
خاصی انجام نمیدهد، بلکه فقط سعی میکند خود را آرام سازد و ناراحتیهای خود را کاهش دهد؛ زیرا هنگامی که آنان با استرس روبرو میشوند، تعادل و آرامش خود را از دست میدهد؛ و هنگامی که خود آرامش و تعادل روانی نداشته باشد، نمیتواند به خوبی از عهده برخورد صحیح برآید.
این نوع مقابله به کمک فرد میآید تا بتواند ابتدا آرامش و تعادل روانی خود را بازیابد و سپس به مقابلههای مسأله مدار بپردازد. نمونههای از مقابلههای هیجان مدار عبارتند از:
دعا و نیایش – تخلیه و ابراز احساسات مانند گریه کردن- بیقراری کردن- ابراز خشم(به طور سالم)- گفتگوی درونی مانند: دلداری دادن به فرد، مثبت اندیشی، دادن معنی مثبت به آنچه رخ داده، توکل، صبر، درد دل کردن با دوستان و آشنایان و غیره.
گاهی اوقات مردم فکر میکنند که مقابلههای هیجان مدار ناسالم هستند، چون بیفایدهاند و کمکی به کاهش استرس نمیکنند. برخلاف تصور این عده، مقابلهای هیجان مدار در بسیاری از موارد بسیار سالم و کمک کنندهاند.
این مقابلهها باعث میشوند یا فرد آرامش خود را بازیابد و هنگامی که خود آرامش داشته باشد، بهتر میتواند فکر و برنامهریزی کند و از مهارت حل مسأله کمک بگیرد. در غیر این صورت ممکن است خود به علت نداشتن آرامش و تعادل روانی مناسب از مقابلههای ناسالم و خطرناک استفاده کند یا از راهحلهای عجولانه و تکانشی برای بیرون آمدن از موقعیت استرس بهره ببرد. در این صورت نه تنها مشکل اصلی حل نشده، بلکه مشکلات دیگری نیز به دنبال خواهد داشت و گاهی این مشکلات ثانوی بسیار مخرب تر و زیانآورتر از مشکل اولیه است.
طرحواره درمانی به درمانگر کمک میکند تا مشکلات مزمن و عمیق بیماران را دقیقتر تعریف کرده و آنها را به گونهای قابلدرک سازماندهی کند. در این مدل ردپای طرحواره ها با تأکید بر روابط بین فردی بیمار از زمان کودکی تا زمان حال دنبال میشود. با بهکارگیری این مدل بیماران میتوانند مشکلات شخصیتی خود را به صورت ناهمتوان دیده و در نتیجه برای رها شدن از شر مشکلات انگیزهی بیشتری پیدا کنند. درمانگران با استفاده از راهبردهای شناختی، عاطفی، رفتاری و بین فردی، در مبارزه با طرحواره ها با بیماران هم پیمان میشوند و بیماران را به شیوه همدلانه با دلایل و ضرورت تغییر روبرو کند (یانگ و همکاران، 2003).
2-5-8- 4- مقابلههای مذهبی یا معنوی89
مقابلههای مذهبی-معنوی معمولاً انواعی از مقابلههای هیجان مدارند، ولی به لحاظ اهمیتی که دارند در این جا بر آنها تأکید میشود. پژوهشهای متفاوتی در کشورها و فرهنگهای مختلف جهان نشان داده افرادی که اعتقادات مذهبی و معنوی دارند، بهتر در مقابله با استرس ها و حتی بیماریها دوام میآورند و از سلامت روانی و جسمانی بهتری برخوردارند. مقابلههای مذهبی و معنوی به صورتهای مختلفی است و در کشور ما بیشتر به صورت زیر دیده میشوند:
– نذر کردن
– دعا کردن
– نیایش
– قربانی کردن
– خیرات کردن
– بخشودن و گذشت کردن
– به خدا سپردن
– توکل کردن
– معنی مثبت دادن به آنچه رخ داده
– امیدوار بودن
– صبر پیشه کردن
– هراس نداشتن از اتفاقات و پیشامدها
– تسلیم قسمت و سرنوشت بودن و …
به یاد داشته باشیم زمانی مقابلههای هیجان مدار نامناسب خواهند بود که به عنوان تنها مقابله از آنها استفاده شود و یا فرد به صورت طولانی مدت و دراز مدت برای استرس هایی که قابل برطرف کردن میباشند از آنها استفاده نمایند (نوری، 1383).
2-5-9- سازگاری اجتماعی90
تعریف سازگاری فرایندی در حال رشد و پویا که شامل توازن بین آنچه افراد میخواهند و آنچه جامعهشان میپذیرد است.به عبارت دیگر سازگاری یک فرایند دوسویه است، از یک طرف فرد به صورت موثر با اجتماع تماس برقرار میکند و از طرف دیگر اجتماع نیز ابزارهایی را تدارک میبیند که فرد از طریق آنها تواناییهای بالقوهی خویش را واقعیت بخشد.
