
شكل گرفتند كه بيشتر همسو با مقاصد تجاري در مركز شهرها بودند و در عين حال، هدفشان ايجاد محيط هاي مطلوب براي خريد و گردش در شهرها بود.
از اواخر دهه 1960 و در نتیجه اوجگیری و حاد شدن مشکلات شهری، واکنشهای گستردهای علیه سلطه حرکت سواره و کاهش تحرکات پیاده به ویژه در کشورهای غربی به وجود آمد. در همین راستا جنبش پیاده مدار کردن یا پیادهگستری که هدف آن بازیابی و توسعه فضاهای پیاده در سطح شهرها و به رسمیت شناختن و اولویت قائل شدن برای عابران پیاده به عنوان عناصر درجه اول شهری و نه یک مانع جهت وسایل نقلیه مزاحم، به یکی از محورهای برنامهریزی و طراحی شهری بدل گردید. به ویژه با آغاز هزاره سوم، ضرورت رویکرد مجدد به حرکت پیاده به عنوان سالم ترین، اقتصادی ترین و پویاترین روش جابجایی و حمل و نقل شهری، مورد توجه جدی کارشناسان و مدیران امور شهری قرار گرفته آنچنان که بسیاری از مدیران شهری، عابر مداری را سرلوحه برنامه های کاری خود قرار داده و همایش ها و گردهماییهای گوناگونی در سطح جهان به منظور تبیین اهمیت این موضوع و تبادل نظر در این زمینه برگزار گردیده است (محمدی و همکاران، 1392: 9-1).
جنبش پياده راه سازي در يك دوره گذار از چند شهر محدود در اروپا به سراسر اروپا، سپس آمريكا و در مراحل بعدي به همه دنيا انتشار پيدا كرد و از مطلوبيت ويژه اي در سراسر دنيا برخوردار شد. در ايران نيز تجارب ارزشمندي اخيراً در اين خصوص در شهرهاي تبريز، مشهد و تهران صورت گرفته است كه نمونه مطالعه شده آن در تبريز )خيابان تربيت (بر اساس مطالعه صورت گرفته در سال 1387 توسط بهاره صحاف نيا ، يكي از تجارب موفق در بهبود رضايتمندي اجتماعي و ارتقاء كيفيت محيط شهري است (رفیعیان و همکاران، 1390: 56-41).
پایه گزار مطالعات بصری – رفتاری را باید پروفسور «دانالداپل یارد» دانست که با همکاری « کوین لینچ» اولین تحقیق بصری- تجسمی را در مقیاس شهری انجام داد و در سال 1961 تحت عنوان «دید از جاده4» منتشر کرد (بحرینی، 1375: 10).
– محمودی (1388)، «پیاده رو، عرصهای برای تعاملات اجتماعی) خیابان ولی عصر تهران، حد فاصل چهار راه ولی عصر (ع (تا تقاطع خیابان دکتر فاطمی)»، به جستجوی معیارهای کالبدی و معنایی پیادهرو به منظور فراهم آوردن عرصهای برای تعاملات اجتماعی انسانها است. بطوری که امکان تأثیرگذاری متقابل او و این فضاهای شهری فراهم شود. با بررسی آرا نظریهپردازان و نقد نمونههایی از پیادهروها در شهرهای کهن، از دیدگاه چگونگی درک عابر پیاده از فضای شهری و تاثیر متقابل حضور او بر این فضا به بررسی معیارهای کالبدی و معنایی فضا برای برقراری روابط اجتماعی میپردازد و از تطابق این ارزشها با نتایج حاصل از مطالعات موردی، ضمن نقد پیادهروی مورد مطالعه، پیشنهادهایی به منظور غنی سازی آن با ملاک عمل قرار دادن انسان و ادراک او از فضا ارائه میدهد. با دستیابی به ویژگیهای معنایی و کالبدی مورد نظر، حس امنیت و آرامش روانی و تعلق مکانی در فضا ایجاد شده و زمینه برای تعاملات اجتماعی انسان و تأثیرگذاری متقابل او بر فضاهای پیاده شهری فراهم میشود.
