
كس ديگرى دست نمىدهد.161 و حضرت موسي ( در مقام مناجات و سخن گفتن با خداوند به او نزديك شد. و اين بزرگداشت موسي است.
سياق آيات قبل و بعد اين آيه حاكي از اين است كه خداوند در اين آيات به ذكر بندگاني از خود مي پردازد كه نعمت الهي شامل آنها شده است و اين انبياء مردم را به دين حق و دوري از شرك فرا مي خواندند و قبل از اينكه به ذكر اين اولياء بپردازد پيامبر اسلام( را امر به انذار مشركان مي كند و مي خواهد اين مطلب را برساند كه مشركين بايد بدانند كه قرب واقعي و ربي كه بايد او را عبادت كنند خداوند يكتاست نه بتها و آلهه مشركان.
3- (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ- أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ- فىِ جَنَّاتِ النَّعِيمِ- ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ- وَ قَلِيلٌ مِّنَ الاَْخِرِينَ- عَلىَ سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ- مُّتَّكِِينَ عَلَيهَْا مُتَقَبِلِينَ- يَطُوفُ عَلَيهِْمْ وِلْدَانٌ مخَُّلَّدُونَ- بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ- لَّا يُصَدَّعُونَ عَنهَْا وَ لَا يُنزِفُونَ- وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرَُّونَ- وَ لحَْمِ طَيرٍْ مِّمَّا يَشْتهَُونَ- وَ حُورٌ عِينٌ- كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ- جَزَاءَ بِمَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ- لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِيمًا- إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا (162؛ و سبقتگيرندگان مقدّمند- آنانند همان مقرّبانِ [خدا]- در باغستانهاى پر نعمت.- گروهى از پيشينيان- و اندكى از متأخّران. – بر تختهايى جواهرنشان- كه روبروى هم بر آنها تكيه دادهاند. – بر گِردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مىگردند- با جامها و آبريزها و پياله [ها] يى از باده ناب روان. – [كه] نه از آن دردسر گيرند و نه بىخرد گردند. – و ميوه ازهر چه اختيار كنند. – و از گوشت پرنده هر چه بخواهند. – و حوران چشمدرشت- مثل لؤلؤ نهانِ ميانِ صدف! – [اينها] پاداشى است براى آنچه مىكردند. – در آنجا نه بيهودهاى مىشنوند و نه [سخنى] گناهآلود. – سخنى جز سلام و درود نيست.
در اين آيه نيز سخن از قرب واقعي و بدون شرك به خداوند است. و سابقون از مقربان هستند.
4- (أُولئِكَ الَّذينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً (163؛ آن كسانى را كه ايشان مىخوانند [خود] به سوى پروردگارشان تقرب مىجويند [تا بدانند] كدام يك از آنها [به او] نزديكترند، و به رحمت وى اميدوارند، و از عذابش مىترسند، چرا كه عذاب پروردگارت همواره در خور پرهيز است.
و معنا اين است كه اين ملائكه و جن و انس كه مشركين معبودشان خواندهاند خودشان براى تقرب به درگاه پروردگار خود وسيله مىخواهند تا به او نزديكتر باشند و راه او را بروند، و به كارهاى او اقتداء كنند، همه اميد رحمت از خدا دارند و در تمامى حوائج زندگى و وجودشان به او مراجعه مىكنند، از عذاب او بيمناكند، از او مىترسند و معصيتش نمىكنند، در حالى كه عذاب پروردگارت محذور است و بايد از آن دورى جست.164
و مساله توسل و دست به دامن شدن به بعضى از مقربين درگاه خدا به طورى كه از آيه
( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ (؛ برمىآيد عمل صحيحى است و غير از آن عملى است كه مشركين بت پرست مىكنند، چرا كه آنان متوسل به درگاه خدا مىشوند، ولى تقرب و عبادت را نسبت به ملائكه و جن و اولياى انس انجام مىدهند، و عبادت خداى را ترك مىكنند، نه او را عبادت مىكنند و نه به او اميدوارند و نه از او بيمناك، بلكه همه اميد و ترسشان نسبت به وسيله است، و لذا تنها وسيله را عبادت مىكنند، و اميدوار رحمت وسيله و بيمناك از عذاب آن هستند آن گاه براى تقرب به آن وسيله، كه به زعم ايشان يا ملائكه است و يا جن و يا انس متوسل به بتها و مجسمهها شده خود آن خدايان را رها مىكردند، و بتها را مىپرستيدند، و با دادن قربانيها به آنها تقرب مىجستند. خلاصه اينكه ادعاى اصليشان اين بود كه ما به وسيله بعضى از مخلوقات خدا، به درگاه او تقرب مىجوئيم؛ ولى در مقام عمل آن وسيله را به طور مستقل پرستش نموده، از خود آنها بيمناك و به خود آنها اميدوار بودند، بدون اينكه خدا را در آن منافع مورد اميد، و آن ضررهاى مورد بيم مؤثر بدانند، پس در نتيجه بتها و يا خدايان را شريك خدا در ربوبيت و پرستش مىدانستند.