روانشناسان سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار دادهاند و ویژگیهایی از شخصیت
بهنجار تلقی کردهاند که به فرد کمک میکند تا خود را با جهان پیرامون خویش سازگار سازد،
یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی برای خود به دست آورد (اتکیسون وفیشر،1986).
در این میان سازگاری اجتماعی انعکاس از تکامل فرد با دیگران، رضایت از نقشهای فرد و نحوه عملکرد در نقشهاست که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت قبلی، فرهنگ، و انتظارات خانواده قرار دارد (هاوسر ،1975).
سازگاری اجتماعی معمولاً در اصطلاحات نقشهای اجتماعی، عملکرد نقش، در گیر شدن با دیگران و رضایت با نقشهای متعدد مفهومسازی شده است (لویس،1980).
گاه واژههای اجتماعی شدن، جامعهپذیری و رفتار جامعه پسند را مترادف با سازگاری اجتماعی می دانند (گیلی، گیلاردی،1988).
اجتماعی شدن فرایندی است که فرد از طریق آن ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعهی خود را میآموزد (ماسن91، 1370).
به گفتهی لاروزا (1991) سه هدف عمدهی اجتماعی شدن عبارت است از: الف.کنترل تکانهها که شامل وجدان است. ب: آمادگی نقش و عملکرد در برگیرندهی نقشهای شغلی،نقشهای جنسی و نقشهایی که در مراسمی نظیر ازدواج و پدر و مادر شدن است، ج: پرورش منابع معناداری است که چه چیزی بااهمیت است،چه چیزی دارای ارزش است، زندگی برای چه چیزی است.
جامعهپذیری عبارت است از گرایش به ترجیح دادن به اینکه بیشتر با سایر افراد باشیم تا تنها،
جامعهپذیری شامل تمایل به جلب توجه دیگران، تمایل به سهیم شدن در انجام فعالیتها به همراه آنان و تمایل به پاسخدهی و تحریک که جزئی از تکامل اجتماعی است، نیز میشود. جامعه پذیر بودن طبق نظر دانس و مازا (1986) عبارت است از ارج نهادن ذاتی به فرایند تعامل با سایر افراد (داویننگ ،1986).
2-6- پیشینه تحقیق
2-6-1- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
طرحواره درمانی به درمانگر کمک میکند تا مشکلات مزمن و عمیق بیماران را دقیق تر تعریف کرده و آنها را به گونهای قابلدرک سازماندهی کند. در این مدل، ردپای طرحواره ها با تاکید بر روابط بین فردی بیمار از زمان کودکی تا زمان حال دنبال میشود. با به کارگیری این مدل بیماران میتوانند مشکلات شخصیتی خود را به صورت ناهمخوان دیده و در نتیجه برای رها شده از شر مشکلات، انگیزه بیشتری پیدا کنند.
درمانگران با استفاده از راهبردهای شناختی، عاطفی، رفتاری و بین فردی، در مبارزه با طرحواره ها با بیماران هم پیمان میشوند و بیماران را به شیوه همدلانه با دلایل و ضرورت تغییر روبرو میکنند (یانگ 2003). یانگ تغییر یا نا فعالسازی هموارهها را هسته اصلی رفتاردرمانی شناختی و محور بنیادین در درمان اختلالات شخصیت و سایر اختلالات مزمن مانند وابستگی به مواد میداند.(یانگ،1994). بر اساس مطالعهای که توسط بال بر روی 370 نفر از افراد وابسته به الکل و مواد مخدر افیونی انجام داد، اختلال شخصیت گروه B در بین آنها متداولترین و بعد از اختلال شخصیت گروه A و C قرار داشت. متداولترین اختلال شخصیت در این بیماران، شامل اختلال شخصیت ضد اجتماعی-مرزی و اجتنابی بود(بال، 1998). یانگ معتقد است که طرحوارههای ناسازگار اولیه، قدیمیترین مؤلفههای شناختی و باورها و احساسات غیرشرطی درباره خودمان هستند و از تعامل خلق و خوی فطری کودک با تجارب ناکارآمد او با والدین، خواهر و برادرها و همسالان در طی سالهای اولیه زندگی به وجود میآید و این طرحوارههای غیرشرطی، آسیبپذیری و اشکال نوروتیک اختلالات و مشکلات روانشناختی را افزایش میدهد(یانگ،1994).
آنها الگوهای خود تداوم بخش از خاطرات، هیجانات، شناختها، حواس و ادراکات انسان از محیط هستند. کار خود را از روی عادت و به راحتی انجام میدهند و هنگامی که فرد با چالشی مواجه میشود به جای تغییر طرحواره، اطلاعات دریافتی را تحریف میکند(یانگ،1383). هم چنین پژوهشگران دیگر در یافتههای خود اثربخشی درمان متمرکز بر طرحواره را در کاهش نشانههای مرضی تأیید کردند(کودینی،و برینی،1989. بال و همکاران، 2003، نوردال و همکاران، 2005؛،مانسی،2007).
