
1-بالا رفتن ارزش اقتصادي زمين در بافت فرسوده
2-جلب اعتماد مردم در جلب مشاركت در سرمايه گذاري براي نوسازي بافت فرسوده و جلب همكاري با سازمانهاي مجري در احياي كالبدي و اقتصادي
3-شروع حل مشكل قانوني و حقوقي مالكيت زمين و ساختمان در ناحيه فرسوده شهر
4-ساماندهي به ترافيك سرگردان و نامنظم بافت
5-افزايش فعاليتها در ناحيه قديمي و فرسوده شهر
6-زيبا سازي و تغيير در چشم انداز شهري
7-احداث ميدان و هماهنگي كاركردي در بافت فرسوده و قديمي بين تك عناصر تاريخي و… .
نكات منفي پروژه :
1-عدم توجه به نياز مسكن ساكنان ناحيه قديمي شهر
2-كمرنگ شدن حضور عشاير و روستائيان با نوسازي و گران شدن فضا در اين ناحيه
3-كمبود كاربريهاي عمومي به خصوص كاربري فضاي سبز، آموزشي، فرهنگي
4-افزايش اجاره بها و قيمت تملك واحدهاي تجاري (بوچاني، 1383، صص :74-73).
جمع بندي و نتيجه گيري
بطور كلي شرايط اقتصادي – اجتماعي و سياسي حاكم بر كشورهاي جهان بسيار متفاوت ميباشد نتيجه اين اختلاف ميان شرايط حاكم بر هر كشور در كالبد و فيزيك شهرها نيز كاملاً تأثيرگذار بوده است. اين تأثير در كشورهاي سوسياليستي به مراتب آشكارتر ميباشد. تجربيات كشورهاي مختلف دنيا در خصوص مداخله در بافتهاي قديم شهرها حاكي از رشد فكري آنان از تخريب اينگونه بافتها با دخالتي آگاهانه است. در اين راستا گزينش شيوههاي گوناگون از سوي كشورها با در نظر گرفتن شرايط و امكاناتشان بوده است. براي مثال شيوة كشور فرانسه، پاكسازي بافتهاي كهن و نگهداري يادبودها بوده است. شيوة ايتاليا، رشد ايدههاي حفاظت بدون
تجربههاي ارتقاء كيفيت سكونت است و شيوة انگلستان حركت از پاكسازي به سود بهبود
بخشيها بدون تخريب و بعد حفاظت است.
بنابراين هر برخوردي با بافت شهري نشأت گرفته از افكار جامعه بوده است و در اين راستا، فكر و طرحي موفق بوده كه شرايط خاص جامعه را به خوبي درك كرده و مورد شناسايي قرار داده است در كشورهاي جهان سوم به دليل عدم درك شرايط و نيازهاي جامعه غالباً برخوردها نتيجه خوبي نداشته است و بجاي استفاده از تجارب كشورهاي پيشرفته تنها الگوي غربي را به صورت قالبي و مدل وار بكار برده اند. نكته مهم اينست كه هر كشوري مسائل و مشكلات شهري خاص خود را دارد لذا جهت زنده سازي و احياء مجدد بافت قديم اين شهرها نمي توان روشي همسان را بكار برد. بنابراين تجارب ارزندة جهاني و راه حلهاي مناسب طرحهاي ساماندهي كشورها، ديد وسيعتري نسبت به مداخلات بافتهاي كهن شهري را پيش رو ميگذارد و ميتواند در مسير بازسازي و ساماندهي براي شهرهاي كشورمان مفيد واقع گردد هر چند ممكن است نياز به مدرن كردن اين راه حلها متناسب با پيشرفتهاي علمي زمان باشد ما در مقايسه تجارب جهاني
ميبايست عوامل اصلي فرايند توفيق جهاني را شناسايي كرده و با زمينه خود انطباق دهيم بنابراين شناخت تجارب جهاني و شناخت الگوها و شرايط و ويژگيهاي بومي در اين راه مفيد خواهد بود.
فصل سوم :
روند تحولات سياستها و برنامههاي بهسازي
و نوسازي شهري در ايران
3-1- سياستها و برنامههاي بهسازي و نوسازي بافتهاي شهري در ايران
3-1-1- سياستها و برنامههاي اجرايي بهسازي و نوسازي بافتهاي شهري در قبل از انقلاب اسلامي (قبل از سال 1300 خورشيدي)
مهمترين دورة توسعه در تاريخ شهر و شهرنشيني ايران كه موجب پيدايش مرحله جديدي از توسعه و تكامل شهري شد، دوران حكومت صفويه بود. در اين دوره مكتب اصفهان در شهرسازي و معماري به وجود آمد. از دورههاي تاريخي ديگر كه در شهر و شهرنشيني ايران تحول ايجاد شده دورة قاجاريه بود مكتب تهران، مكتب شهرسازي اين دوره است. اين حكومت در تهران سعي نمود تا مكتب اصفهان را در تهران دنبال كند اما اين امر با دگرگونيهاي اساسي همراه بود. سبك تهران جابه جاييهاي اجتماعي را از طريق جابه جايي شهر شدت بخشيد. در اين دوره بود كه مفاهيم جديدي از خيابان و ميدان مطرح گرديد.
