
جدید منجر شود. نظام آموزشی فعلی کشور، یک نظام متمرکز و برنامه درسی آن منحصر به کتاب درسی است که در کل کشور استفاده میشود (مشایخ، 1375). این در حالی است که با توجه به وسعت کشور، تنوع و تعدد اقوام و مشکلات ناشی از آن (مثل دوزبانه بودن شاگردان)، رشد سریع علوم و فناوری، تغییر سریع در هنجارها و ارزشهای اجتماعی، ضرورت دارد که کتابهای درسی با دقت کافی و در حد امکان، عاری از هر عیب و نقص و مطابق با اهداف تعیینشده و اصول علمی تألیف شوند (یار محمدیان، 1386). همچنین، به دلایل ساختار آموزشی و برنامه درسی حاکم بر آموزشوپرورش کشور، کتابهای درسی بهعنوان رسانهای مهم و پرکاربرد در ساختار آموزشی کشور مطرح میباشند. کتابهای درسی، رسانهای هستند که همهروزه معلمان و شاگردان از آن استفاده میکنند، لذا گاهی اوقات بهعنوان تمام برنامه درسی، معلم بر آن تأکید میکند (آلتبیچ،1991، به نقل از نوریان،1387). این رسانۀ بااهمیت دربردارنده بخشهای نوشتاری، تصویرها و تمرینهایی است که در راستای تحقق هدفهای کتاب، تهیه و سازماندهی میشوند. چگونگی تنظیم محتوای کتب درسی عامل مهمی در تعیین چگونگی یادگیری است. گاهی عدم کارایی و نامناسب بودن محتوا و عدم تناسب آن با توانایی درک و فهم دانش آموزان، یادگیری را مشکل میکند یا نتیجهای کمتر از انتظار به بار میآورد. کتابهای درسی به خاطر اهمیت زیادی که در تعیین محتوا و خطمشی آموزشی دارند، کانون توجه متصدیان آموزشوپرورش میباشند. اهمیت کتابهای درسی در نظامهای آموزشی متمرکز مانند ایران که تقریباً تمام عوامل آموزشی بر اساس محتوای آن تعیین و اجرا میشود بیش از سایر انواع نظامهای آموزشی است و به خاطر همین اهمیت بیشازاندازه است که صرف وقت نیروهای متخصص در ارزشیابی و تحلیل کتابهای درسی میتواند راهگشای حل بسیاری از مشکلات جاری آموزش باشد. در حال حاضر کتابهای درسی یکی از مهمترین مراجع و منابع برای یادگیری به شمار میآیند. چراکه بیشتر فعالیتهای آموزشی در چارچوب این رسانه صورت میپذیرد. موارد زیر ازجمله دلایلی میباشند که اهمیت این رسانه را در کشور ما نشان میدهند:
متمرکز بودن فعالیتهای معلمان بر اساس کتاب درسی.
محدود بودن امتحان و ارزشیابی به مطالب و محتوای کتاب درسی.
تحقق بخشیدن به بیشتر اهداف آموزشوپرورش از طریق این رسانه.
ملزم بودن دانشآموزان به خواندن کتابهایی که از سوی دفتر برنامهریزی تدوین و معرفی شدهاند.
وجود نظامی متمرکز که برای تمام کشور، یک برنامه، یک کتاب و یک ارزشیابی دارد.
نامناسب بودن شرایط آموزشی و کمبود امکانات که این خود منجر به عدم استفاده از سایر رسانهها و روشهای تدریس میشود.
عدم مهارت کافی معلمان در شناخت هدفهای آموزشی و کاربرد شیوههای مناسب تدریس و متکی بودن آنها به کتاب درسی.
