
به عدالت است.»(طبرسي، 1384ش: 58)
سيد عباس موسوي در شرح عبارت «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَاالسُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَة: و آنگاه كه مردم حق رهبرى را ادا كنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه بين آنها عزت يابد و راههاى دين پايدار و نشانههاى عدالت برقرار و سنت (پيامبر) پايدار گردد، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حكومت اميدوار شوند.» (نهجالبلاغه، خطبه216، ص333) مينويسد: مهمترين اسباب بقاء و ثبات دولتها اقامه عدل و حق و دوري از ظلم ميباشد. اگر والي حق رعيّت را رعايت كند و به عدالت ثروت را بين آنها تقسيم نمايد مردم با آرامش زندگي ميكنند و هيچ ظلمي باقي نميماند و قوي حق ضعيف را نميخورد. در اين صورت دولت باقيميماند و از بين نميرود. (موسوي، 1376ش:ج3، 499)
امام علي عليهالسلام استمرار و پايداري دولت و نظام را در اجراي عدالت و استقرار قسط ميشناسد. يعني اگر دولت و نظامي، برقراري عدالت و حاكميّت قسط را شعار خود قرار دهد و در اجراي آن مؤفق باشد، آن دولت شايستگي ماندن را دارد و قابل دوام و استمرار است؛ و هر دولتي كه هدفش ظلم و استثمار است، زودگذر ميباشد و به زوال و نيستي كشيده ميشود. مردمي كه تحت لواي دولت حقّ زندگي ميكنند، هميشه آرزوي بقا و حاكميت هر چه بيشتر آن دولت را دارند برعكس، انسانهايي كه در زير سلطه دولت ظالم قراردارند، خواستار زوال آن و از بين رفتن بساط ظلم و ستم ميباشند.
در بيان ديگري امام علی علیهالسلام در مورد تأثیرات عدالت بر تداوم قدرت و حکومت، ميفرمايد: «لن تُحَصَّنَ الدول بمثل استعمال العدل فيها: هيچ چيز مانند عدالت، دولتها را محافظت نميكند.»(تمیمی آمدی، 1410ق: 555)، و «العدل جنّة الدّول: عدل سپر دولتهاست.» (تميمي آمدي، 1410ق: 102) عدل چنان سپر محكمي است كه رعايت آن موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سياسي ميگردد.
و در جاي ديگر ميفرمايد: «في العدل الإقتداء بسنّة الله و ثبات الدّول: در عدالت پيروي از دستور و سنّت خدا و پايداري دولتهاست.» (تميمي آمدي، 1410ق: 479) يعني اجراي عدالت باعث تداوم و پايداري دولتها ميگردد.
در واقع حكومتي كه مبنا و اساس پايههاي اجرايي خود را بر عدل و عدالت استوار ميسازد، آثار و نتايجي به دنبال دارد كه نظام هاي ظالمانه هرگز آنرا لمس نخواهد كرد؛ در حقيقت ايجاد عدالت موجب آمدن حاكميتي ميشود كه باعث افزايش ارزش و اعتبار و اقتدار نظام اسلامي خواهد شد. (نيكو برش راد، 1386ش:73)
بدون شك، هر حكومتي، در معرض دشمنيها و كينه توزيهاي عناصر منحرف داخلي و يك سري از بيگانگان است و اين امر موجب ميگرددكه حكومتها برنامه اداري و سياسي خود را براي ثبات و مصونيت نظام سياسي از هر گونه گزندي، مورد اجرا گذارند. امام علي عليهالسلام، به آن دليل كه همراهي حمايت مردم را مهمترين امر براي مقابله با دشمنان و همچنين تقويت حكومت در برابر سوء قصد آنان ميداند، ايشان برقراري عدالت را براي قِوام و استواري مردم در دفاع از نظام سياسي توصيه مي فرمايد: «من عمل بالعدل حَصَّنَ الله ملكه؛ هر كس به عدالت عمل كند خداوند حكومت وي را حفظ ميكند.» (تميمي آمدي، 1410ق: 633)
به طور كلي حكومتي كه در آن عدالت اجرا ميگردد، دلهاي مردم را به سوي خود جذب مينمايد و اگر خطري از سوي بيگانگان آنرا تهديد كند با حمايت مردم، رو به رو ميگردد و مردم با پشتيباني از آن مانع هرگونه اقدام متجاوزانه دشمنان بر عليه بقاء حكومت ميگردند و آنرا در برابر حملات دشمنان حفظ ميكنند، و از نابودي نجات ميدهند. همين امر موجب دوام و پايداري حكومت ميشود.
