
آنچه آنان قوس پیوستگی مینامند و موقعیت مرتبط و درجه پیوستگی اعضای زنجیره، وسیعترین قوس پیوستگی، با مشتریان و تأمینکنندگان میباشد. شدت پیوستگی بالا مستقیماً منجر به مزایای رقابتی کیفیت تولید عالی، اطمینان انتقال، انعطافپذیری و فرایند رهبری هزینه میشود. تأثیر شدت پیوستگی از طریق قابلیتهای رقابتی، هم مستقیم و هم غیرمستقیم است. شدت پیوستگی ازجمله ارتباط با مشتری و تأمینکنندگان، قابلیتهای رقابتی را تحت تأثیر قرار میدهد که منجر عملکرد فوقالعاده کسب و کار میشود. همچنین قابلیتهای رقابتی مستقیماً منجر به عملکرد کسب و کار بهتر میشود.
3- تحقیقی در سال 2003 توسط تی اس چان و همکارانش تحت عنوان «مدل مفهومی از ارزیابی عملکرد زنجیره تأمین»انجام شد. آنها بیان کردند که در محیطهای مدرن و با افزایش رقابت، تولیدکنندگان با افزایش نیازها و توقعات مشتریان در سفارش محصولات و بهبود کیفیت روبهرو هستند و همچنین افزایش رقابت بین تولیدکنندگان در بازده هزینه و پاسخگویی، سازمانها را به سمت اهداف استراتژیکی و ایجاد ارتباطات جدید با مشتریان و تأمینکنندگان سوق میدهد که کنترل این فعالیتها از طریق مدیریت زنجیره تأمین امکانپذیر است. این تحقیق به معرفی مدیریت زنجیره تامین و ارائه چارچوبی برای ارزیابی عملکرد مدیریت زنجیره تامین میپردازد و بهطورکلی ارزیابی عملکردهای مدیریت زنجیره تامین را به دودسته کیفی و کمی طبقهبندی کرده است. ارزیابی عملکردهای کیفی شامل رضایت مشتری، تسهیم اطلاعات و ارتباطات بین شرکا زنجیره تأمین میباشد و ارزیابی عملکرد کمی شامل هزینه، سود، میزان بهرهوری و غیره میباشد که هریک از این عوامل برای باقی ماندن در محیط رقابتی نقش حیاتی دارد و ارائه چارچوب جهت ارزیابی عملکرد را ضروری میسازد.
4- تحقیقی در سال 2004 توسط روپل تحت عنوان «چشمانداز سیستمهای اطلاعات از زنجیره تأمین، سازگاری با ابزار: نقش فنآوری و روابط مناسب» انجام شد. او بیان میکند که امروزه شرکتها برای بهبود موقعیت رقابتی خود در محیط بهشدت رقابتی کسب و کار در جستجوی راهحل میباشند که یک مفهوم شناختهشده جدید، ارتباط و مشارکت استراتژیک تولیدکنندگان و تأمینکنندگان و مشتریان جهت کسب حداکثر مزیت رقابتی میباشد. تأمین مشارکتهای زنجیره تأمین از بازار مذاکرات حرکت میکند و به همکاری و هماهنگی و مشارکت استراتژیک و درنهایت مزیت رقابتی منجر میشود. در این رابطه به نقش و اهمیت جریان اطلاعات و عوامل مرتبط با آن شامل نرمافزار سیستمهای پشتیبانی از تصمیم گروهی (GDSS) که گروه را به همکاری در وظایف قادر میسازد و به تسهیل جریان اطلاعات لازم برای تصمیمگیری مؤثر میانجامد و سیستمهای اطلاعاتی (IS)، تبادل الکترونیکی دادهها (EDI) و تجارت الکترونیک که بر تسهیم اطلاعات بین اعضای زنجیره تأمین و نهایتاً روی قابلیتهای اعتماد و بازگشت سرمایه (ROI)، هزینه و انعطافپذیری تأثیرگذار است نیز پرداختهشده است.
5- تحقیقی در سال 2005 توسط لی و همکارانش تحت عنوان «طراحی و تائید یک ابزار سنجش برای ارزیابی تکنیکهای مدیریت زنجیره تأمین» انجام شد. آنها بیان کردند ازآنجاییکه مدیریت زنجیره تأمین یک روش نسبتاً ارزشمند برای تأمین مزیت رقابتی و بهبود عملکرد سازمانی است این تحقیق به طراحی و تائید اعتبار ابعاد ششگانهscm میپردازد که این ابعاد شامل: مشارکت استراتژیک تأمینکننده ، ارتباط با مشتری، تسهیم اطلاعات ، کیفیت تسهیم اطلاعات، شیوههای ناب داخلی و تعویق (تاخیراندازی) میباشد. اطلاعات لازم برای این تحقیق از طریق 196 سازمان جمعآوری شد و معیارهای سنجش نیز از طریق مدلسازی معادله ساختاری بررسی و تائید شد. مهمترین نتیجه این تحقیق طراحی مجموعهای از روشهای scm و یک ابزار سنجش معتبر و دقیق تکنیکهای scm و ارتباط آنها با فرایندهای سازمانی و نتایجی مانند مزیت رقابتی و عملکرد سازمانی بود. نتایج نشان داد روشهای مدیریت زنجیره تأمین بر قابلیتهای رقابتی قابلیت اعتماد و اطمینان تحویل و زمان، ارتباط مستقیم دارد. ارزیابی روشهای scm که در این تحقیق ارائهشده است میتواند به مدیران scm در جهت ارزیابی تکنیکهایscm آنها کمک کند. همچنین میتوان به آنها برای تشخیص نقاط قوت و ضعف تکنیکهایscm خودشان کمک کند. در آخر اینکه این تحقیق کوششی بود در جهت طراحی مقایسههای روشهایscm و یک ابزار سنجش ، که این ابزار بهطور دقیق ازنظر اعتبار محتوا، اعتبار افتراقی، اعتبار پیشبینی و قابلیت اطمینان موردبررسی قرار گرفت.
6- تحقیقی در سال 2006 توسط لی و همکارانش تحت عنوان «تأثیر شیوههای مدیریت زنجیره تأمین بر روی مزیت رقابتی و عملکرد سازمانی» انجام شد آنها بیان کرددند که این مقاله شواهد تجربی را برای ارائه یک چارچوب که پنج بعد کلیدی آن از روشهای مدیریت زنجیره تأمین را شامل: 1- مشارکت استراتژیک با تأمینکننده 2- ارتباط با مشتری 3- سطح تسهیم اطلاعات 4- کیفیت تسهیم اطلاعات 5- شیوههای ناب داخلی، مشخص مینماید، فراهم نموده و روابط بین روشهای مدیریت زنجیره تأمین، مزیت رقابتی و عملکرد سازمانی را تشریح مینماید این مقاله به بررسی سه پرسش تحقیق میپردازد:1-آیا سازمانهایی با سطوح بالای روشهای مدیریت زنجیره تأمین دارای سطوح بالای مزیت رقابتی هستند؟ 2- آیا سازمانهایی با سطوح بالای روشهای مدیریت زنجیره تامین دارای سطوح بالای عملکرد سازمانی هستند؟ 3- آیا سازمانهایی با سطوح بالای مزیت رقابتی دارای سطوح بالای عملکرد سازمانی هستند؟ دادهها برای این تحقیق از 196 سازمان جمعآوری گردید و روابط پیشنهادشده در این چارچوب با استفاده از مدلسازی ساختاری معادلهای مورد آزمایش قرار گرفت نتایج نشان میدهد که سطح بالای روش مدیریت زنجیره تأمین میتواند منجر به ارتقای مزایای رقابتی و عملکرد سازمانی بهبودیافتهای گردد. همچنین مزیت رقابتی میتواند دارای تأثیر مثبت و مستقیمی بر روی عملکرد سازمانی داشته باشد.
