
اين است كه در حق مردم كم نگذارى، به آدم پاك جرمى را نسبت ندهى و براى هر انسانى آنچه را براى خود لازم مىدانى، واجب بدارى؛ كسى كه كارش چنين باشد برادران و دوستانش زياد مىشوند.» (مغنيه، 1973م:ج4، 351)
در واقعكسي كه مطابق عدل و انصاف عمل ميكند، به اقتضاي عدالت كاري از او سرنميزند كه موجب ناراحتي اطرافيان وي و در نتيجه قطع ارتباط آنها با او گردد، به همين سبب ديگران به رفتار منصفانه و عادلانه وي تمايل پيدا ميكنند و با او ارتباط دوستي برقرار ميسازند.
امام علي عليهالسلام در جاي ديگر ميفرمايد: «الإنصاف يرفع الخلاف، و يوجب الإئتلاف: عدل و انصاف، اختلاف را از بين ميبرد و الفت و برادري را به بار ميآورد.» (تميمي آمدي، 1410ق:88)
استقرار عدالت افراد و گروههای جامعه را به یکدیگر پیوند میدهد و در میان آنان تفاهم و همگرایی برقرار میکند؛ و از سوی دیگر از بروز اختلافها و تبعیضهای ناروا جلوگیری میکند. حال اگر در سطح حكومت نيز سياستمداران عدالت را رعايت كنند و مبارزه با تبعيض را اساس كار خويش قراردهند، اين امر موجب ميشود كه در میان مردم و مدیریت سیاسی تفاهم و همدلی به وجودآيد؛ چنانچه حضرت در قسمتي از نامه53 نهجالبلاغه ميفرمايد: «وَإِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاَةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلاَدِ، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ: (بدان) برترين چيزي كه موجب روشنايي چشم زمامداران ميشود برقراري عدالت در همهي بلاد و آشكار شدن علاقه و محبت رعايا به آنهاست.»
اين سخن امام عليهالسلام به اين نكته اشاره دارد كه گسترش عدل و داد سبب پيوند عاطفي ميان مردم و زمامداران ميشود كه بهترين وسيله براي حفظ حكومت است. (مكارم شيرازي، 1387ش: ج10، 474)
در جامعه متعادلي كه همه افراد از مهمترين ارزشهاي اجتماعي مانند قدرت و ثروت و موقعيت اجتماعي به طور يكسان برخوردارند و موقعيت ها و ثروت ها در انحصار افراد خاصي نيست، طبعاً ميان افراد جامعه همدلي و روحيه برادري برقرار ميشود، امام علي عليهالسلام در اين رابطه ميفرمايد: «العدل مألوف، الجور عسوف: عدالت الفت آورد، و ستم از راه به در برد (و به بيراهه اندازد).» (تميمي آمدي، 1410ق:17) يعني عدالت باعث الفت و محبت مردمان عادل، و جور و ظلم باعث نفرت ايشان از ظالمان است يا اينكه عدالت باعث الفت و حميّت خاطرها و ظلم باعث تفرقه آنهاست. (قزوینی، 1371ش:95)
پس استقرار عدالت در جامعه منجر به ايجاد رابطهاي ميگردد كه انسانها در آن همانند برادر زندگي كنند و هر نوع روابط ناعادلانه و تبعيض آلود از بين ميرود و به جاى آن روابط، تساوى همگان در برابر قانون جايگزين ميشود.