هر جامعهای بر اساس نظام ارزشی حاکم بر آن درصدد تعلیم و تربیت افرادی است که آرمانهای خود را در وجود آن متبلور سازد. در جوامع مختلف برای رسیدن به این مهم، از ابزارها و رسانههای مختلفی استفاده میکنند. یکی از این ابزارها، مخصوصاً در کشور ما به دلیل غالب بودن و ندادن بهای زیاد به دیگر روشهای آموزشی، کتابهای درسی هستند. مواردی که در ادامه بیان میشوند، ارزشهایی میباشند که یک کتاب درسی میتواند در جریان آموزش و یادگیری به ارمغان آورد:
مشخص نمودن محدوده فعالیت یاد دهنده و یادگیرنده در طول فرآیند آموزشی.
ارائه دادن اطلاعات مهم در یکرشته یا حوزه معین به صورت منسجم و منظم.
ازآنجاییکه بیشتر کتابها دارای تصاویر، آمارها، پرسشها، نمودار میباشند، میتوانند در درک بهتر مطالب به فراگیران خود کمک کنند.
موجب صرفهجویی در وقت معلم و یادگیرنده میشوند.
امکان بحث و گفتگو در مورد مسائل مشترک و همچنین ایجاد هماهنگی بین فراگیران یکرشته، یک کلاس یا ماده درسی.
معلم را از بحثهای اضافی فارغ میکند.
یادگیرندگان را به مطالعه عادت میدهد.
محتوا و خطمشیهای آموزش را مشخص مینماید.
از پراکندگی مطالب و متمرکز شدن فراگیر بر موضوعی واحد جلوگیری میکند و به فعالیتهای معلم و دانشآموز نظم میدهد (“معاونت پژوهش”، 1382)
برای دست یافتن به این ارزشها یا هر نوع اهداف و رسالت دیگری که آموزش یک کشور برای خود در قالب استفاده از رسانه کتاب در نظر میگیرد، کتاب باید دارای معیارها، اصول و ضوابط خاصی باشد که وجود آنها در فرآیند طراحی کتابهای درسی ضروری است. چراکه باید دانش آموزان را به اهدافی که مدنظر است و شورای عالی برای آن مدون کرده است، برسانند. یکی از راههایی که میتواند این اطمینان را در ما به وجود بیاورد که کتاب منطبق بر اهداف برنامه درسی میباشد و همچنین اصول و معیارهای درست آموزشی در آن به کار گرفتهشده، استفاده از روش تحلیل محتوا است. در تحلیل محتوای کتابهای درسی، اغلب از دو تکنیک کلی، فرمولهای خوانایی و ابزارهای فهرستی (چک لیستها) استفاده میشود که هر تکنیک از تعدادی روش مختلف تشکیل شده است (جعفری هرندی، نصر، میرشاه جعفری،1387).
1-2 بیان مسئله
در جامعه کنونی ما که داشتن شغل یک دغدغه محسوب میشود و یکی از مشکلات عمده دولتمردان کشور ایجاد شغل برای جوانان میباشد لذا باید در پی برنامهریزی مناسب برای اشتغال جوانان باشد یکی از این برنامه ها باید در جهت آموزش کودکان و نوجوانان در زمینه کارآفرینی در کتابهای درسی و فرهنگسازی کار و کارآفرینی در بین دانشآموزان باشد لذا مفهوم و تعریف کارآفرینی با توجه به ماهیت و ساختار نظام آموزشی مورد توجه قرار میگیرد. یعقوبی نجفآبادی(1389) کارآفرینی در آموزش را فرایند منظم و مستمری میداند که از یکسو به شناسایی و بهرهبرداری مؤثر از کلیه منابع درونی و بیرونی نظام آموزشی منجر میشود و از سوی دیگر موجب ایجاد فرصتهای جدید یاددهی و یادگیری میگردد. این فرایند با تکیهبر دو محور آموزش فراگیر کارآفرین و فراهم آوردن زمینههای بروز و ظهور آن محقق میشود. ازآنجاکه صفت کارآفرینی اکتسابی بوده نه ارثی و ژنتیکی، باید آموزشوپرورش با برنامهریزی و سازماندهی، زمینههای رشد و خصوصیات روحی دانشآموزان را در جهت ایجاد روحیه کارآفرینی فراهم کند و این ویژگیها را در آنان بپروراند؛ و همچنین سلجوقی (1387) آموزش را فرایندی میداند که منابع محسوس را به منابع نامحسوس تبدیل میکند، و میگوید محصول آموزش غالباً نامحسوس است و سنجش آن مشکل میباشد و در دگرگونی افراد، دانش آنها و ویژگیهای رفتاریشان منعکس میشود.(ص 218).
