
حقانيت خود و اعلام موجوديت رسمي وارد مناظره با يكديگر گرديده و در دورههاي بعدي شروع به كتابت و تدوين اعتقادات خود در قالب تكنگاريها در مورد تكتك موضوعات اعتقادي نمودند و در مرحله بعدي دست به تدوين منظومههاي اعتقادي زدند.
سير دانش كلام در دو شاخه اصلي مسلمانان يعني شيعه و اهل سنت با فراز و نشيبهايي همراه بوده است. گاهي در منطقهاي جرقه يك جريان كلامي با حضور برخي از متكلمان زده شده و در جاي ديگري مكتب كلامي ديگري رو به افول نهاده است؛ يا مكتبي كلامي با تركيبي از اعتقادات جريانهاي گذشته قدم در عرصه كلام گذاشته و در جامعه مسلمين به عرضه افكار و نظريات خود پرداخته است. اينگونه است كه در تاريخ اسلام مشاهده ميشود فرقه شيعه و خوارج و مرجئه و اهل حديث در ابتدا هويت رسمي پيدا كرده و سپس معتزله قدم به عرصه نهاده و در مقابل اهل حديث و شيعه جبههگيري نموده و در دوره بعدي از ميان اين سه فرقه فرقههاي ديگري با اختلافات كلامي ظاهر شدند كه در كتب ملل و نحل به نام اين فرقهها و اعتقادات آنها در گذشته جهان اسلام اشاره شده كه البته بسياري از اين فرقهها امروزه طرفداراني نداشته و فقط نام آنها باقي مانده51 و برخي ديگر هنوز داراي اسم و رسم و طرفداراني بوده و در تكاپوي حفظ موجوديت و گسترش خود در ميان سيل افكار جديد انسانها هستند.52
گروههاي كلامي اصلي
در دوره مورد نظر ميتوان به چهار گروه كلامي از اهلسنت و سه گروه از شيعيان اشاره كرد. چهار گروه اهل سنت عبارتاند از: قدريه، جبريه، مرجئه و خوارج، و سه گروه شيعه: كيسانيه، زيديه و اماميه. در كنار اينها ميتوان به غلات نيز اشاره كرد كه، با توجه به ريشه غلو، برخي آنها را از گروه شيعيان دانستهاند.
قدریه
مسئله قدر، پيش از اسلام در ميان قوم عرب مورد بحث بوده است و طبق برخي از روايات، به بعد از اسلام نيز كشيده شد.53 بحث در اين مسئله مانند ساير مسائل عقيدتي، بهويژه با روش متداول كلامي، در روزگار صحابه متأخر تداول يافت. خاستگاه مكاني اين تفكر نيز بهدرستي مشخص نيست، سامي نشار موطن قدريه را مدينه ميداند،54 اما به نظر ميرسد قول به شكلگيري قدريه در بصره احتمال قويتري داشته باشد.
دليل پيدايش قدريه واكنش به جريان جبريه بوده است. با روي كار آمدن معاويه جبرگرايي رونق يافت. وي براي اثبات حقانيت خود چنين تبليغ ميكرد كه خداوند او را براي خلافت برگزيده است. پس از معاويه نيز ديگر خلفاي اموي به روش او رفته و اين مسئله را ترويج ميكردند. عدهاي در برابر جبريه نهضتي به وجود آوردند كه از سوي مخالفانشان قدريه55 نام گرفتند.
عقيده بنيادين اين گروه نيز اعتقاد به قدرت و استطاعت مؤثر انسان در پارهاي از اعمال و افعال (ارادي) او است. آنان در برابر قائلان به جبر، قول به نوعي اختيار را برگزيدند و در نتيجه انسان را مسئول اعمال خود ميدانستند. قضا و قدر را به معنايي كه سلب اختيار و رفع مسئوليت ميكند، مردود ميشماردند. تكليف فراتر از توان را جايز نميدانستند و قائل به حسن و قبح عقلي بودند و امر به معروف و نهي از منكر يدي و قيام به سيف را لازم ميدانستند.
