
در زمين، نشانههاي او در ميان آفريدگانش، جانشينان او در ميان بندگانش، انوار او در سرزمينها و حجتهاي او بر مردم هستند.386
بنا بر يكي از رواياتي كه جابر از امام صادق (عليهالسلام) نقل كرده است خداوند انسانها را در سه گروه خلق كرده است: اصحاب ميمنه، اصحاب مشئمه و سابقون السابقون. منظور از سابقون انبياي الاهي و خاصان درگاه وي هستند كه در ادامه روايت ويژگيهاي آنان بيان شده است. در وجود آنان پنج روح وجود دارد كه هر كدام وظيفهاي را بر عهده دارند. سابقون با روحالقدس اشياء را ميشناسند، روح ايمان ترس از مقام خداوندي را در ايشان ايجاد ميكند، روح قوت سبب قدرت بر طاعت الاهي ميشود و روح شهوت اشتهاي اطاعت الاهي و بيميلي به معصيت الاهي را در ايشان پديد ميآورد، همچنين روحي را به ايشان بخشيده است كه رفت و آمد انسانها را سبب ميشود. در ادامه چهار روح را، غير از روحالقدس، براي ديگر انسانها بيان ميكند. در نتيجه تفاوت انبيا و اوصيا را ميتوان در تأييد روحالقدس دانست.387
جابر به نقل از امام باقر (عليهالسلام) اولين مخلوق را رسول خدا (صلياللهعليهوآله) و خاندان او ميداند. البته بر اساس روايت اين خلقت به صورت اشباحي نوراني، ابداني نوراني و بدون روح بوده كه مؤيد به روحالقدس بوده و به وسيله آن خدا را عبادت ميكردهاند.388 امام باقر (عليهالسلام) خلقت ائمه و دوستدارانشان را براي جابر چنين بيان كرده است كه امامان و محبانشان از يك طينت پاك و روشن خلق شدهاند؛ ائمه از برترين نقطه و محبان از نقاط پايينتر اين طينت خلق شدهاند.389
تفويض
از بحثهاي مرتبط به مسئله معصومان (عليهمالسلام) تفويض است؛ بحث تفويض به حدي جدي شده بود كه گروهي را با عنوان مفوضه ميشناختند. در احاديث نقلشده از جابر نيز روايتي وجود دارد كه مسئله حلال و حرام الاهي را به دست رسول خدا دانسته است. جابر نقل ميكند كه آيه لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ را براي امام باقر (عليهالسلام) خواندم و تفسير آن را خواستم. امام (عليهالسلام) فرمود رسول خدا (صلياللهعليهوآله) بسيار مشتاق بود كه علي (عليهالسلام) پس از او جانشينش شود اما خداوند با اين آيه بيان ميكند كه خلاف خواسته رسول خدا واقع خواهد شد. در ادامه امام ميفرمايد چگونه ميشود امر چيزي در دست رسول خدا نباشد حال آنكه خداوند امور را به او تفويض كرده است و آنچه او حلال كند حلال است و آنچه او حرام نمايد حرام خواهد بود.390 در رواياتي ديگر ميتوان به صورت بسيار ضعيف و رقيق مضمون تفويض را يافت؛ اين روايات صراحتي در بحث تفويض ندارند و نميتوان با استناد به آنها تفويض را، آن هم به معناي اشتباه، از عقايد جابر دانست. نمونهاي از اين روايات روايتي است كه ائمه (عليهمالسلام) را خزانهداران خداوند در آسمان و زمين ميداند.391 همچنين روايت ديگري كه البته دورتر از روايت پيشين است؛ بر اساس روايتي از جابر از امام باقر (عليهالسلام) رسول خدا فرموده است خداوند پس از خلقت آدم دنيا را ملك او قرار داد و آنچه از آن آدم بوده به رسول خدا تعلق دارد و آنچه متعلق رسول خدا بوده از آن امامان از آل محمد (عليهمالسلام) است.392
عصمت
در روايتي كه جابر علت نياز به نبي و امام را ميپرسد امام باقر (عليهالسلام) پس از بيان علت ميفرمايد كه رسول خدا اهل بيت خود را امان اهل زمين دانسته است. منظور از اهل بيت را نيز اماماني بيان ميكند كه خداوند اطاعت خود را مقرون اطاعت آنان دانسته است؛ اماماني معصوم و مطهر كه گناه نميكنند و از عصيان بري هستند و همواره با روح القدس هستند و اين روح هيچگاه از آنان جدا نميشود.393 در دعايي كه از امام سجاد (عليهالسلام) نيز وارد شده عصمت امام وارد شده است.394