ابن ميثم در رابطه با اين پيامد عدالت در شرح عبارت «وَ أَعْظَمُ مَا اِفْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ اَلْحُقُوقِ حَقُّ اَلْوَالِي عَلَى اَلرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ اَلرَّعِيَّةِ عَلَى اَلْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ اَلرَّعِيَّةُ إِلَى اَلْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى اَلْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ اَلْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّينِ وَ اِعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ اَلزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ: و در ميان حقوق الهى، بزرگ ترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است. مردم اصلاح نمىشوند مگر به اصلاح حاكمان و حاكمان اصلاح نمىشوند مگر به استقامت و پايدارى مردم. و آنگاه كه مردم حق رهبرى را ادا كنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه بين آنها عزت يابد و راههاى دين پايدار و نشانههاى عدالت برقرار و سنت (پيامبر) پايدار گردد، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حكومت اميدوار، و دشمن در آرزوهايش مأيوس مىگردد.» (نهجالبلاغه، خطبه216، ص333) مي نويسد: در صورتي كه هر يك از دوطرف (والي و رعيت) وظيفه خود را انجام دهند، اين حقوق باعث الفت و مهرباني است، و از طرفي عمل كردن به حق و عدالت و گردآمدن براي پيروي از رهبر و زمامدار عادل، خود از علل و موجبات انس و الفت و دوستي و محبت در راه خداست، و اين باعث ميشود كه مردم همانند يك تن شوند كه به مصالح خود آگاه و به آن عمل ميكند و مفاسد خويش را مي شناسد و از آن دوري ميجويد. (بحراني، 1362ش:ج4، 43)
تقسيم عادلانه قدرت بين طبقات مردم، توزيع عادلانه ثروت، اعطاي امتيازات و موقعيتهاي اجتماعي به اقشار مختلف با توجه به رعايت شايستگيها، موجب پايداري و استحكام زير بناي وجودي جامعه خواهد شد و زمينه صلح و دوستي بين افراد جامعه را فراهم خواهد ساخت. در جامعهاي كه همهي افراد از ارزشهاي اجتماعي، قدرت، ثروت و موقعيتهاي متناسب اجتماعي برخوردار باشند و به حمايت قانوني و بهره منديهاي عادلانه از ثروت ملي دسترسي پيدا كنند، همدلي و الفت بين افراد جامعه برقرار خواهد شد؛ چنانكه مولا علي عليهالسلام فرمودند: «العدل مألوف؛ عدالت عامل الفت است.» (تميمي آمدي، 1410ق:17) بنابراين كاركرد عدالت در جامعه ايجاد الفت و هماهنگي است كه اين الفت و هماهنگي، انسجام و استحكام اجتماعي را به دنبال خواهد داشت. (تقيزاده، 1373ش:160)
بنابراين زماني كه حكّام و ساير سياستمداران عدالت را سرلوحهي خدمت خويش به مردم قرار دهند و عدل و داد را در جامعه جاري سازند، اختلافات ميان مردم و حكومت از بين ميرود و انس و الفت جانشين آن ميگردد، همچنين از آنجايي كه عدالت با ظلم و ستم ناسازگاراست با اقامه آن ظلم و بيداد از بين ميرود و در نتيجه حاكمان در حق مردم حكومت خويش ظلمي را روا نميدارند، و الفت و همدلي ميان آنها و مردم جريان مييابد.
6-2-3. پايداري در دوستي و برادري
همانطور كه در قسمت قبل ذكر شد، عدالت باعث ايجاد پيوند و دوستي در ميان مردم و يا بين مردم با حكومت ميگردد، امّا آنچه مهم است پايداري و دوام اين دوستي ميباشد، ساير دوستيهايي كه بنا بر دلايل مختلفي ايجاد ميشوند، كم دوام و بعد از مدتي به انحطاط كشيده ميشوند و از بين ميروندولي چنانچه اين پيوند و دوستي بر اساس عدالت شكل گيرد، بادوام و پايدار ميباشد، همانگونه كه امام علي عليهالسلام ميفرمايد:«الإنصاف يستديم المحبّة؛ به انصاف و عدل با مردم رفتار كردن دوستي آنها را دائم و پايدار ميكند.» (تميمي آمدي، 1410ق:58)
در حديث ديگري از حضرت عليهالسلام آمده: «مع الإنصاف تدوم الاخوّه: با انصاف و برابري، برادري پايدار ميماند.» (تميمي آمدي، 1410ق:703)
يعني تازمانيكه با دوست و برادر خود با انصاف و عدالت رفتار كنند، دوستي و برادري ميان آنها پايدار ميماند، و اگر ناانصافي و ستمي صورت بگيرد دوستي و برادري از بين ميرود.
و در احاديث ديگري حضرت چنين ذكر ميكند: «بالنّصفة تدوم الوصلة: به عدل و انصاف، پيوند پايدار خواهد شد.» (تميمي آمدي، 1410ق:296)، «علي الإنصاف ترسخ المودّة: بر انصاف و عدل است كه دوستي ثابت ميماند.» (تميمي آمدي، 1410ق:452)
در اصل كسي كه در دوستي با ديگران عدالت و انصاف را رعايت نمايد، رفتاري را انجام نميدهد كه دوستانش را از خود برنجاند تا اينكه اين دلخوري و رنجش خاطر منجر به قطع ارتباط آنها با وي گردد، در حقيقت رفتار عادلانه باعث ميشود كه علتي براي قطع رابطه دوستي به وجود نيايد و اين رابطه پايدار و با دوام گردد. در يك جامعه نيز هنگامي كه رهبر و يا حاكم آن جامعه به طريقه عدالت با مردم رفتار نمايد و عدل و داد را در تمام سازمانها و ارگانهاي حكومتي خويش جريان سازد، و از تبعيض دوري گزيند، ارتباط قلبي وي با مردم جامعه تحكيم مييابد، و در اين صورت زمينهاي براي دشمن ستيزي عامّه مردم با ايشان به وجود نميآيد و رابطه دوستانه آنان با او پايدار و مستحكم ميگردد.