در منابع نامهايي را از بزرگان قدريه دانستهاند كه از آنها ميتوان به معبد جهني اشاره كرد. معبد بنعبدالله جهني، عالمي از تابعان بصري از شاگردان ابنعباس، ابنعمر و عمران بنحصين بود كه انديشه كلامي خود را در عراق و حجاز ترويج ميكرد.56 بر پايه منابع كهن، معبد انديشه اختيار را از استادي به نام ابويونس اسواري معروف به سوسن ــ كه تازه به اسلام گرويده بود ــ فرا گرفت.57 يكي ديگر از بزرگان اين گروه غيلان دمشقي است. وي قدر را نزد معبد جهني فرا گرفت و در شام به ترويج آن پرداخت. وي آثار نسبتاً زيادي داشته است؛ ابننديم مجموعه رسائل او را دوهزار صفحه ذكر كرده است.58
جبریه
اعتقاد به جبر در اوايل دوران امويان رواج يافت و طرفداران بسياري پيدا كرد تا رفتهرفته در آخر همين دوره به يك مذهب تبديل شد. بر پايه آنچه از نامه حسن بصري برميآيد، جبرگرايان براي اثبات عقايد خود به بسياري از آيات قرآني استناد ميكردند و مباحثي استدلالي را در اين زمينه پي ريخته بودند. شهرستاني سه گروه را در شمار جبريه ميآورد: جهميه كه جبريه خالصاند، نجاريه و ضراريه.59 گروه نخست به دليل پيرويشان از جهم بنصفوان به اين نام شناخته شدهاند. جهم فردي از خراسان بود؛ وي ديار خود و اطراف آن را محل دعوت خود قرار داد و در نهايت به دست مسلم بناحوز مازني در اواخر دوره مروانيان كشته شد. اگرچه وي را نخستين مطرحكننده مسئله جبر دانستهاند، اما وي انديشههاي ديگري را نيز رواج ميداد. از ديگر نظريههاي وي ميتوان به نفي صفات و مخلوق بودن قرآن اشاره كرد.
خوارج
پيدايش فرقه خوارج به جنگ صفين در سال 37ق بازميگردد. در بستر تاريخي رخدادهاي پس از صفين گروهي تندرو شكل گرفت كه به نام خوارج يا حروريه شناخته شد. اين گروه با نامهايي چون مارقين، محكمه اولي، شُراة، وهبيين نيز شناخته ميشوند. اين گروه در آغاز حزبي سياسي بود كه در برابر دو حزب عمده روزگار خود، يعني شيعيان علي عليهالسلام و طرفداران معاويه قرار گرفت. در جنگ نهروان بسياري از خوارج كشته شدند؛ تعدادي كه باقي ماندند همچنان در عراق و ديگر سرزمينها به فعاليت خود ادامه داند. خوارج به گروههايي تقسيم شدند60 و برخي از آنها با نگاهي معتدلتر، رويكردي كلامي به خود گرفتند و به حيات خود ادامه دادند.
يكي از نخستين عقايد خوارج كه در آغاز حركت اين فرقه خود را مينماياند اين است كه حكومت فقط از آن خدا است و به داوري گذاشتن آن گناه كبيره است. يكي ديگر از مهمترين مسائل كلامي خوارج داوري درباره مرتكب كبيره است. اين مسئله ــ كه در ادامه به پيدايش مرجئه انجاميد ــ از آنجا كه از بحث داوري درباره طرفهاي جنگهاي صفين و پيكارهاي برخاسته است، به نوعي ريشه در مسائل سياسي دارد. برخي نظريه تكفير را اساسيترين نكتهاي دانستهاند كه خوارج بر آن اتفاق نظر دارند.61 اين ديدگاه پيدايش مباحث دامنهداري را در باب تعريف اسلام و ايمان موجب شد.