حال اگر مراد از جمله” أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ” ملائكه گرام و يا صلحاى مقربين از جن، و يا انبياء و اولياء از انس باشد قهرا مراد از” جستجوى وسيله” و” اميد رحمت” و” ترس از عذاب” همان معناى ظاهرش خواهد بود.
و اگر مراد اعم از اين باشد به طورى كه شامل شياطين جن، و فاسقين از انس از قبيل فرعون و نمرود و امثال آنها نيز بشود آن وقت مراد از” جستجوى وسيله” به سوى خدا همان خضوع و سجود و تسبيح تكوينى خواهد بود، كه قبلا بيان نمود (و براى همه موجودات اثباتش كرد) و هم چنين خوف و رجايشان مربوط به ذات ايشان خواهد بود.165
5- (وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُونَ (166؛ و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند. پس براى آنان دو برابر آنچه انجام دادهاند پاداش است و آنها در غرفهها [ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود.
خداوند در اين آيه شرط قرب به خود را ايمان و عمل صالح مي داند نه اموال و اولاد كه مشركان و غير آنها خيال مي كردند.
6- (أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ في ما هُمْ فيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (167؛ آگاه باشيد: آيينِ پاك از آنِ خداست، و كسانى كه به جاى او دوستانى براى خود گرفتهاند [به اين بهانه كه:] ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند، نمىپرستيم، البتّه خدا ميان آنان در باره آنچه كه بر سر آن اختلاف دارند، داورى خواهد كرد. در حقيقت، خدا آن كسى را كه دروغپردازِ ناسپاس است هدايت نمىكند.
خداوند در اين آيه نيز كساني را كه اوليايي را به جاي او براي قرب به او مي گيرند باطل معرفي مي كند.
7- (ذلِكَ الَّذي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (168؛ اين همان [پاداشى] است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [بدان] مژده داده است. بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان.» و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد]، براى او در ثواب آن خواهيم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
اينكه اين آيه را در اين بخش آورديم به اين منظور است كه برخي مفسران قربي در اين آيه را به معني قرب الهي دانسته اند ولي بحث كامل آن را جداگانه خواهيم آورد.
8- (فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (169؛ پس چرا آن كسانى را كه غير از خدا، به منزله معبودانى، براى تقرّب [به خدا] اختيار كرده بودند، آنان را يارى نكردند بلكه از دستشان دادند؟ و اين بود دروغ آنان و آنچه برمىبافتند.
خداوند در اين آيه نيز مشركان را به خاطر اينكه معبوداني غير از خداي يكتا براي قرب به او گرفته اند نكوهش مي كند و اين خطابها نسبت به مشركين براي اتخاذ اولياء بسيار در قرآن آمده است.