7- تحقیقی در سال 2006 توسط کیم تحت عنوان «تأثیرات روشها، ادغام، قابلیت رقابت مدیریت زنجیره تأمین بر عملکرد» انجام شد. آنها بیان کردند که هدف از این تحقیق، بررسی ارتباطات علی میان روشهای مدیریت زنجیره تأمین(scm) و مزیت رقابتی و سطح ادغام زنجیره تأمین (sc) و عملکرد شرکت است. این تحقیق ما را قادر میسازد تا گروهی از استراتژیهای توصیهشدهی روشهای مدیریت زنجیره تأمین برای ادغام sc را به دست آوریم، این مسئله در توسعه چارچوبی برای ارتباط دادن استراتژی ادغام sc یک شرکت با استراتژی رقابتیاش و در شناسایی چگونگی چنین ارتباطی با بهبود عملکرد سازمانی کمککننده است. تحقیق انجامشده حاکی از این است که مدیریت زنجیره تأمین به دنبال ترفیع مزیت رقابتی بهوسیله ادغام نزدیک عملکردهای درونی یک شرکت و ایجاد ارتباط مؤثر میان آنها با عملکردهای خارجی عرضهکنندهها و مشتریان و دیگر اعضای کانال (ادغام خارجی) است. این بدین معنی خواهد بود، شرکتی که به دنبال ساخت مؤثر روشهای scm جهت حصول عملکرد زنجیره برتر و دستیابی به مزیت رقابتی است باید به ادغام sc توجه کند. همچنین نتایج آنالیز LISREL بر شرکتهای تولیدی کوچک و بزرگ نشان داد که در شرکتهای کوچک، ادغام مؤثر sc میتواند نقش حیاتیتری را بر بهبود عملکرد ایفا کند درحالیکه در شرکتهای بزرگ، ارتباط نزدیک میان روشهای scm و قابلیت رقابتی نقش مهمی بر بهبود عملکرد داشته باشد. این بدان معنی است که در مراحل اولیه، تأکید بر ادغام سیستماتیک sc میتواند حیاتیتر باشد و با پیشرفت ادغام sc تمرکز بر روش scm و قابلیت رقابت توصیه میشود و ساخت سیستماتیک و کاربرد مؤثر ادغام sc و روشهای scm را میتوان باقابلیتهای رقابتی و کسب مزیت رقابتی شرکت شامل به حداقل رسانیدن هزینه، به حداکثر رسانیدن ارزشافزوده، کیفیت، قابلیت انطباق و نوآوری مرتبط کرد.
8- تحقیقی در سال 2007 توسط وون لی تحت عنوان «ارتباط میان عملکرد زنجیره تأمین و درجه روابط میان تأمینکننده، یکپارچگی درونی و مشتری» انجام شد. او بیان میکند که یکپارچگی درونی مهمترین عامل اثرگذار بر کاهش هزینهها است درحالیکه یکپارچگی با تأمینکننده بهترین استراتژی برای دستیابی به عملکرد قابلاعتماد زنجیره تأمین میباشد. از نتایج دیگر بهدستآمده این است که در دسترس بودن سیستمهای الکترونیکی برای مشتریان در کاهش هزینهها، استراتژی مهمی محسوب میشود، سفارش دهی آسان برای مشتریان بهترین استراتژی در به دست آوردن قابلیت اعتماد و پاسخگویی میباشد. در این مقاله به شناسایی رابطه میان حلقههای زنجیره تأمین و عملکرد آن پرداختهشده است بهطوریکه مدیریت زنجیره تأمین بتواند به بهترین استراتژی قابلاجرا در زنجیره تأمین کسب و کار خود دست یابد.
9- تحقیقی در سال 2007 توسط سویینک و همکارانش تحت عنوان «مدیریت در آنسوی دیوارهای کارخانه: اثرات چهار نوع تلفیق استراتژیک در عملکرد کارخانه تولیدی» انجام شد. آنها در این تحقیق اثرات چهار نوع تلفیق و یکپارچگی استراتژیکی شامل تأمینکنندگان، مشتریان، فرایندهای تولید و تحقیق و توسعه، برنامهریزی استراتژیک زنجیره تأمین را بر روی مزایای رقابتی تولید و عملکرد تجاری بررسی کردند. فرایندهای تلفیقی شامل فعالیتهایی است که دانش و اطلاعات استراتژیکی داخلی را با بخشهای خارج از سازمان تسهیم و تحکیم میکند، فعالیتهای رایج مربوط به این تلفیق شامل مشارکت، فعالیتهای برنامهریزی مشترک، تولید مشارکتی و سیستمهای تسهیم اطلاعات است. اهداف این تحقیق در سؤالات تحقیقی زیر خلاصه میشود:
1-اثرات انواع مختلف تلفیق استراتژیکی بر روی عملکرد کارخانههای تولیدی؟
2- آیا فعالیتهای تلفیقی استراتژیکی، تواناییهای رقابتی تولید را ارتقا میدهد یا محرکهای اصلی در عملکردهای تجاری هستند؟
نتایج بیانگر این بود یکپارچگی و تلفیق چهارگانه فوق در زنجیره تأمین، هرکدام از طریق دستیابی به ابعاد مختلف مزایای رقابتی منجر به عملکرد تجاری بالا میشود. قابلیتهای رقابتی نقش واسطهای دارد.
10- تحقیقی در سال 2008 توسط گوناسکاران و همکارانش تحت عنوان«زنجیره تأمین پاسخگو: یک استراتژی رقابتی شبکههای اقتصادی» انجام شد. آنها بیان کردند که زنجیره تأمین پاسخگو بهصورت شبکهای از شرکتها که قادر به تولید ثروت برای سهامدارانشان در یک محیط رقابتی از طریق واکنش سریع و هزینه کارآمد نیازهای در حال تغییر بازار میباشد.زنجیره تأمین پاسخگو ماهیت پویای زنجیره تأمین را در نظر دارد. سه متغیر عمده زنجیره تأمین پاسخگو شامل: 1-شبکه مشارکتی از شرکا (مشارکت با تأمینکنندگان و مشتریان) 2- فنآوری سیستمهای اطلاعاتی(IT) 3- مدیریت دانش میباشد که تعامل آنها به زنجیره تأمین پاسخگو منجر میشود متغیرهای زنجیره تأمین پاسخگو منجر به افزایش سرعت و انعطافپذیری برای زنجیره تأمین خواهد شد که نهایتاً منجر به افزایش مزیت رقابتی میشود.
11- تحقیقی در سال 2011 توسط دیانا براتیک تحت عنوان «دستیابی به مزیت رقابتی از طریق زنجیره تأمین» انجام شد. او در این تحقیق بیان میکند که درک و تمرین مدیریت زنجیره تأمین پیششرط ضروری برای رقابتی ماندن در رقابت جهانی و افزایش سودآوری تبدیلشدهاند.
در این تحقیق، نقش مدیریت زنجیره تأمین شرح دادهشده و نتایج بهدستآمده از تحقیقات تجربی انجامشده در شرکتهای گرافیک ارائهشده است. چارچوب تحقیق بر اساس یک چارچوب نظری و شامل دو بعد اصلی است: شیوههای مدیریت زنجیره تأمین شامل (منابع استراتژیک، مشارکت، ارتباط با مشتری، سطح به اشتراکگذاری اطلاعات و کیفیت به اشتراکگذاری اطلاعات، تعویق) و مزیت رقابتی (قیمت و هزینه، کیفیت، تحویل به اعتماد و اطمینان، نوآوری محصول، زمان به بازار) میباشد. تمام یافتههای این پژوهش تجربی درک بهتر از مزایای مدیریت زنجیره تأمین برای دستیابی به مزیت رقابتی از طریق برنامهریزی و کنترل تاکتیکی ارائه میکنند.
12- تحقیقی در سال 2014 توسط هی یان