مرجئه
در برابر انديشه تكفيري خوارج، گروهي ديگر از مسلمانان به نام مرجئه شكل گرفتند. اصل انديشه اين گروه سكوت درباره منازعات سلف و طرفين آنها بود. مهمترين مسئله در انديشه ارجاء، تعريف ماهيت ايمان و در واقع ملاك و ميزان صدق نام مسلمان بر افراد است. انديشه ارجاء دستكم با مخالفت دو گروه عمده رويارو بوده است: يكي خوارج و ديگري اهل حديث. با اينكه از سوي ديگر انديشههاي رد شد و رودرروي آنها قرار گرفت، اما به سبب طرح نظريه تسامح ديني ــ در برابر ديگر انديشهها ــ و دعوت به آرامش، از سوي حكومت امويان حمايت شد و توانست دور از غوغاي درگيريهاي تند سياسي و نظامي در بستري فكري رواج يابد.
طرح انديشه ارجاء در قالب نظريهاي كلامي و تدوين آن در يكي از نخستين آثار كلامي به حسن بنمحمد حنفيه نسبت داده شده است.62 اگرچه خاستگاه انديشه ارجاء مدينه بود، اما از آنجا كه ابوحنيفه جريان مرجئه را ادامه و گسترش داد، ميتوان گفت محل رشد تفكر ارجاء كوفه بوده است.
شيعه
شيعه ــ اگر نگوييم همزمان با تاريخ اسلام ــ از نخستين دهههاي تاريخ اسلام حيات خود را آغاز كرده و تا اين روزگار ادامه داده است. در همان دوران نخستين شكلگيري رسمي شيعه، در جامعه عراق كه پايگاه تشيع بود، چند جريان در كنار هم به حيات خود ادامه ميدادند. عمدهترين مسئلهاي كه در تشيع به جدايي فرقهها ميانجاميد مسئله امامت و فروع آن، مثل سلسله امامان، چگونگي انتقال امامت و تعيين امام بعدي، بود. در اين دوره ميتوان چهار گروه عمده را در شيعه شناسايي كرد: غاليان،63 كيسانيه، زيديه و اماميه.
در گذر تاريخ، غلو نسبت به پيامبر (صلياللهعليهوآله) چندان عرصهاي براي ظهور و گسترش نيافت64 و آنچه بيشتر در جوامع مسلمانان رخ نمود غلو نسبت به شخصيت حضرت علي عليهالسلام بود؛ از اين رو غلو به جامعه شيعه يا گروههاي منتسب به شيعه منسوب است. خاستگاه اصلي غلو و مهد ظهور غاليان در دو قرن نخست، شهر كوفه بوده است. جريان فكري غاليان در جوامع شيعي نخستين، بروز و ظهور بسياري داشته و در قالبها و نامهاي گوناگون خود را نشان داده است. در منابع فرقهشناسي گروههاي زيادي را در اين انديشه جاي دادهاند كه براي نمونه ميتوان از سبئيه،65 بيانيه،66 مغيريه67 و خطابيه68 نام برد. بر پايه گزارشهاي منابع ميتوان مشخصههايي را براي اين دسته ذكر كرد: 1. انديشه حلول و تجسم؛ 2. انديشه تشبيه و تجسيم؛ 3. انديشه حلول و تناسخ؛ 4. مرگ ظاهري و عروج؛ 5. نبوت مستمر (ظهور در علي عليهالسلام)؛ 6. گرايش به الحاد و اباحيگري؛ 7. تفويض.