تغيير عملكرد خيابان و ميدان، از جمله تغيير عملكرد خيابان از يك تفرجگاه به مكان تجارت و نيز تبديل شدن به يك فضاي شهري و اراه چهره جديد از آن به عنوان مكان رفت و آمد وسايل نقليه، شكل گيري محلات فرادست و فرودست، شمال و جنوب، انتقال بسياري از كاركردهاي بازار به فضاهاي حاشيه شهر و كنار شبكههاي حمل و نقل و سرانجام شكل گيري عملكردهاي جديد نظير تماشاخانه، سينما، هتل، باغ ملي و امثال آن را ميتوان نام برد. اين تغيير و تحولات چهره قديمي شهر را دگرگون و فضاي شهر اروپايي را رواج داد. بدين ترتيب مفاهيم اجتماعي – فرهنگي و كالبدي – فضايي شهرها دگرگون شده و تقابل “جديد و كهن” به عبارتي نوگرايي اثرات تعيين كنندهاي بر فضا و كالبد شهرها بر جاي ميگذارند به عنوان مثال تبعيت ميدان توپخانه تهران از تناسبات دورة رنسانس و جايگزيني آن به جاي ميدان ارگ را ميتوان ذكر كرد. ميدان توپخانه تهران تقليد و تلفيقي از ميدان نقش جهان اصفهان و معماري دورة رنسانس اروپايي است. اما پديدههاي ارتباطي، اقتصادي، تجاري و اداري جديد موجب شكلگيري به صورت فعلي آن شده است. ساخت تلگراف خانه و پست خانه جايگزين كاخ حكومتي گرديد و دگرگوني خاصي را در الگوي نوگرا ايجاد كرد.
به طور خلاصه طي سالهاي 1267 تا 1285 (خورشيدي) اقداماتي در مورد مداخله در
بافتهاي شهري آغاز شد براي مثال ميتوان به اقدامات ناصرالدين شاه و اميركبير در تهران اشاره كرد كه ساخت و سيماي شهر را دگرگون كرد. بطور كلي ميتوان اين دوره را دورة نوگرايي و پيدايش مدرنيزم در شهرسازي ايران نام گذاشت نكته مهم اينست كه تدوين و اجراي برنامههاي بهسازي نوسازي شهري در ايران به صورت گذري بوده و تدريجي و تكاملي نبوده است در نتيجه كيفيت رشد شهرها، گسترش كالبدي و اجتماعي – اقتصادي بافت شهرها زمينه گسترش الگوهاي نامتناسب شهرسازي و شهرنشيني را به وجود آورده و در نهايت شهرسازي و شهرنشيني در ايران را با مشكلات عديدهاي روبرو كرده است (شماعي، 1384، صص : 314-313).
3-1-1-1- سياستها و برنامههاي دورة پهلوي اول (1320-1300)
سالهاي 1320-1300 خورشيدي را ميتوان آغاز مرحلهاي جديد در زمينة مداخله گسترده در بافت قديم شهرها دانست كه در دهة اول قرن چهاردهم هجري در قالب فعاليتهاي بهسازي و نوسازي شهري شكل گرفت.
مهمترين سياستها و برنامههاي ساماندهي و احياي بافت قديم را در اين دوره ميتوان به شرح زير مشخص كرد :
نخستين طرح و قانون مداخلة جدي در بافتهاي كهن شهري را ميتوان به قانون بلديه در سال 1286 نسبت داد. اما اجراي قانون بلديه در سال 1309 زمينة مداخلات سنگيني را در اين بافتها فراهم آورد. سرلشكر بوذر جمهري هنگامي كه به رياست شهرداري تهران منصوب
ميشود با سرعت قابل توجهي به توسعه خيابانهاي شهر قديم تهران و تعريض گذرهاي قديمي ميپردازد. لذا خيابانهاي جديد كه زماني عناصر مكمل سازمان و شالودة بافت قديم شهري بودند به عنوان عناصر مسلط جايگزين شدند و بخش اعظم فعاليتهاي اقتصادي بازار به اين خيابانها منتقل شد.
در اوايل دهة 1300، دولت كودتاي سيدضياء به وعدههاي اصلاحي خود در بلديه تهران و بعضي شهرها عمل كرد بيشتر اقدامات اين دولت در زيبا سازي شهر خلاصه ميشد. با روي كار آمدن رضاشاه در اواسط سال 1302 شهرهاي ايران رنگ و روي ديگري گرفت.
اقدامات مداخلهاي در شهرها در اين دوره به سه گروه تقسيم ميشود :
ايجاد خيابانهاي جديد، توسعة خيابانهاي قديم و سنگفرش و آسفالت ريزي دو طرف خيابانها و احداث ساختمانهاي دولتي متعدد با روشهاي جديد.