روايتي از امام باقر (عليهالسلام) به بيان اصناف مردم و خصوصيات آنان پرداخته است. اين روايت با پرسش جابر درباره روح آغاز ميشود و امام (عليهالسلام) در پاسخ او مردمان را به سه دسته تقسيم ميكند؛ چنانكه در قرآن آمده است: اصحاب ميمنه، اصحاب مشئمه و سابقون السابقون. مراد از سابقون انبيا هستند كه خداوند پنج روح را در آنان قرار داده است: روح القدس، روح ايمان، روح قوت، روح شهوت و روح بدن. خداوند در قرآن بيان كرده است كه همه انبيا را با روحي از خود تأييد كرده است كه همان روح القدس است. به واسطه روح القدس انبيا به رسالت مبعوث شدند و به همه اشيا علم يافتند. به مدد روح ايمان از شرك دور ميشوند و خدا را عبادت ميكنند؛ روح قوت سبب مقابله با دشمن و گذران زندگي است؛ از راه روح شهوت لذت غذاها را درمييابند و با زناني كه حلالشان هستند ازدواج ميكنند و روح بدن علت آمد و شد انسان است. منظور از اصحاب ميمنه مؤمنان واقعي است كه خداوند غير از روح القدس چهار روح ديگر را در آنان قرار داده است. اين ارواح چهارگانه همان كارايي را براي مؤمن دارند تا اينكه تصميم به انجام خطا بگيرد؛ در اين صورت روح شهوت با زيبا جلوه دادن گناه، روح قوت با شجاعتبخشي به او و روح بدن با هدايت او، زمينه را براي افتادن در گناه آماده ميكنند. اگر او خطا را مرتكب شود روح ايمان را از دست ميدهد. همچنين براي انسان مسائلي پيش ميآيد كه از برخي از اين ارواح چهارگانه محروم ميشود؛ براي نمونه هنگامي كه انسان به سن پيري ميرسد روح قوت را از دست ميدهد و ديگر توان مجاهده با دشمن و گذران معيشت را ندارد و نيز روح شهوت را از دست ميدهد و در برابر زيباترين دختران نيز انگيزشي از خود نشان نميدهد؛ او در اين حالت فقط روح ايمان را دارد تا به عبادت خدا بپردازد و نيز روح بدن را تا به آمد و شد خود مشغول باشد تا وقتي كه فرشته مرگ او را دريابد. اصحاب مشئمه سومين گروه از انسانها هستند. اهل كتاب جزو اين گروه به شمار ميروند كه رسول خدا (صلياللهعليهوآله) و وصي پس از او را شناختند و حق را از روي ظلم و حسادت مخفي نگاه داشتند. اين گروه علاوه بر روح القدس از روح ايمان نيز محروماند؛ خداوند سه روح قوت، شهوت و بدن را در آنان قرار داد و آنگاه آنان را به چهارپايان، كه با روح قوت بار ميبرند و با روح شهوت غذا ميخورند و با روح بدن حركت ميكنند، اضافه كرد و فرمود: إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا.395
در روايتي انبيا و اوصيا را داراي پنج روح دانسته است: روح القدس، روح ايمان، روح حيات، روح قوت و روح شهوت. انبيا و اوصيا به مدد روح القدس از تمام آنچه وجود دارد آگاه ميشوند و نيز روح القدس، برخلاف چهار روح ديگر، از لهو و لعب به دور است.396
در روايتي ديگر از امام صادق (عليهالسلام) مردم به سه دسته تقسيم شدهاند و برترينشان انبيا و اولياي خاص الاهي هستند. اين گروه پنج روح دارند: روح القدس كه به واسطه آن به نبوت ميرسند، روح ايمان كه سبب ترس از مقام الاهي است، روح قوت كه قدرت بر اطاعت خدا را همراه دارد، روح شهوت كه با آن علاقه به اطاعت و بيميلي به گناه ايجاد ميشود و روحي كه سبب آمد و شد مردم است. در مومنان نيز غير از روح القدس چهار روح ديگر را قرار داده است.397
علم
يكي از امتيازاتي كه براي ائمه (عليهمالسلام) شمرده ميشود علم آنان است. در روايات نيز به اين معنا اشاره بسيار شده است. انسانها يا عالم هستند يا يادگيرنده و يا هيچكدام. امامان (عليهمالسلام) عالم هستند و شيعيان آنان يادگيرندگان و باقي مردم در گروه سوم جاي ميگيرند.398 امام باقر (عليهالسلام) در تفسير آيه هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ ائمه (عليهمالسلام) را مصداق عالمان و دشمنان ايشان را مصداق غيرعالمان بيان كرده و اولو الالباب را نيز بر شيعيان ائمه تطيبق داده است.399
