
برای همه مسلمانان است.
– وابستگی و اعتماد مردم به رسانه ملی و نقش آن در تحولات دینی، سیاسی، فرهنگی و…
– موجود بودن زمینه های مناسب در دین، برای ترویج ارزشهای الهی.
– نیروهای مستعد و با انگیزه برای حضور در عرصه های مختلف تبلیغ رسانه ای دین.
تهدیدها:
مهم ترین تهدیدی که در این زمینه وجود دارد، غفلت از چشم انداز آینده رسانه های نوین است که می تواند حتی فرصت های فوق را از ما بگیرد و یا به تهدید تبدیل کند. رشد قارچ گونه رسانه های فارسی زبان رقیب، گوشه ای از تلاش دشمن برای تنگ کردن فضای تبلیغی، و حذف ما از عرصه رسانه های تأثیرگذار است.
با اینکه رسانه های نوین مقوله ای دینی اند، متأسّفانه در حوزه علمیه به کلّی مورد غفلت قرار گرفته اند. تا جایی که حتی درباره رسانه ملی نیز در سطوح مختلف سیاستگذاری، برنامه ریزی و اجرایی، به صورت جدّی اقدامی صورت نگرفته است و جز برخی حرکت های محدود، ناهماهنگ و بدون نظارت، کاری در جهت تعامل هدفمند و متناسب با موقعیت رسانه ها در دنیای امروز صورت نمی گیرد.
خطر آنجاست که برخی از افراد، متأثّر از فضای ارتباط و تبلیغ سنّتی، تصور می کنند که می شود با پرهیز از رسانه ها، آنها را محدود و یا حذف کرد؛ به همین دلیل، حتی گاهی از بردن نام آنها و یا تأسیس واحدی برای آشنایی و پیگیری امور مربوط به آنها پرهیز می کنند.
پس باید از چار چوب و استخوان بندی قوی حوزه علمیه و امکانات فراوان فکری و معنوی که در حوزه های علمیه وجود دارد استفاده نمود تا برای فراهم کردن پاسخ های این پرسش های فراوان، انسان هایی ساخته شوند که بتوانند به سرچشمه های جوشان معارف و احکام دست یابند و نیازها و خلأها را پر کنند».(خامنهای،269،1375)
آسیب ها و نقاط ضعف:
– فقه موجود، از جامعیّت کافی برخوردار نیست. «ما فقهی لازم داریم که بتواند حکومت و سیاست خارجی و روابط بین المللی و… را پاسخگو باشد». (خامنهای،123،1375)
– از جمله چیزهایی که حوزه بدان نیاز دارد، یک نظام تعلیم و تربیت است تا در آن، وقت ها به هدر نرود». (خامنهای،34،1375)
– امروز در جامعه ما، آن کسـانی که بتواننـد با زبـان های زنده دنیـا صحبت کنند و معارف الهی و پیشـرفت های فکری و فرهنگ اسلامی را برسانند، خیلی کم هستند و این خلأ باید به گونه ای پر شـود». (خامنهای،39،1375)
– ما معادن عظیم و غالباً از جنس فاخر در اختیارمان هست؛ اما پولی که بشود در بازار خرج کرد و به این و آن داد، نداریم». (خامنهای،269،1375)
– خلأ نظریه پردازی اسلامی درباره ارتباطات و رسانه، بر مبنای آموزه های قرآن و عترت؛
– ضعف نیروی انسانی و عدم آموزش کارآمد. «خوب بود صدها نویسنده اسلامی و… تربیت می کردیم که نکردیم. این یکی از کارهای حوزه است». (خامنهای،142،1375)
– عدم سیاستگذاری و برنامه ریزی متناسب، همراه با تحولات جهانی در زمینه ارتباطات و رسانه ها؛
– عدم دانش، بینش و نگرش دقیق و واقع بینانه درباره کارکردها، کجروی ها و توانمندی های رسانه ها؛
– غفلت از وظیفه ای که در مقابل رسانه ها، به ویژه رسانه ملّی دارد؛
– ناهماهنگی تحولات حوزه با رخدادها و نیازهای دنیای امروز؛
– نبود کتاب یا بحث مستقل فقهی در زمینه تبلیغات و ارتباطات سنتی و نوین.
