
انسانها پس از گذراندن مراحل مختلف در روز قيامت به دو گروه تقسيم ميشوند: گروهي كه اهل ايمان و كارهاي نيك بودهاند و اين مراحل را با موفقيت پشت سر گذاشتهاند وارد بهشت ميشوند و گروهي ديگر كه اهل كفر و دورويي و كارهاي ناشايست بودهاند وارد جهنم ميشوند. در قرآن كريم و احاديث ائمه (عليهمالسلام) مطالب بسياري درباره بهشت و جهنم و چگونگي نعمتها و عذابهاي آنها مطرح شده است.
بهشت
بهشت كانون نعمتهاي روحاني و جسماني در آخرت است كه جايگاه ابدي مؤمنان نيكوكار خواهد بود. در روايات واردشده توصيفات متعددي براي بهشت آمده است. اين توصيفات و بيان مشخصات بهشت مسائلي چون درها، گستره بهشت، مقامات بهشتي، نعمتهاي بهشت را در بر ميگيرد. جابر جعفي نيز بخشي از اين روايات را از ائمه (عليهمالسلام) نقل كرده است.
درباره درهاي بهشت در روايات جابر چند خصوصيت آمده است. يكي از اين روايت هشت در را براي بهشت ميشمارد كه عرض هر كدام از آنها بهاندازه مسير چهل سال است.533 از همين روايت ميتوان به گستره و بزرگي بهشت نيز پي برد. در روايتي نيز نام درختي را كه جلوي در بهشت ميرويد بيان كرده است.534
زمين بهشت از نقره است و خاك آن از گياهان سبز و زعفران، رويه آن مشك و شنريزههاي آن در و ياقوت است.535 تختهايي كه در بهشت وجود دارند از درّ و ياقوت هستند كه بر روي آنها حجلههايي از درّ و ياقوت بسته شده است كه از پر سبكتر و از حرير لطيفترند. اندازه هر كدام از اين تختها به اندازه شصت غرفه دنيايي است.536
نهرهاي بهشت بدون رود جاري هستند؛ سفيدتر از برف، شيرينتر از عسل و نرمتر از كره. گل اين نهرها مشك و سنگريزههاي آن درّ و ياقوت است. براي همه جنيان و انسانها كه وارد بهشت شوند غذا، نوشيدني، جا و پوشيدني وجود دارد و چيزي از بهشت كم نميشود.537 تنه نخلهاي بهشتي از طلاي سرخ، بندهاي آن زبرجد سبز، خوشههاي آن مرواريد سفيد، شاخههاي آن سبز، خرماهايش سفيدتر از نقره، شيرينتر از عسل و نرمتر از كره است و هسته ندارد. شكوفههايي متراكم و پيوسته با طول دوازده ذراع دارد؛ هرچه از آن بگيرند خداوند جايش را پر ميكند.538 طوبا نيز نام درختي است در بهشت كه تنه آن در منزل حضرت محمد (صلياللهعليهوآله) است. اين درخت آنقدر بزگر است كه اگر پرندهاي بخواهد از ساقه به شاخه برسد عمر او كفاف نميدهد. بر هر برگ آن فرشتهاي است كه ذكر خداوند را ميگويد؛ در تمام درختهاي بهشت شاخهاي از طوبا ديده ميشود و شاخههاي آن از بالاي ديوارهاي بهشت نمايان است. هرچه از آن بخواهند به آنان داده ميشود و باز هم جاي آن پر ميشود.539
مشخص است كه همه اهل بهشت از نظر اعتقاد و عمل در يك رتبه قرار ندارند؛ بنابراين وجود مراتب و مقامات گوناگون در بهشت ضرورري به نظر ميرسد. روايتي از جابر با استناد به دو آيه وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ و وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ وجود چهار بهشت را بيان ميكند. دو بهشت براي مؤمنان و سابقون است و دو بهشت ديگر از آن اصحاب نعيم. ميوههاي اين بهشتها در فراواني مانند برگ درختان و ستارههاي آسمان است. ديواري با طول پانصد سال اين بهشت را در بر گرفته است كه آجرهاي آن از طلا، نقره، در، ياقوت، مشك و زعفران ساخته شده است. در اين ديوار هشت در وجود دارد كه هر كدام از آنها دو لنگه دارد و هر لنگه به اندازه دويدن يك سال يك اسب است.540