درباره گستره علم ائمه نيز امام باقر (عليهالسلام) در روايتي اسم اعظم الاهي را هفتاد و سه حرف بيان كرده است. فقط يك حرف از آن نزد آصف بنبرخيا بوده و او توانسته است در چشم برهمزدني تخت بلقيس را جابهجا كند و به نزد سليمان بياورد. ائمه (عليهمالسلام) آگاه به هفتاد و دو حرف از اسم اعظم هستند و يك حرف از آن ــ كه منشأ اثر در علم غيب است ــ فقط خداوند از آن آگاه است.400 در روايتي نيز امام باقر (عليهالسلام) در تفسير آيه قُلْ كَفى بِالله شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ مصداق آيه را علي بنابيطالب (عليهالسلام) بيان كرده است.401 اين روايت در كنار روايتي كه آصف را داراي يك بخش از علم كتاب ميداند ميتواند بيانگر گستره علم امام باشد. امام باقر (عليهالسلام) علم خداوند را دو دسته كرده است: علمي كه هيچ كس غير از خود خداوند از آن آگاه نيست؛ علمي كه فرشتگان مقرب و انبياي مرسل از آن آگاه هستند. همچنين ائمه (عليهمالسلام) از تمام آنچه فرشتگان مقرب و انبياي مرسل خداوند ميدانند آگاه هستند.402 بر اساس روايتي از امام باقر (عليهالسلام) رسول خدا (صلياللهعليهوآله) آگاهي خود از تمام نقاط زمين را بيان كرده است و نيز فرموده است كه همه آن علم را به اهل بيتش آموخته است و كوچك و بزرگ آنان تا روز قيامت از اين علم آگاهي دارند.403
در روايتي جابر از علم امام سؤال ميكند. امام باقر (عليهالسلام) در پاسخ جابر پنج روح را براي امام نام ميبرد و علم امام را ــ كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است را شامل ميشود ــ مستند به روح القدس ميداند؛ روحي كه دچار لهو و لعب نميشود.404
روايتي از نعمان بنبشير به ماجراي جنون جابر پرداخته است. در اين روايت اگرچه بهطور مستقيم از علم امام سخني به ميان نيامده است اما از نامهاي كه امام (عليهالسلام) به جابر نوشتهاند ميتوان آگاهي ايشان از امور آينده را برداشت كرد. طبق روايت پس از آنكه جابر از امام باقر خداحافظي كرد و به سمت كوفه روانه شد، در ميانه راه نامهاي از امام به جابر رسيد كه پس از آن و رسيدن به كوفه، جابر چون ديوانگان رفتار ميكرد و سوار بر چوب در ميدان شهر با كودكان همبازي ميشد. گويا امام در نامه دستور هشام بنعبدالملك مبني بر قتل جابر را پيشبيني و جابر را به ديوانهنمايي راهنمايي كرده بود كه به اين وسيله جان او را از مرگ نجات بدهد.405 همچنين در روايت ديگري كه از آن نيز براي اثبات صدق و مقام جابر استفاده شده است زياد بنابيحلال به قصد كشف حقيقت سخناني كه درباره جابر و احاديثش شنيده بود به محضر امام صادق (عليهالسلام) ميرسد و پيش از آنكه او سؤال كند امام جابر را تصديق ميكند و بر او رحمت ميفرستد و در مقابل مغيره را لعن و تكذيب ميكند.406 از اين روايت نيز ميتوان آگاهي امام به ضماير افراد را برداشت كرد. همچنين براي بيان علم امام به باطن افراد ميتوان به روايت ديگري نيز استناد كرد؛ بر اساس روايتي از امام باقر، ائمه (عليهمالسلام) با ديدن هر فرد از حقيقت ايمان يا نفاق او آگاه ميشوند.407
منبع علم ائمه
امام باقر (عليهالسلام) علم ائمه را برگرفته از علم و حكمت خدا، و با شنيدن از قول صادق دانسته است كه پيروي از آنان هدايت را در پي خواهد داشت.408 يكي ديگر از راههاي كسب علم امام انتقال علم رسول خدا با ائمه (عليهمالسلام) است. جابر از امام باقر (عليهالسلام) درخواست ميكند هنگامي كه حديثي براي او بيان ميكند سند آن را نيز بيان كند. امام (عليهالسلام) ميفرمايد سند تمام احاديثي كه برايت بيان ميكنم چنين است: پدرم از جدم از رسول خدا (صلياللهعليهوآله) از جبرئيل از خدا. سپس امام ارزش هر حديثي كه از امام شنيده شود را بيشتر از دنيا و آنچه در دنيا است ميداند.409 در روايتي از جابر امام باقر (عليهالسلام) از وجود صحيفهاي در نزد خود خبر ميدهد كه شامل نوزده صحيفه است كه از پيامبر رسيدهاند.410 در روايتي ديگر نيز امام (عليهالسلام) حديث و فتوايشان را بر اساس راي و هواي خود نميدانند، چراكه در آن صورت از هلاكشوندگان بودند؛ بلكه مبناي كلام و فتوايشان را احاديث رسول خدا ميدانند كه چون گنجينهاي براي خود ذخيره كردهاند.411
گستره علم