– رنجبر و رئیس اسماعیلی (1389)، در مقاله ای تحت عنوان «سنجش کیفیت پیادهراهای شهری در ایران (پیادهراه صف (سپهسالار) تهران»، به دنبال سنجش کیفیت پیادهراه صف به عنوان نخستین پیادهراه تهران، چارچوب سنجش کیفیت پیادهراهای شهری در ایران را مهیا و از سوی دیگر زمینه ارتقاء کیفیت آنها و استفاده مثبت در تجارب بعدی را فراهم آورد. در این راستا بر مبنای مقایسه تطبیقی نظرات متخصصین در حوزه کیفیت، بررسی تجارب جهانی و همچنین تحلیل وضع موجود پیادهراه صف به تدوین مدل ویژه سنجش کیفیت در این پیادهراه میپردازد. نتایج تلفیق نظرات کاربران و چک لیست ارزیابی نشان میدهد که از 11 مولفه اصلی سازنده کیفیت در پیادهراه صف، 7 مولفه تنوع، انعطافپذیری، پاکیزگی، خوانایی، فرم و کالبد، سرزندگی و هویت در رده کیفی کم و خیلی کم، 3 مولفه کارایی، آسایش، تمایز و تشخیص در رده کیفی متوسط رو به پایین و مولفه دسترسی و نفوذپذیری در رده کیفی زیاد قرار میگیرند.
– صرافی و محمدیان مصمم (1391) در مقالهای تحت عنوان «امکان سنجی پیادهراهسازی خیابانهای مرکز شهر همدان» به بررسی بخش مرکزی شهر همدان و امکان پیادهراهسازی این مرکز در جهت بازآفرینی آن مبادرت ورزیده است، نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که در طی چهار دهه گذشته الگوی برنامه ریزی شهری خودرو- محور همدان و تمرکز بیش از حد کاربری های تجاری- خدماتی در مرکز شهر، نه تنها موجب گسترش بیش از حد کاربریهای تجاری- خدماتی در مرکز شهر، نه تنها موجب گسترش بیش از حد سفرهای خودرویی و به دنبال آن ازدحام ترافیک و فشار بیش از حد به بافت و کالبد مرکز شهر شده، بلکه این روند ناپایداری در شهر را نیز موجب گردیده است. چاره جویی این مشکل مبتنی بر غلبه بر الگوی خودرو محوری و کاربری منتج از آن است.
– محمدی و همکاران (1391)، در پژوهشی تحت عنوان « فضاهای عمومی شهری، تحقق تعاملات اجتماعی در بافتهای تاریخی (لار)»، با هدف ارزیابی تعاملات اجتماعی در فضاهای عمومی شهرقدیم لار، تلاش کرده تا نقاط ضعف و قوت آنها را شناسایی کند و راهکارهایی مؤثر را برای بهسازی آنها ارایه دهد و به بررسی نقاط آسیب فضاهای عمومی شهری، به تناسب کیفیت جزء متغیرها، براساس هفت دستة کارکردی آنها، راهبردهای بالابردن کیفیت فضاها را تدوین و ارایه نموده است.