13-5-1-2-2-رابطه دین و رسانه
برخی افراد، با تمسک به نظریه ذاتگرایانه تکنولوژی، پرداختن به بحث آسیبهای رسانه در رابطه با دین؛ اعم از بحث در مورد آسیبهای برنامههای دینی رسانه و یا آسیبهای سائر برنامههای آن به دین و دینداری را بحثی بیفایده و بیثمر قلمداد میکنند؛ چرا که قائلند ماهیت رسانه، جز این را طلب نمیکند و اساساً، رسانه ناگزیر از این آسیبهاست. بنابراین پرداختن به بحث از چیستی رسانه و رابطه آن با دین، بعنوان زمینهای برای بحث از آسیبها، ضروری به نظر میرسد.(کرباسیان،1387)
یکی از نظریاتی که در باب چیستی رسانهها، وجود دارد، نظریه ابزارانگارانه است که رسانه را صرفاً ابزاری میداند که در ذات خود فاقد هرگونه هویت فرهنگی مستقل است و میتواند در خدمت پیامهای مختلفی قرار گیرد؛ بدون اینکه فرهنگ و پیامهای خاصی را از درون ذات خود به مخاطب منتقل نماید. این تلقّی از فنآوری میراث ارسطو بشمار میرود که قائل است، فناوری نظم سامانی است که انسان به اشیاء میدهد و فنآوری را حائز شأنی خنثی میداند. فنآوری مانند ظرفی است که صرفاً، مظروف خود را نمایش میدهد؛ بدون آنکه بدان تعیّنی بخشد.(هور و لاندبای،91،1382)
در مقابل این نظریه، دیدگاه هایدگر، فیلسوف معاصر آلمانی مطرح است که معتقد به نظریه ذاتگرایانه یا هستیشناسانه در مورد تکنولوژی میباشد. براساس این نظریه، رسانه، ذاتاً دارای هویت فرهنگی مستقلی است، که همچون دیگر دستاوردهای مدرن دنیای مدرنیته، عناصری همچون عقلانیت ابزاری، اومانیسم و سکولاریسم را که اصول اساسی مدرنیسم بشمار میروند، در ذات خود دارد.(جي كليفورد ،22،1335)
نظریه معروف رسانههای سرد و گرم مکلوهان و یا کلام معروف او که «رسانه همان پیاماست» را نیز میتوان در راستای همین دیدگاه ارزیابی کرد. مکلوهان کلامی دارد که بوضوح مؤید نظریههای دیگر است، آنجا که میگوید: «برای حصول به درک واضح و شناخت روشنی از یک فرهنگ، باید به مطالعه ابزارهایی پرداخت که در آن فرهنگ، برای تبادل افکار و مبادلۀ پیامها بکار گرفته میشود». (پستمن،73،1384)
“نیل پستمن” نیز که برای تلویزیون در عرصه دین، ضعف ذاتی قائل است، در اینباره میگوید: «صفحه تلویزیون، خود، دارای ماهیتی ذاتی و برخوردار از گرایش نیرومند به روانشناسی این جهانی است. تبدیل شکل این جهانی تلویزیون به شکل جهانی متناسب با معنویت و قداست مذهبی، چگونه ممکن است».(پستمن،256،1384)
در میان محققان معاصر، شاید بتوان فعالیتهاى استوارت هوور و همکارانش را تلاشى در جهت تعاملگرایى دین و رسانهها دانست. وى با اشاره بر نقش رسانهها در فرایند خلق و آفرینش نمادها و همچنین تفسیر و کاربرد این نمادها، بر تعامل رسانه و دین تأکید مىکند.(حسینی،142،1390) اینها معتقدند که کار بازاندیشى در رابطه دین و رسانه باید با بررسى نگاههاى مخالف در نسبت دین و رسانه در چارچوب فرهنگى مدرنیته انجام شود.
این نگاهها پس از بررسى رویکردهاى ابزارگرایانه و ذاتگرایانه به نگاهى بینابین دست مىزنند و معتقدند: از یکسو، رسانهها فراهمآورنده مواد خام لازم براى ساخت معانى دینى در زندگى هستند (تأثیر از ذاتگرایى) و از سوى دیگر، رسانهها در خلق و تولید و توزیع نمادهاى دینى مىتوانند در خدمت دین باشند (تأثیر از ابزارگرایى).(هوور،14،1388)
عدهاى دیگر از طریق طرح مسائل مشترک به دنبال یافتن راههاى ارتباط دین و رسانه بودهاند. از جمله این افراد لین کلارک است که سعى کرده بر سه محور ذیل تأکید کند: اول آنکه رسانهها در پى ایجاد معنا هستند و مسئله معنا پیش از هر چیز، مورد توجه قرار گرفته است. دوم آنکه رسانهها نیازمند آنند که تبیین روشنى از ارتباط دین شخصى و دین نهادین بیابند و این مسئلهاى است که دین مورد توجه قرار داده است. یکسانى و یا دوگانگى دین و اخلاق نیز در اینجا مهم است. سوم، توجه رسانهها به مسائل سیاسى و در کنار آن، گرایش آموزههاى دینى به موضوعات سیاسى به ویژه مسئله عدالت است. (حسینی،144،1390)
البته میتوان پذیرفت که هر رسانهای، اقتضائات خاص خود را دارد؛ که ممکن است از ذات و ماهیت آن نشأت گرفته باشد و یا اینکه ناشی از قواعد و مقررات حاکم بر آن رسانه باشد، اما اینکه ماهیت رسانه در تقابل با دین باشد محل تأمل است. نباید میان ماهیت رسانه با آنچه توسط سازندگان یا گردانندگان آن بر این تکنولوژی عارض شده است، خلط کرد و نظام رسانهای که توسط افراد برای رسانه تدوین شده است را به حساب ذات و ماهیت گذاشت. اگر تقابلی میان دین و تلویزیون و یا هر رسانه دیگری به نظر میآید شاید بتوان ریشه آن را در نظامهای سکولار حاکم بر آن جستجو کرد.