3-1-1-2- سياستها و برنامههاي دورة پهلوي دوم (1357 – 1320)
به طور مختصر ميتوان گفت كه سياستهاي بهسازي و نوسازي شهري اين دوره بيشتر به دنبال تصويب قوانين و روشهايي براي كسب درآمد بود و در نتيجه اقدامات مداخلهاي جهت بهسازي و نوسازي و مرمت بافتهاي قديم شهري با شروع اولين برنامه عمراني دولت در سال 1327 مصادف بود. در اينجا به اختصار به بررسي مهمترين سياستهاي برنامههاي عمراني براي توسعه شهري و بهسازي و نوسازي ميپردازيم :
3-1-1-2-1- برنامه اول عمراني (1334 -1327)
در اين دوره به دليل نابساماني پس از جنگ جهاني دوم، شاهد اقدامات قابل توجه بهسازي و نوسازي شهري نيستيم. در اين مدت با وجود وضع نامطلوب قوانين و برنامههاي عمراني، اقدامات بهسازي و نوسازي شهري دچار ركود شدند در اين برنامه براي بافتهاي قديمي اقدامات بهداشتي و برق رساني مدنظر بود كه متأسفانه به دليل كمبود بودجه به طور كامل تحقق نيافت.
3-1-1-2-2- برنامه دوم عمراني (1341-1334)
در اين دوره سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران در سال 1340 شكل گرفت. در اين سالها براي نخستين بار در گزارش طرحهاي جامع واژة شهر كهن يا شهر قديم به كار گرفته شد و از تمايز بين بافت قديم و بافت جديد سخن به ميان آمد.
اين دوره مصادف با صنعتي شدن ايران به پيروي از الگوهاي جهاني صنعتي شدن است اين روند صنعتي شدن در ايران به صورت ناموزن و يكباره دو پيامد بر ساختار شهرهاي ايران گذاشت يكي مهاجرت گسترده از روستاها و شهرهاي كوچك و ميانه به شهرهاي بزرگ و ديگر تغيير ناهماهنگ و نامتناسب فضاهاي شهري بود. اين روند مهاجرت به شهرهاي بزرگ، ميانه و كوچك باعث تغيير ساختارهاي بافت قديم شهرها شد و همچنين به علت تزريق درآمدهاي نفتي و سرمايه در اين دوره نخستين جراحيهاي چشمگير و بي رويه در ساختار بافت قديم شهرها صورت گرفت.
3-1-1-2-3- برنامه سوم عمراني (1346-1341)
مهمترين رويداد برنامة سوم اقتصادي – اجتماعي كشور در دستور كار قرار گرفتن تهيه طرحهاي جامع شهري بود. در اين دوره اعطاي كمك بلاعوض بر حسب درجة شهرداريها به شهرها شروع شد و اتكاي شهرداريها در توسعه شهري به كمكهاي دولت مركزي بيشتر گرديد. اين سياست موجب شد بسياري از بافتهاي كهن شهري مورد بي توجهي قرار گيرند و فرسودگي آنها نسبت به دورههاي قبل ابعاد گسترده تري پيدا كند.
3-1-1-2-4- برنامة چهارم عمراني (1351-1347)
در اين برنامه، نوسازي محلههاي قديم و غيرسالم در قالب طرحهاي جامع ديده ميشد. برنامههاي عمراني (51-1347) به ساماندهي محلههاي مسكوني و نوسازي محلههاي قديمي اشاره داشتند. اما مهم ترين محور در تعيين راهكارهاي بهسازي و نوسازي شهري طرحهاي جامعي است كه در اين دوره براي شهرها تهيه و به منظور اجرا به شهرداريها ابلاغ شد.
در طول اين دوره توجه به مقولات طراحي شهري سازگار از حد برخي اقدامات موردي در فضاهاي شهري تاريخي در شهرهايي چون اصفهان و اقداماتي نافرجام در بازسازي و نوسازي
بافتهاي كهن شهرهاي قديمي فراتر نرفت و مجريان امر بر اين اساس عمليات تخريب خود را در اين گونه بافتها توسعه دادند. خيابانهاي پيشنهادي، بافت كهن شهري را از هم ميدزديدند و تا دوردستها در پيرامون شهر گسترده ميشدند. خرابه نشيني در مخروبههاي باقي مانده از گذر خيابان ها، متروك شدن بافت در درون شهر و حاشيه نشيني در پيرامون محدودههاي پيشنهادي طرح جامع ظهور مييافت.
3-1-1-2-5- برنامة پنجم عمراني (1356 -1352)
در اين برنامة عمراني با توجه به توسعة روزافزون شهرها در اثر مهاجرتهاي روستايي، براي اولين بار به طور مستقيم و گسترده، به اهميت و ضرورت حفظ بافتهاي تاريخي توجه شد. اهداف مشخص و خطي مشي اساسي عمران شهري در اين دوره عبارت بودند از :
1-اجراي صحيح قانون نوسازي و عمران شهري در كليه شهرها
2-تقويت و بهبود مديريت شهرداريها و سازمانهاي محلي
3-ايجاد
