
كتاب الجمل: كتابي تاريخي كه اخبار جنگ جمل را در خود داشته و فقط نقلهاي پراكندهاي از اين كتاب در آثار شيعه و سني برجاي مانده است.158
5. كتاب صفين: عمده اين كتاب را نصر بنمزاحم منقري در كتاب وقعة صفين آورده است.159 روايات متعددي نيز از عمرو بنشمر، راوي عمده روايات جابر، بدون استناد به جابر و يا با استناد به افراد ديگر، در كتاب وقعه صفين آمده است.160
6. كتاب نهروان: مدرسي احتمال داده است متني مشتمل بر پاسخهاي امام علي (عليهالسلام) به پرسشهاي رييس يهوديان پس از بازگشت از نهروان161 و خطبهاي كه امام علي (عليهالسلام) پس از بازگشت از نهروان به كوفه ايراد كرد، به همراه شرح طولاني آن،162 از كتاب نهروان گرفته شده باشند.163
7. كتاب مقتل اميرالمؤمنين (عليهالسلام): يكي از منابع مقتل اميرالمؤمنين ابنابيالدنيا، روايات جابر در مورد شهادت امام علي (عليهالسلام) بوده است.164 درباره اقدامات امام علي (عليهالسلام)، خطبهها و قضاوتهاي آن حضرت و شهادت ايشان روايات ديگري نيز از جابر وارد شده است كه ميتوانند از اين كتاب باشند.165
8. كتاب مقتل الحسين (عليهالسلام): بهاحتمال، متني كه مجلسي در بحار166 نقل كرده است همين كتاب باشد.167 نقلهاي پراكنده ديگري نيز از جابر درباره حادثه كربلا وجود دارد168 كه نصر بنمزاحم از مجموع آنها براي نوشتن كتابي با نام مقتل الحسين (عليهالسلام) استفاده كرده است.169
9. اصل170 (كتاب): طوسي جابر را در زمره صاحبان اصل آورده است و اين مطلب را با دو اِسناد بيان كرده است.171 ابوغالب زراري نيز كتابي را با دو اِسناد مختلف دريافت كرده است كه احتمال دارد همان اصل جابر جعفي باشد.172 اين كتاب يا اصل را سه راوي، مفضل بنصالح، ابراهيم بنسليمان نهمي و منخل بنجميل، از جابر روايت كردهاند.173 عمده روايات رسيده جابر ميتواند از اين دفتر حديث گرفته شده باشد.174 نكته جالب توجه اين است كه نجاشي، با آنكه بهيقين دو طريق طوسي به اصل را در اختيار داشته است،175 اصل را در شمار كتب جابر جاي نميدهد. احتمال ميرود نجاشي اصل را براي جابر ثابت ندانسته، يا آن را در زمره كتابهاي وضعشده شمرده است، يا با اين كار محتواي آن را بياعتبار شمرده باشد.
10. كتاب حديث الشوري: اين رساله شامل فهرستي از فضائل امام علي (عليهالسلام) است كه شايستگي وي براي جانشيني پيامبر (صلياللهعليهوآله) را ثابت ميكنند. متن كامل اين رساله را مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج گرد آورده است.176 اين سخنان در قالب يك سخنراني است كه گفته ميشود اميرالمؤمنين (عليهالسلام) براي اعضاي شوراي شش نفره جانشيني عمر، ايراد فرمود. متن مشابهي نيز با عنوان خطبة الوسيله به طور كامل در كافي بر جاي مانده است.177 نجاشي اين كتاب را نيز در شمار كتب جابر نياورده است.178
مدرسي آثار پراكندهاي را نيز به جابر نسبت ميدهد كه ميتوان به كتاب جعفر بنمحمد بنشريح حضرمي، دو اثر از عمرو بنابيالمقدام و بخش وصف دوزخ در كتاب صفة الجنة و النار سعيد بنجناح كوفي اشاره كرد.179 نجاشي متني به نام رسالة ابيجعفر الي اهل البصره را نيز به جابر نسبت ميدهد.180 تستري معتقد است اين نامه از ابوجعفر ثاني (امام جواد) و به روايت محمد بنسنان181 است و نسبت آن به جابر اشتباه است.182 مدرسي انتساب رساله به جابر را رد نميكند و احتمال اشتباه طوسي در انتساب به ابوجعفر ثاني را وارد ميكند.183
ارتباط با امام
جابر را بايد يكي از ياران نزديك امام باقر (عليهالسلام) دانست. وي، چنانكه خود گفته، مدت هجده سال184 در مدينه شاگرد امام باقر (عليهالسلام) بوده و پس از آن به كوفه بازگشته است.185 او از امام صادق (عليهالسلام) نيز روايت كرده است،186 اما اين روايات، در مقايسه با روايات وي از امام باقر (عليهالسلام) بسيار اندك هستند.187 كليني و قطب راوندي، هر كدام روايتي از امام زينالعابدين (عليهالسلام) به نقل از جابر آوردهاند،188 و برخي نيز وي را در زمره اصحاب اين امام نام بردهاند،189 اما برقي و طوسي جابر را از اصحاب امام چهارم ندانستهاند.190