در روايتي نيز به خصوصيات انسانها هنگام ورود به بهشت اشاره شده است. بر اساس اين روايت وقتي كسي وارد بهشت بشود خداوند نعمتهايي از پيامبران را به او ميبخشد چون قد حضرت آدم، جمال حضرت يوسف، زبان عربي محمد، قلب سليم حضرت ايوب و سن حضرت عيسي.541 همچنين آنان جوان و بدنهايي صاف و بدون مو دارند؛ چشمانشان سرمه كشيده است و برق ميزند؛ با گردنبند، دستبند و انگشتر زينت بستهاند. شادمان و غرق در نعمت و بزرگوار هستند. به هر كدام از آنان قدرت صد مرد در خوردن و نوشيدن و لذت بردن داده شده است. لذتي كه از خوردن ميبرد چهل سال پايدار است. خداوند چهرههايشان را با نور و بدنهايشان را با ابريشمهاي رنگارنگ پوشانده است.542 كساني كه وارد بهشت ميشوند دائم زنده هستند و نميميرند، خواب ندارند و بيداريشان ابدي است. فقر برايشان معنا ندارد و غناي ابدي دارند. شادي و خنده شان دائم است و غم و گريه راهي در آنان ندارد. هميشه محترم هستند و كسي به آنان اهانت نميكند. شوخطبعي و شادي و سرور دارند و اخم جايي در چهره آنان ندارد. تشنگي و گرسنگي را نميشناسند و سيري و سيرابي دائم دارند. هميشه پوشيده هستند و به ديدار هم ميروند. غلامان نوجوان كه ظرفهايي از طلا و نقره در دست دارند به آنان سلام ميفرستند. درود و سلام الاهي نيز دائم نصيبشان ميشود.543
جهنم
جهنم مركز قهر و خشم الاهي است كه كافران، منافقان و بدكاران به دست خود و با اعمال خود اين جايگاه را براي خود انتخاب و خود را از رحمت الاهي محروم ميكنند. علاوه بر آيات قرآن، روايات معصومان (عليهمالسلام) نيز توصيفاتي را براي جهنم ارائه كردهاند. هنگامي كه خداوند همه مخلوقات را جمع ميكند، هزاران فرشته با چهرههايي خشمگين جهنم را كه آتش و حرارت بالايي دارد بسته به زنجير ميآورند. تنفس جهنم چنان سوزان است كه اگر خداوند آن را تا بعد از حسابرسي كنترل نكند همه را از بين ميبرد. آنگاه راهي بر روي آن قرار ميگيرد كه از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است. […] در هنگام عبور انسانها از اين مراحل ملائكه گرداگرد او از خداوند درخواست بخشش و آمرزش او را دارند؛ اما بسياري از انسانها ميلغزند و در آتش جهنم فرو ميروند.544
جابر جعفي در روايتي طولاني كه به شرح حال كافر از حال احتضار تا ورود به جهنم و احوال او در جهنم پرداخته، توصيفي مفصل از جهنم ارائه كرده است. در اين روايت پس از بيان چگونگي مرگ و عالم قبر به روز قيامت و حسابرسي ميپردازد. هنگامي كه كافر در حسابرسي نيز سرافكنده ميشود و از عهده پاسخ به سؤالات بر نميآيد خداوند دستور ميدهد او را به سمت جهنم ببرند. هفتادهزار فرشته خشمگين براي اجراي دستور الاهي به سوي او ميشتابند. برخي از فرشتگان ريشهاي او را ميكنند و برخي ديگر استخوانهاي او را ميشكنند. او دائم درخواست ترحم ميكند اما به جايي نميرسد. فرشتهاي به سينه او ميكوبد و به قدر هفتادهزار سال سقوط ميكند. آنگاه در سمت راست او سنگي قرار ميگيرد كه دائم صورتش را ميسوزاند و در سمت چپش يك شيطان. خداوند براي او هفتاد پوست خلق ميكند كه سختي هر پوست چهل ذراع و بين هر پوست تا پوست بعد چهل ذراع باشد. آنگاه بين اين پوستها مارها و عقربهاي آتشين و كرمهايي آتشين قرار ميدهد كه سر هر كدام به اندازه كوهي بزرگ و رانهايشان نيز به اندازه كوه است. لبهاي او بزرگتر از لبهاي فيل است و بر زمين كشيده ميشود. بين گوشهايش دهليزي از آتش وجود دارد و آتش از پشت تا سينهاش ميرسد. او را با هفتاد زنجير هفتاد ذراعي ميبندد كه هر ذراع حلقههاي بسياري دارد كه اگر يك حلقه از آنها بر كوههاي زمين بيفتد آن را ذوب ميكند. تن كافر هفتاد پوشش آتشين دارند و بر آنها نيز پوششي از آتش وجود دارد. در بدنش جايي خالي از حلقههاي آتشين وجود ندارد. پاهايش با گيرههايي از آتش بسته شده است و بر سر او نيز تاجي شصتذراعي از آتش گذاشته شده است. سرش از سيصد و شصت جا سوراخ شده است كه از هر كدام دود خارج ميشود و مغز او نيز بر شانههايش ميريزد و از آن سيصد و شصت نهر چرك خونآلود جاري ميشود. از تنگي جا، بدبويي، سياهي، ناله و فرياد، خشم و تعفن آنجا چهرههايشان سياه ميگردد و كرمها رشد ميكنند؛ براي آنها چنگالهايي مانند گربه و عقاب ميرويد كه با آن گوشت او را ميخورند و استخوانش را ميشكنند و خونش را مينوشند. باز هم ضربهاي به او وارد ميشود و هفتاد هزار سال سقوط ميكند تا آنكه در آتشي