امام علي عليهالسلام در كلام ديگري ميفرمايد: «ثبات الدَّولَةِ باقامة سُنَنِ العَدْل: پايداري و ثبات دولت در گرو اجراي آيين عدالت است.» (خوانساری، 1366ش:ج3، 353)
در نهايت ميتوان گفت پاسبانان رعيّت و متصدّيان ديار و مملكت، اگر بخواهندكه دولت ايشان برقرار و شوكت ايشان پايدار باشد بايد دست از طريقهي عدالت برندارند و همّت بر سنّت و طريقه منقول از ائمه عدل و معلّمان حكمت و عقل گمارند كه هيچ سبب و وسيله براي استحكام بناي دولت مانند داد و عدل، و هيچ مخربي براي اساس شوكت و استقلال مثل ظلم و بيداد نيست. (قزويني، 1371ش:34)
9-2-3. ايجاد حيات
امام علي عليهالسلام عدالت را مایه حیات و حتی حیات طیبه جامعه میداند و میفرماید: «العدل حیاة: عدالت عامل حيات است.» (تميمي آمدي، 1410ق: 26)
منظور از حيات در اين حديث، زندگي معنوي مي باشد، در صورتي كه حكومت جامعه به دست حاكم عادل باشد در اين حالت مردم معناى زندگى را ميفهمند، ولي اگر حاكم ظالم و ستمگري بر جامعه سلطه داشته باشد در حقيقت مردم زندگى ندارند و هيچ بهره معنوي از زندگي خود نميبرند. جامعه به واسطه بی عدالتی و رعایت نشدن حقوق افراد در جامعه، گرچه به ظاهر تحركی دارد، ولی از روح زندگی «حیات طیبه» محروم است ولی در پناه اجرای عدالت افزون بر آثار مادی و رشد اقتصادی زندگی معنا مییابد و مردم به صلاح و رستگاری میرسند. (ميرخليلي و حاجي ده آبادي،1380ش: ج7، 75)
حضرت در حديث ديگري ميفرمايد: «عدل السّلطان حياة الرّعيّة و صلاح البريّة: عدل پادشاه زندگانى رعيت و صلاح حال خلق است.» (تميمي آمدي، 1410ق: 466)،يعنى عدالت باعث اين مىشود كه مردم در رفاه زندگانى كنند. (خوانساري، 1366ش: ج4، 363)
زندگى سالم و سودمند و انسانى براى جامعههاى اسلامى (و جامعههاى ديگر)، جز به زنده ماندن، يعنى عملى شدن «احكام اسلام»، ميسّر نيست، و حياتى در خور انسانيّت جز به عدل و زير سايه عدل فراهم نمىآيد، چنانچه اميرالمؤمنين عليهالسلام ميفرمايد: «العدل حياة الاحکام؛ اجراى عدالت سبب زنده ماندن احكام است.» (تميمي آمدي، 1410ق: 31)
راه زنده ماندن احكام دين و عمل كردن مردم به دين، چه احكام اقتصادى و چه قضائى و … ، اجراى عدالت است. اگر مردم عدالت را اجرا كنند لذت آنرا ميچشند، به شريعت و دين الهي روي ميآورند و احكام را با ميل و رغبت باطني انجام ميدهند. (سبحاني فر و مردمي، 1391ش:189)
در اين هنگام است كه اركان دين در درون بخشهايى از جامعه، به خصوص در ميان جوانان، و كسانى كه از فهم صورت حقيقى دين دورند فرو مىريزد، و محرومان و كسانشان از ديندارى سازنده و اداى وظايف خود بىبهره و ناتوان مىمانند. (حكيمى، 1380ش: ج5، 249 )
و تنها در سايه عدل و قسط است که کتابهاي آسماني و فرامين الهي مجال تحقق مييابند، در اين صورت احكام الهي در جامعه جريان مييابد و مردم به آن عمل ميكنند، ولي اگر عدالت نباشد به احكام خداوند توجهي نميشود وكسي به آن عمل نميكند در اين حالت اين احكام پويايي خود را از دست ميدهد و راكد باقي ميماند.
10-2-3. رعايت حقوق مردم
عدالت یعنی رعایت کردن حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آنها، رعايت حقوق مردم يكي از ثمرات اجراي عدالت است كه در صورت رعايت عدل و داد محقق ميگردد، چنانچه امام علي عليهالسلامدر بيانات خود به اين امر اشاره مينمايد و در نامهای به کارگزاران خراج ميفرمايد: «فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ: پس داد مردم را از خود بدهید.» (نهجالبلاغه، نامه51، ص425)
یعنی کارگزاران در رفتار و انجام وظایف و مأموریتهای خویش، از روی عدالت و داد عمل کنند و هیچ حقی را زیرپا نگذارند و حقوق مردمان را به درستی، همچون حقوق خود پاس دارند.
