
گفتمان باید تغییر در موازنه قدرت جهانی و منطقهای دانست. هرگونه ائتلاف براساس شکل خاصی از قالبهای گفتمانی بهوجود میآید. بهطورکلی کشورهایی که از سمتگیری و استراتژی ائتلاف بهره میگیرند، تلاش میکنند تا بر موازنه قدرت تاثیر گذارند. دستهای از ائتلافها به منظور حفظ وضع موجود میباشند، درحالیکه دستهای دیگر را باید در جهت مقابله و نفی وضع موجود دانست. قالبهای گفتمانی که دارای مبنا و منشأ هویتی میباشند، نیروهای سیاسی و اجتماعی را در جهت مقابله با وضع موجود فعال میسازند. بنابراین در هر مجموعۀ ائتلافکننده میتوان نشانههایی از وحدت تئوریک و یکسانی قالبهای گفتمانی را ملاحظه کرد.(متقی، 25:1385)
۲- گفتمان اتحاد محور
اگر کشورها از وحدت ایدئولوژیک و استراتژیک برخوردار باشند، درک شرایط همکاریهای خود را در قالب «گفتمان اتحادمحور» سازماندهی میکنند. این گفتمان در سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران در دوران جنگ تحمیلی شکل گرفت. اگر عوامل ایدئولوژیک نتواند منافع ملی کشورها را تامین نماید، در آن شرایط طبیعی است که اتحادهای منطقهای یا بینالمللی به فرسایش دچار میشوند. جمهوری اسلامیایران برای مقابله با تهدیدات منطقهای (عراق) و بینالمللی (امریکا) از گفتمان اتحاد در سیاست خارجی خود استفاده نمود.(متقی، 30 خرداد 1394)
۴- گفتمان ائتلافمحور
زمانیکه ایران از قابلیتهای ایدئولوژیک مؤثر و سازندهای برخوردار باشد، طبیعی است که در آن شرایط، سهم و تاثیر بسیاری در ایجاد هماهنگی منطقهای و بینالمللی خواهد داشت. کشورهای خاورمیانه بعد از افول ایدئولوژی پانعربیسم در وضعیت خلأ سیاسی و ایدئولوژیک قرار داشتند. آموزههای اسلامیو همچنین قالبهای اعتقادی اسلام سیاسی میتوانست چنین مطلوبیتهایی را برای کشورهای خاورمیانه فراهم آورد.(رضا زاده، 7 اسفند 1385). به این ترتیب، گفتمان ائتلافمحور جمهوری اسلامیبراساس قالبهای نشانهای مشترک با کشورهای اسلامیشکل گرفته است و از همین طریق، ایران توانست اُبژه نظام بینالملل را به چالش فراخواند؛ طبعاً کشورهایی میتوانند در ائتلاف با ایران قرار گیرند که در قالب «سوژه آزاد» قرار گرفته باشند، زیرا سوژههایی که در مقابل اُبژه قرار میگیرند، باید به گونه گفتمانی ساخته شوند. فلسفه جهاد، شهادت، ایثار، توحید و قیامت، همه از عوامل محرک و تقویتکنندهای هستند که جوانان ایرانی، در این دهه، با استفاده از آنها، چگونگی مقابله با یک جنگ نابرابر را سامان دادند. این ایدئولوژی ریشهای هزاروچهارصدساله دارد. گراهام فولر در این زمینه مینویسد: «تمدن کهن و قابلیت ایرانیان ایجاب میکند که این کشور به یکی از پیشرفتهترین کشورهای خاورمیانه تبدیل شود.»(فولر،83:1373 ؛ متقی، 8 مرداد 1389).
۵-گفتمان مصالحهگرایی
یکی از شاخصهای رفتار کشورهای قدرتمند را میتوان تاثیرگذاری بر سیر حوادث منطقهای و بینالمللی دانست. به طور کلی، محیط ژئوپولتیکی ایران با نمادهایی از ناامنی و مخاطرات استراتژیک روبرو میباشد. جمهوری اسلامیایران برای غلبه بر چنین شرایطی، نیازمند به کارگیری اقداماتی است که به مدیریت بحرانهای منطقهای منجر گردد. این امر مقدمه ائتلافگرایی امنیتی محسوب میشود. یکی از اقدامات اعتمادآفرین و امنیتساز عبارت است از تاسیس مرکزی برای مدیریت بحران. راهاندازی چنین مرکزی مستلزم تشکیل هیاتی مرکب از تحلیلگران و مقامات رسمیدو طرف است که شناسایی کانونهای کشمکش را ماموریت اصلی خود قرار دهد و آن دسته از اختلافات را که ممکن است به کشمکش بین کشوری منجر شود شناسایی و مطالعه کند و ساز و کارهای سازماندهی این اختلافات را ارائه نمایند.(رشنو،20 اسفند 1388)
۶-گفتمان اعتمادسازی
مصالحهگرایی نمیتواند در فضای خلأ سیاسی قرار گیرد. کشورهایی که از گفتمان مصالحهگرایی استفاده میکنند باید به منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی موثر نائل شوند. بنابراین گفتمان اعتمادسازی در تداوم گفتمان مصالحهگرایی سیاست خارجی ایران سازماندهی گردیده است. گفتمان جدید تلاش میکند تا از رویکردهای خصمانهای پندارزدایی نماید که سوژههای نظام بینالملل آن را شکل دادهاند. در دهه ۱۹۹۰، اعتمادسازی وجه مسلط رفتار سیاست خارجی و امنیتی ایران محسوب میشد. این امر را میتوان مقدمهای برای تغییر در جهتگیری سیاست خارجی و الگوهای امنیتی ایران دانست. ابتکارات همکاریجویانه از جمله موارد اعتمادساز محسوب میشوند. براساس اقدامات اعتمادآفرین و امنیتساز32 ، بازدارندگی مستحکم بین کشورهای مختلف ایجاد میشود. این امر روشها و سازوکارهایی برای جلوگیری از تهدیدات و خطرهای نظامیتعبیه میکنند. رژیمهای بینالمللی مختلف، الگوهایی را شامل هستند که با همدیگر تعامل دارند و مقابله به مثل میکنند (عمادی، 18/1/1394).
