
گفتمان نیز بر تفاوتهای رفتاری در حوزۀ سیاسی تاکید میکنند. نظام تفاوتها نه تنها تحتتاثیر هویت و حوزۀ سیاست داخلی به وجود میآید، بلکه باید به پیامدها، انعکاس و مطلوبیتهای آن در حوزۀ سیاست خارجی نیز توجه کرد. «معنا» صرفاً در شرایطی مفهوم مییابد که جلوههایی از تفاوت را به نمایش گذارد، بنابراین در حوزۀ سیاست خارجی کشورها نیز همواره شکلهای جدیدی از تمایز ظهور پیدا میکند. هرگاه که تفاوت ایجاد میشود، زمینه برای تغییر در رفتار سیاسی و سیاست خارجی نیز بهوجود میآید. این امر ناشی از «ویژگیهای غیرقطعی معنا» میباشد. از آنجایی که «معنا» ماهیت تغییرپذیر دارد، رفتار سیاست خارجی کشورها نیز به گونه مشهودی در شرایط تغییر، دگرگونی و بازتولید قرار میگیرد.
در نگرش لاکلائو و موفه تفسیر خاصی از سیاست و رفتار سیاسی وجود دارد. آنان بر این اعتقاد هستند که سیاست به مفهوم آزادکردن تواناییها برای تاثیرگذاری بر اُبژه میباشد. هرگاه که بتوان بازیگران رقیب را تحتتاثیر قرار داد و آنان را به اجرای کاری وادار نمود، شکلی خاصی از سیاست ایجاد میشود. لاکلائو و موفه در زمرۀ نظریهپردازان «پساساختارگرا» میباشند. بنابراین طبیعی است که آنان شکلهای ثباتیافتهای از نظم اجتماعی را نمیپذیرند (بهروزلک، 14/5/1390).
به این ترتیب معادلۀ قدرت همواره در حال تغییر است. ظهور سمبلهای جدید را باید نشانهای از قدرتسازی دانست. هرگاه که هویتهای جدید ظهور مییابد و نشانههای قدرت میتواند روابط بین بازیگران را تعریف نماید، در آن شرایط شکل جدیدی از قدرت میتواند خود را باز تعریف نماید. در این شرایط «هرگاه هویتهای جدیدی تاسیس شود و از سوی دیگر روابط نوظهوری براساس شکل جدیدی از معادلۀ سرکوب بهوجود آید، میتوان نشانههایی از قدرت را مشاهده نمود. زمانی که جهان غرب از دموکراسی صحبت به عمل میآورد و آن را نماد هویتی خود میداند و از همه مهمتر آنکه دموکراسی را به عنوان شکل خاصی از روابط قدرت تلقی میکند، در آن شرایط معادله قدرت بازسازی میشود. اگر در محیط سیاسی همهچیز تابعی از قدرت نباشد، حداقل بسیاری از روابط، نشانهها و سمبلها که میتواند بر سایر گروهها تاثیر به جای گذارد ماهیت سیاسی پیدا میکند.»(Laclau & Mouffe, 1985:18 ؛ به نقل از متقی، 24: 1385).
آنچه لاکلائو و موفه در تبیین قالبهای گفتمانی بیان کردند با نظریه فوکو شباهتهایی دارد. اگرچه نگرش فوکو از نظریههای لاکلائو و موفه فراگیرتر است، تمامیآنان بر این اعتقاداند که بازنمودها و سمبلها میتواند معادله قدرت را تحتتاثیر قرار دهد. بنابراین زبان سیاسی کشورها در محیط منطقهای و بینالمللی را باید انعکاس معادله جدیدی از قدرت دانست که توانسته است موجودی خود را بر دیگران تحمیل نماید. فوکو بر این اعتقاد است که گفتمان فراتر از زبان، سمبل، نماد و ادبیات سیاسی میباشد. وی اعتقاد دارد که گفتمان در هویتها و کنش دائمیبازیگران منعکس میشود. براساس چنین ادراکی است که میتوان فرآیندها و الگوهای رفتاری سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران را پردازش کرد.