9- (كلاََّ إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ- وَ مَا أَدْرَئكَ مَا عِلِّيُّونَ- كِتَابٌ مَّرْقُومٌ- يَشهَْدُهُ المُْقَرَّبُونَ- إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِى نَعِيمٍ- عَلىَ الْأَرَائكِ يَنظُرُونَ- تَعْرِفُ فىِ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ- يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ- خِتَمُهُ مِسْكٌ وَ فىِ ذَالِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ- وَ مِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ- عَيْنًا يَشْرَبُ بهَِا الْمُقَرَّبُونَ (170 نه چنين است، در حقيقت، كتاب نيكان در «علّيّون» است. و تو چه دانى كه «علّيّون» چيست؟ كتابى است نوشته شده. مقرّبان آن را مشاهده خواهند كرد. براستى نيكوكاران در نعيم [الهى] خواهند بود. بر تختها [نشسته] مىنگرند. از چهرههايشان طراوت نعمت [بهشت] را درمىيابى. از بادهاى مُهرشده نوشانيده شوند. [بادهاى كه] مُهر آن،مُشك است، و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند. و تركيبش از [چشمه] «تسنيم» است: چشمهاى كه مقرّبان [خدا] از آن نوشند؛
در اين آيه برّ و جزء ابرار بودن مقدمه قرب شمرده شده است.
10- (وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (171؛ و برخى [ديگر] از باديهنشينان كسانىاند كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارند و آنچه را انفاق مىكنند مايه تقرّب نزد خدا و دعاهاى پيامبر مىدانند. بدانيد كه اين [انفاق] مايه تقرّب آنان است. به زودى خدا ايشان را در جوار رحمت خويش درآوَرَد، كه خدا آمرزنده مهربان است.
در اين آيه انفاق مؤمنان و دعاهاي رسول سبب قرب الهي شمرده شده است.
ظاهرا جمله” وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ” عطف است بر جمله” ما ينفق” و ضمير در جمله” أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ” به كلمه” ما” در” ما ينفق” و به” صَلَواتِ الرَّسُولِ” برمىگردد.
و معناى آيه اين است: پارهاى از باديهنشينان كسانى هستند كه ايمان به خدا دارند و او را به يگانگى مىستايند، و به وى شرك نمىورزند، و به روز جزا ايمان داشته حساب و جزاء را تصديق دارند، و انفاق در راه خدا و توابع آن را- كه همان درود و دعاى رسول خدا ( به خير و بركت است- همه را وسيلههاى تقرب به پروردگار مىدانند. هان! آگاه باشيد كه اين انفاق و دعاى خير رسول خدا ( مايه تقرب ايشان است، و خداوند وعده داده است كه ايشان را داخل رحمت خود كند، براى اينكه خداوند آمرزنده گناهان و مهربان با بندگان و اطاعتكاران است.172ولي برخي ديگر از مفسران آورده اند كه انفاق آنها سبب قرب الهي و درود پيغمبر بر آنان است.173
اين آيه مدني است ولي آيات قبلي كه به قرب الهي اشاره مي كرد مكي بودند در تمامي اين آيات خداوند قرب حقيقي را به مردم بيان مي كند و از قربي كه آلوده به شرك وسايل و شركاء مشركين است باز مي دارد بر خلاف مشركين و كفار كه اموال و اولاد و ديگر وسايل را براي قرب به خداوند اتخاذ مي كردند كه بيانش در قرب دوره جاهلي گذشت.
4-4- قرب الهي درعلم عرفان
از ديد انسان خداپرست، هدف غايى خلقت قرب خداى نامتناهى است. پس هيچگاه تلاش او براى تحقق اين هدف متوقف نمى شود و هيچ لحظه اى از عمر او، فاقد انگيزه تلاش نخواهد بود. با وجود اين ويژگيها در هدف زندگى انسان موحد، اعمال اختيارى او همواره از پشتوانه روحى كافى بهره مند خواهد بود و نشاط زندگى در حيات انسان موحّد هيچگاه كم رنگ نخواهد شد. . كمال انسان همان تقرب او به پروردگار است. قرب خداوند نيازمند تلاش هميشگى انسان در فرمانبردارى از خداوند و دورى از نافرمانى است. اين تلاش هميشگى، انگيزه اى پايدار را مى طلبد. كسى كه قرب خداوند را مى خواهد و محبت او را در دل دارد تبعيت از فرامين خداوند و پيروى از دستورات اولياى دين را يگانه راه رسيدن به مقصد خود مى داند.
«
