
دروني شعر کاملتر ميشود. براي آشنايي بيشتر با اين شيوه، نمونههايي از شعر اخوان را که در آنها توازن آوايي کيفي وجود دارد، ميبينيم.
“فتاده تخته سنگ آنسويتر، انگار کوهي بود.
و ما اينسو نشسته، خسته انبوهي” (اخوان ثالث، از اين اوستا، 1379: 149).
در اين شعر صامت (همخوان) “ت” 6 بار و “س” 5 بار تکرار شده، که اين هم آوايي بر موسيقي شعر افزوده است.
“اي پريشان گوي مسکين! پرده ديگر کن
پور دستان جان ز چاه نابرادر در نخواهد برد.
مرد، مرد، او مرد. “داستان پور فرخزاد را سر کن” (همان، آخر شاهنامه: 116).
اخوان در شعر بالا از شيوه واج آرايي بهره برده و واژههاي شعر خود را به گونهاي برگزيده که صامتهاي مشابه در کنار يکديگر قرار گرفته و تکرار شده اند.
در چهار سطر بالا، صامت “ر” 15 بار، صامت “د” 12 بار، صامت “ن” 9 بار تکرار شده و مصوت “ا” نيز 11 بار تکرار گرديده است.
توازن دستوري
اين گونه از توازن که ساخت دستوري و ترتيب اجزاي جمله مبناي شکل گيري آن است شيوههاي گوناگوني را شامل ميشود که در نمودار مربوط به آن آمده است.
در اين شيوه دو يا چند واژه در بخشي از شعر ميآيد که توضيح، صفت و يا هر واژه مربوط به آن- به ترتيب- در بخش ديگري از شعر خواهد آمد.
“قصه است اين، قصه، آري قصه در دست.
شعر نيست.
اين عيار “مهر و کين” “مرد و نامرد” است”
(اخوان ثالث، در حياط کوچک پاييز، 1379: 275).
چنان که در سطر آخر اين شعر ميبينيم، دو واژه “مهر و کين” که با هم آمدهاند- به ترتيب- با واژههاي “مرد و نامرد” ارتباط مييابند.
به بيان ديگر ميتوان گفت: “اين عيار مهر مرد و کين نامرد است.”
“عمر آينه بهشت، اما… آه
بيش از “شب و روز” “تير و دي” کوتاه” (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 127).
در اين بيت نيز “شب و روز” به ترتيب با “تير و دي” مربوط ميشوند.
به عبارت ديگر: “بيش از شب تير و روز دي کوتاه”
شاعر در اين شيوه براي يک موصوف، چند صفت را به طور متوالي و پياپي ميآورد.
“و قنديل سپهر تنگ ميدان، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت “نه توي مرگ اندود”، پنهان است” (همان، زمستان: 101).
توازن واژگاني
1- تکرار آوايي کامل
2- تکرار آوايي ناقص
تکرار واژهها و فرارگيري آنها نسبت به يکديگر، توازن پديد ميآورد که موسيقي نميآفريند. بسته به اينکه واژههاي تکرار شونده در چه نقاطي از شعر قرار گيرند و چه نسبتي با هم برقرار ميکنند، گونههاي متفاوتي براي توازن واژگاني ميتوان در نظر گرفت. اگر تمام شيوهها و گونههاي توازن واژگاني را در نموداري بگنجانيم و شکلي طبقه بندي شده به آن بدهيم، چنين نموداري خواهد بود.
الف) تکرار آوايي کامل
-تکرار “يک صورت زباني”
در اين شيوه يک صورت زباني- يعني يک واژه، يک عبارت و يا يک جمله عيناً تکرار ميشود.
گونههاي زير را براي اين شيوه ميتوان در نظر گرفت:
تکرار آغازين
1-در آغاز چند بيت و يا چند سطر، يک صورت زباني عيناً-و بصورت پياپي- تکرار ميشود.
“در کوچه” هاي سرور و غم راستيني که مان بود.
“در کوچه” باغ گل ساکت نازهايت.
“در کوچه” باغ گل سرخ شرمم.
“در کوچه”هاي نوازش.
“در کوچه”هاي شبهاي بسيار.
تا ساحل سيمگون سحرگاه رفتن” (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 140).
در اين شعر صورت زباني “در کوچه” در ابتداي سطرهاي پياپي-عيناً- تکرار شده و نمونهاي از “تکرار آغازين” است.
“چون درختي در صميم سرد و بي ابر زمستاني
“هرچه” برگم بود و بارم بود،
“هرچه” از فر بلوغ گرم تابستان و ميراث بهارم بود،
“هرچه” ياد و يادگارم بود،
ريخته ست” (همان، آخر شاهنامه، 1388: 116).