گارتنر1 بر این باور است که کارآفرینی نوعی روش تفکر و اقدام است که ذهن افراد را به خود مشغول نموده که طی آن کلگرایی در نگرش و رهبری متعادل بهمنظور خلق ارزش به وجود میآید (سیلاینگ2،2003) همچنین آموزش در سنین پایین از اهمیت ویژهای برخوردار است چرا که افراد در بیشتر اوقات ارزشهایی را که قبل از سن 20 سالگی به دست میآورند حفظ میکنند.(اینگلهارت3،2000) و ارزشها و اصولی که در سنین پایین دریافت میشود تأثیر بیشتری نسبت به آنهایی که در سنین بالاتر کسب میشود دارد (وادی4،2004). پژوهشهای جدید حاکی از آن است که میتوان توانمندیهای کارآفرینان را با ایجاد یک ادراک مثبت در خصوص عملی و مطلوب بودن کارآفرینی از طریق آموزشهای خاص، حتی در سنین اولیه افزایش داد(رینولد5، 2001 به نقل از فخار زاده،1389).
برخی ویژگیهایی که موجب میشود فرد، کارآفرین شود توارثی نبوده و اکتسابی است، بنابراین پرورش این ویژگیها در افراد مختلف مسیر کارآفرینی را هموار مینماید. این ویژگیها شامل مواردی همچون آموزش تفکر خلاق، بالا بردن ریسکپذیری، بالا بردن قدرت تحمل و ابهام دادن اعتمادبهنفس فرصت شناسی، دادن اطلاعات آموزشی نسبت به خصوصیات روانی شخص از قبیل مرکز کنترل میباشد (سلیمی،1387 به نقل از فخارزاده،1389). بر این اساس آموزش کارآفرینی از مدرسه و در سنین دبستان نقش بسیار مهمی در ترویج فرهنگ کارآفرینی دارد و از طرفی کتاب درسی از مهمترین رسانههای آموزشی است که همه روزه معلمان و دانشآموزان از آن استفاده میکنند. این رسانه با اهمیت، دربردارنده بخشهای نوشتاری و تصویرها و تمرینهایی است که در راستای تحقق هدفهای کتاب انتخاب و سازماندهی میشوند (نوریان،1386) درس مطالعات اجتماعی ازنظر انتقال مفاهیم و نگرشهای فرهنگی و عملی و مفاهیم اجتماعی و اقتصادی از مهمترین دروس دبستان میباشد؛ بنابراین توجه هرچه بیشتر به آن برای پرورش نگرش کارآفرینانه و درونی سازی فرهنگ کار در دانشآموزان بسیار ضروری میباشد چرا که مطالعات اجتماعی با درونی کردن ارزشها در فرد، فرد را برای ایفای نقشهای مختلف در جامعه آماده میکند. طراحان و برنامهریزان درسی، چنان چه در انتخاب و تنظیم محتوای کتب درسی به مؤلفههای بیان شده توجه کنند، خواهند توانست دانشآموزان را در زمینههای مرتبط با نگرش کارآفرینانه رشد دهند.