۷- گفتمان امنیت دستهجمعی
برای غلبه بر محدودیتهای امنیتی، زمینه برای سازماندهی و نهادینهسازی امنیت دستهجمعی نیز فراهم شد. ایران توانست، شرایط جدیدی را سازماندهی کند که به موجب آن روابط سیاسی با کشورهای منطقهای از جمله قطر، عربستان سعودی و عمان ارتقا یافت. چنین الگویی را میتوان زمینهساز همکاریهای فراگیر در جهت ایجاد امنیت دستهجمعی دانست. کشورهایی که بتوانند اعتمادسازی را در قالب فضای امنیتی موثر سازماندهی نمایند، خواهد توانست امنیت دستهجمعی را ایجاد کنند. بنابراین میتوان به این جمعبندی رسید که هرگونه فرآیند موثر در طی اعتمادسازی میتواند زمینههای تحقق گفتمان و استراتژی امنیت دستهجمعی را بهوجود آورد. الگوی امنیت دستهجمعی را میتوان بستری برای حداکثرسازی روابط استراتژیک کشورهایی همانند ایران با واحدهای سیاسی منطقهای در خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز دانست. این الگو را ابتدا آرمانگرایان مطرح کردند. هدف آنان از طرح چنین الگویی را باید نیل به امنیت جهانی دانست. به همین منظور، جمهوری اسلامیایران تلاشهای بسیاری برای بهکارگیری چنین الگویی در حوزه منطقهای بهعمل آورده است. شاخصهای رفتاری و گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران نشان میدهد که امنیت دستهجمعی غیر از امنیت مشترک است. بین این دو، تفاوتهای مفهومیو مصداقی وجود دارد. در سیستم امنیت دستهجمعی 33اعضا متعهد شدهاند که علیه متجاوز درونسیستمییا برونسیستمیدستهجمعی اقدام نمایند، اما امنیت مشترک 34، برعکس امنیت دستهجمعی، سیستمیاست که طی آن رفتار و اقدامات نظامیاعضا مشخص و معین شده، و روشهای مدیریت و حل کشمکش آنها تعیین گردیده است.(متقی،31:1385)
۸- گفتمان تعادلگرایی سازنده
گفتمان تعادلگرایی سازنده براساس شرایط منطقهای و بینالمللی قرن ۲۱ شکل گرفته است. در دوران جدید زمینه برای ظهور محافظهکاران امریکایی فراهم گردید. آنان از الگوهای تهاجمیبرای محدودسازی ایران استفاده نمودهاند. این امر با واکنش ایران روبرو گردیده و در نتیجه سطح جدیدی از تعارض سیاسی و گفتمانی با جهان غرب به وجود آمده است. در دهه ۱۹۸۰ نیز نشانههایی از تعادلگرایی مقاومتگرا در سیاست خارجی ایران در برابر امریکا و شوروی ایجاد شده بود. نگرش ایران نسبت به اتحاد جماهیر شوروی و امریکا به یک میزان تعارضی و مقابلهجویانه بود. مقامات سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامیایران بر این اعتقاد بودند که میبایست تضاد دائمیخود را با قدرتهای بزرگ حفظ نمایند. در نگرش مقامات ایرانی نسبت به قدرتهای بزرگ، چنین رویکردی وجود داشته است (متقی، 31 خرداد 1394).