در آثار لاکلائو و موفه از گفتمان به عنوان نظریۀ سیاست فرهنگی یاد میشود. جهتگیری سیاست خارجی ایران نیز براساس شاخصهای فرهنگی ظهور یافته است. بنابراین میتوان حوزههای اندیشهمحور لاکلائو و موفه را با حوزههای گفتمانمحور فوکو، که مبتنی بر گسترش قدرت در محیط گفتمانی میباشد، پیوند داد.
بهطورکلی باید تاکید کرد که سیاست خارجی نیز شکل خاصی از معادلۀ قدرت میباشد. هرگاه که قدرت سازماندهی شود، به موازات آن رابطه سیاسی نیز برقرار میگردد. بنابراین با سازماندهی ادبیات سیاسی، نمادها و سمبلهای فرهنگی، زمینههای تاثیرگذاری بر سوژههای رقیب و ابژههای سیاسی فراهم میشود. به این ترتیب، طبیعت محیط سیاسی و بینالمللی براساس نوع گفتمانها دگرگون خواهد شد. نظم جدید زمانی بهوجود میآید که بین عناصر گفتمان همبستگی ایجاد شود؛ که از این طریق میتوان کالاهای جدیدی به عرصه نظام بینالملل وارد نمود. منظور از کالاهای جدید، پردازش شکل خاصی از قالبهای فرهنگی و ارتباطی است، زیرا نظم اجتماعی و بینالمللی در نظریه گفتمان از طریق فرهنگ ساخته میشود. هرگاه که نظم بازتولید شود، باید آن را نشانه ظهور قالبهای گفتمان و نشانههایی سیاسی جدید دانست (مشیرزاده، 312:1374).
سیاست خارجی نیز همانند سیاست داخلی دربرگیرنده انواع بسیاری از حوزهها، عوامل و نشانههایی است که میتواند انعکاس رابطه قدرت باشد. سوژهها صرفاً در شرایطی معنا پیدا میکنند که در بازاندیشی خویشتن به وحدت و عقلانیت دست یابند. عرصۀ سیاست خارجی نیز مبتنی بر مجادلههای دائمیاست. هیچگاه نظام بینالملل در وضعیت بدون منازعه قرار نگرفته است. زمانی که شکل جدیدی از منازعه ظهور پیدا میکند، بیانگر آن است که سوژۀ جدیدی شکل گرفته است. سوژهها را میتوان در گفتمان و کردارهای قدرت شناسایی کرد. به همان گونهای که گفتمان در حوزه سیاست خارجی حامل قدرت میباشد، سوژهها نیز، از طریق بههنجارسازی خود با محیط جدید، عامل تاثیرگذار در معادله قدرت میشوند. بنابراین هر سوژه حامل خودآگاهی جدیدی در حوزه سیاسی و سیاست خارجی کشورها میباشد؛ زیرا سوژه عامل انتقال قدرت است. (متقی، 24:1385)
تفاوت شرایط محیطی، نظامهای سیاسی را تشویق و وادار میکند که گزینههای متفاوت و متنوعی را به عنوان رفتار سیاسی خود در سطوح منطقهای و بینالمللی انتخاب نمایند. تحلیلهای سیاسی نیز میکوشند با تعیین متغیرهای مستقل، وابسته و دخیل در گزینش یا تغییر مواضع کشورها، تفاوت رفتارها را توضیح دهند. تحلیل براساس «گفتمان» یکی از انواع تحلیلهاست که با معیار تفکیک گفتمانی، هر دوره زمانی را بررسی میکند.
گفتمانهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
گفتمانهای سیاست خارجی جمهوری اسلامیرا باید زیربنای فکری و تحلیلی لازم برای حداکثرسازی قابلیتهای ایران به منظور مقابله با تهدیدات دانست. از آنجایی که کارویژه اصلی سیاست خارجی مبتنی بر تولید منافع ملی و همچنین مقابله با تهدیدات امنیت ملی میباشد، باید به نشانههای امنیتسازی، قدرتسازی و مقابله با مشکلات موجود در محیط بینالملل در هر قالب گفتمانی توجه کرد. شواهد تاریخی و فرآیندهای سیاست خارجی بیانگر آن است که تاکنون گفتمانهای مقاومتگرایی، ارزشگرایی، اعتمادسازی و تعادلگرایی برای تامین منافع ملی و امنیتسازی در جمهوری اسلامیایران شکل گرفته است (عامری، 24 شهریور 1390).
سیاست خارجی واحدهای سیاسی همواره در حال تغییر و دگرگونی میباشد. تا دهه ۱۹۷۰ شاخصهایی همانند ژئوپولتیک، فرهنگ سیاسی، ساختار حکومتی و نخبگان سیاسی عوامل تاثیرگذار بر فرایندهای سیاست خارجی محسوب میشدند. اما از آن به بعد، این مساله تغییر کرد، به گونهای که اکنون موضوعات دیگری عامل تعیینکننده جهتگیری و کارکرد سیاست خارجی تلقی میشوند. این امر نشان میدهد که سیاست خارجی دارای ماهیت تغییرپذیر و پویا میباشد.
تاریخ جمهوری اسلامیایران نشان میدهد که از سال ۱۳۵۷ به بعد، سیاست خارجی ایران دورانهای مختلفی را طی کرده است. در چنین سیری، شاخصهای ثبات و تداوم در سیاست خارجی مؤثر بوده است. دستهای از نشانههای سیاست خارجی ایران ماهیت با دوام و نسبتا ثابت دارند؛ بهطور مثال، ژئوپولتیک و فرهنگ سیاسی را میتوان نشانههای ثبات و تعادلآفرین تلقی نمود. به عبارت دیگر، طی سالهای گذشته، نه تنها شکلبندیهای ژئوپولتیک با تغییر جدی روبرو نشده، بلکه تأثیرات دگرگونکنندهای نیز بر جای نگذاشته است. فرهنگ سیاسی ایران نیز نشانههایی از تداوم را منعکس میسازد؛ بهطور مثال، شاخصهایی همانند رسالتگرایی، بیگانهگریزی، چانهزنی از موضع ضعف، جهانگرایی و برتریگرایی را میتوان در جهتگیری و کارکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران ملاحظه کرد (متقی، 6 تیر 1394).
به موازات عوامل باثبات، که پایداری بیشتری در سیاست خارجی دارند، جلوههایی از تغییر نیز در محیط منطقهای، فضای بینالمللی و شکلبندیهای رفتار سیاسی _ بینالمللی ایران ایجاد شده است. در این دوران، قانون اساسی جمهوری اسلامیایران مورد بازنگری قرار گرفته است و مراجع جدیدی در مسیر تصمیمسازی سیاست خارجی ظهور یافتهاند. میزان تأثیرگذاری شورای عالی امنیت ملی و همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام ارتقا یافته است؛ در چنین وضعی، نهادهای سیاسی و سیاست خارجی تلاش میکنند که ضرورتهایی از جمله امنیتسازی را تامین نمایند. به عبارت دیگر نهادهای سیاسی، امنیتی و سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران توانستهاند موقعیت ساختاری و سیاسی ایران را تامین و تثبیت نمایند. به موازات تغییرات ساختاری و ترمیم قانون اساسی جمهوری اسلامیایران، میتوان نشانههای دیگری از تغییر در شکلبندی و جهتگیریهای سیاست خارجی ایران را ملاحظه کرد. در این دوران، به موازات تغییر در ساختار سیاسی و جهتگیری سیاست خارجی ایران، نشانههایی از دگرگونی در قالبهای گفتمانی نیز ایجاد میشود (موثق، 23 اردیبهشت 1393).
گفتمان نیز یکی از نشانههای تاثیرگذار در الگوهای رفتاری کشورها محسوب میشود. در هر دوران شکل خاصی از قالبهای گفتمانی ظهور مییابد که تاثیر خود را بر رفتار سیاست خارجی و داخلی بهجا میگذارد. به همان گونهای که میتوان به نمادهای گفتمان «در اندیشۀ قدرت» میشل فوکو توجه کرد، طبیعی به نظر میرسد که در حوزه سیاست خارجی نیز بتوان از قالبهای گفتمانی استفاده نمود. اگر قدرت ماهیت سیّال و دگرگونشونده دارد، طبیعی است که حکومت نیز دارای چنین ویژگیهایی باشد. گروهی از نظریهپردازان، همانند باری هیندس، در تفسیر سیاسی خود، حکومت را جانشین قدرت میکنند.(Hindess, 1967:79)
همانگونه که هیندس قالبهای گفتمانی را با نشانههایی از ساختار حکومتی پیوند میدهد، میتوان بین سیاست خارجی جمهوری اسلامیو قالبهای گفتمانی نیز رابطه ایجاد نمود. اگر سیاست خارجی شکلی از الگوی قدرت باشد، طبیعی به نظر میرسد که در حوزۀ سیاست خارجی نیز نشانههایی از «قدرتسازی» در قالب «گفتمان» ظهور یابد. به عبارت دیگر، گفتمان سیاست خارجی را باید بخشی اصلی و محتوم از جهتگیری رفتار استراتژیک کشورها دانست. جمهوری اسلامیایران الگوهای بسیار متنوعی در خصوص سیاست خارجی به کار گرفته است، بنابراین طبیعی به نظر میرسد که به کارگیری هر الگو و رفتار سیاسی و سیاست خارجی انعکاسی از قالبهای گفتمانی خواهد بود. این امر بیانگر آن است که گفتمانهای سیاست خارجی محور اصلی رفتار سیاسی و همچنین قالب بنیادین به کارگیری قدرت در رفتار منطقهای و بینالمللی میباشد
قالبهای گفتمانی سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران
۱- گفتمان صدور انقلاب و مقابله با استکبار جهانی
هرگونه کنش سیاست خارجی ایران میتواند با قالبهای ادراکی و همچنین کارکردی مفهوم پیدا نماید. زمانی که سیاست شکل میگیرد، به واژهسازی و همچنین مفهومسازی نیاز دارد. دستهای از واژههای سیاسی نهتنها بر معادله قدرت تاثیر میگذارند، بلکه قادر خواهند بود که نشانههایی از قدرتسازی را منعکس نمایند؛ به طور مثال، جمهوری اسلامیایران در آغاز پیروزی خود بر ضرورت گسترش انقلابهای سیاسی در کشورهای خاورمیانه تاکید میکرد. تئوری صدور انقلاب با ذات سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران پیوند یافته است. به همین دلیل است که ایران همواره سنگر انقلابهای رهاییبخش بوده است. سیاست صدور انقلاب اسلامییکی از اجزای گفتمان انقلاب تلقی میشود. اگر سیاست صدور انقلاب کارکرد خود را از دست بدهد، طبیعی است که انقلاب اسلامیایران نیازمند آن است که با گفتمان جدیدی هویت خود را بازسازی نماید. طبعا گفتمان جدید باید با ذات انقلاب اسلامیایران هماهنگی داشته باشد.(متقی،25:1385)
۲- گفتمان تغییر وضع موجود
این گفتمان تکمیلکننده گفتمان صدور انقلاب میباشد. چنین سیری از زمان شروع جنگ تحمیلی آغاز شد. هدف جمهوری اسلامیایران را از فعالسازی این