از مهمترين اين فرقهها كيسانيه است كه اولين انحراف را در مركزيت تشيع بهوجود آورد. اين انحراف به حدي بود كه اكثر شيعيان بهجاي امام سجاد از امامت محمد حنفيه پيروي كردند و حتي مختار توانست بقاياي توابين معتقد به امامت امام سجاد را جذب محمد بنحنفيه كند. كيسانيه ــ كه امروزه فرقهاي زنده به شمار نميرود ــ كساني بودند كه در سالهاي پس از رخداد عاشورا قيامي را به رهبري مختار ثقفي برپا كردند و بخشي از حوادث تاريخي عراق در نيمه دوم قرن اول را به خود اختصاص دادند. اين گروه كه محمد حنفيه را امام خود ميدانستند، قائل به مهدويت وي شدند و با انكار مرگ وي در انتظار بازگشت وي از غيبت بودند. بهرغم اختلافهايي كه درباره زندگي و مرگ محمد حنفيه و جانشيني وي رخ داد و باعث فرقهفرقه شدن كيسانيه شد، بدنه عمومي اين گروه، پسر وي عبدالله ــ مشهور به ابوهاشم ــ را به امامت برگزيدند. با توجه به منابع مختلف، شماري از عقايد اين فرقه چنين است: مهدويت، بداء، آگاهي از اسرار غيب و علم مستودع، حلول و تناسخ، ادعاي نبوت مختار و باطنيگرايي.69
زيديه گروه ديگري از عنوان عام شيعه است كه در پي قيام زيد بنعلي شكل گرفت. زيد فرزند امام سجاد عليهالسلام، از دانشمندان دوره خود بوده است كه در برابر حكومت امويان دست به شمشير برد. قيام زيد، الهامبخش قيامهاي زيدي فراواني شد كه بسيار گسترده و آشكار به مخالفت با حكومت امويان و عباسيان ميپرداختند.70 اين سلسله قيامها به موفقيتهايي هم دست يافت و به برپايي دو دولت، يكي در شمال ايران و ديگري در يمن انجاميد. در سالها و دهههاي نخست حيات زيديه بيشتر تلاش و توان اين گروه در مبارزه سياسي هزينه شد اما در كنار آن، تدوين انديشهها نيز مورد توجه بود. اصول آموزههاي زيديان به زيد بنعلي نسبت داده ميشود و نخستين انديشههاي اين فرقه در امامت به وي بازميگردد.71 در سالهاي بعد نيز قاسم رسي يكي از كساني است كه بيشترين تلاش را براي شكلدهي سازمان انديشهاي اين گروه انجام داده است. انديشههاي كلامي اين گروه گرايش زيادي به معتزله دارد؛ اصول انديشههاي اينان چنين است: توحيد، عدل، وعد و وعيد، منزلة بين المنزلتين، و امر به معروف و نهي از منكر.72 نقطهاي كه زيديه با آن از ديگر گروهها (اماميه، كيسانيه، معتزله) متمايز ميشود و ميتوان آن را مشخصه اين گروه بيان كرد نظريه امامت است. نكات مهم اين نظريه چنين است: الف) جواز امامت مفضول بر فاضل؛ ب) لزوم فاطمي بودن امام؛ ج) عدم لزوم عصمت براي امام؛ د) لزوم قيام از سوي امام؛ هـ) جواز امامت دو نفر به طور همزمان؛ و) مسئله مهدويت. اين گروه به فرقههاي ديگري تقسيم شدند73 و در مناطق مختلف به حيات خود تا امروز ادامه دادهاند.
كلام اماميه74
در قرن نخست که دوره پیدایش کلام شیعه و همینطور سایر فرقههای اسلامی است، شاهد آثار مکتوب منظم کلامی نیستیم. با اينحال اندیشههای کلامی در مسائل اعتقادي مانند ایمان و کفر، قضا و قدر، توحید و حتي معاد و به اصطلاح متکلمان بحث وعد و وعید، وجود دارد. شاید موضوعي كه در اين دوره از همه اینها بحث برانگیزتر است، مسئله امامت باشد.75 در این دوره، ميتوان از چند گونه فعالیت کلامی ــ كه در اصل صبغه شفاهی دارد و مکتوب نيست ــ یاد کرد:
