
نیازهای بنیادین23
3. حیطههای طرحواره24
4. راهبردهای مقابلهای25
5. سبکهای طرحواره26
6. کنشهای طرحواره27
طرحوارههای ناسازگار اولیه 28:
* بک طرحوارههای ناسازگار اولیه از جمله فقدان، شکست و مورد علاقه نبودن را معرفی کرد. این طرحوارهها در سالهای اولیه کودکی پدید میآیند.
* بالبی معتقد است اختلالهایی که در مرحله اولیه زندگی روی میدهند بر پردازش اطلاعات در سالهای اثر میگذارند.
* یانگ نیز فرض کرد برخی از طرحواره ها به ویژه طرحوارههایی که در طی دوران اولیه زندگی در نتیجه تجربههای ناخوشایند و نامطلوب کودکی شکل میگیرند ممکن است هسته مرکزی اختلالات شخصیت، مشکلات خصیصهای خفیف تر و بسیاری از اختلالات دیرپای محور یک را تشکیل دهند. وی این مجموعه از طرحواره ها را طرحوارههای ناسازگار اولیه نامگذاری کرد (یانگ، 1389).
* به طور خلاصه طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهای شناختی، هیجانی و واکنشهای جسمی خود ویرانگری هستند که در دورههای اولیه کودکی شکل میگیرند و در طول زندگی وی تکرار میشوند (یانگ، 1990).
نیازهای بنیادین (منشأ طرحوارههای ناسازگار اولیه) 29:
5 نیاز هیجانی بنیادین در انسان وجود دارد که باید برآورده شوند و ناکامی در برآورده شدن این نیازها در فرد، موجب شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه میشوند. این 5 نیاز اولیه عبارتند از:
1. دلبستگیهای ایمن به دیگران 30( شامل امنیت، ثبات، پرورش و پذیرش )
2. استقلال،کارآمدی و حس هویت31
3. بیان آزادانه نیازها و هیجانهای پذیرفتنی32
4. خودانگیختگی33
5. محدودیتهای واقعگرایانه و خود – بازداری (خود – کنترلی)34
* در طرحواره درمانی هدف این است که به بیمار کمک کنیم تا با روشهای سازگارانهتری برای ارضای این نیازهای بنیادین خود بکوشد.
حیطههای طرحوارههای ناسازگار اولیه:
یانگ مبتنی بر این 5 نیاز بنیادین 18 طرحواره ناسازگار اولیه را در قالب 5 حیطه اصلی طبقهبندی کرده است:
1. حیطه جدایی و طرد 35: این افراد به این دلیل که نیاز به دلبستگی ایمن در آنها ناکام شده است قادر به برقراری دلبستگیهای ایمن و ارضاکننده با دیگران نیستند چرا که خانوادههای این افراد معمولاً ناپایدار، آزار دهنده ، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود هستند. طرحوارههایی که در این حیطه قرار میگیرند عبارتند از :
طرد شدن– بیثباتی36
3محرومیت هیجانی37
3بیاعتمادی – آزار دیدن38
3نقص داشتن – شرم39
3انزوای اجتماعی – بیگانگی40
2. حیطه خودگردانی و عملکرد مختل 41:افراد دارای طرحوارههای این حیطه در فاصله گرفتن از خانواده و نمادهای پدری یا مادری و عملکرد مستقل مشکل دارند چرا که در کودکی اعضای خانواده آن قدر در کارهای وی دخالت کردهاند و به گونهای افراطی حمایتگر بودهاند که این افراد نتوانستهاند هویتی مستقل را در خود شکل دهند. طرحوارههای این حیطه عبارتند از :
*آسیبپذیری در برابر صدمه یا بیماری42
*به هم ریختگی 43– خود رشد نایافته44
*شکست45
3. حیطه مرزهای مختل46: نقص در حد و مرزهای درونی، بیمسئولیتی در قبال دیگران و بیهدفی درازمدت از ویژگیهای این حیطه است. این مشکلات منجر به عدم رعایت حقوق دیگران، عدم همکاری با آنان، اقدام به رفتارهای مغایر با قانون و عدم برنامهریزی شخصی واقعگرایانه میشود. خانوادههای این افراد غالباً بسیار دخالت کننده، سهل گیر و القاکننده حس برتری در کودک هستند در برخی موارد ممکن است کودک به دلیل عدم رعایت قانون مورد تنبیه قرار نگیرد و راهنمایی و هدایت مناسب و کافی دریافت نکند. طرحواههای این حیطه عبارتند از:
*استحقاق داشتن47– بزرگمنشی48
*خود انضباطی ناکافی49
4. حیطه هدایت شدن توسط دیگران 50: افراد این حیطه تاکید ویژهای بر ارضای نیازهای دیگران دارند نه خودشان و این کار برای کسب تأیید، حفظ ارتباط عاطفی و اجتناب از تنبیه است. خانواده این افراد همیشه این فرد را به صورت مشروط پذیرفتهاند و محیط پذیرش بدون قید و شرط در خانواده وجود نداشته است بنابراین این کودکان یاد گرفتهاند نیازهای خود را سرکوب نمایند.