– عباس زاده و تمری (1392) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی و تحلیل مولفههای تأثیرگذار بر بهبود کیفیات فضایی پیادهراها به منظور افزایش سطح تعاملات اجتماعی محورهای تربیت و ولیعصر تبریز)»، به بررسی نمونههایی از فضاهای پیاده در این کلانشهر پرداخته است. متد پژوهش از نوع متد ترکیبی میباشد که در آن با مطالعه مبانی نظری پژوهش در قسمت کیفی، چارچوب مبانی نظری تحقیق )شامل مؤلفههای تأثیرگذار بر کیفیات پیادهراها( استخراج شده است. در ادامه در بخش کمی که برای اعتباردهی پژوهش و نتایج حاصله از بخش کیفی مورد استفاده قرار گرفته، به مطالعه موردی محورهای تربیت و ولیعصرکلانشهر تبریز پرداخته شده است. درنهایت در قسمت گردآوری دادهها، پژوهش حاضر از تکنیک پرسشنامه در باب تدقیق رابطه کیفیت فضایی پیادهراها و میزان رضایتمندی شهروندان از این فضاها سود جسته است. برای انتخاب نمونه آماری از فرمول کوکران و نرمافزار ( G*POWER ) و انجام تحلیلهای استنباطی و توصیفی آماری مطالعه حاضر از نر مافزار SPSS بهره برده است. نتایج حاصل از این پژوهش، نشانگر این مدعاست که مؤلفههای سرزندگی، خوانایی، ایمنی و امنیت و نفوذپذیری که از مؤلفههای اصلی کیفیت فضاهای شهری محسوب میشوند، ارتباط معنیداری با سطح تعاملات اجتماعی و میزان حضور شهروندان در فضاهای شهری پیادهمحور کلانشهر تبریز دارند.
– قلمبردزفولی و نقی زاده (1392)، در پژوهشی تحت عنوان «طراحی فضای شهری به منظور ارتقاء تعاملات اجتماعی)مطالعه موردی :بلوار بین محلهای(»، در این پژوهش شناخت روش های تقویت تعاملات اجتماعی در فضاهای باز عمومی شهر، به ویژه خیابانهامورد توجه قرار گرفته است. خیابان هایی که ساکنان محلات را برای گذران اوقات فراغت و یا رفع نیاز های روزمره دعوت نموده و به مرور زمان محدوده ای از مسیر برای آنها به میعادگاهی جهت دیدارها تبدیل میگردد. لذا در ابتدا سعی شده مولفههای تاثیرگذار بر حضو رپذیری در فضای شهری به ویژه خیابان با عملکرد بین محلهای، تدقیق و شناسایی و پس از آن با بررسی متون و نظریههای نظریهپردازان به رابطه بین فضای شهری و تعاملات اجتماعی و تاثیری که کارکرد و کالبد فضا بر میزان مکث و شکلگیری تعاملات مردم دارد، پرداخته و در نهایت با استفاده از شیوه تحلیلی، براساس شاخصهای تاثیرگذار، راهنمای طراحی شهری یک بلوار محلی به منظور جذب ساکنان محله جهت ارتقاء تعاملات اجتماعی پیشنهاد گردید.
– پور مختار (1392)، در پژوهشی تحت عنوان «بررسی میزان پیادهمداری در خیابان چهارباغ اصفهان و تأثیر آن بر تعامل اجتماعی شهروندان»، به بررسی «خیابان چهارباغ » که از یادگارهای تاریخی باغ شهر صفوی اصفهان است، برخی از ویژگی های فضاهای شهری پیاده مدار و شهروندگرا، از جمله اجتماع پذیری، امنیّت اجتماعی و روانی، خوانایی و دسترسی راحت، پویایی و سرزندگی، حس تعلّق و خاطره انگیزی مکان، احیای هویّت های تاریخی و اجتماعی، مسیرهای پیاده و دوچرخه، کیفیّت سیما و منظر شهری، کیفیّت فضای سبز و عناصر طبیعی، کیفیّت مبلمان و علائم شهری را در خود دارد. این ویژگی های پیاده مدارانه تأثیر بسیار زیادی بر شکل گیری کمّی و کیفی انواع تعاملات اجتماعی و ارتقای کیفیّت زندگی شهروندی دارد. در این پژوهش، که هدف آن شناخت میزان پیاده مداری در خیابان چهارباغ اصفهان و تأثیر آن بر کیفیّت ارتباطات اجتماعی مردم است، سعی شده است نخست به بررسی مفهوم پیاده محوری و شهروندگرایی در شهرسازی و شناسایی شاخصه های آن در فضاهای شهری پرداخته شود. سپس با نگاهی به سیر تاریخی شکلگیری و تحوّلات فضای شهری خیابان چهارباغ اصفهان، برخی ویژگی های پیاده مدار این فضای شهری تاریخی و تأثیر آن بر کمّیت و کیفیّت تعاملات اجتماعی شهروندان، مورد کشف و بازشناسی قرار گرفته است. این مقاله، رهیافت ها و راهکارهایی را برای بهبود کیفیّت فضای شهری خیابان چهارباغ به عنوان الگویی مناسب برای توسعۀ فضاهای شهری پیاده مدار در شهرهای ایران ارائه داده است.