7-2-3. نااميدى دشمن در دستيابى به آرزوهايش
رفتارعادلانه در حكومت موجب ميشود كساني كه همواره به دنبال سوءاستفاده از پست و مقام هستند و به اسراف و تبذير عادت كردهاند و با كمترين تلاش ميخواهند بيشترين بهره را ببرند، نااميد شوند.
عدل وانصاف در جامعه مانع پرورش و تربيت چنين عدهاي ميشود، در نتيجه اين اشخاص بهدنبال قطع مواجب و آرزوهاي خود به عنوان دشمنان حكومت موضع گيري ميكنند و به سوي كانالهايي ميگريزند تا در پشت آن پنهان شده كه در صورت تحقق فساد و رشوه، شيوه تبعيضآميز را در جامعه استوار سازند و بهره خود را ببرند. (نيكو برش راد، 1386ش:90)
امّا از آنجايي كه عدالت، از ترويج هرگونه فساد، رشوه و تبعيض ممانعت مينمايد، در اين صورت نيز سودي عايد اين افراد نميگردد و احساس يأس و نااميدي به آنها روي ميآورد.
امام علي عليهالسلام در خطبه 216 نهجالبلاغه در اين باره ميفرمايد: «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ… طمع في بقاء الدولة و يئست مطامع الاعداء: و آنگاه كه مردم حق رهبرى را ادا كنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه بين آنها عزت يابد… مردم در تداوم حكومت اميدوار، و دشمن در آرزوهايش مأيوس مىگردد.»
دشمنان براي دستيابي به منافع خويش، همواره منتظرند فرصتي بيابند تا بتوانند به حكومت اسلامي ضربه اي وارد سازند و آنرا به زوال كشانند ولي در صورتي كه عدل در جامعه اسلامي اقامه گردد، بنيان هرگونه فساد و تبعيض بركنده ميشود و دولت دوام پيدا ميكند، در اين حالت براي دشمن زمينهاي به وجود نميآيد تا بتواند بر عليه آن حكومت اقدامي انجامدهد، و از عملي كردن افكار شوم و پليدخود مأيوس مي گردد.
8-2-3.دوام و پايداري حكومت
هر حكومتي پس از روی كارآمدن چه برای كاركردهایش و چه برای نگاهداشت قدرت به دستآمده نیاز به دوام و آرامش دارد و بدون آن به هیچ یك از خواستههایش نمیتواند برسد. اجراي عدالت، زمينههاي بقا و استمرار حكومت را به وجود ميآورد، اين نقش عدالت، به قدرى حياتى است كه هيچ عامل ديگرى، نمىتواند جايگزين آن شود. اقامه عدل و قسط در جامعه و عدالت خواهى حاكمان، تأثير بسزايي در حفظ ثبات و دوام جامعه دارد، تا جاييكه قرآن كريم، تنها عامل هلاكت سرزمينها را ظلم و ستم اهالى آنان به هم دانسته و مىفرمايد: «وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ(قصص/59): و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند!»
اگر حكومتي بر پايه ظلم و بي عدالتي شكل گيرد و حاكمان در آن عدالت را رعايت نكنند، موجب خشم و نفرت مردم و پیدایش تحولات و دگوگونیهای منفي درحکومت ميگردد و در نتيجه اين تغييرات باعث زوال و نابودي حكومت خواهد شد. امام علي عليهالسلام در نامه خود به مالك اشتر در مورد پيامد نداشتن عدالت و ستم پيشگي به وي هشدار ميدهد و مي فرمايد: «لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اَللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ: هيچ چيز مانند ستمكارى، باعث تغيير نعمت خدا و زود به خشم آوردن او نمىشود.» (نهجالبلاغه، نامه53، ص429)
ظلم و ستم همواره زمينهساز افزايش فساد اجتماعي، اختلافها و شكافهاي طبقاتي ميباشد، دشمني مردم با نظام حاكم و عقب ماندگي جامعه و آمادگي بروز بحرانهاي هويت و مشاركت اجتماعي را فراهم كرده است؛ چنانكه ذكر شد در قرآن كريم نيز «ظلم و ستم عامل سقوط تمدنها و از بين رفتن اجتماعات» بشري معرفي شده است.
امام علي عليهالسلام نيز عامل بقاء و ثبات يك حكومت را عدالت ميداند، و ميفرمايد: «ثبات الدول بالعدل؛ دوام دولتها به عدالت است.» (تميمي آمدي، 1410ق: 335)، یا «ثبات الملک بالعدل: دوام ملتها