طرحوارههای این حیطه عبارتند از:
فدا کردن
قربانی کردن خویشتن
تاییدجویی – پذیرشجویی
5. حیطه هوشیاری افراطی و بازداری:
در این حیطه بر سرکوبی احساسهای خودانگیخته، تکانهها، اولویتها و پیروی از قوانین انعطافناپذیر و تدوین شده تاکید افراطی میشود تا حدی که ممکن است به از دست دادن شادی، لذت، خود ابرازی، آرامش و رابطههای بین فردی نزدیک و سلامتی منجر شود. خانواده این افراد معمولاً تنبیه گر، پر توقع، کمالگرا، پیرو قانون، سرکوبکننده هیجان و اجتنابکننده از هر گونه خطا، شادی و آرامش بوده است. طرحوارههای این حیطه عبارتنداز:
منفی گرایی – بدبینی
بازداری هیجانی
استانداردهای ناعادلانه – عیب جویی افراطی
تنبیه
راهبردهای مقابلهای ناسازگار:
همان طور که گفته شد رفتار فرد قسمتی از طرحواره او نیست بلکه رفتارهای ناسازگار به عنوان پاسخی در برابر طرحوارههای ناسازگار اولیه شکل میگیرند به این رفتارها که توسط طرحواره ها بر انگیخته میشوند ولی جزیی از طرحوارهها نیستند اصطلاحاً ” راهبردهای مقابلهای” میگویند. اگر چه بخش عمدهای از راهبردهای مقابلهای رفتاری هستند اما بیمار از راهبردهای شناختی و هیجانی نیز برای مقابله با طرحواره ها استفاده میکند. سه راهبرد مقابلهای طرحواره عبارتند از:
1. جبران افراطی طرحواره51
2. اجتناب از طرحواره52
3. تسلیم طرحواره شدن53
* دو عامل تعیین کننده در این باره که هر فرد چه نوع شیوه مقابلهای را بر میگزیند عبارتند از: 1) سرشت فرد و 2) درونی سازی و سرمشق گیری
سبکهای طرحواره:
باید توجه داشت که غالب بیماران ترکیبی از طرحوارههای مختلف و پاسخهای مقابلهای دارند یعنی گاه اجتناب، گاه تسلیم و برخی اوقات نیز جبران افراطی را بکار میگیرند.
بنابراین میتوان گفت سبک طرحواره شبکهای منسجم و یکپارچه از مؤلفههای شناختی، هیجانی، انگیزشی و رفتاری یک یا چند طرحواره ناسازگار اولیه و راهبردهای مقابلهای مختلفی است که فرد در پاسخ به این طرحواره ها برمیگزیند.
آنچه مهم است آن است که درمانگر درصدد چرخش بر میآید یعنی حرکت بین سبکها و خروج از یک سبک ناکارآمد به سمت یک سبک طرحوارهای کارآمدتر و سالمتر تا بدین وسیله در مسیر فرآیند ترمیم طرحواره گام بر دارد (یانگ،1993).
انواع سبکهای طرحوارهای:
یانگ و همکاران سبکهای طرحوارهای را در قالب 4 طبقه عمده مطرح کردهاند:
1. سبکهای کودک که عبارتند از: کودک آسیبپذیر، کودک عصبانی، کودک تکانشی – بیانضباط و کودک خوشحال
2. سبکهای مقابلهای ناسازگار: تسلیم شونده فروتن، محافظ جدا افتاده و جبران کننده افراطی
3. سبکهای پدر و مادری ناسازگار: پدر و مادر تنبیه گر و پدر و مادر متوقع
4. سبک بزرگسال سالم
کنشهای طرحواره:
طرحوارهها دو کنش متفاوت دارند که عبارتند از: تداوم طرحواره و ترمیم آن
1. تداوم طرحواره54:
هر فکر، احساس، رفتار و خاطرهای میتواند منجر به تداوم و تقویت طرحواره شود. طرحواره ها توسط سه مکانیزم اولیه تداوم مییابند:
الف) تحریفهای شناختی: فرد از طریق تحریفهای شناختی محیط را به گونهای سوءتعبیر میکند که بتواند طرحواره را تقویت کند یعنی اطلاعاتی را از محیط میگیرد که با طرحواره وی هماهنگ باشد و از نظر هیجانی هم فرد هیجانهای مرتبط با طرحواره دردناک را بازداری کرده و از حیطه خودآگاه میراند.
ب) الگوهای خود آسیبرسان زندگی: از نظر رفتاری فرد خود را در الگوهای آسیبرسان درگیر میسازد و موقعیتها و رابطههایی را بر میگزیند و حفظ میکند که تداوم طرحواره مورد نظر را در پی داشته باشد.
ج) سبک مقابلهای طرحواره: فرد همچنین با سبک مقابلهای ناسازگاری که در برابر طرحواره میگزیند موجبات تداوم طرحواره را فراهم میآورد.