2-6-2- تحقیقات انجام شده در داخل کشور
با استفاده از تصویرسازی هدایت شده به درمان طرحواره ها و هیجانات همراه با آنها پرداختند و نتایج نشان داد که درمان با کاهش نشانههای مختلف همراه بوده است (محمدی،1382).
درباره طرحوارههای ناسازگار اولیه تحقیقاتی صورت گرفته است، تحقیقاتی که با عنوان مقایسه حوزههای مرتبط با طرحوارههای ناسازگار اولیه در معتادان ناموفق و موفق به ترک مواد افیونی و جمعیت غیر بالینی توسط فتی (1383).در ایران صورت گرفته است از نوع علی مقایسهای بوده و تعداد 90 آزمودنی در سه گروه تقسیم شدند.با استفاده از پرسشنامه یانگ دادهها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج به دست آمده از نظر حوزههای مرتبط با طرحوارههای ناسازگارانه اولیه تفاوت معناداری در سه گروه دیده میشود و به نظر میرسد مداخلات درمانی با هدف اصلاح طرحوارههای ناسازگار اولیه در میزان موفقیت معتادان موثر است.
در پژوهشی توسط فتی و اصغرنژاد (1389) صورت گرفت با عنوان مقایسه طرحوارههای ناسازگار اولیه در مبتلایان اختلال شخصیت، اختلال وسواسی اجباری و گروه غیر بالینی انجام گرفته است. این پژوهش پس رویدادی بوده و تعداد 45 در سه گروه 15 نفری تقسیم شدند.
روش نمونهگیری در دسترس بوده و از پرسشنامه یانگ استفاده شده است. با تحلیل واریانس چند متغیره نتایج این پژوهش نشان داد تفاوت معنادار در طرحوارههای ناسازگارانه در دو گروه بالینی نسبت به گروه غیر بالینی وجود دارد.
پژوهشی توسط اصغر زرهپوش و همکاران تحت عنوان اثربخشی طرحواره درمانی بر افسردگی مزمن دانشجویان صورت گرفت، بر طبق این پژوهش طرحواره نشانههای افسردگی مزمن را به موازات تعدیل طرحوارههای ناسازگار اولیه کاهش میدهد و این درمان قابلیت اجرا در مراکز رواندرمانی را دارد یعنی طرحواره درمانی نشانههای افسردگی در گروه آزمایشی را کاهش داده است (زرهپوش، نشاط دوست، عسکری، عابدی، صادقی 1391).
پژوهشی دیگر توسط افشاری و همکاران تحت عنوان میزان اثربخشی رویکرد طرحواره درمانی بر اختلالات شخصیت دسته B مردان وابسته به مواد انجام گرفته که در پایان دوره درمان، اختلاف نمرات قبل و بعد از درمان در محورهای اختلالات شخصیت دسته B، درمان نگه دارنده با متادون (mmt) و طرحواره ناسازگار اولیه در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری را نشان میدهد، در ضمن طرحواره درمانی گروهی میتواند به عنوان یک رویکرد درمانی مناسب در بهبود علائم اختلال شخصیت، تعدیل طرحوارههای ناسازگار اولیه و پیشرفت درمان افراد وابسته به مواد در نظر گرفته شود (افشاری، زارع، معین، نظری، نقدی، 1390).
در پژوهشی دیگر که توسط علی پور و اسماعیلی تحت عنوان اثربخشی طرحواره درمانی در درمان خود بیمار پنداری انجام گرفت نتایج حاکی از آن بود که میزان خود بیمار پنداری گروه آزمایشی در مراحل پیش آزمون به صورت معناداری میباشد (علی پور، اسماعیلی، 1391).
پژوهشی دیگر توسط طباطبایی و همکاران تحت عنوان اثربخشی طرحواره درمانی بر افراد افسرده انجام گرفته که نتایج نشان داد که طرحواره درمانی نشانههای افسردگی افراد افسرده را کاهش میدهد و باعث بهبود آن شده است (طباطبایی، محرابی، زارچی، 1391).
پژوهشی دیگر توسط نشاط دوست و همکاران تحت عنوان اثربخشی طرحواره درمانی بر کاهش شدت علائم افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی – جبری صورت گرفت که نشان داد طرحواره درمانی باعث کاهش علائم افسردگی و اختلال شخصیت وسواسی – جبری در افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی – جبری شده است (نشاط دوست، عابدی، عبدی 1391).
2-7- جمعبندی
نتایج برخی از این پژوهشها نشان میدهد که طرحواره درمانی یکی از درمانهای موفق در زمینهی اعتیاد و اختلالات شخصیت است. همچنین با مروری بر تحقیقات انجام گرفته رابطه طرحواره درمانی با اختلالات روانی ازجمله افسردگی و خود بیمار پنداری و اختلالات شخصیت مشخص