در شعر پيغام هم، چنان که ميبينيم، صورت زباني “هرچه” در آغاز سطرهاي پياپي- عيناً- تکرار شده است.
2-در آغاز هر بند، يا هرچند بيت و سطر، يک صورت زباني -عيناً- ولي با فاصله تکرار ميشود.
“هان، کجاست.
پايتخت اين” کج آئين قرن ديوانه؟
با شبان روشنش چون روز
روزهاي تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه
… … …
“هان، کجاست؟
پايتخت اين” دژ آئين قرن پر آشوب
قرن شکلک چهر
بر گذشته از مدار ماه،
ليک بس دور از قرار مهر
… … …
“هان، کجاست؟
پايتخت اين” بي آزارم و بي آئين قرن.
کاندر ان بي گونهاي مهلت.
هر شکوفه ي تازه رو بازيچه با دست” (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 113- 116).
همان گونه که ديديم، اخوان در آغاز بعضي بندهاي اين شعر، صورت زباني “هان، کجاست پايتخت اين …” را عيناً -و با فاصله- تکرار کرده است.
“”چون درختي” در صميم سرد و بي ابر زمستاني
هرچه برگم بود و بارم بود،
… ريخته است.
… … …
“چون درختي” در زمستانم،
بي که پندارد بهاري بود و خواهد بود،
… … …
“چون درختي” اندر اقصاي زمستانم،
ريخته ديري است.
هر چه بودم باد و بودم برگ” (همان، آخر شاهنامه: 1388: 116 و 117).
در اين شعر هم صورت زباني “چون درختي…” و در آغاز بندها تکرار شده است.
ب: تکرار مياني
1-يک صورت زباني در ميانه يک بيت يا سطر، عيناً -و بدون فاصله- تکرار ميشود،
“درفش قهر،
نماي انتقام ذلّت عرق يهودي از نظام دهر،
لجن در “لچ و لچ” اندر “خون و خون” در زهر” (اخوان ثالث، از اين اوستا، 1379: 204).
اخوان در اين شعر، صورت هاي زباني (لچ ) و (خون) را در ميانه سطر، عيناً -و بطور پياپي- تکرار کرده است.
“کاروان ساغر و چنگم.
لوليان چنگمان افسانه گوي “زندگيمان، زندگيمان” شعر و افسانه” (همان، آخر شاهنامه، 116).
در اين شعر هم، چنان که ميبينيم، صورت زباني (زندگيمان) عيناً و بي فاصله در ميانه سطر آمده است.
2- يک صورت زباني در ميانه يک بيت يا سطر، عيناً- و با فاصله- تکرار ميشود.
“چون سبوي تشنه کاندر خواب بيند “آب” و اندر “آب” بيند سنگ،
دوستان و دشمنان را مي شناسم من” (همان: 123)
در اين شعر صورت زباني “آب” در ميانه سطر و با فاصله -عيناً- تکرار شده است.
“خانهام “آتش” گرفته است. “آتشي” جانسوز.
هر طرف ميسوزد اين آتش،
پردهها و فرشها را، تارشان با پود” (همان، زمستان، 1388: 67).
در اين شعر هم، شاعر صورت زباني “آتش” را در يک سطر- و به طور جداگانه- تکرار کرده است.
ج: تکرار پاياني
1-يک صورت زباني در پايان چند بيت يا چند سطر، بطور پياپي- عيناً- تکرار ميشود. چنين تکراري مانند “رديف” در شعر کهن عمل ميکند.
“با تو ديشب تا کجا “رفتم”
تا خدا و آنسوي صحراي خدا “رفتم”” (همان، از اين اوستا: 195).
شاعر در اين شعر، صورت زباني “رفتم” را-همچون رديف- در پايان دو سطر پياپي- عيناً- تکرارکرده است.
“مگر ديگر فروغ ايزدي آذر مقدس “نيست”؟
مگر آن هفت انوشه خوابشان بس “نيست”؟
زمين گنديد، آيا بر فراز آسمان کس “نيست”؟”
(اخوان ثالث، از اين اوستا، 1379: 179).
در اين شعر هم صورت زباني “نيست” مانند رديف در پايان سطرهاي متوالي -عيناً- تکرار شده است.
2- يک صورت زباني در پايان چند بيت يا سطر، با فاصله از يکديگر- عيناً- تکرار ميشود و به گونهاي نقش رديف نيز مييابد.