– بهزادفر و طهماسبی (1392)، «شناسایی و ارزیابی مولفه های تأثیرگذار بر تعاملات اجتماعی (تحکیم و توسعه روابط شهروندی در خیابانهای شهری: سنندج»، در این تحقیق با توجه به پایین بودن تعاملات اجتماعی در پیادهراها به عنوان مسئله اصلی تحقیق، سعی شده به دنبال راهحل مناسب برای این مسئله از طریق شناسایی و ارزیابی مولفههای مختلف با استفاده از روشهای آماری (کمی) و مطالعات میدانی بوده است. طبقه بندی مولفههای کیفی سازنده خیابان و استخراج متغیرها (مولفههای کیفی سازنده خیابانهای شهری چون: کارایی، نفوذپذیری، امنیت و خوانایی) ارزیابی و ارزشگذاری متغیرهای شخصیت دهنده به مکانهای مردمی و تأثیرگذار در تعاملات اجتماعی و در مقیاس محلی هدف اصلی این پژوهش است، تا از این طریق بتوان به تقویت و توسعه این فضاها به عنوان مجراها و کانالهای دربرگیرنده مکانها و جنبههای اجتماعی قوی پرداخت. در این پژوهش اثبات شد مولفههای فردی تأثیر مستقیم بر تعاملات اجتماعی دارند، ضمن اینکه نقش مولفههای کالبدی و محیط فیزیکی به عنوان بستر شکلگیری روابط ساده و پیچیده اجتماعی را نمیتوان نادیده گرفت، بنابراین در اینجا نقش و قابلیتهای طراحی محیط کالبدی و کیفیت عملکردی فضا در ارتقای تعاملات اجتماعی تأیید میشود.
حسين بحريني(1375) است. او در كتاب تحليل فضاهاي شهري به ارزيابي كمي و كيفي الگوهاي رفتاري استفاده كنندگان از خيابان –كه از نظر او عنصر اصلي فرم شهر و مهمترين ابزار طراحي شهري است- ، پرداخته و درصدد برآمده كه با تحليل چندين خيابان اصلي شهر تهران و بويژه رفتار عابران پياده در آنها ضوابط مناسبي جهت طراحي ارائه نمايد. به باور او، استفاده از فضا بخصوص توسط پيادهها عمدتاً ريشه و منشا فرهنگي دارد و محيط (فرم و فضا) تنها نقش كمكي و يا بازدارنده داشته و به هيچ وجه تعيين كننده رفتارها نميباشد. بنابراين، ازآنجا كه امكان هرگونه تغيير در فرهنگ و يا الگوهاي رفتاري بطور مستقيم و در كوتاه مدت وجود ندارد ميتوان با استفاده از طراحي، فعاليت هاي مناسب را حمايت و فعاليتهاي نامناسب را تحديد نمود (کاشانی جو، 1389،106-95).
خشایار کاشانی جو (1389) در پژوهشی تحت عنوان « بازشناخت رويكردهاي نظري به فضاهاي عمومي شهري»، به فضاهاي عمومي شهري که به عنوان مكان سوم كه نقشي اساسي در برقراري تعاملات اجتماعي ايفا مينمايند مورد توجه جدي قرار داده در اين ميان، صاحبنظران گوناگون با رويكردهاي متفاوتي اين موضوع را مورد بحث