سخت و سوزان فرود ميآيد. در آنجا با شيطان خود همنشين ميشود و هروقت به صورت شيطان خود مينگرد آرزو ميكند كه كاش فرسنگها از او دور بود. سپس باز هم با ضربهاي ديگر هفتادهزار سال سقوط ميكند تا به چشمهاي به نام آنيه ميرسد. آنيه چشمهاي است كه از روز خلقت جهنم هيچگاه آتش و حرارتش خاموش نشده است و اشقيا بايد از آن بنوشند. وقتي از آن مينوشند لبهايشان منقبض و گوشتهايشان پراكنده ميشود. سپس بار ديگر ضربهاي به سرش زده ميشود و هفتاد هزار سال ديگر سقوط ميكند و در سعير فرود ميآيد. وقتي كه آتش در صورتشان افروخته ميشود چشمانشان بسته ميگردد و باز با ضربهاي هفتاد هزار سال سقوط ميكند. بر روي درخت زقوم فرود ميآيد كه هفتادهزار شاخه از آتش دارد و هر شاخه هفتاد هزار ميوه آتشين؛ هر ميوه از زشتي و تعفن چون سر شيطاني است. از صخرهاي نرم و گلي آويخته شده است كه بين پايين صخره و بالاي آن هفتاد هزار سال است. غذا و ميوه و شاخههاي اين درخت آتش است. هنگامي كه از ميوههاي درخت ميخورد آن را تلختر از صبِر و متعفنتر از لاشه بدبو و سختتر از آهن مييابد كه درون او را ميجوشاند. هنگامي كه در آتش قرار ميگيرند صدايي مانند صداي ماهي بر آتش ميشنوند و خود را از درخت در زميني زرد و مذاب مياندازند كه گرمايش از آتش بيشتر است. اين وادي آنها را ميجوشاند و در سواحل خود به كناري مياندازد. آنگاه جانوران آتشين چون مار و عقربهايي سياه بر آنها مسلط ميشوند. هر عقرب شصت مهره دارد كه هر مهره قلهاي از سمّ با خود دارد. هر شخص را هفتاد هزار مار و هفتاد هزار عقرب عذاب ميدهد و سپس هفتاد هزار سال در آتش باقي ميماند. آنگاه بر هر شاخه درخت زقوم هفتاد هزار نفر را آويزان ميكنند كه آتش را در جانشان ميريزد و لبهايشان جمع ميشود و پوستشان پخته و بدنشان ذوب ميگردد. آنگاه خداوند با خشم به مالك دوزخ ميگويد آتش را بيشتر كن بر كساني كه حق مرا به جا نياوردند. آنگاه خداوند ابري سياه را براي آنان ميفرستد و در حالي كه همه اهل جهنم آرزو دارند آبي خنك و گوارا بر ايشان ببارد، سنگ، قلاب و آهن و چركابه و حشراتي از آتش بر سرشان ميبارد كه صورتهايشان ميسوزد و چشمانشان نابينا ميشود و استخوانهايشان خرد ميگردد. هنگامي كه استخوانها از گوشت عريان شدند خداوند فرمان ميدهد كه آنها را نيز مانند هيزم در آتش بسوزانند. آنگاه آنان را هفتاد خريف در آتش نگاه ميدارند و درهاي جهنم را بر روي آنان ميبندند. فاصله هر در تا در ديگر جهنم به اندازه پانصد سال و طول درها نيز به اندازه پانصد سال است. سپس هر نفر در سه تابوت تو در تو از آهني آتشين قرار داده ميشود و درهاي تابوتها بسته ميشوند؛ هيچ روحي بر آنان وارد نميشود و غم همچنان با آنان خواهد بود. هيچ فرشتهاي شفيع آنان نميشود و هيچ دوستي از اهل بهشت نخواهند داشت؛ خداوند ياد و نام آنان را از قلبهاي بندگان پاك خواهد كرد و ديگر كسي از آنان ياد نخواهد كرد.545
پنج
جمعبندي
ابومحمد جابربنیزید جعفی كوفي (حدود 50-128ق) از اصحاب بنام امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است. او در شاخههاي تفسير، كلام، تاريخ، فقه و حديث فعاليت داشته است. جابر يكي از راويان پرحديث بوده است و او را يكي از ائمه علم حديث و از نخستين گردآوردندگان احاديث دانستهاند. اما عليرغم جايگاه وي در ميان شيعيان و نزد امامان شيعه (عليهمالسلام) گزارشهایي در منابع وجود دارد که شائبه غلو را درباره او ايجاد ميكنند. اين گزارشها در سه گروه منابع شيعي، منابع اهل سنت و منابع غاليان بررسي شد. در منابع شيعي دو گزارش يكي مبني بر انتساب برخي از عقايد غاليان به جابر و ديگري بيانگر اختلاط وي وجود داشت. گزارش نخست از آنجا كه بيانگر ادعاي شخصي ديگر درباره عقايد جابر است و منابع نخستين نيز آن را رد كردهاند، در انتساب غلو به جابر كارايي ندارد. از گزارش دوم نيز از آن رو كه ناظر به اختلاط در نفس
