
از آن سوء استفاده اي نميکند جايگاه و ارزشي همانند مردان در نظر گرفته و به لحاظ انساني بين آنها تفاوتي قائل نميشود. اما زمانيکه زن از مسير انسانيت خارج شده و با هرزگي و فحشا به حيوانيت سوق مييابد، به اسطورهاي از شر، فساد، حماقت، ضعف و در نهايت انحطاط و مرگ تبديل ميشود تا آنجا که هم نشيني با زنان هرزه که در امثال سليمان به وصف آنان پرداخته شده به مرگ و نابودي تشبيه ميشود:
” اگر به خانهي چنين زناني بروي در راه دنياي مردگان هستي و اين راه، کوتاهترين راه مرگ و نابودي است ” .126
فساد و فحشا، زن را که “حوا” ناميده شده و مادر جميع زندگان خوانده ميشود به کوتاهترين راه مرگ و نابودي تبديل مي نمايد. در واقع مي توان گفت که از نظر متن مقدس عبري ذات و سرشت زن فاسد وشرور نيست؛ بلکه ديدگاه ابزاري به زن است که زن را به نمادي از فساد و پلشتي تبديل ميکند. انحراف و گمراهي از نظر متن مقدس عبري مساوي با مرگ است و انسان فاسد مردهاي بيش نيست، همان طور که در آيهي 16 فصل 21 امثال آمده:
” مرگ در انتظار کساني است که از راه راست منحرف ميشوند ..”
1-جايگاه زن در خانواده
بررسي اهميت و منزلت خانواده و هدف از تشکيل خانواده در ديدگاه کتاب مقدس عبري پيش زمينه و درآمدي است بر جايگاه و منزلت زن در خانواده. لذا در بخش حاضر ابتدا به اين موضوع پرداخته و سپس نقش ها و پايگاههاي فردي و خانوادگي تعريف شده براي زن در کتاب مقدس عبري را بررسي مي نماييم.
1-1 اهميت ازدواج و خانواده
خداوند در پيدايش 127فرمود:
” خوب نيست که آدم تنها زندگي کند. بهتر است که همدم مناسب براي او بسازم تا او را کمک کند”
اين توصيف بازگو کنندهي اهميت نقش خانواده به عنوان زير بناي جامعه و بالاتر از آن نقش زن در خانواده مي باشد.
هدف ما در اين بخش شناخت و بازگويي الگوها و اصولي از متن عبري است که نقش بنيادي خانواده را تبيين مينمايد. توجه و تاکيد بسيار متن بر تشکيل خانواده، بر پايي هر چه سادهتر مراسم ازدواج، ننگ و رسوايي تجرد و تشريح وظايف اعضاي خانواده خود گواهي است بر اهميت نقش کوچکترين واحد اجتماع يعني خانواده. سنت يهودي بر خلاف مسيحيت در همه حال و همواره مشوق ازدواج و زناشويي بوده و از تجرد به عنوان ننگ و رسوايي ياد ميکند مانند آيه 1 فصل 4 کتاب اشعيا. در کتاب روت 128، روت از بوعز مي خواهد که با وي ازدواج کند. در کتاب داوران فصل 11 ماجراي قرباني شدن دختر باکرهي يفتاح، علت سوگواري چهار روزهي دختران جوان اسرائيلي ذکر ميشود.
در کتاب لاويان نيز به پدران توصيه ميشود تا دختر خود را هر چه زودتر شوهر دهند.
ويل دورانت نيز در اين باره ميگويد:
“در بني اسرائيل عزوبت را خطا و گناه تصور ميکردند و از بيست سالگي ازدواج را اجباري ساخته بودند و از اين قاعده حتي کاهنان را نيز مستنثني نميکردند و به دختران بيشوهر و به زنان نازا به چشم حقارت مينگريستند “129.
در متن عبري براي افرادي که ازدواج ميکردند مزايايي نيز قائل ميشدند از جمله اينکه در سفر تثنيه 130آمده است:
” مردي که ازدواج کرده است، نبايد به خدمت سربازي برود، يا وظايف ديگر اجتماعي به عهدهي او گذاشته شود. او بايد براي مدت يک سال معاف باشد تا در خانه بماند وهمسرش را خوشحال کند”.
ويل دورانت نيز در تايخ تمدن ميگويد:
” در فرمان پنجم ( از ده فرمان) خانواده تقديس ميشود و از لحاظ سازمان اجتماعي آن را در منزلي قرار ميدهند که تنها هيکل از آن بالاتر است. اين اهميت و احترام در تمام قرون وسطي و قرون جديد در اروپا مراعات ميشد. چون انقلاب صنعتي معاصر آغاز شد مقام خانواده متزلزل گرديد و انحطاط يافت”.131
در هيچ يک از عهد و پيمان هاي متن عبري از واژه تقدس و مقدس استفاده نشده است و همگي از کلمهي “بريت” يعني ميثاق استفاده شده است؛ در حاليکه در مورد عهد و پيمان ازدواج، کلمهي “قيدوشين” به معني ” تقديس شده” آمده که اين خود نمادي است از غايت اهميت ازدواج از ميان 613 فرمان تورات. اولين امر ذکر شده در تورات بناي خانواده است و بقاي نسل. رضايت و خواست زن و مرد در ازدواج شرط اصلي است و حداقل سن تعيين شده براي ازدواج پسر 18 و دختر 16 سال ميباشد.
مراسم ازدواج آغازگر تعهداتي است بين زن و مرد و آيينهي ميثاق الهي است که بين خداوند و قوم يهود وجود دارد. ازدواج ميثاقي کاملاً مذهبي و همراه با تشريفات خاص است. اعتبار ازدواج قداستي است که در اتحاد مرد و زن وجود دارد. به اين ترتيب زن و شوهر متعلق به يکديگر ميشوند و در عين حال جزئي از يک خانواده بزرگتر به نام جامعهي اسرائيل.
از آنجا که در تلمود نيز خانواده اهميت فراواني دارد، پيوسته مراقب است پاکي و استواري آن حفظ شود.
در ديدگاه تلمود ازدواج و تشکيل خانواده يک فريضه ديني به شمار آمده و دربارهي اهميت آن در کتاب گنجينهاي از تلمود ميخوانيم:
” هر کس زن ندارد از شادماني و از برکت و از نيکي محروم است (يواموت ، 62 ب ) فريضهي ازدواج در تلمود به قدري اهميت دارد که گفتهاند: ” انسان مجاز است يک سفر تورات را بفروشد و با پول آن هزينهي ازدواج خود را فراهم سازد” ( مگيلا ، 27 الف)132.
در سنهدرين 22 نيز ذکر شده است که :
” آن کس که به همسر خود عشق ورزد و او را بيشتر از خود دوست ميدارد و احترام قائل است، خانه اي مملو از آسايش براي خود ساخته است”.
در کتاب عرفان يهود، زوهر، نيز چنين آمده:
” به خاطر داشته باش هيچ موجودي در جهان از همسرت به تو نزديکتر نيست.”
1-2 هدف از ازدواج در شريعت موسي
در واقع هدف از ازدواج در ميان قوم يهود، داشتن فرزند و ازدياد نسل بود همانگونه که در پيدايش 133 خداوند به زن و مرد برکت داده، فرموده :
” بارور و زياد شويد و زمين را پر سازيد …”
اين مسئله به قدري اهميت داشت که اگر مردي بدون داشتن فرزندي ميمرد بر برادر او واجب بود که همسر او را به زني بگيرد و براي برادر مردهي خويش فرزندي بياورد. 134 هم چنين اگر زني نازا بود، کنيز خود را به شوهرش ميبخشيد تا براي او فرزندي بياورد.135
ويل دورانت نيز در اين زمينه ميگويد:
“اهميت ازدواج در ميان يهوديان، بيش تر بدان جهت بود که آنان پيوسته آروزي ازياد و تکثير نسل خويش را داشته. و دليل آن نيز خطري بود که از جانب اقوام اطراف خويش احساس ميکردند”.136 وي در ادامه ميفزايد: “اگر مرد توانگر بود ميتوانست چند زن براي خود انتخاب کند و اگر زن مانند سارا نازا بود به شوهر خويش اجازه ميداد تا براي خود زني برگزيند و مقصود از اين سنن آن بود که نسل زياد شود… اما زن تنها متعلق به يک مرد بود ….”137.
1-3 زن در نقش مادري
اهميت و ارزش نقش مادر به عنوان هسته و مرکز خانواده بر همگان آشکار است. اکنون با استناد به آياتي از کتاب مقدس عبري بر مدعي خود مهر تائيد خواهيم زد.
1-3-1 منزلت و احترام مادر
زن در نقش مادري آنقدر در متن عبري ارج و قرب دارد که گاه خداوند خود را هم چون مادري براي قوم تشبيه مي کند و از صفات و حالات مادري براي توصيف اين رابطه استفاده مي نمايد.
در اشعيا 138 مهر و عطوفت الهي به مهر مادر تشبيه ميشود و خداوند لطف خود نسبت به قوم را به محبت يک مادر نسبت به فرزند خويش بازگو ميکند.
در اشعيا 139 نيز آغوش گرم و پرمهر مادر تمثيلي از مهر خداوند به بندگان خويش است و هميشه ياد او مايهي تسلي و آرام بخشش دلهاست.
در سفر خروج140خداوند در عوض اطاعت از او وعده ميدهد که در سرزمين شما زني سقط نکند يا نازا نباشد و اين را در کنار ساير نعمت هايي بر ميشمرد که به قوم خود عطا فرموده است.
در اهميت نقش مادري همين بس، که گويا مادران از زناني که تا پيش از آن در متن توصيف شده بوده و از حماقت، افسونگري و ساير رذايل اخلاقي که خاص زنان بر شمرده ميشد مبري هستند. در واقع بحث مادر در متن عبري از جنبهي جنسيتي آن خارج شده و ديگر ديدگاه ابزاري و جنسيت گرايي در مورد زن مطرح نميباشد زن تنها در نقش مادري و همسري ارج و قرب مييابد و قابل ستايش ميشود. احترام و ارزش والاي مادر به حدي است که در ده فرمان آمده است:
“پدر و مادر خود را احترام کن تا عمر تو در سرزميني که به تو ميدهم طولاني شود” .141
در اين آيه احترام به مادر هم رديف و در کنار احترام به پدر ذکر ميشود .
در کتاب دوم پادشاهان نيز هر جا که سخني از پادشاهان به ميان آمده، نام مادر آنها نيز ذکر گرديده است، بطور مثال در فصل 8 آيه 26 به نام مادر “اخزيا” يعني “عتليا” اشاره ميشود. در فصل 12 نيز از “ظبيه” مادر “يواش” نام برده ميشود در فصل 15 آيهي نيز نام مادر عزريا يعني “يکليا” ذکر ميشود و… .
در کتاب داوران فصل 13 آايات 3 تا 13 که به تولد سامسون از داوران بزرگ بني اسرائيل ميپردازد. نقش مادر وي در تولد و شيوهي زندگي و هدايت او بسيار برجسته مينمايد.
اين آيات به وضوح نقش بيبديل مادر را در تولد فرزند و پرورش او نشان ميدهد. بر اساس اين آيات وظايف تربيتي مادر در همان ابتداي شکل گيري نطفه و در دوران حاملگي شکل گرفته و با تولد فرزند ادامه مييابد .
در کتاب پيدايش 142نيز نقش مادر در بوجود آوردن فرزند هم رديف و کنار نقش پدر توصيف ميشود. شايد به همين دليل مردان بزرگ متن عبري در انتخاب همسر دقت و توجه خاصي صرف مينمودند و همواره از شهرها و قبايل بزرگ و متمدن مثل اطراف بين النهرين همسر خود را انتخاب ميکردند.
منزلت مادر در شريعت موسي آن زمان به اوج خود ميرسد که در کتاب پيدايش143، زمانيکه برادر و مادر ربکا ( همسر اسحاق) براي او و زندگي آيندهاش دعاي خير ميکنند، ميگويند :
” تو اي خواهر ما، مادر هزاران هزار نفر باش.. “
مادر بودن سعادت و هديهاي است از جانب خدا، چنانچه که در پيدايش 144 نيز به آن اشاره ميشود.
ويل دورانت نيز در زمينه اهميت مادر شدن در فرهنگ يهودي مينويسد:
“در نظر ربنها اوج کمال زن رسيدن به مرحلهي مادر کامل بود.. ربن ها به مرد جوان توصيه ميکردند که معيارش در انتخاب همسر بايد خصايص بالقوهي مادري زن باشد نه زيبايي صوري “.145
وي در ادامه ميافزايد :
“يکي از ربنهاي اميدوار ميگفت در ايام ظهور مسيح زن هر روز بچهاي ميآورد”.146
اهميت مادر شدن در فرهنگ يهودي به حدي است که “بي فرزندي موجب رسوايي زن بود”147.
در کتب ارميا 148 نيز آمده است :
“مادري که هفت فرزند خود را از دست داده… آبرويش رفت و رسوا شد …”
در واقع يکي از اصول حاکم بر شرع موسي آن است که زن بايد بزايد و فرزند بپرورد.
در کتاب زن در آئين يهوديت در باب احترام به مادر ( و پدر) ميخوانيم:
“مسئله احترام به والدين و اطاعت از آن ها در يهوديت خيلي سختگيرانه هم مطرح شده است. حتي اگر کسي توهين شديد يا برخورد فيزيکي با والدين اش بکند مجازات اش که در خود کتاب آمده اعدام است. بايد او را نزد شيوخ و ريش سفيدان و بزرگان قبيله ببرند. در آن جا او به نوعي محاکمهي عشيرهاي و قبيلهاي شده و محکوم به اعدام ميشود”149.
در کتاب امثال 150 بي احترامي به والدين ننگ و رسوايي فرزند خوانده ميشود:
” هر که با پدر خود بدرفتاري کند و مادر خود را از خانه بيرون کند، ننگ و رسوايي به بار ميآورد”.
در سفر خروج151 آمده است:
” کسي که پدر و مادر خود را بزند بايد کشته شود”.
و در آيه 17 همين فصل ميخوانيم:
” کسي که پدر يا مادر خود را لعنت کند بايد کشته شود”.
تلمود نيز آن جا که از احترام به مادر سخن ميگويد، از برخي علماي يهودي ياد ميکند که به خاطر احترام فوق العادهي آنان به مادرانشان به مقام عظيمي نايل آمدهاند. دربارهي ربي طرفون گفته شده:
” هر وقت مادرش ميخواست بخسبد او زانو ميزدو مادر پاي روي پشت او ميگذاشت و در بستر خود بالا ميرفت وقتي هم که مادرش ميخواست از بستر پايين آيد، وي همين کار را ميکرد” (قيدوشين ، 31 ب).152
1-3-2 وظايف