به نظر ميرسد جابر بهقدري به امام باقر (عليهالسلام) نزديك بوده است كه برخي منابع جابر را باب آن امام دانستهاند.191 برخي نيز وي را نماينده عمده و اصلي امام در كوفه ميدانند.192 نزديك بودن جابر به امام باقر (عليهالسلام) را همچنين ميتوان از خبري كه نشان ميدهد وي در سفري به حيره، ملازم و همراه امام بوده است، برداشت كرد.193 در روايتي امام صادق (عليهالسلام) مقام جابر در نزد امامان را همچون مقام سلمان نزد پيامبر ميداند.194 طبق روايتي ديگر وي هفتادهزار حديث ميدانسته كه حتي يكي از آنها را هم به كسي نگفته بود؛195 البته تعداد اين احاديث در برخي گزارشها پنجاههزار حديث196 و در برخي روايات هفتاد حديث197 وارد شده است كه جابر چند هزار از آنها را به كسي نگفته است.198
اساتيد و مشايخ
جابر بنيزيد از تابعان بود199 و احاديث فراواني را از مشايخ متعدد شنيد، اما بيشتر دانش خود را از صادقين (عليهماالسلام)، بهويژه امام باقر (عليهالسلام)، دريافت كرد. وي بهقدري پرحديث بوده كه ترمذي ميگويد: اگر جابر جعفي نبود دست اهل كوفه از حديث تهي ميماند.200 از ميان اين احاديث جابر حدود هفتادهزار حديث نبوي را از امام باقر (عليهالسلام) شنيده كه حدود پنجاههزار از آن احاديث را براي كسي بازگو نكرده است.201 كليني و راوندي با ارائه روايتي از امام سجاد (عليهالسلام) به نقل از جابر، امام چهارم را نيز در فهرست مشايخ جابر قرار دادهاند.202 غير از ائمه (عليهمالسلام) برخي از مشهورترين مشايخ جابر عبارتاند از:
ابوطفيل عامر بنواثله ليثي، جابر بنعبدالله انصاري، مجاهد بنجبر، عطاء بنابيرباح، طاووس بنكيسان، قاسم بنمحمد بنابيبكر، سالم بنعبدالله بنعمر، عامر بنشراحيل شعبي،203 عكرمه مولي ابنعباس، قاسم بنعبدالرحمن بنعبدالله بنمسعود. مزي نام افرادي چون حارث بنمسلم، خيثمه بنابيخيثمه بصري، زيد عمّي، سالم بنعبدالله بنعمر، ابيحزير بنحسين قاضي سيستان، عبدالله بننجيّ، عبدالله بنعبدالرحمان بناسود بنيزيد، عمار دُهني، محمد بنقرظه انصاري، ابوزبير محمد بنمسلم مكي، ابوضحي مسلم بنصبيح، ابوعازب مسلم بنعمرو و مغيره بنشبيل را نيز در شمار مشايخ جابر ذكر كرده است.204 جابر همچنين از محمد بنعلي بنعبدالله بنعباس،205 سويد بنغفله،206 تميم بنحذيم ناجي207 و سعيد بنمسيب208 روايت كرده است. نام زيد شهيد نيز در شمار مشايخ جابر ذكر شده است.209
در ميان كساني كه جابر از آنان روايت كرده است نام چند زن نيز ديده ميشود. موحد ابطحي در تهذيب المقال با آوردن نمونههايي از روايت جابر از زينب (سلاماللهعليها) دختر حضرت علي (عليهالسلام) وي را نيز در رديف كساني آورده است كه جابر از آنان روايت كرده است.210 بانوي ديگر كه جابر از وي روايت كرده امعثمان است كه بر اساس برخي روايات خاله جابر بوده است.211 امثور نيز سومين زني است كه روايتي از وي به نقل از جابر در دست است.212
شاگردان و روايان
جابر بنيزيد در کوفه از جايگاه علمي والايي برخوردار بود؛ شيعه و سني213 از او روايت ميکردند و علما با گرايشهاي گوناگون و متفاوت از او کسب علم مينمودند.214 با توجه به اينكه محفل درسي و علمي جابر در كوفه برگزار ميشد، بيشتر شاگردان و راويان احاديث وي كوفي و يا ساكن در كوفه بودهاند. از ميان اين شاگردان نيز برخي از خاندان وي بودهاند. برخي از مهمترين شاگردان و راويان احاديث او عبارتاند از:
سفيان ثوري، شعبه بنحجاج، سفيان بنعيينه، ابوخيثمه زهير بنمعاويه جعفي،215 شريك بنعبدالله نخعي، اسرائيل بنيونس، عمرو بنشَمِر جعفي، مفضل بنصالح كوفي، منخل بنجميل كوفي، يوسف بنيعقوب جعفي كوفي.216 شايد بتوان سرشناسترين شخصيتي كه از جابر روايت كرده است را ابوحنيفه دانست. مزي نامهاي ديگري را نيز در شمار روايان احاديث جابر آورده است:217 حسان بنابراهيم كرماني، حسن بنصالح بنحي ثوري كوفي،218 حفص بنعمر بُرجُمي ازرق، سلام بنابيمطيع، شيبان بنعبدالرحمان نحوي تميمي، عبدالرحمن بنعبدالله مسعودي، قيس بنربيع اسدي، ابوحمزه محمد بنميمون سكّري، مسعر بنكدام كوفي، معمر بنراشد ازدي، مفضل بنعبدالله كوفي و ابوعوانه وضاح بنعبدالله يشكري. نامهايي چون مفضل بنعمر جعفي، عمرو بنابيمقدام، هشام بنسالم، ابومخنف، حميد بنشعيب سبيعي،219 يونس بنظبيان كوفي، علي بنجعفر صادق (عليهالسلام)، عبدالله بنمحمد جعفي، عمر بنابان، نضر بنسويد، بشار بنذراع، عثمان بنموسى بنبقطر و افرادي ديگر نيز از راويان جابر بودهاند.220
نكته جالب توجه در ميان روايان جابر بنيزيد جاي خالي اسماعيل بنجابر221 در اين زمره است. برخي اسماعيل را فرزند جابر جعفي دانستهاند222. فاناس در اينكه اسماعيل فرزند جابر باشد ترديد ميكند؛ وي بيان ميكند كه جابر «عرب اصيل» است، اما اسماعيل نسبي دوگانه (خثعمي و جعفي) دارد و ممكن است انتسابش به جعفي در اثر ولاء باشد.223 مرحوم تستري نيز با دلايل مختلف اين نسبت را رد كرده است؛224 اما در صورت درستي اين مطلب روايت نكردن اسماعيل از پدرش تأملبرانگير خواهد بود. احتمال نخست آن كه اسماعيل جدا و دور از پدر ميزيسته و امكاني براي شنيدن روايات وي نداشته است. احتمال دوم كه پيامد بيشتري دارد آن كه اسماعيل روايات و احاديث پدر را قبول نداشته است.
اعتبار رجالي جابر
جابر بنيزيد جعفي يكي از برجستهترين راويان احاديث ائمه (عليهمالسلام) است. جابر محدثي بسيار پر کار بود؛ در اين باره ترمذي از وکيع نقل کرده که اگر جابر نبود، کوفه ــ که در قرن دوم هجري يک مرکز عمده حديث بود225 ــ از حديث تهي ميگرديد.226 جابر جعفي با آنکه شيعه بود، از مشايخ برجسته سني نيز روايت ميکرد و به همين دليل مورد توجه اهل تسنن قرار داشت. روايات او در برخي مسانيد و مصنفات همچون مسند طيالسي،227 مسند ابنراهويه،228 مسند عبدبنحميد،229 مسند ابييعلي،230 المصنف عبدالرزاق صنعاني231 و المصنف ابنابيشيبه کوفي232 به چشم ميخورد.233 در ميان آثار روايي و رجالي اهل تسنن چهرههاي برجستهاي از اهل حديث، مانند سفيان ثوري و شعبة بنحجاج جابر را توثيق و از وي روايت کردهاند. برخي از اهل تسنن بدين اکتفا نکرده و او را صاحب کرامت دانستهاند،234 اما بسياري از علماي رجال او را از مجروحين و ضعفا دانستهاند.235 بررسي دلايل توثيق و جرح جابر، بهترين راه براي شناخت شخصيت روايي وي است.
بيشتر صاحبنظران شيعه جابر را مدح كردهاند و روايات او را معتبر ميدانند. دلايل توثيق جابر را ميتوان در دو دسته جاي داد:
1. روايات: در كتاب رجال كشي 13 روايت و گزارش درباره جابر آمده است كه فقط سه روايت معتبر است. گزارش نخست روايت صحيحي است كه امام صادق (عليهالسلام) براي جابر طلب رحمت كرده و وي را راستگو خوانده است.236 ميرزاي نوري و خويي نيز بر اساس اين روايت وثاقت جابر را ثابت ميكنند.237 روايت دوم، گزارشي تاريخي است كه بر اساس آن جابر عقيده خود درباره امام باقر (عليهالسلام) را ابراز ميكند و به جنون متهم ميشود.238 كمترين چيزي كه از اين روايت دريافت ميشود امامي بودن جابر است. مدلول روايت سوم نيز ــ كه نهي از پيگيري مسئله جابر است239 ــ مدح جابر به حساب ميآيد. روايات ديگري نيز وجود دارند كه ــ بهرغم محتواي والا و مضمون قابل توجه ــ به دليل ضعف به آنها استناد نميشود.240
2. ديدگاه عالمان گذشته: بسياري از عالمان قديمي و متأخر جابر را ثقه دانستهاند. در ميان عالمان شيعي، شيخ مفيد جابر را از فقهايي ميداند كه جرحناشدني هستند و ذمي بر آنان وارد نيست.241 خويي نيز با استناد به توثيق مفيد و چند مسئله ديگر جابر را يكي از گرانقدرترين راويان موثق ميداند.242 ابنغضايري جابر را ثقه دانسته است.243 ابنشهرآشوب جابر را باب امام باقر (عليهالسلام) و واسطه بين ايشان و شيعيان ميداند244 و با اين