امام علی علیهالسلام در نامهای که به یکی از کارگزارانش در زمان خلافت خویش مینویسد، به حق اقتصادی اقشار ضعیف جامعه اشاره میکند و میفرماید: «وَ اِخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ اَلْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اِخْتِطَافَ اَلذِّئْبِ اَلْأَزَلِّ دَامِيَةَ اَلْمِعْزَى اَلْكَسِيرَةَ: و آنچه توانستی از مالی که برای بیوه زنان و یتیمان نهاده بودند بربودی، چنانکه گرگ تیز تک برآید و بُز زخم خورده و از کار افتاده را برباید.» (نهجالبلاغه، نامه41، ص413)
امام عليهالسلام در اين عبارت، به اين امر اشاره ميكند كه اموال عمومي به بيوه زنان و يتيمان اختصاص دارد، و مي بايست حقوق آنها به طور كامل پرداخت شود و اجحافي در حق آنان صورت نگيرد. و با رعايت عدالت است كه زمامداران ميتوانند حقوق آنان را بپردازند و مانع تصرف اين حقوق به وسيله خودشان و يا ساير افراد زورگو گردند.
علاوه براين، در یکی از عهدنامههایی که امام به مالکاشتر نخعی نوشته آمده است: «ثُمَّ اَللَّهَ اَللَّهَ فِي اَلطَّبَقَةِ اَلسُّفْلَى مِنَ اَلَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ اَلْمَسَاكِينِ وَ اَلْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ اَلْبُؤْسَى وَ اَلزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ اَلطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ اِحْفَظِ لِلَّهِ مَا اِسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اِجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِي اَلْإِسْلاَمِ فِي كُلِّ بَلَدٍ فَإِنَّ لِلْأَقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ اَلَّذِي لِلْأَدْنَى وَ كُلٌّ قَدِ اِسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ … وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ اَلْيُتْمِ وَ ذَوِي اَلرِّقَّةِ فِي اَلسِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِيلَةَ لَهُ وَ لاَ يَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَى اَلْوُلاَةِ ثَقِيلٌ وَ اَلْحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ…: پس تو را به خدا! تو را به خدا، درباره طبقه پایین مردم، آنان که راه چاره ندارند و از درویشان و نیازمندان و بینوایان و از كارافتادگان، که در این طبقه مستمندی است خواهنده و مستحق عطایی است به روی نیاورنده؛ به خاطر خدا، حقی را که خداوند به آنان اختصاصداده و نگهبانی آنرا بر عهدهات نهاده است، پاس دار و بخشی از بیتالمالت و بخشی از غلات زمینهای خالصه را در هر شهر به آنان واگذار، که دوردست ترین آنان را همان باید که برای نزدیکان است و آنچه بر عهده تو نهادهاند رعایت حق ایشان است… یتیمان را عهده دار باش و کهنسالانی را که چاره ای ندارند و دست سؤال پیش نمیآرند؛ و این کار بر والیان گرانبار است و گذاردن حق، همه جا دشوار …» (نهجالبلاغه، نامه53، ص438)
در این کلام، امام علی علیه السلام حق اقتصادی ضعیفان و محرومان را حق الهی میداند که بر واليان تفویض شده است و به کارگزار خود گوشزد میکند که با رعايت عدالت بين مردم این حق را مراعات نماید. تأکیدات فراوان در این عبارات حاکی از آن است که رعایت این حق از وظایف اصلي هر حکومتي است، و با اجراي عدل و قسط، مي توان به آن دستيافت.
بنابر فرمایش امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در جامعه اسلامی در صورت اجراي عدالت توسط حاکم و یا دولت، نیازهای اساسی مردم به خصوص نیازمندان و دهکهای پایین جامعه تأمین ميشود، و حق كسي ضايع نميگردد، اقشار آسیب پذیر جامعه تحت پوشش حمایتی دولت در ميآيند تا شکاف اقتصادی بین اقشار جامعه کم شود. بر اساس این نامه حضرت عليهالسلام، کسی که در رأس حکومت اسلامی قرار گرفته طبق وظیفه الهی خویش میبایست در پرتو عدالت اقتصادی و سياسي، توزیع درآمد جامعه را به نحو عادلانهای بین دهکهای مختلف تخصیص دهد تا حق كسي پايمال نشود و حقوق همهي مردم به صورت كامل محقق شود.
11-2-3.پرهيز از تبعیض
با اجراي عدل و داد هرگونه تبعيضي در جامعه ريشهكن ميشود، امام علي عليهالسلام در نامه53 نهجالبلاغه در رابطه با پرهيز از تبعيض به مالکاشتر فرمان ميدهد که زمينه هر گونه انحصارطلبي وامتيازخواهي را از جانب خويشاوندان، اطرافيان و وابستگان خويش از بين ببرد و اجازه ندهد که کسي از امکانات عمومي و مردمي در جهت منافع خصوصي و شخصي خود بهره مند شود:
