
و مهم فرهنگي است كه نقش مهم در انسجام هر ملت و تقويت و تثبيت گرايش هاي ملي و منطقه اي دارد.
طبق نظر اسميت يك گروه نژادي با يك قوم، ممكن است به مردمي اطلاق شود كه داراي اسطوره نياكاني مشترك، خاطرات تاريخي مشترك، عناصر فرهنگي مشترك، وابستگي به قلمرو مشخص و حس همبستگي باشد (موير، 1379، 68) .
بدين ترتيب كشورهايي كه دريك حوزه جغرافيايي بوجود آمده اند وساختار طبيعي و انساني منطقه به آن صفاتي را اعطا كرده كه به عنوان يك واحد كاركردي فعال وموثر در نظام منطقه اي عمل مي كنند و صفاتي نظير منابع جمعي، فرهنگ وزبان، طرز قرارگيري و نظايرآن ( مانند كشورهاي حوزه خزر) تحت تاثير ژئوكالچر منطقه اي هستند و در تعميق پيوندهاي فرهنگي و سياسي در تعامل با يكديگر هستند.(www.staregicyeview.org)
2-2-2-3-كاربرد محلي و ملي
گلاسنر6دربحث هاي فرهنگي و ارتباط آن با ژئوپلتيك به سه عامل «زبان، مذهب و قوميت» توجه مي كند به نظر او ناسيوناليسم برمردم تاثير بيشتري نسبت به مذهب دارد. در گذشته، مذهب مي توانست عاملي در تفكيك مرزهاي جغرافيايي باشد در قرن بيستم نيز مي توان به ظهور «ايرلند» به دليل وجود دو مذهب کاتولیک و پروتستان، سوریه به سبب وجود مسلمانان و مسیحیان، هند به دلیل وجود دو مذهب اسلام و هندو، «فلسطين» به واسطه وجود يهود ومسلمان اشاره كرد به نظر گلاسنر درارائه تصوير كلي از جهان، مي توان گفت مذهب اگر چه براي بسياري از افراد مهم باقي مي ماند وبه مثابه يك عامل سياسي ـ محلي اهميت مي دهد؛ اما ديگر نيرويي نيست كه بتواند تاريخ را شكل دهد. (زين العابدين 1389، 191 – 190).
2-2-3- ارتباط ژئوکالچر با برخی مفاهیم جغرافیای سیاسی
2-2-3-1- ژئوکالچر و هویت ملی
هویت، عبارت است از مجموعه خصایصی که شخص یا احساس درونی را تعیین می کند. احساس هویت از مجموعه متفاوت احساس ها ترکیب می شود. مانند: احساس وحدت، احساس هم سازی، احساس تعلق، احساس ارزش، احساس استقلال و احساس اعتماد سازمان یافته بر محور اراده موجود
( شیخاوندی، 1380: 9).
با رجوع به فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد در می یابیم که واژه هویت یا identity ریشه در زبان لاتین دارد و دو معنای اصلی دارد. اولین معنای آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است. [این با آن مشابه است] معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور سازگاری و تداوم را فرض می گیرد. به این ترتیب، به مفهوم شباهت از دو زاویه مختلف راه می یابد و مفهوم هویت به طور همزمان میان افراد یا اشیا دو نسبت محتمل بر قرار می سازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.هویت به خودی خود دم دست نیست بلکه همواره باید تثبیت شود این امر به فهرست ما دو مقوله دیگر می افزاید: یکی طبقه بندی کردن افراد و اشیا و دیگری مرتبط ساختن خود با چیزی یا کسی دیگر(تاجیک: 1384 ، 13-10).
بی تردید این شناخت از خود و دیگر ی جز در پرتو یک فرآیند معنا سازی ممکن نمی گردد. به تعبیر مانوئل کاستلزهویت، فرآیند ساخته شدن معنا بر پایه یک ویژگی فرهنگی یا یک دسته ویژگیهای فرهنگی است که بر دیگر منابع معنا برتری دارند. بنظر وی همان گونه که نقش ها کار ویژه ها را سازمان می دهند، هویتها نیز به معنا سازمان می بخشند. از این دیدگاه هویت مفهومی است که دنیای درونی یا شخصی را با فضای جمعی اَشکال فرهنگی و روابط اجتماعی ترکیب می کند. هویتها معناهایی کلیدی هستند که ذهنیت افراد را شکل می دهند و مردم به واسطه آنها نسبت به رویدادها و تحولات محیط زندگی خود حساس می شوند. مردم به دیگران می گویند که چه کسی هستند و مهمتر این که به خودشان نیز می گویند که چه کسی هستند و سپس می کوشند به گونه ای رفتار کنند که از آن کسی که تصور می کنند هستند، انتظار می رود.» ( همان).
با توجه به تحولات عمیق وهمه جانبه در دوران نوجوانی طرح مقوله هویت بسیار ضروری بنظر می رسد. زیرا هویت در اشکال گوناگون( قومی، ملی، محلی، جهانی، مذهبی و …) خود موجب حضور و مشارکت نوجوان در فضاهای جمعی و روابط اجتماعی گوناگون می شود؛به او کمک می کند تا تصویری روشن تر از خویش ترسیم کند و نسبت به حوادث و تحولات جامعه خود ژرفتر بیندیشد ، به تاریخ ، مردم و محیط اجتماعی خود بیشتر احساس تعلق کند و در نهایت باعث می شود بداند کیست چه نسبتی با جهان اطراف خود دارد و چه رفتاری از او انتظار می رود
ژئوپلتیک در قرن بیست و یکم با واژه نظام یا سیستم توأم میباشد. نظام در یک نگرش سیستمی در مکاتب فلسفی یعنی ساختارگرایی 1 و کارکردگرایی 2، اما اگر از نقش بازیگران این سیستم در نظام ژئوپلتیک جهانی سخن به میان آید، ناچار از دیدگاه مکتب رفتارگرایی و جغرافیای رفتاری استفاده خواهد شد. (حیدری،1387: 84) اما با فروپاشی شوروی سابق در سال 1991 دگرگونیهای سریع در جهان ژئوپلتیک رخ داد که با شیوه زندگی بشر در محیط، ارتباط نزدیک داشت. نظام اقتصاد بازار آزاد همراه با گسترش سریع تکنولوژی اطلاعرسانی، بلافاصله جهانی شدن را که منافع و خواستهای ملتها را که اصطلاحاً «گلوبالیزیشن» خوانده میشود با پیوستن ملتها به «قرارداد عمومی بازرگانی و گمرک» که «سازمان بازرگانی جهانی» را واقعیت بخشیده است. شیوه زندگی اقتصادی همه ملتها را دگرگون کرده است. این دگرگونی توأم با سرعت رشد تکنولوژی «اطلاعرسانی» برخی صاحبنظران را بر آن داشته است
که جهان ژئوپلتیک را در ورای ملتها و حکومتهای ملتی را در ورای مرزهای جغرافیایی ـ سیاسی در دهههای نخستین قرن بیست و یکم به سوی واقعیت یافتن «دهکده جهانی» نوید دهد. در این راستا همگام با روند یاد شده این حقیقت وجود دارد که تکنولوژی اطلاعرسانی در دنیا، فاصله جغرافیایی و فرهنگی را به هم نزدیک میکند.
این دگرگونی از فرهنگ آمریکایی که سکوی اصلی پرتاب موشک جهانی شدن است شکل گرفته، و در جهان ژئوپلتیک، هویتها و استقلال فرهنگی ـ هویتی همه ملتها (ژئوکالچر) را به چالش کشانده است. از طرفی دیگر، همین چالشها بازگشت به هویت ملی و روی آوردن به استقلالخواهیهای ملی را در سراسر جهان تحریک میکند. (مجتهدزاده،1381 : 265-263) در این زمان ژئوکالچر یک جامعه که به عنوان یک فرهنگ غالب جهانی در نظام جهانی گسترش مییابد با گسترش سودجویی اقتصادی که زیربنای اصلی نظام ژئوپلتیک جهانی است، مادیگرایی فرهنگها را تشدید کرده، عواطف انسانی را کاهش میدهد و خشونت و ناامنی را بر جوامع مسلط خواهد نمود. این عوامل زیربنای تغییرات ژئوپلتیک خواهد بود.
2-2-3-2- ژئوکالچر و علت وجودی کشورها
با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان یکی از دو بنیان نظام دو قطبی، انگارههای سیاسی و دیدگاههای نظری متعددی در تلاش برای تبیین شرایط متحول و نوین بینالمللی و ناظر بر فرآیند تغییرات جهانی سربرآوردند. رویکردهای جدید هر کدام در عین تشریح و بررسی چونی و چرایی جهان نو سعی کردند ”نقشه جهانی“ تازهای برای پایدار نمودن صلح و کاهش منازعات و تهدیدات به پائینترین سطح ممکن ترسیم کنند.
ساختار ژئوکالچرجهان بيانکننده موزائيکي از نواحي فرهنگي کوچک و بزرگاند که محصول تکامل مکاني ـ فضايي قدرت هستند که در طول و به موازات يکديگر حرکت ميکنند. در قرن بيست و يکم فرايند نظام ژئوکالچر جهان و ساختار آن در راستاي ويژگيهاي نظام ژئوپلیتیک جهاني، چيزي جز تکامل و يا رويارويي ميان دو الگوي متفاوت و متضاد از تعاملات فرهنگي در سطح جهان نيست.
يکي از ساختارهاي ژئوکالچر جهان ايران است که امروزه تنها بخش کوچکي از سرزمين تاريخي آن را جمهوري اسلامي ايران تشکيل ميدهد. اين سرزمين پهنه جغرافيايي وسيعي است که طي قرنها قلمرو فرهنگ و تمدن کهن ايراني به شمار ميرفت. وسعتاين پهنه،بسيار وسيعتر از کشور کنوني ايران و شامل سرزمينهايي است که يا داخل فلات وسيع ايران و يا در حاشيههاي آن قرار گرفتهاند. از مهمترين مشخصههاي اين سرزمين، نقش گذرگاهي آن در ميان قارههاي بزرگ جهان و نيز قرار گرفتن آن در ميان چند قلمرو بزرگ جغرافيايي و فرهنگي متفاوت است.(یحیی زاده،1391:3)
2-2-3-3- ژئوکالچر و منافع ملی کشورها
منافع ملی عبارت است از؛ ارزش های مادی و معنوی که افراد یک ملت نسبت به آنها احساس تعلق، وابستگی و مالکیت نموده و برای حفاظت از آنها و جلوگیری از تصرف آنها به دست سایرین از خود حساسیت نشان داده و حاضر به پرداخت هزینه می باشند. بر اساس این تعریف اولاً منافع ملی ماهیت جمعی و عمومی دارد و به صورت مشاع بین افراد یک ملت تظاهر می نماید.
بنابراین به تعداد ملت ها و کشورهای مستقل در جهان منافع ملی وجود دارد. ثانیاً منافع ملی شباهت به منافع گروهی و جمعی دیگر دارد. هر گروه انسانی منافع مشترک برای خود تعریف می کند، بنابراین منافع جمعی و گروهی از خصلت سلسله مراتب برخوردار است که پایه و اساس آن را منافع گروه کوچکی نظیر خانواده تشکیل می دهد(حافظ نیا،132:1389).
آن چه امروز انسان ها را با خواست گاههایقومی ونژادی مختلف، زبان های گوناگون، مذاهب ونظام های اعتقادی متفاوت وعلایقوسلایق سیاسی جداگانه باهم برادر وهم سرنوشت وگاهی هم سرشت می سازد منافع ملی است. بحث روی این موضوع برای تمامی ملت ها وهویت های سیاسی در قالب یک مرز مشترکضروریست، مخصوصاً برای ملت هایی که از چندین گروه قومی، مذهبی زبانی وفرهنگی تشکیلشده اند.زیرا تا زمانی که فرد فرد اقوام تشکیل دهنده یک ملت متقاعد نشوند کهدارای سرنوشت ومصالح مشترک هستندد هیچ موقع نفع همگانی ومشترک همدیگر را تعقیبواحترام نمی نمایند وبی توجهی وعدم پایبندی به مصالح ملی ومشترک باعث می شود کهمنافع ملی یک کشور همیشه به نفع خواست های جناحی ومصالح قومی طوری مورد معامله وبهرهبرداری قرار گیرد که حقوق ومنافع بقیه ی اقوام وجناح های هم سرنوشت را قربانیکنند.http://www.zendagi.com/new_page_212.htm))
2-2-4 نظریههای مبتنی بر نقش عوامل فرهنگی در نظام جهانی
2-2-4-1- نظریه مارتین گلاسنر
گلاسنر در بحث های فرهنگی و ارتباط آن ها با ژئوپلیتیک به سه عامل «زبان، مذهب و قومیت» توجه دارد. به نظر او ناسیونالیسم بر مردم تأثیر بیشتری نسبت به مذهب دارد. از دید او، تنوع قومی عامل مهمی در بروز جنگ، مخدوش شدن مرزها وحتی گاه شکل گرفتن مرزهاست، اما تکثر فرهنگی ضرورتاً به بی ثباتی سیاسی نمی انجامد. به عقیده او، ما دوران جنگ های مذهبی را که اروپا شکل داد، پشت سر گذاشته ایم و در عصری زندگی می کنیم که در آن جنگ های مذهبی منطقه ای و پیچیدگی هایی که در آن مذهب نقش مهمی ایفا می کرد، دیگر وجود ندارد.گلاسنر عقیده دارد که مذهب مثل گذشته، عنصر تعیین کننده ی زندگی انسانها نیست و ما در جهان سکولاریسمی زندگی می کنیم یعنی مذهب دیگر نیرویی نیست که بتواند تاریخ را شکل دهد ( زین العابدین،۱۹۲:۱۳۸۹ ).
2-2-4- 2-نظریه ساموئل هانتینگنون
از نظریات جدیدی که در دوره بعد از جنگ سرد از اهمیت زیادی در سطح روابط بین الملل برخوردار شد؛ نظریه برخورد تمدن های هانتینگتون می باشد. هانتینگتون می گوید که هویت تمدنی به طور روزافزون در آینده اهمیت خواهد یافت و جهان تا اندازه زیادی بر اثر کنش و واکنش بین هفت یا هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت. این تمدن ها عبارتند از: تمدن غربی، تمدن کنفوسیوسی، تمدن ژاپنی، تمدن اسلامی، تمدن هندو، تمدن اسلاوی- ارتدوکس، تمدن آمریکای لاتین و احتمالاً تمدن آفریقایی و خطوط گسل میان تمدن های مزبور را منشأ درگیری های آتی و جایگزین واحد کهن دولت-ملت می بیند. به اعتقاد هانتینگتون، تقابل تمدنها، سیاست غالب جهانی و آخرین مرحله تکامل درگیری های عصر نو را شکل می دهد(امیری،212:1391)
نقشه 2-1: تمدن های مورد نظر هانتینگتون
www.en.wikipedia.org))
این نظریه محصول یکی از پروژه های تحقیقاتی تحت عنوان محیط متحول امنیتی و علایق ملی آمریکا می باشد. هانتیگتون در این رابطه می نویسد که فرضیه من این است که منبع اساسی برخورد در دنیای جدید مسایل ایدئولوژی و اقتصادی نخواهد بود بلکه منبع تعیین کننده برای زد و خورد و ایجاد تقسیمات بزرگ بین بشر