در جریان آموزشوپرورش هر مقطع عوامل متعددی دخیل هستند که از بین آنها میتوان به برنامه درسی به عنوان یکی از ارکان برجسته آن اشاره کرد. به شکل سنتی اهداف، محتوای فعالیتهای یادگیری دانشآموز و روشهای ارزشیابی را عناصر برنامه درسی دانستهاند که از میان آنها محتوا به عنوان مجموعه فعالیتها و تجارب یادگیری از اهمیت بسزایی برخوردار است و تا کنون مطالعات زیادی در مورد تحلیل محتوا در زمینه درسی مانند محیطزیست، کارآفرینی، فرهنگ، و حتی متون و تصاویر و فعالیتهای کتابهایی مانند فیزیک و زیستشناسی صورت گرفته است که نشاندهنده اهمیت تحلیل محتوا در کتب درسی میباشد. از تحلیل محتوا تعاریف گوناگونی بهعملآمده که بخشی از اختلاف به تاریخچه این فن و روند تکاملی آن برمیگردد و بخشی دیگر از آن مربوط به تفاوت در حوزه گسترده این فن است. کریپندورف (1387) تحلیل محتوا را فن پژوهشی معرفی میکند که بهمنظور استنباط تکرارپذیر و معتبر از دادهها در مورد متن آنها بکار میرود و هدف این تحلیل را همانند سایر فنهای پژوهشی فراهم آوردن شناخت، بینشی نو، تصویر واقعیت و راهنمای عمل میداند و به نقل از برلسون6 (1959) تحلیل محتوا را: «پژوهشی برای توصیف عینی، سیستماتیک و کمی محتوای آشکار پیام» معرفی میکند (کریپندورف7، 1378، ص 25). لذا با توجه به تعاریف گفتهشده تحلیل محتوای کتابها در هر زمینهای موجب شناخت دادهها نه بهمنزله مجموعهای از رویدادهای مادی بلکه بهمنزله پدیدههای نمادین است و بدون اختلال در واقعیت اجتماعی به تحلیل آنها میپردازد.
گر چه نمونههای زیادی درباره موضوع کارآفرینی و مؤلفههای آن در زمینه اقتصادی، فرهنگی، قانون و کار صورت گرفته است اما در هیچکدام از مدلها تمام مؤلفههای کارآفرینی در یک قالب منسجم ذکر نشدهاند این مؤلفهها شامل پنج شاخه اصلی و زیرشاخه شامل:
مؤلفههای اقتصادی: مؤلفههای اقتصادی: ثروت گرایی – سودگرایی – افزایش درآمد – توزیع ثروت – اهل کار و عمل بودن – فرصتجویی – انرژی و پشتکار- تلاش و کوشش – پیشرفت گرایی – رشد گرایی – پیشقدم بودن – تحمل ابهام – نتیجهگیری.
مؤلفههای اجتماعی: قدرتطلبی – همکاری – انعطافپذیری – سازگاری با دیگران – رهبری و پویایی – توانایی نفوذ بر دیگران – پاسخ به پیشنهادها و انتقادات – بلوغ و تعادل.
مؤلفههای عاطفی: عشق – وقف – خوشبینی – صداقت – آرزومندی – مرکز کنترل درونی – پافشاری – اعتمادبهنفس –عزم و اراده –خودمحوری – آرمانگرایی – همدلی – توفیق طلبی – جرئت ورزی – خودمختاری – تحمل شکست.
مؤلفههای عقلانی: بصیرت – توجه به جزئیات – آیندهنگری – استعداد – هوش هیجانی – ابداع – قدرت تخیل – -دوراندیشی – دقت و کمالجویی – کنترل سرنوشت – استقلالطلبی – هدفگرایی – عملگرایی – قاطعیت – ابتکار و نوآوری – دانش – توانایی تصمیمگیری – مدیریت زمان – نظم جویی – حل مسئله – واقعگرایی – کنجکاوی – تفکر واگرا – انگیزش – عکسالعمل مثبت نسبت به مشکلات و موانع.
مؤلفهها
