندگان) را مد نظر قرار داده ايم. بنابرين اينكه مصرف كنندگان چه معنايي از مصرف موسيقي يا كالاي هنري و فرهنگي دارند به ارزشها نگرشها و موقعيتهاي اجتماعيشان در جامعه و نوع روابط ميان 4ضلعهاي الماس فرهنگي بر ميگردد.
3-5 دریافت و معنا سازی
کنشها و واکنش های انسانی، همه تصمیم گیریها و نوع نگاه افراد به زندگی همه و همه برآمده از دریافت و درک انسانها از زندگی روزمره آنهاست. همچنین ساخت اجتماعی واقعیت و نوع انگیزش شناختی در جامعه و افراد، تحت تاثیر مستقیم دریافت و معنا سازی افراد از زندگی روزمرهشان است. از آنجا که موسیقی با جامعه در ارتباط است و به نوعی موسیقی هر ملتی برآیند و رونوشتی از جامعه و دوران زندگی آنهاست. در این زمینه موسیقی از طرف تولیدکننده رمزگذاری میشود. و از طرفی دیگر توسط مخاطبان مورد رمزگشایی قرار ميگیرد. و در این زمینه این رمزگشایی به نسبت مخاطبان مختلف متفاوت است. یعنی هر مخاطبی به هنگام قرائت متن از پیشینه اجتماعی، نگرشها و باورهایش به عنوان منبع استفاده میکند (مهدی زاده، 62:1388 در این زمینه لال معتقد «است نمادها میتواند برای افراد ناهمگون، معناهای ناهمگون و حتی برای یک فرد، معنا های غیر یکسان داشته باشد. بنابر این جنبه های گوناگون متن نیز میتواند به همان سان، برای یک فرد یا افراد ناهمانند، معنا های گوناگون داشته باشد. معناسازی کنشی پویا و دگرگون شونده و بازنمایی های نمادین، چند معنایی است (لال، 1379 به نقل از مهدی زاده، 62:1388). آنچه که در این تحقیق به عنوان رویکرد نظری در زمینه دریافت موسیقی مورد استفاده قرار میگیرد مدل رمز گذاری و رمزگشایی است. در این زمینه هال سه موضع فرضی را در رمزگشایی یک گفتمان تلوزیونی بر میشمارد که در دریافت و معناسازی و رمز گشایی موسیقی میتوان از آن بهره برد1. موضع مسلط-هژمونیک که زمانی است که مخاطب پیام را در یافت میکندو درست بر مبنای رمز مرجحی رمزگشایی میکند2. دومین موضع، موضع یا رمز مورد توافق است. یعنی مخاطب براساس تعریفی از واقعیت که مورد نظر خود اوست پیام را میپذیرد و دریافت میکند و بالاخره در موضع سوم ممکن است مخاطب معنای یک متن را کاملا در یابد اما رمز پیام را به شکلی متضاد و تقابلی بگشاید یعنی رمزگشایی متضاد (همان) در این مورد فیسک معتقد است که افراد باآفرینش پیام هایی مختص به خود، در برابر این پیامها مقاومت میکنند. مردم هویت اجتماعی خود را، در نظام های اجتماعی خلق میکنند. آنها هویت های خود را میسازند؛ و هویتی را که از طریق