“اين درختان عقيم ريشه تان در خاکهاي هرزگي مستور،
يک جوانه ارجمند از هيچ جاتان رست “نتواند”.
اي گروهي برگ چرکين تار چرکين پود،
يادگار خشکساليهاي گردآلود،
هيچ باراني شما را شست “نتواند”” (همان، از اين اوستا: 192).
چنانکه ديديم، اخوان صورت زباني “نتواند” رادر پايان دو سطر- با فاصله از يکديگر- عيناً تکرار کرده است.
“راستي آن را چه حالي “بود”
دوش يا دي پار يا پيرار
راست بود آن رستم دستان
يا که سايه دوک زالي “بود”؟” (همان: 162).
در اين شعر هم، صورت زباني “بود” – مانند رديف- در پايان سطرهاي نخست و چهارم شعر بالا عيناً تکرار شده است.
تکرار آغازين و پاياني
در اين شيوه، يک صورت زباني در آغاز يک سطر و در پايان سطر بعدي، عيناً تکرار ميشود.
“همچو آن صياد ناکامي که هر شب خسته و غمگين،
“تور”ش اندر دست،
هيچش اندر “تور”
ميسپارد راه خود را دور،
تا حصار کلبه در حسرتش محصور” (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 125 و 126).
چنان که ديديم، صورت زباني “تور” در آغاز سطر دوم و در پايان سطر سوم عيناً تکرار شده است.
تکرار پاياني و آغازين
در اين گونه تکرار، يک صورت زباني در پايان يک سطر و در آغاز سطر بعد، عيناً تکرار ميشود.
“هان کجاست.
پايتخت اين کج آئين قرن ديوانه؟
با شبان روشنش چون “روز”
“روز”هاي تنگ و تارش، چون شب اندر قعر افسانه” (همان: 113).
شاعر در اين شعر، صورت زباني “روز” رادر پايان يک سطر و در آغاز سطر بعدي عيناً تکرار کرده است.
“نفس کز گرمگاه سينه برون، ابري شود تاريک.
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت.
نفس کاينست، پس ديگر چه داري “چشم”
ز “چشم” دوستان دور يا نزديک؟” (همان، زمستان: 99 و 100).
در اين شعر هم، صورت زباني “چشم” در پايان سطر سوم و در آغاز سطر چهارم عيناً تکرار شده است. توجه دوستان را به تکرار صورت زباني “نفس” در آغاز سطرهاي اول و سوم، و تکرار صورت زباني “چشم” در پايان سطرهاي دوم و سوم جلب ميکنيم؛ به اين ترتيب شاعر در اين بخش از شعر زمستان از چند گونه تکرار بهره برده است.
تکرار چند صورت زباني
1-تکرار واژههاي هم آوا- هم نويسه (جناس تام)
يعني دو واژه که هم در گفتن يکسانند (هم آوا) و هم در نوشتن (هم نويسه). داراي دو معني متفاوت باشند، مثل (شير و شير). اين شيوه در ادب سنتي، جناس تام دارد.
“اين شکسته “چنگ” قانون
رام “چنگ” چنگي شوريده رنگ پير
گاه گويي خواب ميبيند”
(اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 112).
در اين شيوه نيز واژه “چنگ” در دو معناي متفاوت -يکي به معناي ساز چنگ و ديگري به معناي پنجه-آمده است.
2- تکرار واژههاي هم آوا (جناس لفظ)
يعني دو واژه که گفتن يکسان و نوشتن متفاوتي دارند، در کنار هم قرار ميگيرند، مانند (خاستن و خواستن). اين شيوه در ادب فارسي، جناس لفظ نام دارد.
“من امشب آمدستم وام “بگزارم”
حسابت را کنار جام “بگذارم”” (همان، زمستان: 101).
در اين شعر، دو فعل “بگزارم و بگذارم” -که در نوشتن متفاوت و در گفتن يکسانند- به عنوان تکرار هم آوا در کنار هم قرار گرفتهاند.
“سر کوه بلند آهوي خسته
“شکسته” دست و پا، غمگين نشسته.
“شکست” دست و پا در دست، اما
نه چون درد دلش کز غم شکسته”
(اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1388: 120).
در اين شعر، “شکسته” در سطر دوم و “شکست…” در سطر سوم تلفظ و گفتن يکسان، اما نوشتار متفاوتي دارند و ميتوانند به عنوان نمونهاي از تکرار هم آوا (جناس لفظ) به شمار آيند.
تکرار آوايي ناقص
در اين شيوه واژههايي تکرار ميشوند که عيناً مثل يکديگر نيستند، اما از نظر آوايي و تلفظ شباهتهايي با