جمعبندی
نظريه گفتمان، با وجود داشتن بنیانهایی محکم در سنتها و رویکردهای نظرى گذشته، دیدگاهی نـسبتا نو در تحليل سياسى است که از رويكردهاى نويسندگان ماركسيست مانند آنتونيوگرامشى و لوئى مانند ميشل فوكو و ژاك دريدا اقتباس نموده است. گفتمان، هويت خود را از طريق رابطهاى كه بين عناصر مختلف برقرار مىكند. در نـظريه گفتمان ارنستو لاكلاو و شنتال موفه، همه چيز ماهيتى گفتمانى دارد و يا نوعى سازه گفتمانى است و در رابـطه با ديگر اشياء مـعنا مـىيابد. فوكو،گفتمان را عامتر از ايدئولوژى سياسى مىداند به گونهاى كه ممكن است سازوكارهاى آن مرزهاى چند ايدئولوژى را در نوردد. بر اين اساس،كليه معانى،كنشها و رفتارهاى يك نظام سياسى نيز همگى در ارتباط با زمينه كلىاى كه جزئى از آن هستند(گفتمان)درك مـىشود. تحليل انتقادي گفتمان، حاصل تلاشهاي فكري و نظري انـديشمنداني چـون فوكو، لاكلاو، موفه و فركلاف ميباشد. تحليل انتقادي گفتمان، از مطالعه و توصيف ساختار، كاركرد رويهها و كردارهـاي گـفتماني فـراتر ميرود. نظرية گفتمان در سنت انتقادي، به نقش مـعنادار كردارهـا و انديشههاي اجتماعي در زندگي سياسي ميپردازد. لاكلاو و موفه گفتمان را مجموعهاي معنادار از علائم و نشانههاي زبانشناختي و فرازبانشناختي كه فراتر از گفتار و نوشتار است، تعريف ميكنند. فركلاف، برخلاف لاكلاو و موفه كه جهان اجتماعي را تنها ساخته و پرداخته گفتمان تلقي ميكنند، زبان را قوامبخش جزئي از جهان اجتماعي ميداند. به نظر او، گفتمان يكي از اشكال كنش اجتماعي و شيوههاي عمل اجـتماعي اسـت؛ به گـونهاي كه افزون بر جهان و امور گفتماني، امور غيرگفتماني نيز وجود دارند. به طور کلی گفتمان را ميتوان به اين صورت تعريف كرد: مجموعهاي از احكام و قضاياي منطقي بههمپيوسته و مرتبط، مـانند مـفاهيم، مـقولات، طبقهبنديها و قياسها كه جهان اجتماعي را برساخته يا معنادار ميسازند؛ به گونهاي كه بعضي از رفتارها و كردارها، ممكن و مشروع و بـرخي ديگر، نامشروع و غيرممكن ميشوند. در اندیشههایهالستی، مورگنتا، والتر جونز و رمضانی هیچگونه صحبتی از نقش گفتمان در سیاست خارجی به عمل نیامده است. آنان تلاش میکنند که معادلۀ قدرت را زمینهای برای تعامل هوشمند و هدفمند بازیگران تلقی نمایند و به همین دلیل است که برای موضوعاتی از جمله نظام بینالملل اهمیت ویژهای قائلاند. هالستی تلاش میکند تا تحولات سیاست خارجی کشورها را براساس ایستارها، ارزشها و تصورات کشورهای تاثیرگذار در سیاست بینالملل تبیین نمایند. در نظریهپردازی جدید سیاست خارجی میتوان از قالبهای گفتمانی استفاده نمود. از طریق تحلیل گفتمانی میتوان الگوهای متنوعی از رفتار سیاسی و بینالمللی به کار گرفت. در نگرش لاکلائو و موفه تفسیر خاصی از سیاست و رفتار سیاسی وجود دارد. آنان بر این اعتقاد هستند که سیاست به مفهوم آزادکردن تواناییها برای تاثیرگذاری بر اُبژه میباشد. هرگاه که بتوان بازیگران رقیب را تحتتاثیر قرار داد و آنان را به اجرای کاری وادار نمود، شکلی خاصی از سیاست ایجاد میشود. لاکلائو و موفه در زمرۀ نظریهپردازان «پساساختارگرا» میباشند. بنابراین طبیعی است که آنان شکلهای ثباتیافتهای از نظم اجتماعی را نمیپذیرند. در آثار لاکلائو و موفه از گفتمان به عنوان نظریۀ سیاست فرهنگی یاد میشود. جهتگیری سیاست خارجی ایران نیز براساس شاخصهای فرهنگی ظهور یافته است. بنابراین میتوان حوزههای اندیشهمحور لاکلائو و موفه را با حوزههای گفتمانمحور فوکو، که مبتنی بر گسترش قدرت در محیط گفتمانی میباشد، پیوند داد. در راستای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخی قالبهای گفتمانی وجود دارند که میتوان به این موارد اشاره نمود: گفتمان صدور انقلاب و مقابله با استکبار جهانی، گفتمان تغییر وضع موجود، گفتمان اتحاد محور، گفتمان ائتلافمحور، گفتمان مصالحهگرایی، گفتمان اعتمادسازی، گفتمان امنیت دستهجمعی، گفتمان تعادلگرایی سازنده.
فصل چهارم
گفتمان اعتدالگرایی و سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران
مقدمه
در این فصل، گفتمان اعتدالگرایی و سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران مورد بررسی قرار میگیرد. در این راستا، نخست، به مبحث اصول و محورهای سیاست خارجی دولت اعتدالگرا، پرداخته میشود. سپس سیاست حسن روحانی در پرونده هستهای و تحریمها، مورد مطالعه قرار گرفته و روند مذاکرات هستهای در دولت یازدهم، مورد