بعد از تحول در عرصه ارتباطات و اختراع ماشین چاپ، اولین اقدامی که در فضای این رسانه نوین صورت گرفت، ترویج دین بود؛ که در قالب چاپ انجیل صورت گرفت؛ اما بعد از مدتی در همان فضایی که از این رسانه برای ترویج دین استفاده شده بود، پرچم تقابل دین و رسانه برافراشته شد و اعتقاد به جدائی این دو مقوله از همدیگر مطرح شد. شاید این امر را بتوان مؤیدی بر این امر قرار داد که ماهیت رسانه با دین، در تقابل نیست و آنچه این دو را در مقابل همدیگر قرار داد، نظام رسانهای بود؛ که بر آن حاکم شد.
البته باید در نظر داشت که تلویزیون نیز مانند تمامی ابزارهای دنیوی، گرفتار محدودیتهائی است و در عرصه ارائه دین هم این نواقص و محدودیتها به چشم میخورد؛ همانگونه که قابلیتهائی را نیز داراست. اما ازاین محدودیتها نمیتوان به تقابل با دین یاد کرد.
تلویزیون با تمام اقتضائات و محدودیت هایی که دارد، میتواند در مسیر دین، مورد استفاده قرار گیرد؛ همانگونه که میتواند دینی شود. پس هیچ تقابلی میان دین و رسانه وجود ندارد؛ اما در کشور ما این رسانه تا دینیشدن براساس معیارهای اسلامی، فاصله زیادی را فرا روی خود دارد و با ایرادات و اشکالات متعددی در این عرصه روبروست؛ که از مشاهده مجموع آنها میتوان به این نکته رسید که بر تلویزیون ما یک نظام واحد جامع دینی حاکم نمیباشد و به دلیل نداشتن یک الگوی کامل از رسانهی دینی، در مواردی به سمت و سوی روش ها و الگوهای غربی رفتهایم و آنرا ملاک عملکرد خود قرار دادهایم؛ که باید با تولید نظریه رسانه دینی و الگوی رسانهی دینی، خود را از تقلید صرف از الگوهای غربی، رها کرده و تلویزیون را با هنجارهای بومی خود، همراه سازیم و گرنه بیش از پیش شاهد آسیبهای دینی در تلویزیون خواهیم بود و حیات دینی ما با چالش روبرو خواهد شد و به قول ژان کازنو، قادر به ادامۀ حیات نخواهیم بود. (کازنو،190،1364)
14-5-1-2-2-جایگاه رسانهای تلویزیون
امروزه تلویزیون بعنوان یکی از قدرتمندترین رسانهها که همچون سایر رسانهها، اقتضائات و قابلیتهای خاص خود را داراست، جایگاه پراهمیتی در نظامهای سیاسی و حکومتی گوناگون دارد و هر کشوری سعی میکند از آن در راستای سیاستها و براساس ارزش های مقبول خود، بهره بگیرد.
در کشور ما هم این رسانه، که توانائی در تعامل قرار گرفتن با دین را داراست، بایستی منطبق با ارزش های اسلامی و انقلابی، گام برداشته و کارکردهای خود را براین اساس تنظیم نماید. لذا کسانی باید دست اندرکار رسانه قرار گیرند که بتوانند دین را بشناسند رسانه را بشناسند آسیب ها را بشناسند و رسانه را به سمتی سوق دهند که خطری جامعه را تهدید نکند.
از بین وسایل ارتباط جمعی، تلویزیون، که تکنیکهای رادیو و سینما و روزنامه را در خود جمع کرده، از اهمیّت ویژهای برخوردار است؛ به گونهای که حضور این رسانه به طرز وسیعی در جوامع مختلف به چشم میخورد. در این میان، آنچه اهمیت تلویزیون را در کنار عوامل دیگر بنحو چشمگیری افزایش میدهد، ماهیت محتوایی تلویزیون است. «امه دور» روانشناس و پژوهشگر ارتباطات در اینباره میگوید: «قابلیتهای تکنولوژیک تلویزیون چنان است، که این رسانه میتواند، در مقایسه با سایر رسانهها، بجز فیلم و ویدئو، محتوایی نزدیکتر به زندگی واقعی ارائه کند.» (امه،4،1374)
حال که تلویزیون از جهات مختلفی نظیر تعداد مخاطبان و تنوع قالبها و قدرت تأثیر و محتوای نزدیکتر به واقعیت، در جایگاه بالایی قرار گرفته، باید با نگاه عمیقتری بدان توجه کرد و هر کشوری باید سعی نماید متناسب با الگوهای هنجاری و ارزشهای مقبول خود، آنرا به خدمت گیرد. اما در کشور ما که یک کشور اسلامی است، این موضوع ابعاد و اهمیت بیشتری به خود میگیرد و لازم است مسؤلین این رسانه بطور جدی، همسویی آن را با ارزش های اسلامی، مورد توجه قرار داده و سعی کنند این رسانه تأثیرگذار را در تعامل مناسب با دین قرار دهند و از آن در جهت خدمت به دین و