2. ترمیم طرحواره55: هر خاطره، فکر یا احساسی میتواند طرحواره را ترمیم کند اما از آنجا که طرحواره ها نسبت به تغییر مقاوماند ترمیم طرحواره نیاز به انگیزه و تمایل برای رو به رو شدن و مبارزه با طرحواره و قانونمندیها و تمرینهای مستمر دارد.
ترمیم طرحواره هدف اصلی طرحواره درمانی است و چون یک طرحواره در برگیرنده مجموعهای از خاطرات، هیجانها، حسهای بدنی و شناختهاست بنابراین در ترمیم طرحواره باید تمامی این عناصر را تعدیل نمود. تغییر طرحواره شامل تغییر رفتار هم میشود و به بیمار میآموزد الگوهای رفتاری سالمتر و سازگارتری را جایگزین سبکهای مقابلهای ناسازگار کند(یانگ،1999).
یانگ مجموعهای از طرحوارهها را مشخص کرده است که به آنها طرحوارههای ناسازگار اولیه میگوید. وی هیجده طرحواره را بیان میکند که عبارتنداز:
رهاشدگی 56: فرد معتقد است هر لحظه امکان دارد افراد مهم زندگیاش بمیرند یا این که او را رها کنند و به فرد دیگری علاقهمند شوند.
بیاعتمادی/بدرفتاری57: فرد فکر میکند دیگران به انسان ضربه میزنند، بدرفتارند و انسان را سرافکنده میکنند.
محرومیت هیجانی58: فرد فکر میکند تمایلات و نیازهای وی به حمایت عاطفی به اندازه کافی از جانب دیگران ارضا نمیشوند.
نقص/ بیمهری59: احساس این فرد در مهمترین جنبههای شخصیتیاش، انسانی ناقص، نامطلوب، بد، حقیر و بیارزش است.
انزوای اجتماعی/بیگانگی60: احساس این که این فرد از جهان کنارهگیری کرده و با دیگران متفاوت است یا این که به جامعه و گروه خاصی تعلق خاطر ندارد.
وابستگی/ بیکفایتی عملی 61: اعتقاد به اینکه فرد نمیتواند مسئولیتهای روزمره را (مثل مراقبت از دیگران،حل مشکلات روزانه) بدون کمک قابلملاحظهی دیگران، در حد قابل قبولی انجام دهد.
آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری62: ترس افراطی از اینکه فاجعه نزدیک است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و فرد نمیتواند از آن جلوگیری کند.
گرفتاری63: فرد گرفتار ارتباط عاطفی شدید و نزدیکی بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی (اغلب والدین)، به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی میباشد.
شکست در پیشرفت64: باور به این که فرد شکست خورده است یا در آینده شکست خواهد خورد و این که شکست برای او اجتنابناپذیر است.
استحقاق/ بزرگمنشی 65: فردی که چنین طرحوارهای دارد، برای این است که بتواند کسب قدرت نموده و یا دیگران را کنترل نماید.
خویشتنداری و خود انضباطی ناکافی66: صاحبان چنین طرحوارههایی، مشکلات مستمر در خویشتنداری و تحمل نکردن ناکامیها در راه دستیابی شخصی یا ناتوانی در جلوگیری از بیان هیجانها و تکانهها دارند.
اطاعت67: احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران است که این کار معمولاً برای اجتناب از خشم، محرومیت، یا انتقام صورت میگیرد.
ایثار 68: تمرکز افراطی بر ارضای نیازهای دیگران در زندگی روزمره که به قیمت عدم ارضای نیازهای خود فرد تمام میشود.
تأیید جویی / جلب توجه69: تاکید افراطی در کسب تأیید، توجه و پذیرش از سوی دیگران که مانع شکلگیری معنایی مطمئن و واقعی از خود میشود.
نگران / بدبینی70: تمرکز عمیق و مداوم بر جنبههای منفی زندگی (درد، مرگ، دلخوری و …) همراه با دست کم گرفتن جنبههای مثبت و خوشبینانهی زندگی یا غفلت از آنها.
بازداری هیجانی71: بازداری افراطی اعمال، احساسات و ارتباطات خودانگیخته که معمولاً به منظور اجتناب از طرد دیگران، احساس شرمندگی و از دست دادن کنترل بر تکانههای شخصی صورت میگیرد.
معیارهای سرسختانه72: باور اساسی مبنی بر این که فرد برای رسیدن به معیارهای بلندپروازانه دربارهی رفتار و عملکرد خود، باید کوشش فراوانی به خرج دهد و این رفتار برای جلوگیری از انتقاد صورت میگیرد.
خود تنبیهی73: باور اساسی مبنی بر این که افراد باید به خاطر اشتباهاتشان، شدیداً تنبیه شوند. (یانگ، 1389).
لازاروس و فولکمن دو شیوهی مقابلهی عمومی، مقابلهی متمرکز بر مشکل و مقابلهی متمرکز بر هیجان را برای مهار استرس مشخص
